ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

یادگیري و عوامل مؤثر بر آن از دیدگاه ابن سینا/بخش دوم

فهرست مطالب

فرایند یادگیري تصدیقات كلي


ابن سینا در آثار خود به صراحت به این موضوع نپرداخته است. ولی با توجه به برخی مطالبی که دربارة مراتب عقل نظري و شکوفایی آن 12 مطرح کرده است می توان گفت یادگیري معرفتهاي تصدیقی کلی در دو مرحله صورت میگیرد: « کل از جزء بزرگتر است » مرحلۀ اول. در این مرحله، یادگیرنده تصدیقهاي کلی اولیه مانند را میآموزد؛ تصدیقهایی که به معقولات اولی معروف هستند و زیربناي یادگیري دیگر معقولات را شکل میدهند.


مرحلۀ دوم. در این مرحله یادگیرنده به تصدیقهاي کلی دیگري میرسد که به معقولات ثانیه معروف هستند. بدیهی است یادگیري معقولات ثانیه جز با کمک گرفتن از معقولات اولیه امکان ندارد.


معقولات اولیه تصدیقاتی بدیهی هستند و از راه استقراي شهودي یا تجزیه و تحلیل به دست میآیند. در استقراي شهودي یادگیرنده از یک تصدیق کلی که قبلًا در ذات او بوده آگاه میشود، نه اینکه استقرا سبب دست یافتن به آن حکم کلی بشود. براي نمونه، یادگیرنده با استقراي هر گاه دو چیز با شیء سوم مساوي باشند، خود آن دو هم با هم » مصادیقی از این حکم کلی از خود این حکم هم آگاه میشود. در تجزیه و تحلیل، یادگیرنده تصوراتی کلی، مساوي هستند را در نظر میگیرد و نسبتهاي میان آنها را بررسی میکند و به تصدیقی کلی میرسد. براي نمونه، هر کلی و نسبتهاي میان آنها را بررسی و تصدیق میکند که «کل» و «جزء» یادگیرنده دو تصور معقولات ثانیه از دو راه به دست میآیند: آموزش و تفکر قیاسی.
در بزرگتر از جزء خود است آموزش، یادگیرنده تصدیقها را از معلم خود میآموزد ولی در راه دوم خود یادگیرنده با تفکر و تشکیل قیاس به تصدیق تازه
اي دست مییابد.


در اینجا لازم است به دو نکتۀ مهم و جالب اشاره کنیم. نخست، فعالیتها و فرایندهاي فکري پیش گفته مانند استقراي شهودي، تجزیه و تحلیل و تعلیم، تولید کنندة علم و معرفت کلی نیستند، بلکه تنها زمینهاي فراهم میآورند تا عقل انسان بتواند به عقل فعال مرتبط شود و معارف را از آن دریافت کند. نقش عقل فعال در درك حقایق معقول مانند نقش نور در ظاهر کردن رنگها است. اشیا همگی بالقوه رنگهایی دارند. ولی چشم هنگامی میتواند آنها را ببیند که نوري وجود داشته باشد.


دوم، چنانکه پیش از این گفته شد، ادراکاتی که با حواس ظاهري به دست آمده اند در خیال و ادراکاتی که با وهم به دست آمده اند در حافظه ذخیره میشوند. اکنون این پرسش مطرح میشود که ادراکاتی که با عقل به دست آمده اند در کجا ذخیره میشوند؟ ابن سینا معتقد است صور معقول در جایی ذخیره نمیشوند. در قواي حیوانی قابل ذخیره نیستند؛ چون صورتهاي معقول مجرداند و ماده نمیتواند پذیراي مجرد باشد. نفس هم نمیتواند محل ذخیرة آنها باشد؛ زیرا در این صورت باید نفس همیشه بالفعل عالم به آنها باشد. پس چگونه است که نفس میتواند هر گاه بخواهد به آنها مراجعه کند و بالفعل به آنها عالم شود؟ پاسخ این است که این صورتهاي معقول در عقل فعال قرار دارند. هنگامی که عقل انسان با عقل فعال مرتبط میشود و صورتهاي معقول را میبیند، بالفعل به آنها عالم میشود و هنگامی که از عقل فعال روي برمیتابد و ارتباطش با آن قطع می شود، آن علوم هم بالقوه میشوند.


اکنون ممکن است گفته شود نقش حواس و فعالیتهاي عقلانی از قبیل تجرید و تعمیم و تشکیل قیاس در دستیابی عقل به معرفت چیست؟ ابن سینا در پاسخ میگویند: همۀ این فعالیتها زمینه ساز ارتباط انسان با عقل فعال هستند. بدون این فعالیتها عقل انسان نمیتواند با عقل فعال عقل انسان ارتباط برقرار کند و در نتیجه نمیتواند به تصورات و تصدیقات کلی دست یابد ابتدا بالقوه است. عقل صور جزئی ذخیره شده در خیال را بررسی میکند و امتیازات و اشتراکات آنها را شناسایی میکند و از این طریق کثیر را یگانه و یگانه را کثیر می کند. با انجام دادن این فعالیتها، به تدریج استعداد و آمادگی دریافت معانی عقلی را پیدا میکند. ولی معانی عقلی محصول تفکر و تأمل بر صور جزئی بایگانی شده در خیال نیست؛ بلکه این معانی از طرف عقل فعال به عقل انسان افاضه میشود و فعالیتهاي انجام شده توسط عقل تنها زمینه ساز افاضه این صور معقول از سوي عقل فعال است ابن سینا دربارة آموزش نیز همین نظر را دارد و معتقد است آموزشهایی که به متربی ارائه آموزش استعداد انس
ان براي میشود تنها زمینه را براي ارتباط عقل وي با عقل فعال آماده میسازد اتصال با عقل فعال را تکمیل میکند و به همین سبب، وي میتواند صور معقول را از عقل فعال دریافت کند البته، تا هنگامی که انسان در این دنیا است نمیتواند کامل با عقل فعال مرتبط شود و براي ارتباط با عقل فعال نیاز به تفکر و تأمل دارد. 19 این امر به ویژه در مورد موجوداتی که شدت وجودي دارند یا از نظر وجودي بسیار ضعیف هستند، بیشتر صادق است؛ بدین معنا که اتصال به این امر ناشی از ذات عقل، عقل فعال براي درك این امور نیاز به تفکر و تأمل بیشتري دارد. البته اگر این انسان یا ذات این موجودات نیست، بلکه ناشی از اشتغال نفس در بدن به بدن است اشتغالات برطرف شود، نفس میتواند این موجودات را به بهترین وجهی درك کند.


از مطالب گذشته روشن شد که در این نوع یاد گیري، یادگیرنده با استفاده از حواس و تجرید و تعمیم تصورات کلی و با استفاده از عقل و یاري قیاس و تجزیه و تحلیل و استقراي شهودي تصدیقهاي کلی را میآموزد. این آموختهها در واقع افاضاتی از سوي عقل فعال است.


افزون بر این، روشن شد که این یادگیري و کسب تصورات و تصدیقات کلی یعنی معقولات اولاً عقلی است؛ ثانیا عقل این معارف را نه مستقیم، بلکه با وساطت تفکر و قیاس و استدلال کسب میکند. البته، وساطت تفکر و قیاس وساطت اعدادي است؛ ثالثا عقل براي ارتباط با عقل فعال نیازمند تمهید مقدمات و فراهم آوردن زمینه از طریق آم
وزش، تفکر و تأمل و غیره است. در حالی که در یادگیري سطح اعلی معارف مستقیم و بدون وساطت فکر و قیاس و استدلال کسب میشوند؛ براي ارتباط با عقل فعال نیاز به فراهم آوردن زمینه هایی مانند آشنایی با فلسفه و تفکر و تأمل نیست.


فرایند یادگیري تصدیقات جزئي


منظور از تصدیقات جزئی علوم جزئی و کاربردي است که با عقل عملی به دست میآید؛ علومی که به ما میگویند چه چیزي خوب و چه چیزي بد است، چه چیزي بایسته و چه چیزي نابایسته است، چه کاري را چه گونه باید انجام داد. در یادگیري این علوم هم باید تصورات را آموخت و هم تصدیقات. فرایند یادگیري تصورات همان است که در بحث فرایند یادگیري تصورات توضیح دادیم. فرایند یادگیري تصدیقات نیز، چنانکه ابن سینا 22 گفته است، تفاوت چندانی با فرایند یادگیري تصدیقات کلی ندارد؛ بدین معنا که عقل عملی نخست تصدیقاتی را به دست میآورد که در حکم مبادي و پایه
هاي دیگر تصدیقات جزئی هستند و میتوان آنها را معقولات اولاي عملی خواند؛ مانند عدالت خوب است، ظلم بد است. سپس با استفاده از این مبادي تصدیقات جزئی دیگر را به دست میآورد که میتوان آنها را معقولات ثانیۀ عملی نامید. معقولات عملی ثانیه یا از راه تعلیم و تعلم آموخته میشوند یا از راه تفکر و تشکیل قیاس. تنها تفاوت در این است که در قیاسهاي مربوط به تصدیقات جزئی از مقدمات مشهور، مقبول، و مظنون و از مقدمات تجربی غیر معتبر هم استفاده میشود. این مقدمات ممکن است صادق باشند یا کاذب و به همین جهت ممکن است معتبر هم نباشند. معقولات اولاي عملی نیز از راه اعتماد به جامعه، معلم، یا با استفاده از قیاسهاي جدلی و تجربیات نامعتبر به دست میآیند.


یادگیري سطح پایین و فرایند آن


ابن سینا در روانشناسی خود به نوع دیگري از یادگیري هم اشاره کرده است که در مقایسه با یادگیریهایی که در بالا توضیح دادیم در سطحی پایینتر قرار دارند و وي به صراحت این نوع یادگیري را
در سطح حیوانات میداند. در این نوع یادگیري، چنانکه پیش از این گفته شد، وهم و در برخی موارد حواس نقش اصلی را به عهده دارد. اصلاً از نظر ابن سینا، وهم در حیوانات به منزلۀ عقل در انسان است و به همین جهت، حیوانات با هدایت ادراکات وهمی زندگی می کنند.


براي مثال، هنگامی که بره گرگی را میبیند، از آن فرار میکند یا هنگامی که گاو چوبی را در دست چوپان میبیند، تندتر راه میرود. این ادراکات همگی با وهم براي حیوان حاصل می شود؛ بدین صورت که وهم معانی موجود در صورتهاي محسوس را درك می کند. افزون بر این، داده هاي موجود را بررسی و ارزیابی و بر اساس آن حکم میکند. ویژگی خاص وهم این است که ادراك و ارزیابی و حکم آن بیشتر تکانشی و غیر دقیق و غیر منطقی است. براي نمونه، برخی افراد از رنگ قرمز تنفر دارند؛ به این سبب که همرنگ خون است. این تنفر ناشی از حکم وهم است. وهم به جهت همرنگی میان اشیاي قرمز رنگ و خون حکم به تنفرآمیز بودن رنگ قرمز میدهد. در روانشناسی معاصر، رویکرد رفتارگرایی و پیوندگرایی که از ابتداي پیدایش روانشناسی معاصر تا اوایل نیمۀ دوم همین قرن در روانشناسی تسلط کامل داشت تفاوتی ماهوي میان ادراکات حیوانی و انسانی قائل نبود و تفاوتهاي موجود را حد اکثر تفاوتی کمی می دانست.


قرن بیستم به این سو و به دنبال روشن شدن کاستیهاي موجود در رویکرد رفتارگرا و پیوندگرا رواج پیدا کردند نیز تفاوت ماهوي میان ادراکات انسانی و حیو
انی قائل نیستند. هر دو رویکرد، تفاوت کمی ادراکات حیوانی و انسانی را به وجود قشر مخ در انسان نسبت می دهند. ابن سینا گرچه فرایند ادراك در حیوان و انسان را شناختی و نه رفتاري و پیوندي می داند، ولی سنخ یادگیري در حیوان را با سنخ یادگیري انسانی یعنی یادگیري سطح عالی متفاوت می داند از این جهت که شناختهاي حیوان جزئی و حسی است در حالی که شناختهاي انسان کلی و عقلی است. اکنون این سؤال مطرح میشود که وهم چگونه معرفتهاي جدید را یاد میگیرد؟ ابن سینا میگوید برخی از این یادگیریها به الهام است و برخی به تجربه و برخی به اسباب دیگري مانند مشابهت. این که نوزاد انسان از همان بدو تولد پستان مادر را میمکد یا اگر چیزي به چشمش نزدیک شود، چشمش را میبندد یا بره، هنگامی که گرگی را میبیند از آن فرار می کند، همگی مثالهایی از ادراکات وهمی الهامی هستند. این الهامات به سبب مناسبات موجود میان حیوانات با مبادي عالی ایجاد میشود. البته، این مناسبات دائمی است. در روانشناسی معاصر این رفتارها را بازتابی و غریزي میدانند؛ هرچند قائلند که نمیتوان رفتارها را به دو دستۀ کاملا غریزي و کاملا ادراکات دیگري نیز در حیوان وجود دارد که با مشاهده و تجربه به دست آمده است. براي مثال، اگر همزمان با صورت حسی، لذت یا دردي حسی نیز به حیوان برسد، در خیال وي صورت شیء و صورت همراه آن رسم میشود و نسبت میان آن دو ثبت میشود. هر گاه صورت شیئ مذکور دوباره به واسطۀ عامل خارجی در خیال ایجاد شود، این صورت که قبلا در آن ذخیره شده بود فعال میشود و صورت همراه با آن یعنی لذت و درد نیز فعال میشود و حیوان عکس العمل مناسب با آن را انجام میدهد. به همین سبب، سگی که قبلاً از سنگ آسیب دیده، الآن هم با دیدن سنگ در دست انسان میترسد. این نوع یادگیري بسیار نزدیک به نظریۀ شرطی سازي رفتارگرایان سینا برخی از خصوصیات و ویژگیهاي این نوع یادگیري را نیز توضیح داده است. ابن سینا در ادامه میگوید گاه نیز به سبب تشابه این حالت براي حیوان رخ میدهد. براي مثال، سگی که قبلا از سنگ ضربه خورده، با دیدن کلوخ و گل هم فرار میکند. زیرا این دو هم مشابه سنگ هستند. این قسمت از توضیحات ابن سینا بیانگر قانون تعمیم در یادگیري است.


این نوع یادگیري چند ویژگی دارد: نخست، محصول این نوع یادگیري معرفتهاي جزئی است. دوم، این معرفتها چندان دقیق و در مواردي مطابق با واقع نیستند. سوم، در این نوع یادگیري نقش اصلی از آن حواس ظاهري و قوة وهم است و قوة تفکر در آن نقشی ندارد یا اگر دارد، بسیار ناچیز است و همین امر بیانگر علت سطحی و نادقیق بودن این یادگیریهاست.


عوامل مؤثر بر یادگیري


عوامل مؤثر بر یادگیري و شناخت آنها از موضوعات نقش آفرین در روانشناسی یادگیري و در تربیت است. از مطالبی که در روانشناسی ابن سینا دربارة یادگیري و پدیده هاي روانشناختی نزدیک به آن گفتیم، میتوان سه عامل را به عنوان عوامل تأثیرگذار در یادگیري به شمار آورد.


استعداد، اشتغال نفس، و شرافت و قوت نفس. عامل اول در روانشناسی یادگیري معاصر هم مطرح است ولی دو عامل بعدي خاص روانشناسی یادگیري ابن سینا است. این هم به سبب نظریۀ خاصی است که ابن سینا دربارة انواع یادگیري و فرایند حاکم بر آن دارد.


استعداد


استعداد در لغت به معناي آمادگی است. این معنا عام است؛ هم استعداد یادگیري را در برمیگیرد و هم استعدادهاي دیگر را. اما در روانشناسی یادگیري، استعداد بیشتر به معناي آمادگی و توانایی براي یادگیري به کار میرود. استعداد یکی از مباحث کلیدي در روانشناسی و تعلیم و تربیت است که ابن سینا نیز به آن


توجه کرده است. با بررسی مباحثی که ابن سینا به صورت پراکنده در این موضوع م طرح کرده میتوان گفت ابن سینا سه نوع استعداد را پذیرفته است: استعداد عقلی؛ استعداد تخیل؛ و استعداد حفظ و یادآوري.


استعداد عقلی. ابن سینا در روانشناسی خود استعدادهاي متفاوت افراد در شناخت و یادگیري مطالب عقلی را به رسمیت شناخته است. برخی استعداد کمتري دار ند. این افراد براي یادگیري و کسب معقولات نیازمند معلم و استاد و مطالعه و تمرین و تکرار و فعالیت هستند. برخی استعداد بیشتري دارند و براي کسب معقولات به مطالعه و تمرین و فعالیت کمتري نیاز دارند؛ چنانکه وابستگی آنها به معلم و استاد نیز کمتر است. برخی استعداد بسیار بالایی دارند و میتوانند بدون نیاز به آموزگار و آموزش مطالب را بیاموزند.


تفاوت استعداد عقلی افراد ناشی از تفاوت در حدس است. توانایی حدس در برخی افراد چنان قوي است که گویا همه چیز را بدون نیاز به آموزش می دانند. ابن سینا این استعداد را بالاترین مرتبۀ استعداد و عقل قدسی میخواند. در برخی افراد توانایی حدس کمتر است. این افراد میتوانند برخی مطالب را از راه حدس بدون نیاز به آموزش دریابند. برخی افراد نیز توانایی حدسشان بسیار ضعیف است و تقریبا هیچ چیزي را بدون آموزش و معلم نمیتوان
ند یاد بگیرند.


به دیگر سخن، علم به امور معقول جز از راه دستیابی به حد وسط امکان ندارد و دستیابی به حد وسط یا از راه آموختن است یا از راه هوش و ذکاوت شخصی. هوش و ذکاوت چیزي جز توانایی حدس نیست. آموزشها نیز در واقع بیان حدسهایی است که دیگران زده اند و حد وسط را کشف کرده اند. پس منشأ علم به امور معقول حدس است.


توانایی حدس در افراد هم از نظر کمی و هم از
نظر کیفی متفاوت است. از نظر کمی متفاوت است؛ زیرا برخی تنها در مسائل و موضوعات خاصی توانایی حدس دارند و برخی در مسائل و موضوعات متنوع. از نظر کیفی متفاوت است؛ چون برخی به زمان اندکی براي حدس حد وسط نیاز دارند و برخی به زمان بیشتري. اگر توانایی حدس در کسی از نظر کمی و کیفی به اندازه
اي باشد که بتواند تقریبا همۀ مطالب را در کوتاه زمانی حدس بزند و بداند، به بالاترین مراتب استعداد رسیده و این بالاترین مرتبه اي است که انسان می تواند به آن برسد و گونه اي از نبوت است.


که «بینش» مطرح نیست. ولی مفهوم «حدس» در روانشناسی معاصر موضوعی با عنوان توسط روانشناسان گشتالت مطرح و سپس در رویکرد شناختی مقبولیت پیدا کرد تا حدود زیادي همان مفهومی را دارد که حدس در روانشناسی یادگیري ابن سینا دارد. تفاوت این دو در این است که بینش در روانشناسی معاصر محدود به حل مشکلات علمی و عم
لی این دنیایی است و در روانشناسی ابن سینا در یافتن پاسخ به سؤالات ما وراي طبیعت نیز کارایی دارد.


استعداد تخیل از دید ابن سینا


 افراد از نظر استعداد تخیل هم متفاوت هستند. برخی از متخیلۀ قوي برخوردارند و به همین جهت میتوانند مطالبی را درك کنند و حتی از حقایقی آگاه استعداد دریافت به ویژه استعداد دریافت علوم جزئی از راه شوند که دیگران توانایی آن را ندارند اتصال با جوهرهاي نفسانی، در نفوس انسانی متفاوت است. در برخی نفوس این استعداد ضعیف است چون قوة متخیله در آنها ضعیف است و در برخی دیگر این استعداد قویتر است تفاوت افراد در قوة متخیله از نظر ابن سینا در واقع چیزي جز توانایی ارتباط با نفوس آسمانی نیس. این توانایی در برخی قویتر و در برخی ضعیفتر و در برخی در حد اعلا است.


سخن ابن سینا دربارة استعداد درك و فهم و یادگیري مطالب عقلی را پیش از این در بحث چگونگی دستیابی به معرفت آوردیم. ابن سینا در باب افرادي که قوة متخیلۀ قوي دارند و میتوانند از حقایقی باخبر شوند که دیگران نمیتوانند نیز همین نظر را دارد و معتقد است چنین افرادي میتوانند به راحتی با نفوس آسمانی مرتبط شوند.


استعداد حفظ و یادآوري. همچنین افراد از نظر استعداد یادآوري و حفظ مطالب نیز با یکدیگر تفاوت دارند. براي برخی یادآوري از یادگیري آسانتر است و براي برخی دیگر ذُکر آسانتر از یادآوري است. بدین ترتیب، میتوان گفت تفاوت افراد در سه نوع استعداد در ابن سینا به رسمیت شناخته شده است. این سه نوع استعداد عبارتاند از : استعداد عقلی، استعداد خیالی، استعداد حفظ و یادآوري.


اشتغالات و دلبستگیهاي نفس


یکی از اموري که در روانشناسی سینوي بسیار مورد توجه است و نقش عمده اي در یادگیري و کسب علم، به ویژه علوم سطح عالی و اعلی، دارد اشتغال نفس به بدن و امور بدنی است. ابن سینا معتقد است نفس انسان توانایی آن را دارد که با عالم ملکوت متصل و مرتبط شود و علوم و معارف را از آنها فراگیرد. فراگیري علوم و معارف از عالم بالا چونان انعکاس صورت حقایق در آینه نفس است. بدیهی است هنگامی صورت حقایق در نفس منعکس میشود که نفس متوجه عالم بالا باشد؛ چنانکه صورت اشیا هنگامی در آینه میافتد که اشیا روبروي آینه قرار بگیرند. توجه و اشتغال نفس به بدن و امور بدنی و دنیایی صورت نفس انسان را از عالم ملکوت برمی گرداند و حجاب مربوط به نفس پذیرندة حقایق است که یا به سبب فرورفتن مانع دریافت حقایق میشود در امور جسمانی است یا به سبب آلوده شدن به اموري که وي را به سمت جنبه هاي مادي و نازل میکشد این اشتغالات موجب میشود نفس انسان دلبستگیها و وابستگیهایی پیدا کند که به نوبۀ خود در دریافتها و یادگیریهاي آن تأثیر دارد؛ بدین صورت که نفس هنگام اتصال به عالم ملکوت در وهلۀ نخست چیزهایی را دریافت میکند که تناسب بیشتري با دلبستگیها و وابستگیهاي وي دارد، مانند امور مربوط به خود، بستگان و شهر و دیار خویش. اشتغال نفس به امور دنیاوي و مادي همچنین موجب تاریکی و زنگار گرفتگی نفس می شود و این امر به نوبۀ خود تأثیر منفی بر یادگیریهاي نفس میگذارد. چنانکه توجه نداشتن نفس به امور دنیاوي و پست نفس را صیقلی کرده و دریاف تهاي وي از عالم ملکوت را شدت و وضوح به همین جهت، در بیشتر موارد خواب… دروغگو، شرور و…. مطابق با واقع نیست ». میبخشد شرافت و قدرت نفس یکی دیگر از اموري که در روانش
ناسی ابن سینا مطرح شده و نقش برجسته اي در یادگیري دارد شرافت و قوت نفس است. مراد از شرافت و قوت نفس این است که نفس از قدرتی برخوردار باشد که بتواند قوة متخیله خود را کنترل کند تا نتواند در فرایند یادگیري و کسب علم اختلالی ایجاد کنند. ابن سینا سه نوع اختلال در یادگیري و کسب معرفت ناشی از ضعف نفس را توضیح داده است. نخست، اختلالی است که موجب میشود ذهن نتواند در فرایند یادگیري مسیر صحیح را به درستی طی کند. در این اختلالْ قوة متخیله از یک موضوع به موضوع دیگري که هیچ یا چندان ربطی به موضوع اول ندارد منتقل میشود و به همین جهت، شخص نمی تواند به نتیجه اي که مطلوب او بود دست یابد. دوم، اختلالی است که در دریافت حقایق از عالم ملکوت، هنگام اتصال به آن، به وجود میآید. در این نوع اختلال، شخص نمیتواند حقایق را چنانکه هستند از عالم بالا دریافت کند. زیرا به محض ارتباط با عالم بالا و دریافت اولین بخش از حقیقت، قوة متخیله به موضوعات دیگر منتقل میشود. در نتیجه، نمیتواند حقیقت مورد نظر را کامل دریافت کند و یاد بگیرد. سوم، اختلال در تشخیص تصورات واقعی از ساختگی است. در این نوع اختلال که به معروف است، شخص تصوراتی را که ساختۀ ذهن او است واقعی تلقی میکند. سبب همۀ «توهم» این اختلالات این است که نفس نمیتواند قوة متخیله خود را کنترل کند. در نتیجه قوة متخیله ذهن را از موضوعی به موضوع دیگر که ربطی به موضوع اول ندارد منتقل می کند. همچنین تصورات خودساخته را به حس مشترك عرضه میکند و حس مشترك آنها را به منزلۀ داده
هاي حواس تلقی میکند و فرد آنها را واقعی به شمار میآورد.



نتیجه گیري


بررسی آثار ابن سینا در زمینۀ یادگیري نشان میدهد که این سینا در انواع یادگیري نوعی از یادگیري (یادگیري سطح اعلی) را مطرح کرده که امروزه در روانشناسی یادگیري به آن توجهی نمیشود. این یادگیري خاص انسان است و در فرهنگ دینی نیز مورد توجه است. همچنین وي در فرایند یادگیري تبیینی را ارائه کرده متفاوت از تبیینهاي رایج در روانشناسی یادگیري. افزون بر این، وي در عوامل مؤثر بر یادگیري دو عامل اشتغالات و دلبستگیهاي نفس و شرافت و قدرت نفس را مطرح کرده که این عوامل نیز در روانشناسی یادگیري معاصر مورد توجه نیستند. این سه موضوع مطرح در نظریۀ یادگیري سینوي هم میتواند به غنیتر شدن تحقیقات معاصر دربارة یادگیري کمک کند و افق جدیدي فراروي روانشناسان بگشاید و هم در تدوین نظریۀ یادگیري مبتنی بر فلسفۀ اسلامی و بومی سازي تحقیقات در این زمینه و تولید علم بومی راهگشا باشد.


منابع


1.   ابن سینا، الشفا، الطبیعیات، ج 2، تصدیر ابراهیم مدکور، قم، مکتبۀ آیۀ الله مرعشی، 1404 ق.


2.   ابن سینا، الشفاء، المنطق، ج 3، کتاب البرهان، دکتر ابراهیم بیومی مدکور، قم، 1428 ق.


3.   ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، تصحیح محمدتقی دانش پژوه، تهران،


4.   . انتشارات دانشگاه تهران، 1379


5.   ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق حسن حسن زاده آملی، قم، مکتب الاعلام


6.   . الاسلامی، 1375


7.   ابن سینا، برهان شفا، ترجمه مهدي قوام صفري، تهران، انتشارات فکر روز، 1373


8.   ابن سینا، رسائل ابن سینا، قم، انتشارات بیدار، 1400 ق.</o:p&g t;


9.   . ابن سینا، رسالۀ احوال النفس، تحقیق و مقدمه فؤاد الأهوانی، پاریس، دار بیبلیون، 2007


10. ابن سینا، رسالۀ نفس، با مقدمه و حواشی دکتر موسی عمید، همدان، دانشگاه بوعلی سینا،


11. . تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1383


12. ، اتکینسون، ریتال.، اتکینسون، ریچارد س.، هیلگارد، ارنست ر.،(1368)، زمینۀ روانشناسی، ج 1


13. تهران، انتشارات رشد.


14. حسن زاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، [بی تا ]، نشر فرهنگی رجاء،


15. .1375


16. سولسو، رابرت ال. (1371)، روانشناسی شناختی، ترجمه فرهاد ماهر، تهران، انتشارات رشد.


17. هرگنهان، بی. آر. و اُلسون، متیو اچ.، مقدمهاي بر نظریههاي یادگیري، ترجمۀ علی اکبر سیف،


18. . تهران، نشر دانا، 1374


19. هیلگارد، ارنست و باور، گوردون، نظریههاي یادگیري، ج 1، ترجمۀ محمدنقی براهنی، تهران،


20. . مرکز نشر دانشگاهی، 1367


مجله حکمت سینوي


http://oveice.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید