&l t;v:formulas>
همانطور که در زیارت جامعه کبیره آمده است بی شک اهل بیت علیهم السلام خزائن علم الهی اند. یکی از اهل بیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است. با وجود روشنی دارا بودن علم لدنی ایشان ابتدا روایاتی در این زمینه تقدیم می گردد سپس نمونه هایی از کلمات نورانی و عالمانه حضرت در موضوع عقاید ارائه خواهد شد.
نگاهى به وسعت مقام علمى امام
علّامه طبرسى (ره) از اباصلت هروى نقل مىكند كه گفت:
ما رأیت اعلم من علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام و لا رآه عالم الّا شهد له بمثل شهادتى.
«كسى را عالمتر از حضرت رضا علیه السّلام ندیدهام، و نیز هیچ عالم و دانشمندى آن حضرت را ندید (و به حضورش نرسید) مگر اینكه مانند من گواهى داد [كه كسى را عالمتر از او ندیده است]… »
از امام رضا علیه السّلام شنیدم، مىفرمود: «من در مدینه، در روضه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله [كنار قبر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله یا بین محراب و منبر] مىنشستم، علماى مدینه، بسیار بودند، هنگامى كه هر كدام از آنها در مسألهاى درمانده مىشد، همه آنها به من اشاره مىكردند، و مسائل خود را نزد من مطرح مىنمودند، و من پاسخ مسائل آنها را مىدادم».
ابا صلت مىگوید: محمّد بن اسحاق بن موسى بن جعفر علیه السّلام، از پدرش (اسحاق) نقل مىكند كه: امام كاظم علیه السّلام به فرزندانش مىفرمود:
«این- اشاره به امام رضا- برادر شما على بن موسى الرّضا، عالم آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله است، مسائل دینى خود را از او بپرسید، و آنچه به شما مىفرماید، آن را حفظ كنید، زیرا من از پدرم جعفر بن محمّد (امام صادق علیه السّلام) مكرّر شنیدم، به من مىفرمود:
انّ عالم آل محمّد لفى صلبك، و لیتنى ادركته، فانّه سمىّ امیر المۆمنین علىّ علیه السّلام:
«همانا عالم دودمان محمّد صلّى اللّه علیه و آله در صلب تو است، و اى كاش قبل از فوت، او را درك مىكردم (مىدیدم)، همانا او همنام امیر مۆمنان على علیه السّلام است». [1]
چگونگی سخن گفتن خداوند با موسی کلیم الله
صفوان بن یحیى گوید: أبو قرّه محدّث رفیق شبرمه از من خواست ترتیب ملاقات او را با امام رضا علیه السّلام بدهم، من نیز اذن دخول گرفتم و آن حضرت اجازه فرمود، أبو قرّه داخل شد و از امام علیه السّلام مسائلى در حلال و حرام و فرائض و أحكام پرسید تا اینكه رسید به پرسشهاى توحیدى و گفت: قربانت گردم، نحوه كلام خداوند با موسى را توضیح فرمایید؟
امام فرمود: خدا و رسول او داناترند كه به چه زبانى با او سخن راند، به زبان سریانى یا عبرانى، أبو قرّه با اشاره به زبان خود گفت: فقط از این زبان از شما سۆال مىكنم! فرمود: سبحان اللَّه از این طرز تفكّر! و پناه بر خدا در شباهت او به خلق، یا تكلّم حضرت حقّ همچون سخنرانان، و لیكن تبارك و تعالى هیچ چیزى مانند او نیست؛ نه گوینده و نه عملكنندهاى. پرسید: پس چگونه بوده؟
فرمود: كلام آفریننده به مخلوق همچون كلام مخلوق با مخلوق نیست، و نه با حركت لب و زبان، بلكه بدو مىفرماید: «بشو»، و كلام حضرت حقّ با موسى بنا بر مشیّت او از امر و نهى بود بدون آنكه تردّدى در نفس پیش آید.[2]
علت حدوث عالم
مردى خدمت امام رضا علیه السّلام رسید و عرض كرد چه دلیلى است بر حدوث عالم؟ فرمود: تو نبودى و بود شدى تو میدانى كه خود را به وجود نیاوردى و كسى هم كه مانند تو است تو را به وجود نیاورده. [3]
ردّ جسمانیت خداوند
ابراهیم بن ابى محمود گوید: به امام رضا علیه السّلام گفتم: یا ابن رسول اللَّه چه می فرمائى در حدیثى كه مردم از رسول خدا باز گویند كه فرمود: خداى تبارك و تعالى هر شب به آسمان دنیا نازل شود.
فرمود: خدا آنان كه سخن را از جاى خود بگردانند لعنت كند! رسول خدا چنین نفرموده؛ همانا فرموده :<o:p> ;
خداى تعالى، هر شب در ثلث آخر، فرشته ای به آسمان دنیا نازل كند و شب جمعه از اول شب و به او دستور دهد كه جار كشد: آیا سائلى هست كه به او عطا كنم؟ تائبى هست كه از او بپذیرم؟ آمرزش جوئى هست كه برایش بیامرزم؟ اى خیرخواه بیا، اى بدخواه كوتاه كن. و این دعوت را تا سپیده دم ادامه دهد و چون سپیده دمد بجاى خود در ملكوت آسمان برگردد. پدرم از جدم از پدرانم از رسول خدا این طور برایم باز گفتند.[4]
فرق بین امام، رسول و نبی
حسن بن عبّاس از امام رضا علیه السّلام پرسید: فرق بین امام و رسول و نبىّ چیست؟
حضرت مرقوم فرمودند: فرق بین رسول و امام و نبىّ این است: رسول كسى است كه جبرئیل بر او نازل شود و او را ببیند و سخنش را بشنود و به او وحى فرود آورد ولى نبىّ در خواب بیند مانند حضرت ابراهیم و امام كسى است كه كلام فرشته را بشنود ولى شخص او را نبیند.[5]
دلیل بر لزوم انتصاب الهی امام
امام رضا علیه السلام در جواب این سۆال که آیا انسانها خود می توانند امام را انتخاب کنند چنین می گویند:
«چگونه مىتوانند امام اختیار كنند با آنكه باید امام شخصیتى باشد كه:
1– دانا باشد و نادانى نداشته باشد.
2– راعى و سرپرستى باشد كه شانه خالى نكند و نكول و واخواست ننماید.
3– معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد.
& lt;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl” dir=rtl align=justify>4– مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا و از جانب او معین شود.
5– از نژاد فاطمه زهراء مطهره بتول باشد.
6– در نسب او تیرگى و گفتگو نباشد و از بالاترین خاندان در قبیله قریش و كنَگره رفیع بنى هاشم و عترت رسول اكرم و پسند خداى عز و جل باشد
.
7– شرف اشراف و زاده عبد مناف باشد.
8– شكافنده حقائق علم و داراى مقام كامل بردبارى و حلم باشد.
9– مملو از معنویات امامت و داناى به تدبیر و سیاست باشد.< ;o:p>
10– واجب الاطاعه باشد و به امر خدا قیام كند.
11– ناصح بندگان خدا و حافظ دین خداى عز و جل باشد.» [6]
از کلام رضوی برداشت می شود که چون انسانها از خصوصیات لازم برای دارا بودن مقام امامت آگاهی ندارند و قادر به تشخیص این خصوصیات در افراد نیستند بنابراین نمی توانند امام را خود انتخاب کنند.
پی نوشت:
1. الأنوار البهیة ، شیخ عباس قمى / مترجم محمد محمدى اشتهاردى، ص 341و 342، ناشر: ناصر- قم
چاپ: سوم- 1380 ش
2. احتجاج، مرحوم طبرسی-ترجمه جعفرى، ج2 ، ص393 و394، ناشر: اسلامیه- تهران، چاپ:اول 1381 ش</SPAN> ;
3.امالى شیخ صدوق-ترجمه كمرهاى، ص352، ناشر: اسلامیه- تهران، چاپ: ششم 1376 ش
4.همان، ص410 و 411
5. الفین، علامه حلی- ترجمه جعفر وجدانى ، ص : 1006، ناشر: سعدى و محمودى- تهران، نوبت چاپ: اول
6. ترجمه اصول الكافى، كلینى / مترجم آیت الله كمرهاى، ج2، ص128 و 129 ، ناشر: اسوه- قم، چاپ: سوم- 1375 ش
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان