مراحل شكر، برخاسته از مراتب ايمان
اميرالمومنين عليه السلام در حديثي ايمان را داراي سه مرحله ميدانند:
الايمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاركان (1)
ايمان عبارت است از معرفت قلبي، اعتراف زباني و عمل با اعضاي بدن.
از طرفي مي دانيم كه شكر، نيمي از ايمان و پايهگذار آن است (بر پایه حدیثی که در قسمت قبل ذکر شد- بحار الانوار، ج 77، ص 151-) بنابراين ميتوان براي هر يك از مراحل ايمان، مرتبهاي از شكر را تعريف كرد. به اين ترتيب شكر نيز داراي سه مرحله خواهد بود:
اظهار قلبي، اظهار زباني و اظهار عملي.
شكر قلبي
بسياري از نعمتها براي ما ناشناخته باقي مانده است و ما بيآنكه بدانيم آنها نعمت الهي هستند از آنها بهره ميبريم. فاجعه بارتر اينكه گاه ميدانيم آنچه مورد استفادهي ماست، نعمت است و در عين حال از شكر آن
عقب نشيني ميكنيم. به اين ترتيب، قلب ما با سوء اختيار خود، از قبول اين حقيقت سر پيچيده و اين سرپيچي در عمل و زبان ما ظهور كرده است.
معرفت نعمت (شناخت هر يك از داراييها به عنوان نعمت خدا) و معرفت حمد (فهم اين كه بايد در مقابل نعمتها سپاسگزار پروردگار باشيم) دو پيش نياز شكر قلبي هستند.
شكر قلبي همان باور باطني و دروني ماست و عملي اختياري ميباشد وقتي دو مقدمهي پيشين حاصل شد، اگر انسان قلباً خود را مديون و ممنون منعم بداند و قبول كند اين نعمت، عطايي خدايي است، شكر قلبي را به دست آورده است. به عبارت ديگر خدا اين معرفت را به ما مي دهد و اين شناخت را نصيبمان ميكند كه مثلاً سلامتي نعمت اعطايي اوست و ما بايد شكرگزار آن باشيم، اما پذيرفتن يا رد كردن اين شناخت و موضعي كه ما در قبال اين تعريف خدا اتخاذ مي كنيم، شكر يا كفران قلبي ما را رقم ميزند.
شخصي كه نعمت بودن نعمت را فهميد و سپس تسليم اين حقيقت شد، در حقيقت با اختيار
خود حق شناخت اين نعمت را – به عنوان يك موهبت الهي – ادا كرده است و تازه ميتوان گفت كه «نعمت شناس» شده است.
نعمت شناسي شكر
نعمت شناسي معناي خاصي از «معرفت» است كه تصديق، باور و اعتراف به نعمت را در بر دارد. از اين روست كه امام عسگري عليه السلام ميفرمايند:
لايعرف النعمه إلا الشاكر و لايشكر النعمه إلا العارف (2)
كسي نعمت شناس نيست مگر آن كه شكر ميكند، و شكر نميكند مگر كسي كه نعمت را ميشناسد.
كسي كه زير بار اين معرفي خدا برود و قبلاً آن را تصديق كند (نعمت شناس شود) در حقيقت شكر قلبي را نسبت به خداي خود به جا آورده است. البته شكر قلبي به منزلهي روح و جان مراحل ديگر شكر است و تا زماني كه شخص قلباً از منعم خود قدرداني نكند، مراتب ديگر شكر به دست نمي آيد.
شكر زباني
وقتي اين زمينه سازي قلبي و باطني صورت گرفت، چشمههاي شكر از دل به زبان نفوذ ميكنند و رضايت و پذيرشي كه در قلب نضج گرفته به رفتار و گفتار هم سرايت ميكند. انسان با حسي برخاسته از سرشت و فطرتش، دوست ميدارد همه جا ذكر خير منعمش باشد، پي اين است كه همه از او بگويند و بشنوند. از يادآوري او لذت ميبرد، نام بردن و
سخن از فضايل او برايش روح بخش و فرح انگيز است. در واقع خداي متعال با اعطاي عقل لزوم شكر زباني را به او فهمانده و اين معرفت را در فطرت او قرار داده است. به علاوه خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد:
و اما بنعمه ربك فحدث (3)
نعمتهاي پروردگارت را بازگو كن.
مصداقهاي شكر زباني، دعاي خير
شكر زباني مصداقهاي مختلفي دارد، يكي از اين روشها «دعاي خير كردن» براي منعم است. اگر كسي به ما لطفي كرده و عنايتي را خرج ما نموده و ما توانايي جبران آن را نداريم، بايد دست به دعا برداريم و از خدا بخواهيم كه به او پاداش خير عطا كند.
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ميفرمايند:
من اتاكم معروفاً فكافوه و ان لم تجد و ما تكافونه فادعواالله له حتي تظنوا انكم قد كافيتموه (4)
هر كس كار خوبي براي شما انجام داد، تلافيش كنيد و اگر نتوانستيد به گونهاي آن را تلافي كنيد، براي او در پيشگاه خدا دعا نماييد تا آنكه يقين كنيد آن كار خوب را جبران نمودهايد.
ذكر الحمد لله
گونهاي ديگر از شكر زباني كه ائمه عليهم السلام به ما تعليم فرمودهاند، ذكر «الحمد الله» است. امام صادق عليه السلام ميفرمايند:
شكر كل نعمه و ان عظمت ان تحمد الله عزوجل عليها (5)
شكر هر نعمتي – هر چند بزرگ – اين است كه خداي متعال را به خاطر آن حمد كني.
وقتي خدا بر ما منت مينهد و معرفت شكر و توفيق آن را عنايت ميكند، با يك اظهار زباني يعني گفتن يك «الحمد لله» شكر نعمت الهي را – هر چقدر هم بزرگ باشد – به جاي آوردهايم. البته هر چند گفتن «الحمد لله» به ظاهر عملي ساده است، ولي نبايد آن را ناچيز و كم ارزش تلقي كند. آنچه اهميت دارد اين است كه به زبان آوردن اين ذكر، برخاسته از معرفت قلبي عميق نسبت به نعمت باشد وگرنه صد سال شكرگفتن وقتي اين حمد از دل برنخاسته باشد، تصنعي و بيفايده است.
سجدهي شكر
عمل ديگري كه خداوند متعال براي اداي شكر نسبت به نعمتهايش قرار داده «سجدهي شكر» است. اين عمل به صرف پيشاني نهادن به روي خاك به نيت شكر خدا تحقق مييابد و ذكر زباني در آن شرط نيست، هر چند مستحب است كه در سجده، ذكر «شكراً لله» يا «شكراً شكراً» را به جاي آوريم.
در زندگي روزمره ممكن است يكباره نعمتي را به ياد آوريم يا بلايي از سر ما گردانده شود و يا نعمت بودن امر فراموش شدهاي برايمان آشكار شود، در اين حال وظيفه داريم با قلب و زبان شكرگزار آن نعمت باشيم و چه بهتر كه به مربيان توحيد اقتدا كنيم، به نشانهي تواضع سر بر خاك بنهيم و خدايمان را سپاس بگذاريم. امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
وقتي كسي از شما ياد نعمت خدا افتاد، گونهاش را به عنوان شكر خدا روي خاك بگذارد… و اگر نميتواند، گونهاش را روي كف دستش بگذارد. سپس خدا را به خاطر نعمتي كه به او داده حمد كند. (6)
شكر عملي
مرتبهي سوم از شكر – كه همانند شكر زباني بر تصديق قلبي بنا مي شود – اظهار عملي نعمت است. در اين مرحله، شكر خداوند بايد در عمل ظاهر و ثابت شود و بايد نعمت او در مسيري استفاده شود كه منطبق بر هدف خدا از اعطاي آن باشد بر طبق مباني پيشين، از هر نعمتي بايد در جهت بندگي خدا بهره برد و استفاده از نعمت براي معصيت چيزي جز كفران نعمت نيست.
وقتي باغباني گلستاني را مي آرايد و ديدهها را به زيبايي آن دعوت مي كند، شكر عملي اين كار او به اين است كه از آن گلها مراقبت شود، كسي آنها را لگدمال نكند و پرپر ننمايد و گرنه هر عاقلي اين كفران نعمت را زشت ميشمرد.
پايينترين مرتبهي شكر عملي
حداقل مرتبهي شكر عملي اين است كه فرد بهره ور از نعمت، به وسيلهي نعمت دست به نافرماني منعم نزند. اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايند:
اقل ما يحب للمنعم ان لايعصي بنعمته (7)
كمترين چيزي كه بايد در حق منعم انجام شود، اين است كه با نعمت او معصيت نشود.
كاملاً روشن است كه فرد نميتواند مدعي شكر باشد ولي در عمل با همان نعمت به مخالفت امر خدا بپردازد. شكر بايد در عمل آشكار باشد (8)، اگر فرزندي به زبان از پدر و مادرش تشكر كند اما در عمل آنها را بيازارد هر شاهد عاقلي او را ناسپاس و منافق خواهد دانست. اين منافق است كه شكرش عمق ندارد، سپاسش فقط به زبانش محدود مي شود (9) و از دلش چيزي برنخاسته است و گرنه مومن، شكر خدا را با و
رع و تقواي خويش در عمل به جا مي آورد (10) و از اين كه با نعمتهاي خدا دست به معصيت او بيازد ميهراسد.
مراتب ديگر شكر عملي
در حديث ديگر، مراتبي بالاتر از شكر عملي چنين توسط امام رضا عليه السلام تشريح شده است:
بدانيد كه در مقام شكرگزاري از خداي عزوجل – پس از ايمان به خدا و اعتراف به حقوق اولياي خدا كه اهل بيت پيامبر باشند – هيچ چيز براي شما از كمك دادن به برادران ايمانيتان در انجام امور دنيوي آنها… دوست داشتنيتر نيست. پس هر كس به اين كمك رساني موفق گردد، امتياز ويژهاي نزد خدا دارد. (11)
بالاترين درجهي شكر
بالاترين درجهي شكر، عجز از شكر است. يعني اينكه انسان، قلباً و به زبان اعتراف كند از پس شكر نعمتهاي خدا بر نميآيد و همواره خود را مديون و سر به زير و شرمنده حس كند.
چگونه از شكر عاجز ميشويم؟
امام سجاد عليه السلام در مناجات الشاكرين اينگونه ميفرمايند:
فكيف بيلتحصيل الشكر؟! و شكري اياك يفتقر الي شكر فكلما قلت لك الحمد وجب علي لذلك ان اقول لك الحمد (12)
خدايا چگونه ميتوانم شكر تو را ادا كنم درحالي كه هر شكري كه به جا مي آورم خود، احتياج به شكر گزاري دارد. پس هرگاه تو را حمد ميگويم بر من لازم مي شود بار ديگر حمد تو را باز گويم.
اين امام سجاد عليه السلام است كه حقيقتاً قدر معرفت حمد را ميداند و ميفهمد خدا چه نعمتي بزرگ بر انسان عطا كرده و به او الهام فرموده در برابر هر نعمتي شكر واجب است. اين است كه در برابر هر شكرگزاري، شكرگزاري ديگري را لازم ميداند و به اين ترتيب است كه از به جاي آوردن شكر به طور كامل عاجز ميماند.
نكتهي ديگر در باب عجز از شكر اين است كه نعمتهاي خداوند آن قدر گسترده، فراوان و به شمار نيامدني هستند كه اگر در برابر هر يك شكري را به جاي آوريم، باز هم نعمتي شكر نگفته باقي مانده است.
خود عجز از شكر، نوعي شكر است.
البته خداوند اين باز ماندن را پاس ميدارد و اين حس ناتواني را ارج مينهد و اين درجه از شكر را شكر مضاعف و بلكه بالاترين مرتبهي شكر بر ميشمرد.
باز هم از امام علي بن الحسين عليه السلام چنين ميشنويم:
سبحان من جعل الإعتراف بالنعمه له حمداً
سبحان من جعل الإعتراف بالعجز عن الشكر شكراً (13)
منزه است آن [خدايي] كه اعتراف به نعمت خود را حمد قرار داده است. منزه است آن [خدايي] كه اعتراف به عجز از شكر خود را شكر قرار داده.
پی نوشتها:
(1) نهج البلاغه، حكمت 218
(2) بحار الانوار، ج 78، ص378
(3) سوره ضح
ي /11
(4) بحار الانوار، ج 75، ص 43
(5) اصول كافي، باب شكر، ح 11
(6) اصول كافي، باب شكر، ح 25
(7) غرر و درر، فصل 8، ح 242
(8) اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:« شكر المومن يظهر في عمله» شكر مومن در عملش آشكار است (غرر و درر، فصل 40، ح 9
(9) اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:« شكر المنافق يا يتجاوز لسانه » شكر منافق از زبانش تجاوز نميكند.(غرر و درر، فصل 4، ح 10)
(10) اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: « شكر كل نعمه الورع عما حرم الله »شكر هر نعمتي پرهيز از چيزهايي است كه خدا حرام كرده است.(بحار الانوار، ج 71، ص42)
(11) بحار الانوار، ج 49، ص 112
(12) بحارالانوار، ج 94، ص 146
(13) بحار الانوار، ج 78، ص 142
www.ashoora.ir