آنچه در ذیل میخوانید، گفتگوی مرکز خبر حوزه با حجتالاسلام والمسلمین عرفان در خصوص آموزههایی از دعا، نیایش و شیوههای کسب معرفت دینی و راز و نیاز با معشوق است که تقدیم میگردد.
«آداب نفسانی اجابت دعا»
«طهارت»
یکی از آداب نفسانی اجابت دعا، طهارت میباشد. طهارت دارای چندین قلمرو در دین مقدس اسلام است. گاهی طهارت از خباثت ظاهری است که به معنای طهارت از آلودگی میباشد و شامل آلودگیهای ظاهری است که در باب نجاست مطرح میباشد و پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: بئسالعبد القا ذوره «کسی که کثیف است، چه بنده بدی است!» زیرا بهداشت دهان، دندان،تن و لباس خود را رعایت نمیکند.
*یکصد غسل مستحبی در اسلام
دین مقدس اسلام دین طهارت است. یکی از انواع طهارت، طهارت از خبث است. در دین اسلام چند غسل واجب و حدود صد غسل مستحبی داریم. اگر تابلوهای شفافی از اسلام، توسط پژوهشگران نمایش داده میشد. تمام ادیان در برابر دین اسلام تعظیم میکردند. تحقیقی که در ادیان دیگر انجام دادم؛ آنها یک یا دو غسل در دین خود دارند مثلاً مسیحیان، غسل تعمید را در طول عمر خود، یک بار انجام میدهند. ولی در دین اسلام صد غسل مستحبی وجود دارد. بدون تردید این سطح بهداشت و طهارت، مسلمانان را به اوج میرساند. نگاه اسلام نگاه جامعی است و طهارت قلب و روح را نیز شامل میشود.
طهارت دیگر، طهارت از حدث است؛ یعنی طهارت از چیزهایی که باعث وضو و غسل میشود. وقتی وضو یا غسل انجام دهیم. میگویند از حدث پاک شدیم. «حدث» یا مستوجب وضوء و یا مستوجب غسل میشود.
بدترین حالت علامه طباطبایی
از علامه طباطبای پرسیدند که بدترین حالت شما چه وقت است؟ جواب دادند: فاصله دو تطهیر، یعنی زمانی که وضو یا غسل نداشته باشم.
درس را به خاطر تو تعطیل کردم
نقل کردهاند مرحوم آیتالله بهبهانی، در اواخر عمر خود در منزل تدریس میکردند. شخصی خیال کرده بود چون مرحوم بهبهانی، در منزل تدریس می کنند لازم نیست که حضور انسان در آنجا با طهارت باشد، لذا با حالت جنابت به درس استادش میرود. آیتالله بهبهانی (ره) وقتی وارد اتاق میشوند، با لبخند با همه سلام و احوالپرسی میکنند. وقتی به این شخص میرسند، ابرو در هم میکشند و میگویند: امروز درس نیست! وقتی همه رفتند، شخص بدون طهارت را صدا میزنند و میگویند: امروز به خاطر تو درس را تعطیل کردم و تو با چنین حالتی دیگر در جایی حاضر نشو.
در روایت نیز وارد شده است کسی که حائض، نُفَساء و جنب است به دیدار محتضر نرود. که محتضر آزرده میشود و فرشتهها از او دور میشوند.
«طهارت قلبی»
طهارت قلبی نیز یکی دیگر از طهارات میباشد، یعنی هر انسانی قلب را از کینهها و بخلها، حسدها و آلودگیها پاک کند.
«طهارت مالی»
یکی از طهارتها، طهارت مالی است که انسان از دیون و بدهی که دارد پاک شود. در حدیث قدسی،نقل شده است که: «من احدث و توضأ و صلّی رکعتین و دعانی فلم اجبه فیما یسأل عن أمر دینه و دیناه فقد جفوته و لست بربٍّ جاف»، ارشاد القلوب الی الصواب ج1 ص60
«تضرع و اصرار»
یکی دیگر از آداب نفسانی استجابت دعا تضرع و اصرار است که در قرآن کریم میخوانیم: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ ا
للَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ»، سوره نمل آیه 62. خداوند متعال به مضطران و بیچارگان توجه میکند،حالت تضرع و گریه، یکی از حالات نفسانی اجابت دعا میباشد.
خداوند همچنین در آیه 63 سوره انعام میفرماید: «قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ». در حالی که او را با حالت تضرع (آشکارا) و پنهانی میخوانید و میگویید اگر از این خطرات و ظلمتها، ما را رهایی بخشد از شکرگزاران خواهیم بود. در آیه 90 سوره انبیاء نیز میفرماید: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ» و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته برای ما خاشع بودند. این اضطرار ها و تضرعها باعث استجابت دعا میشود.
مولوی داستانی را نقل میکند: درویشی به کسانی که به خانقاه میآمدند، طعام می داد، روزی درویشان به خانقاه آمده بودند، اما طعامی نبود. از پشت دیوار صدای طفلی حلوا فروش به گوشش رسید که میگفت: حلوا، حلوا. به یکی از درویشها گفت: کودک حلوا فروش را به داخل بیاور. کودک به درون خانقاه آمد. رییس درویشان به طفل گفت: به این درویشان حلوا بده. کودک حلوا فروش، هم حلوای خود را به درویشان داد و درویشان حلوا را خوردند. کودک به درویش گفت: پول حلوا را بدهید. درویش گفت: الان پول ندارم بعداً پول را به تو خواهم داد. کودک گفت: من با پول حلوای امروز حلوای فردا را تهیه می کنم و اگر پول امروز را نگیرم، برای فردا و روزهای آینده حلوا نخواهم داشت. وقتی کودک از گرفتن پول حلوا ناامید شد. شروع به گریه کرد. از گریه او دل ثروتمندی که از آن جا میگذشت به رحم آمد و گفت: من پول حلوا ها را به کودک میدهم. مولوی از این قضیه شعری سروده است که چنین است:
تا نگرید طفل کی نوشد لبن تا نگرید ابر کی خندد چمن
تا نگرید طفلک حلوا فروش دیگ بخشایش کی آید بجوش
گریه باعث اجابت دعا میشود، امیرالمؤمنین (ع) در دعای کمیل میفرماید: «ارحم من رأسماله الرجاء و سلاحه البکاء»، یکی از ابزار ی که در دست ما وجود دارد. گریستن میباشد. اشکی که در راه خدا ریخته میشود، نزد او بسیار ارزشمند است.
«انقطاع الی الله»
یکی دیگر از آداب نفسانی استجابت دعا «انقطاع الی الله» است.
«
رب هب لی کمال الانقطاع الیک»، (مناجات شعبانیه)
خدایا کمال انقطاع (بریدگی از خلق) به من عنایت کن، یعنی دلدادگی و وادادگی ما به خلق تمام شود و امید ما فقط به خداوند باشد.
انقطاع الی الله دو نوع است: یکی، انقطاع اضطراری و دیگری انقطاع اختیاری میباشد. انقطاع اضطراری این است که انسان در کشتی نشسته باشد و کشتی دچار امواج گوناگون شود. هیچ کس نیست که به انسان کمک کند. در این جا، انسان به یاد خدا میافتد و انقطاع اضطراری و تحمیلی پیدا میکند. این مقام، دارای ارزشی نیست.

 ;کمونیستها نیز میتوانند به این مقام برسند. در زمان شوروی سابق یکی از فضانوردان کمونیست که به فضا رفته بود و بنا بود از سفینه فضایی بیرون بیاید و بیوزنی را در آن جا آزمایش کند. بعد از این که این عمل انجام شد و به زمین برگشت. خبرنگاران از آن فضانورد کمونیست سؤال کردند در آن وقت که خارج از سفینه بود، به یاد چه افتادی؟ جواب داد: به یاد خدا بودم. این انقطاع اضطراری و تحمیلی میباشد.
اما انقطاع اختیاری و تربیتی این است که انسان امیدهایش را از همه بردارد. فقط امیدش به خدای متعال باشد. اگر کسی به این مرحله رسید و فقط به خدا امید پیدا کرد به انقطاع اختیاری دست پیدا کر
ده است.
«موانع برآوردهشدن حوائج»
اولین مانع برآوردهشدن حوائج، این است که دعا، جایگزین کار شود. در دین اسلام، هیچ وقت دعا، جایگزین کار و تلاش نیست. بعضی از افرادی که معارف اسلامی را خوب درک نکردهاند، میگویند: اسلام، دعا را جایگزین کار کرده است.
امام صادق (ع) فرمودند: «ثلاثة تردّ علیهم دعوتهم و رجل جلس فی بیته و قال یا ربّ ارزقنی، فیقال له الم اجعل لک السبیل الی طلب الرزق»، الکافی ج2 ص511
سه کس هستند که دعایشان به خود آنها برمیگردد. یکی از آن سه مورد، مردی است که در خانهاش نشسته است و میگوید: پروردگارا به من رزق بده. سپس به او گفته میشود، آیا راه طلب روزی را برای تو قرار ندادم؟
توضیح بیشتر</SPAN> ;
بعضی وقتها، عدم اجابت درخواست ما از سوی دیگران به خاطر نقصی است که در مخاطب وجود دارد، مثلاً او فقیر، بخیل و یا عاجز است و یا این که صدای ما را نشنیده است. در حالی که ما وقتی به درگاه الهی دعا میکنیم از طرف مخاطب، یعنی خدای تعالی هیچ مشکلی نیست، خداوند حکیم، سمیع، مجیب و غنی مطلق و دارای دیگر صفات پسندیده میباشد. پس در نتیجه، مشکلات و موانع استجابت دعا در خود انسان و یا برخی عوامل بیرونی وجود دارد.
«مصلحت نبودن دعا»& lt;/SPAN>
دومین مانع از موانع استجابت دعا، مصلحتنبودن میباشد.
قرآن کریم می فرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»، بقره آیه 216؛ «چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است و خدا میداند و شما نمیدانید.»
خداوند هر کاری را که انجام میدهد، در قلمرو حکمت است و «حکیم» کاری را به مصلحت انسان نباشد انجام نمیدهد.
نقل شده است، وقتی حضرت موسی به کوه طور میرفتند، در مسیر راه گدایی را دیدند که بر روی شنها نشسته و تن پوش و شلوار او پاره می باشد و شنها را روی پاهای خود ریخته بود،تا پاهایش پیدا نباشد. وقتی چشمش به حضرت موسی افتاد عرض کرد: بدتر از وضع من وجود ندارد. از خدای متعال بخواه، تا به من ثروتی عنایت کند. حضرت موسی (ع) نزد خداوند عرض حاجت کردند و خداوند دعای او را مستجاب کردند، البته خداوند نیز میخواست، به این طریق درسی به حضرت موسی بدهد، گاهی که من دعای بندگان را اجابت نمیکنم به خاطر این است که مصلحت نیست. بعد از مدتی حضرت موسی (ع) از راهی میگذشت دید عدهای جمع شدهاند، حضرت سؤال کردند این تجمع برای چیست؟ گفتند: گدایی که روی زمین مینشست و شنها را روی پایش میریخت تا پاهایش دیده نشود. خداوند به او ثروتی عنایت کرد و بعد از ثروتمند شدن مغرور و مست شد و در حالت مستی، مردی را کشت و الان او را برای اعدام آوردهاند. حضرت موسی متوجه شدند این ثروت به مصلحت او نبود< ;SPAN dir=ltr>.
آیتالله شهید دستغیب نقل کردند: در زمان سید عبدالله بوشهری عدهای از مردم اصفهان، ماهها خود را به شهر بوشهر رسانده بودند تا به مکه بروند. وقتی به بوشهر رسیده بودند به آنها خبر دادند انگلیسیها، راه دریا را بستهاند و این افراد پیوسته گریه و زاری میکردند و دعا میکردند. خدایا راه ما را باز کن. سید عبدلله بوشهری، به این افراد توصیه میکنند که شاید مصلحت نباشد شما به حج بروید. چرا این قدر اصرار میکنید. تسلیم باشید شما وظیفه خود را انجام دادهاید و مسئولیت ندارید. مدتی از این جران گذشت. روزی مرحوم سید عبدالله بوشهری، کسی را در کنار مسجد دید که ایستاده و گدایی میکند، خوب که نگاه کرد دید یکی از همان افراد کاروان حجاج اصفهان است جلو رفت و سؤال کرد شما مگر با آن اصرار خود به مکه نرفته بودید،گفت: چرا، اما در بین راه کشتی غرق شد و تنها من زنده ماندهام، الان نیز گدایی میکنم تا هزینه سفر به اصفهان را تأمین کنم. ایشان گفتند: من به شما گفته بودم که مصلحت نیست.
ظرفیت انسان محدود است و از خدا، قدرت، مال، ثروت، سلامتی و دیگر مسائل را میخواهیم و به ما داده نمیشود، چون که به مصلحت ما نیست. ممکن است اگر به ما داده شود مغرور و مست شویم.
سعدی خیلی زیبا گفته است:
گربه مسکین اگر پرداشتی تخم گنجشک از زمین برداشتی
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی آدمی را نزد خود نگذاشتی
ادامه دارد…
www.alvadossadegh.com