ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

پاسخ به برخی از شبهات مذهبی/4

فهرست مطالب

س 16 – آيا ازدواج متعه مورد قبول و پذيرش بزرگانى از اهل سنت بوده است؟
ج – بلى، از آن جمله:
الف – ابن جريج اموى شيخ بخارى كه اهل سنت نسبت به ثقه بودنش اجماع دارند و همه صحاح سته از او حديث نقل مى كنند، شصت و يا هفتاد و بلكه نود زنِ متعه داشت.
ذهبى مى گويد: «هو أحد الأعلام الثقات.. و هو مجمع على ثقته مع كونه تزوّج نحواً من سبعين امرأة نكاح متعة كان يرى الرخصة في ذلك و كان فقيه أهل مكة في زمانه».
ميزان الاعتدال،ج 2، ص 659 ؛ تهذيب التهذيب،ج 6، ص 360.
«ابن جريج يكى از عالمان مورد وثوق و وثاقت او مورد اتفاق اهل سنت است. ضمن اينكه او هفتاد زن متعه – نكاح موقت داشت. نظر او رخصت و جواز نكاح موقت بود. او فقيه اهل مكه در زمان خود بود.»
ب – بزرگان صحابه، چون عبداللّه بن عباس، جابر بن عبداللّه انصارى، عمران بن حصين، ابو سعيد خدرى وامير مؤمنان على(ع)، اين عمل را جايز مى دانستند.
ج – خود عمربن خطاب با صراحت مى گويد: «كانتا عَلى عهد رسول اللّه و أنا اُحَرِّمهما وَ اُعاقب عليهما».
« دو چيز در زمان پيامبر (ص) حلال بوده ولى من آن را تحريم و بر آن تعيين عقوبت مى كنم».
چنانكه قوشچى در شرح تجريد، صفحه 484، اين جمله را از او آورده و تحليل و توجيه شگفتى كرده است!
د – در تاريخ طبرى
ج 2، ص 579. آمده است كه اين نهى از عمر بوده و عمران بن سواده بر او وارد شده و ناراحتى و اعتراض مردم به عمر درباره منع از متعه و چند خبر ديگر را به آگاهى او رسانده است.
ه-  خود عمربن خطاب در هيچ موردى اشاره به اين معنا ندارد كه پيامبر(ص) منع و يا نهى و يا تحريم كرده است، بلكه مى گويد: «أَنَا اُحَرِّمُهُما…».
و – تنها روايتى – به تعبير آنان صحيحه كه به آن استناد مى كنند كه پيامبر(ص) متعه را تحريم كرده، همان حديث سبره است و او اصلاً معروف و شناخته شده نيست و در هيچ كتاب رجالى – خارج از روايتى كه نقل كرده سخنى از او به ميان نياورده اند.

س 17 – چرا شيعه به هنگام نماز، به طور دست بسته نماز نمى خواند؟
الف: چون شيعه آن را حرام و هيچيك از مذاهب اهل سنت آن را واجب ندانسته اند بلكه آن را عملى مستحب و نزد بعضى ديگر در نمازهاى واجب، مكروه شمرده اند مثلاً رييس مذهب مالكى نماز خواندن دست بسته را مكروه مى داند و ظاهراً همه صحابه دست باز نماز مى خواندند تا عمر اين بدعت را گذاشت. و عبداللّه بن زبير – از صحابه – و حسن بصرى و ابن سيرين – از تابعين – و ليث بن سعد و ابراهيم نخعى از اتباع تابعين قائل به ارسال بودند.
ب: پيامبر (ص) در نماز اين كار را نمى كردند
قرطبى مى گويد: «اختلف العلماء في وضع اليدين أحدهما على الأخرى في الصلاة فَكَرِهَ ذلك مالك في الفرض وأجازه في النفل و رأى قوم أنّ هذا من سنن الصلاة و هم الجمهور، والسبب في اختلافهم أنَّهُ قد جاءت آثار ثابتة نقلت فيها صفة صلاته عليه الصلاة والسلام، ولم ينقل فيها انّه كان يضع يده اليمنى على اليسرى وثبت ايضا أنّ الناس كانوا يؤمرون بذلك».
بداية المجتهد، ج 1، ص 136.
« يعنى درباره دست روى دست گذاشتن در نماز ميان علما اختلاف شده است، مالك آن را در نمازهاى واجب مكروه و بعضى ديگر جزو آداب و سنن نماز دانسته اند. و اين نظر جمهور اهل سنت است. و علت اين اختلاف نظر اين است كه رواياتى صحيح به ما رسيده است و نماز خواندن پيامبر (ص) راتوصيف مى كند و در آن نقل نشده است كه پيامبر (ص) دست راست روى دست چپ مى گذاشت و از طرفى به مردم امر مى شد كه در نماز دست روى دست بگذارند.»
ج – عمده دليل جمهور، روايت بخارى و مسلِم است.
* روايت بخارى: «عن ابى حازم عن سهل بن سعد قال: كان الناس يؤمرون أن يضع الرجل اليد اليمنى على ذراعه اليسرى في الصلاة قال ابوحازم لا أعلمه إلاّ أن ينمى ذلك الى النَّبيّ»
صحيح بخارى، ج 1، ص 135.
« ابو حازم از سهل بن سعد نقل مى كند: مردم مأمور مى شدند كه – مرد در نماز دست راست خود را بر ذراع چپ قرار د هند.
ابو حازم مى گويد: اين مطلب را صحيح نمى دانم مگر اينكه امر كننده آن پيامبر (ص) باشد».
نكته: روشن نيست كه چه كسى مردم را به اين عمل امر كرده است؟ آيا عمر بوده و يا كس ديگر و چنانكه از عينى، شارح بخارى به دست مى آيد، اين روايت مرسل است.
عمدة القارى 5: 278. وهمچنين ازسيوطى. التوشيح على الجامع الصحيح، ج 1، ص 463 و نيل الأوطار، ج 2، ص 187.
* عن علقمة بن وائل و مولى لهم انهما حدثاه عن اَبيه وائل بن حجر أنّه راى النبي(ص) رَفَع يَدَيهِ حين دخل الصلاة… ثمّ وضع يده الُيمْنى عَلى الْيُسْرى »
صحيح مسلم، ج 1، ص 150.
اين روايت هم مرسل است؛ زيرا كه اهل سنت روايت علقمة بن وائل از پدرش را مرسل مى دانند.
ابن حجر از ابن معين نقل مى كند: «علقمة بن وائل عن أَبيه مرسل».
تهذيب التهذيب، ج 7، ص 247 ؛ تهذيب الكمال، ج 13، ص 193.
د – اهل بيت پيامبر (ع) از آن نهى كرده و گاهى بعنوان «لا تفعل ذلك التكفير» و گاهى به عنوان «يفعل ذلك المجوس…» از فعل آن جلوگيرى كرده اند و طبق بعضى از نقل ها ريشه آن به اسراى عجم منتهى مى شود و خليفه ثانى اين عمل را پسنديد و دستور داد در نماز آورده شود.
جواهر الكلام، ج 11، ص 19 ؛ مصباح الف
قيه، ص 402.



س 18 – صلاة تراويح چيست و چرا اهل سنت بر آن مداومت دارند؟
ج – اصل نوافلِ شبهاى ماه رمضان بيست و يا سى ركعت است و تا اينجا ميان فريقين اختلافى نيست،آنچه مورد اختلاف است، جماعت خواندن آن است. طبق نقل بخارى از عمربن خطاب، ايشان مردم را وادار به جماعت كرد و نام آن را بدعت گذاشت:
«فقال عمر: إنّي أرى لو جمعتُ هولاء عَلى قارى ءغ واحد، لكان أمثل، ثمّ عزم فجمعهم عَلى اُبيّ بن كعب، ثمّ خرجت معه ليلة اخرى والناس يصلّون بصلاة قارئهم. فقال عمر: نعم البدعة هذه…»
بخارى، ج 1، ص 342.
« عمر گفت: نظر من اين است كه اگر اينها – نماز گزارها – را بر يك امام جماعت قرار دهم بهتر است پس بر اين معنى تصميم گرفت: و ابى بن كعب را مأمور اقامه جماعت كرد.
راوى مى گويد سپس در شب
ديگرى به همراه عمر بيرون آمدم مردم را ديدم كه به همراه يك شخص – امام جماعت – نماز مى خوانند.
عمر گفت: اين كار عجب بدعت خوبى است».
قسطلانى مى گويد: عمر از آن با تعبير «بدعت» ياد كرد؛ چون پيامبر(ص) براى مردم به جماعت خواندن – نماز تراويح – را بيان نكرده بود و در زمان ابوبكر نيز نبوده است.
ارشاد السارى، ج 4، ص 656.
و عينى مى گويد: عمر تعبير « بدعت » آورد، چون پيامبر (ص) جماعت را براى اينان تشريع نكرد و در زمان ابوبكر هم نبود.
عمدة القارى، ج 11، ص 126.
قلقشندى مى گويد: عمر اوّلين كسى است كه جماعت رمضان را تشريع كرد و آن در سال چهارده هجرى بود.
مأثر الانافة فى معالم الخلافة، ج 2، ص 337.

س 19 – آيا بدعت به حَسَن و غير حسن تقسيم مى شود و منظور خليفه دوم از «نعم البدعه » چيست؟
ج – مسلماً هر بدعتى، ضلال و گمراهى است؛ «وَكُلُّ ضلالٍ في النار»، پس تقسيم بدعت به «حسن» و «غير حسن» را بسيارى از علماى اهل سنت مردود شمرده اند؛ مانند شاطبى و ابن رجب حنبلى و غامدى از نويسندگان معاصر عربستان در كتاب «حقيقة البدعة و احكامها» مى نويسد: «القول بحسن بعض البدع مناقض للأدلّة الشرعية الواردة في ذمّ عموم البدع. ذلك أن النصوص الذامّة للبدعة والمحذرة منها جاءت مطلقة عامة و على كثرتها لم يرد فيها استثناء البتة و لم يأت فيها ما يقتضي أنّ فيها ما هو حسن مقبول عنداللّه… على انّ القاعدة الكلّية في ذمّ البدع لا يمكن أن يخرج عن مقتضاها فرد من الأفراد». ج 1، ص 138.
«اينكه بگوييم بعضى از بدعتها حسن و نيكو است اين مطلب با ادلّه شرعى كه تمامى بدعتها را مذموم مى داند، تناقض دارد، زيرا نصوصى كه بدعت را مذمت مى كند و مردم را از آن برحذر مى كند عام است و مطلق و بدعتى از آن استثنا نشده است و دليلى هم نيامده كه بگويد بعضى از بدعتها حسن است و نزد خداوند مقبول است. و اصولاً آن قاعده كلى كه در مذمت بدعت وارد شده ممكن نيست از دايره آن، فردى از آن خارج شود.»

س 20 – احاديثى نقل شده كه امير مؤمنان (ع) نماز تراويح را مى خواند و يا بر آن، امام جماعت تعيين مى كرد و يا اينكه فرموده است: «نوّر اللَّهُ قَبْرَهُ كَما نَوَّرَ مَساجِدَنا» اين احاديث با بدعت بودن تراويح چگونه جمع مى شود؟
ج – اين نسبت از نظر شيعه مسلماً دروغ
است و از نظر علماى اهل سنت نيز ثابت نيست؛ چنانكه در اين باره بيهقى چهار يا پنج روايت نقل كرده و خودش سند همه را ضعيف مى داند و با تحقيق در روايات، به يك روايت كه سند آن صحيح باشد برخورد نكرده ايم.
افزون بر اين، ثابت نشده است كه خودِ عمربن خطاب نيز نماز تراويح را خوانده باشد! و عبداللّه بن عمر نيز به شدت از آن نهى مى كرد. امير المؤمنين، على(ع) نيز به هنگام خلافت در كوفه با اين مظهر مخالفت كرد و معارض اقامه آن بود.
«لَمَّا كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) بِالْكُوفَةِ أَتَاهُ النَّاسُ فَقَالُوا لَهُ اجْعَلْ لَنَا إِمَاماً يَؤُمُّنَا فِي رَمَضَانَ فَقَالَ لَهُمْ لا وَ نَهَاهُمْ أَنْ يَجْتَمِعُوا فِيهِ فَلَمَّا أَمْسَوْا جَعَلُوا يَقُولُونَ ابْكُوا رَمَضَانَ وَا رَمَضَانَاهْ…»
سرائر، ج 3، ص 639.
« زمانى كه امير مؤمنان على (ع) در كوفه بودند مردم كوفه به خدمت حضرت آمده و امام جماعت براى نماز تراويح كردند، حضرت جواب منفى داد و آنان را از اقامه نوافل شبهاى ماه رمضان به جماعت نهى كرد. چون شب هنگام فرا رسيد به هم ديگر مى گفتند بر رمضان گريه كنيد واى بر رمضان.

س 21 – آيا به هنگام تشريع اذان، «الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّوم» بود يا پس از آن، به اذان افزوده شد؟
ج – به دلايلى كه در ذيل مى آيد، جزو اذان نبوده است:
الف – روايت صحيحى كه اهل سنت نقل مى كنند، روايت محمد بن اسحاق است و در آن، «الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّوم» وجود ندارد.
نيل الأوطار، ج 2، ص 37.
ب – سعيد بن مسيب با صراحت مى گويد: «ادخلت هذه الكلمة في صلاة الفجر».
نيل الأوطار، ج 2، ص 37.
ج – امام مالك در «موطأ» تصريح مى كند كه اين عبارت به امر عمربن خطاب به اذان صبح ضميمه شد:
«عن مالك: أنّه بَلَغَهُ انّ الْمُؤَذِّنُ جاءَ اِلى عُمَرَ بنَ الْخَطّابَ يُؤْذنه لِصَلاة الصّبح، فَوَجَدَهُ نائِماً فَقالَ: الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ فَاَمَرَهُ عُمَرُ أن يجعَلَها في نِداء الصّبح».
الموطا ج 1، ص 72.
«مالك مى گويد مؤذن نزد عمر آمد تا داخل شدن وقت نماز صبح را به او خبر دهد ولى او را خفته يافت لذا فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم؛ «نماز از خوابيدن بهتر است. عمر دستور داد تا اين جمله را در اذان صبح قرار دهند.»
د – شافعى آن را مكروه و در يكى از دو قول آن را بدعت مى داند و شوكانى مى گويد: «لَو كانَ لما انكره عَلِيّ وابنُ عُمَر وَطاوس».
نيل الأوطار، ج 2، ص 38.
يعنى اگر جزو اذان بود هرگز حضرت على (ع) و عبداللّه بن عمر و طاووس به آن اعتراض نمى كردند.
ه- ابن جريج از عمربن حفص نقل مى كند كه سعد، نخستين كسى بود كه در خلافت عمربن خطاب جمله «الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ» را سر داد.
مصنف عبدالرزاق، ج 1، ص 474.
و – ابن حزم مى گويد: «لا نقول بهذا – الصَّلاةُ خَيرٌ مِنَ النَّومِ لأنَّهُ لم يأت عن رسول اللّه(ص)».
المحلى، ج 3، ص 16 0.
يعنى ما اين جمله را در اذان نمى گوييم؛ زيرا كه از پيامبر (ص) به ما نرسيده است.

س 22 – آيا حى على خير العمل جزو اذان بوده و كسى از صحابه و تابعين اين جمله را در اذان آورده است؟
ج – طبق روايت صحيح از ابن عمر و ابو امامة بن سهل بن حنيف، اينان (حتى پس از اينكه اين جمله از اذان حذف گرديد) در اذان خود آن را مى آوردند. المحلى، ج 3، ص 160.
بيهقى هم روايتى از امام زين العابدين (ع) نقل مى كند كه ايشان اين جمله را در اذان مى آورد و مى فرمود: اذان اول اين است!
السنن الكبرى، ج 1، ص 624.
همچنين حسن بن يحيى بن الجعد و زيد بن ارقم و شافعى – در يكى از دو قول خود اين جمله را ذكر مى كرد.
نيل الأوطار، ج 2، ص 39، البته اين شيوه بحث از ديدگاه اهل سنت است.


ادامه دارد…
نجم الدین طبسی


www.valiasr-aj.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید