جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
از این طرف اومدی: 
چرا باید شکرگزار باشیم؟/بخش چهارم

چرا باید شکرگزار باشیم؟/بخش چهارم

فهرست مطالب

از آنجا كه در مقاله قبلی اهميت معرفت امام را دريافتيم، خوب است ابعاد و شيوه هاي ادراك آن را بشناسيم.


به طور كلي در برخورد با مسائل مجهول غالباً به دو صورت و در دو مرتبه شناخت و آگاهي پيدا مي‌كنيم. آگاهي اجمالي و درك تفصيلي. وقتي چيزي كه معلوم ما و مورد درك ما واقع مي شود يك جسم يا شخص باشد، اين دو مرتبه به دو صورت معرفت به اسم و معرفت به صفات مطرح مي‌شوند.


معرفت به اسم


فرض كنيد هنگامي كه به دنبال پزشكي حاذق براي درمان بيماريمان مي‌گرديم، با نام يك پزشك برخورد مي‌كنيم. اين اولين قدم است، وقتي از نام پدر و مادر او آگاهي پيدا مي‌كنيم يا بدانيم كه او از اقوام يا آشنايان ماست، شناخت ما نسبت به «اسم لفظي» او كامل مي‌شود. در قدم بعد وقتي با اين پزشك برخورد مي‌كنيم: نوع صدا، قيافه، خصوصيات ظاهري و ويژگي‌هاي پديدار او را درك خواهيم كرد. به اين ترتيب، اگر در جمعي نا آشنا قرار گيريم، ميتوانيم او را از طريق نام و مشخصات شناسنامه‌اي و يا از روي شكل و صورت ظاهري شناسايي كنيم و به اين ترتيب بين او و ديگران تماي
ز ايجاد كنيم. البته اين حد از معرفت، سطحي‌ترين رتبه‌ي شناخت ما نسبت به آن پزشك است و تا اينجا صرفاً شناختي سطحي و اجمالي نسبت به او يافته‌ايم.


معرفت به وصف


اما وقتي كمالات باطني پزشك را مي‌شناسيم و مي‌فهميم كه او فردي حاذق، ‌مومن و متخصص است، يا هنگامي كه نوع تخصص او را تشخيص مي‌دهيم، معرفت گسترده‌تر و عميق‌تري را به كف آورده‌ايم.


در همين مرتبه (معرفت به صفت) نيز به سه گونه مي‌توانيم نسبت به آن پزشك شناخت داشته باشيم. يك زمان هست كه مي‌شنويم افراد بسياري بيمار او بوده‌اند و او با تخصص خود به گونه‌اي آنان را هدايت كرده كه از رنج نجات يافته‌اند. در اين مرحله صرفاً وصف مهارت او را مي‌شنويم. در مرتبه‌ي بعد و به صو
رت عميقتر با يكي از نزديكان و آشنايان مواجه مي‌شويم كه با مراجعه به آن پزشك، به شفا دست پيدا كرده است. در اين مرتبه به گونه‌اي ژرف‌تر با وصف اين پزشك مواجه مي‌شويم. اما عميق‌ترين مرتبه در برخورد ما با او اين است كه خودمان، ‌در حاليكه به آن بيماري سخت و لاعلاج مبتلا هستيم، به او رجوع كنيم و با طي دوره‌ي درماني، دردمان تسكين يابد و به سلامت برسيم.


به اين ترتيب در معرفت ما به وصف آن پزشك سه گونه برخورد مطرح شده كه مرحله به مرحله عميق‌تر، آشكارتر و جزئي‌تر مي‌شوند. تا جايي كه در مرحله‌ي سوم كاملاً وصف مهارت و تخصص آن پزشكي براي ما جا مي‌افتد، يا به اصطلاح وجدائي ما مي شود.


معرفت اسمي امام عصر عليه السلام


هنگامي كه
بحث معرفت امام مطرح مي‌شود. همه‌ي اين مراحل قابل طرح است. اگر صرفاً از نام و نسب امام عصر عليه السلام آگاه شويم و فرضاً بدانيم ايشان در چه سالي تولد يافته‌اند، در چه شهري زيسته‌اند و از چه زماني از ديده‌ي انسانها پنهان شده‌اند؛ معرفت به «اسم» ايشان پيدا كرده‌ايم. به اين معنا كه از يك سري خصوصيات اوليه‌ي ايشان آگاه شده‌ايم. وقتي توصيف سيماي ايشان را مي‌شنويم يا خصوصيات جسمي ايشان را براي ما مي‌گويند، اين معرفت اسمي كامل مي‌شود و ما اگر با آن بزرگوار برخورد كنيم – به خواست خود ايشان _ آن عزيز را خواهيم شناخت و يا به اصطلاح ايشان را به جا خواهيم آورد. مرحله‌ي بعد كه مهمتر مي‌نمايد، اين است كه اوصاف امام عصر عليه السلام را از ديگران بشنويم يا تحقق يكي از اين اوصاف را در كسي ببينيم. (‌مثلاً بيماري را كه به دست آن حضرت شفا يافته زيارت كنيم) يا اين سعادت به ما رو كند و خودمان با آن پيشنواي بلند مرتبه برخورد كنيم و از نزديك جرعه نوش درياي كمالات ايشان گرديم.


اكنون معرفت به اسم را به مطالعه‌ي آثار مختلفي كه در اين باب نگارش شده وامي‌نهيم و در اين مجال از خرمن فضايل و اوصاف نيكوي آن دردانه، به سه وصف اشاره مي‌كنيم.


طبيب در پي بيمار


اميرالمومنين عليه السلام در حديثي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با وصف «طبيب دوار بطبه» يعني طبيبي كه دوره مي افتد و پي بيمار مي‌گردد، نام مي‌برند.


«پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله طبيبي است كه طب خود را مي گرداند و مرهم‌هاي خود را به خوبي ساخته… و آنها را هر جا نياز باشد قرار مي‌دهد، بر دلهاي كور، و گوش‌هاي ناشنوا و زبان‌هاي لال، با داروهاي خود موارد غفلت و سرگرداني را مي جويد (و معالجه مي‌كند)» (1)


امام عصر عليه السلام زاده‌ي همين پيامبر است و همه‌ي ما حتم داريم كه تمامي صفات نبوي را به ارث برده است.(2) امام عصر عليه السلام طبيب دردهاي من و توست. اما اين طبيب دلسوز در مطب ننشسته است، ‌بلكه به راه افتاده و پي بيمارهايش مي‌گردد. خودش به سراغ آنها مي آيد، حتي اگر آنها ندانند كه بايد دست به دامان او شوند و به او مراجعه كنند.


به علاوه او نه تنها طبيب جسم‌ها، بلكه پزشك حاذق روح‌ها و روان‌هاست، و دواي دردهاي معنوي نيز در دست شفابخش اوست.


دل‌هاي كور باگذر او روشنايي مي‌گيرند، و زبان هاي لال به گفتار او به تكلم مي‌ياند، و گوش‌هاي ناشنوا نغمه‌هاي روح بخش را با شنودن از او درك مي‌كنند. و اين چنين است كه سرگشتگي و سرگرداني و غفلت آدمي در برخورد با او به سرانجام مي‌رسد.


كهف حصين


ويژگي غار چيست؟ وقتي باران شديدي مي‌بارد، يا برف و تگرگ سختي در مي‌گيرد. وقتي جان پناهي پيدا نمي‌شود و سر پناهي به دست نمي آيد. وقتي انسان خسته است و جايي را براي آرام گرفتن پيدا نمي‌كند. وقتي درندگان به دنبال انسان گذاشته‌اند و ترس و وحشت همراه با بي‌پناهي و درماندگي به او روي آورده‌، آن وقت است كه به غار مي‌خزد و در آن پناه مي‌گيرد.


امام عصر عليه السلام همان غار است، اما غاري كه هيچ آرامگاهي جايش را نمي‌گيرد. امام زمان عليه السلام كهف حصين است، يعني پناهگاهي محكم و نفوذناپذير. هر كه به او پناهنده شود، خود را در سايه‌ي حمايتش كشيده است. و هر كه به او استمداد كند و از او ياري بخواهد، به دادش مي‌رسد و خودش را مي رساند. وقتي از همه جا مأيوس مي‌شويم و از هر كه هست قطع اميد مي‌كنيم، اين «غوث» (فرياد رس) ما را در مي يابد. وقتي از همه جا رانده و مانده مي شويم، اثر دستگيري او بسيار شيرين است. چرا كه او «غياث مضطر مستكين» است، يعني «فرياد رس بيچاره‌ي وامانده».


در صلوات شعبانيه امام سجاد عليه السلام صفات پيامبر اكرم و اهل بيت گراميشان عليهم السلام را چنين برمي‌شمرند:


اللهم صل علي محمد و آل محمد الكهف الحصين و غياث المضطر المستكين و ملجاء الهاربين و منجي الخائفين و عصمه المعتصمين (3)


خدايا، برمحمد و آل محمد درود فرست، كه ايشان غار محكم و نفوذ ناپذير و فريادرس بيچارگان فرار كنندگان و نجات بخش هراس زدگان و حافظ افرادي هستند كه به دامن ايشان چنگ مي‌زنند.


كشتي رهايي بخش


وقتي طوفان حوادث در بر مي‌گيرد و انسان در ميان امواج گرفتار مي‌شود، وقتي گرداب‌ها آدمي را در هم مي‌پيچد و ظلمت، انسان را غرق مي‌كند، اين كشتي نجات است كه به داد مي رسد. كشتي نجات در درياي طوفاني پي غريق مي‌گردد تا او را از غرق شدن خلاص كند. و امام عصر عليه
السلام همان سفينه‌ي نجات – كشتي نجات بخش – است.


اگر غريقي به ايشان پناه ببرد از او دستگيري مي كنند و بالاتر از اين، خود به دنبال كساني هستند كه به كمك نيازمندند، اما حواسشان نيست بايد به چه كسي رجوع كنند. امام عصر عليه السلام دوست دارند به فرياد كساني برسند كه در معرض خطر غرق شدن هستند. تنها شرطش دلي شكسته و صاف است و قلبي رهيده از هر لانه‌اي و زباني كه خطابش كند:


السلام عليك يا سفينه النجاه (4)


اينگونه است كه نعمت بودن امام، تا حدي جزئي براي ما جاي افتاد، بايد در پي شكر اين نعمت بزرگ و بي‌همانند باشيم.همان طور كه در بحث كلي شكر، سه مرتبه‌ي قلبي، ‌زباني و عملي وجود دارد، در برخورد با نعمت وجود مبارك مهدوي نيز چنين مراتبي مطرح است.


شكر قلبي امام عصر عليه السلام


شكر قلبي ما نسبت به امام عصر عليه السلام پذيرش و تسليم در برابر اوست اگر وقتي اوصال عزيزمان را شنيديم، حس نكرديم قلبمان آن را پس مي‌زند، اگر با پذيرايي كامل با اين معرفت عطا شده‌ي خدايي برخورد كرديم و اگر در باطن و درونمان به اين نعمت ايمان آورديم و خود را در همه‌ي جهات مديون آن دانستيم، آن وقت شكر قلبي نعمت امام عصر عليه السلام را به جا آورده‌ايم. به علاوه اگر دلمان جايگاه و خانه ي آن حضرت شد و قلب ما از محبت لبريز شد، به اين وظيفه نيكوتر پرداخته‌ايم.


شكر زباني امام عصر عليه السلام


در مرتبه‌ي دوم، زبان ما بايد به شكر نعمت ايشان مشغول باشد و بدن ما بايد در برابر ايشان خضوع كند. به راستي چند بار تاكنون تسبيح به دست گرفته‌ايم و به خاطر نعمت امام زمان، « الحمد لله » گفته‌ايم؟ پس از چند نماز به سجده‌ي شكر رفته‌ايم و خدا را به خاطر داشتن چنين سروري « شكراً لله » و « شكراً شكراً » گفته‌ايم؟ چه خوب است كه ذكر زباني ايشان عادت ما شود و زمزمه‌ي دمادم يا صاحب الزمان باشد ! چه ايرادي دارد وقتي فراغتي داريم، تسبيحي دم دست داشته باشيم و براي سلامت امام عصر عليه السلام صلوات بفرستيم؟ چه زحمتي مي‌برد اگر در خانه به مناسبت‌هاي مختلف نوشته‌اي، ‌حديثي شعري درارتباط با آن حضرت تهيه كنيم و در معرض ديد بگذاريم؟ چقدر تاثير مثبت دارد وقتي به جاي نمايش فيلم‌هاي مخرب، خوراك‌هايي فرهنگي – اعم از فيلم، تئاتر، نوار و… به عزيزانمان بدهيم تا آنان را به امامشان گره بزند !


چقدر نيكوست اگر مديريت فرهنگي خانه را خود به دست بگيريم و از نفوذ افكار و عقايد منفي كه بچه‌هايمان را از امام زمانشان دور مي‌كند، جلوگيري كنيم ! درست است كه اين حركت، يعني در برابر سيل ايستادن و در مقابل گنداب مقاومت كردن اما ميتوان با مشورت با اهل فن و كسب راه حل‌ها و تكنيك‌هاي مناسب و مهمتر از آن، توسل به ذوات مقدسه‌ي ائمه‌ي عليهم السلام از اين وانفساي ابتلائات دوران غيبت به سلامت بيرون آمد.اگر كودك كوچكي داريم شكر زبانيمان نسبت به امام عصرعليه السلام به اين است كه آن كودك را با ذكر محبت امامش تربيت كنيم، برايش از داستان‌ه
ا و حكايت‌هاي او بگوييم، و وقتي مي‌خوابد با نام او برايش لالايي بخوانيم…


شكر عملي امام عصر عليه السلام


در بحث از شكر عملي گفتيم حداقل مرتبه‌اي كه در شكر عملي مي‌توان به آن عمل كرد اين است كه با بهره‌گيري از نعمتي كه منعم به ما بخشيده به نافرماني او اقدام نكنيم و در اين مقال هم تاكيدمان بر همين جنبه است.


اگر سر خود را به تجملات بي‌ارزش زندگي سرگرم كنيم و صبح تا شاممان، صرف مظاهر فريبنده و فناپذير دنيا شود، از نعمت‌هاي امام عصر عليه السلام درست استفاده نكرده‌ايم. اگر كينه‌ي اين و آن را به دل گرفتيم، اگر قطع رحم كرديم، اگر به غيبت مبتلا شديم، اگر خداي نكرده به سخن چيني افتاديم بايد فكري بكنيم نمي‌شود كه به بهانه‌
ي حضور اجتماعي از تربيت فرزندان و شوهرداري كه وظيفه‌ي اوليه‌ و مهم ماست – كم بگذاريم و آن وقت معتقد باشيم كه شكر عملي نعمت‌هاي حضرتش را به جا آورده‌ايم. نمي‌شود در مقابل نامحرم حجاب را به طور كامل نگهدار نباشيم و ادعاي سپاس از امام عصر عليه السلام را هم بكنيم. اگر خانمي اهل اختلاط و شوخي با نامحرم است، كفران نعمت نموده، اگر خانمي هنگام خروج از خانه زيورش را از نامحرم نمي‌پوشاند، به منعمش خيانت كرده، اگر خانمي در حضور نامحرمان معطر است محبوبش را آزرده. امام زمان عليه السلام نه تنها راضي به اين امور نيستند بلكه از آنسو ما را به احتياط در مسائل ديني‌مان توصيه مي كنند. به نحوي كه ديندار مورد تاييد امام عصر عليه السلام كسي است كه حتي از امور شبهه آميز هم پرهيز ميكند و به آنها نزديك نمي‌شود، چه رسد به حرام قطعي!


روحيه‌ي صيانت از دين، ‌حداقل مرتبه‌ي شكر عملي


پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند:


براي هر ملكي حريم و حفاظي هست و حريم خدا حلال و حرام اوست، و موارد شبهه ناك، بين اين دو محدوده (حلال وحرام قطعي) هستند. همان طور كه اگر چوپاني (گله‌ي خود را) در كنار حريم مشخصي به چرا ببرد، بي‌درنگ گوسفندانش داخل آن حريم خواهند شد. در كنار مرز حرام خدا حركت كردن نيز همين طور است، پس از موارد شبهه‌ناك پرهيز كنيد.


انسان وقتي نزديك مرز حرام خدا حركت كند، بدون آنكه خودش بفهمد به حرام مي‌افتد. وقتي چوپان گوسفندهايش را در كنار حريم محافظت شده‌اي رها كند، اطمينان ندارد كه وارد آن حريم نشوند، و آن مرز را محترم بشناسد و وقتي گوسفندها وارد حريم شدند ديگر كاري از دستش بر نمي آيد. وقتي چسبيده به مرزهاي حرام حركت كنيم و به گمان خود بخواهيم از حلال حداكثر استفاده را ببريم، آن وقت بدون اختيار به حرام قطعي مي‌افتيم. اينجا موضع تسامح و تساهل نيست، چون ضرر احتمالي يك ضرر جدي است و اگر دين انسان از دست برود به هيچ عنوان قابل جبران نمي‌باشد، بنابراين عقل به ما مي‌گويد اين احتياط را پيشه‌ي خود كنيم تا حداقل مرتبه‌ي شكر عملي را نسبت به اماممان به جاي آورده باشيم.


پی نوشتها:


(1) نهج البلاغه، خطبه 107.


(2) امام صادق عليه السلام فرمودند: پايين‌ترين حد معرفت امام اين است كه او همتاي پيامبر و وارث ايشان – غير از نبوت – مي‌باشد.


(3) بحار الانوار، ج 87، ص 68.


(4) بحار الانوار، ‌ج 2، ص 259.


http://www.ashoora.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید