همه ما انسانها بدلیل تاثیرپذیری از ناملایمات و سختی ها گاهی مواقع با حزن و اندوه مواجه می شویم و گریزی از آن نیست، اما مهم نوع برخورد ماست که می تواند صبورانه و همراه با عزت و شکر باشد و یا خدای نکرده همراه با ناامیدی و یاس از لطف و رحمت الهی باشد.
“اندوه و حزن” حالتی است كه بر اثر مصائب و ناملایمات بر قلب هر انسانی عارض می شود. این حالت برای همه انسانها به وجود می آید. تاریخ نشان داده كه پیامبران بزرگ الهی و امامان معصوم علیه السلام نیز به “حزن” دچار می شدند. امام علی علیه السلام در مرگ حضرت فاطمه علیهاالسلام بسیار متاثر و متالم گردید. در هنگام دفن آن حضرت، رسول اكرم صلی الله علیه و آله را مخاطب ساخت، خطبه ای خواند و فرمود: غم اندوهم طولانی خواهد بود و شبم با بیداری خواهد گذشت.(1) پیامبر گرامی اسلام نیز صلی الله علیه و آله در مورد مرگ فرزند گرامی خود ابراهیم فرمود: نفس، محزون و غمگین است و قلب در جزع و بیقراری، ای ابراهیم هم
ه ما در مرگت محزونیم، ولی سخنی كه موجب سخط باری تعالی گردد به زبان نمی آوریم.(2)
بنابراین می توان گفت حزن و اندوه برای همه انسان ها یك امر طبیعی است و در تمام مردم حتی انبیاء و اولیای الهی وجود دارد. با این تفاوت كه افراد عادی وقتی با حزن و اندوه مواجه می شوند ممكن است سخنانی ناروا بگویند و به ذات اقدس الهی و قضای حكیمانه اش اسائه ادب نمایند و خود را در معرض خشم خداوند قرار دهند، اما اولیای خدا و مردان با ایمان همواره به قضای الهی راضی هستند و نه تنها كلام ناروا نمی گویند، بلكه آن را ذخیره خود می دانند و در مصائب و شداید به وی پناه می برند. امام سجاد علیه السلام در دعای مكارم الاخلاق خطاب به خداوند تبارک و تعالی می فرماید: خداوندا، اگر محزون و غمگین گردم پناهگاه من تویی.
یكی از برجستگی های مهم مومن، استقامت، پایداری و یكرنگی است به حدی كه در مقابل ناملایمات از فولاد سخت تر و شدیدتر است. فولاد در كوره، تغییر رنگ می دهد و آب می شود سپس هر حالتی را می پذیرد و به هر شكل در می آید. علاوه بر این حتی آهن محكم در كنار اكسیژن هوا اكسید می شود، رنگ عوض می كند و می پوسد، ولی مومن اگر در كوره گداخته گردد تغییر رنگ نمی دهد، اگر در راه خدا كشته شود سپس زنده گردد و بار دیگر بمیرد هیچگاه در روانش تغییری ایجاد نمی شود و البته این استقامت، خاص انسان پرورش یافته مكتب اسلام است و استقامت وی به واسطه اهمیتی است كه اسلام به این مهم می دهد. در آیه 31 سوره فصلت آمده است: كسان
ی كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت كردند بر آنها ملائك نازل می شوند و می گویند خوف نكنید و محزون نگردید و بشارت باد شما را به بهشتی كه وعده داده شده بودید.
اصولاً اسلام برای پایداری در مقابل مشكلات اهمیت زیادی قائل است. اسلام دنیا را هدف نمی داند، دنیا تنها وسیله ای برای نیل به سعادت اخروی است و هرچه انسان در مقابل ناملایمات و سختی های دنیوی صابر باشد و نلغزد مایه وی برای حیات اخروی قوی تر خواهد بود.
البته مومنان از سر دنیاخواهی، ریاست طلبی و یا از دست رفتن مال و منال محزون نمی شوند. آنان هیچ خوف و اندوهی در از دست دادن دنیا و مواجه شدن با مرگ و رخت بر بستن از این جهان خاكی ندارند اما در مرگ عزیزان، ستم كردن به مردم، گمراه شدن مردم و امثال آنها محزون و اندوهگین می شوند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: بسا لحظه ای شهوترانی موجب غم و اندوه طولانی می شد.(3)
البته یکی از خصوصیات مومن خشیت است. خشیت آن حالت نفسانی است كه منشاء آن، ادراك و آگاهی به عظمت خدای متعال است و این حالت تنها برای كسانی كه به جلال حق اطلاع یافته و لذت قرب به خداوند را چشیده اند حاصل می ش
ود. نمونه اش علما هستند كه خدای متعال آنان را به حصول این حالت وصف نموده است. در آیه 28 سوره فاطر آمده است: انما یخشی الله من عباده العلما؛ یعنی علما هستند كه خشیت خداوند در دلهای آنان جای دارد بنابراین خشیت نوعی از خوف خاص است كه گاهی خوف هم به آن گفته می شود.
نمونه بارز خاشعان امیر مومنان علی علیه السلام است. ضرار بن ضمره یكی از یاران با وفای حضرت علی علیه السلام ضمن بر شمردن مناقب آن حضرت در مجلس معاویه گفت: به خدا سوگند شبی از شب ها او را دیدم در حالی كه تاریكی همه جا را فرا گرفته بود و با سوز و گداز به مانند غم دیده مصیبت زده گریه می كرد. در آن حال دیدم قطره های اشك به گونه هایش می ریخت و دنیا را مخاطب ساخته می گفت: ای دنیا آیا به من اشتیاق داری؟ و خود را به من عرضه نموده ای؛ نه، زمان تو گذشته است چرا كه من در سه نوبت رابطه ام را با تو قطع كرده ام و از تو جدا شده ام (تو را سه طلاقه كرده ام) و از این پس حق رجوع برایم نیست. این دنیا زندگی تو كوتاه و ارزشت اندك و قدر و منزلت تو ناچیز است. آه از كمی توشه و سفر طولانی و راه پر وحشت.
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، خطبه 202
2- بحارالانوار، ج 17، ص 270
3- بحارالانوار، ج 74، ص 82
4- مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 103
منبع: خبرگزاری مهر