سخنرانی دکتر نصرالله پورجوادی:
ما میدانیم که زبان فارسی دائما در حال تغییر و تحول است. این زبان در طی سدههای بسیار تغییرهایی کرده، از جمله در سدههای سوم و چهارم و بهویژه پس از حملهی مغول. اینها مراحلی است که میبینیم زبان فارسی دچار تحولهایی شده است. ولی آن دسته تغییرهایی که در سدهی اخیر و در ٦٠ـ٧٠ سال گذشته در این زبان صورت گرفته، به نظر بنده بیسابقه است.
بنده میکوشم این تغییرها را چه از نظر جملهبندی دستور زبان فارسی و چه از نظر تغییرها و واژهها، تقسیمبندی کنم. بدین ترتیب آنها را در هفت دسته طبقهبندی کردم.
1
نخستین دسته تغییرهایی است که بر اثر ترجمه از زبانهای فرنگی صورت میگیرد. برخی از این تغییرها آگاهانه است و برخی غیرآگاهانه. بهعنوان مثال از زمرهی تغییرهای آگاهانه جملهای است که فاعل آن بعدن معلوم میشود و این ساخت، یکی از شیوههای نگارش در زبان انگلیسی است و مترجم عینن همان ساختار زبان انگلیسی را میآورد در زبان فارسی.
مثلا میگویند: «درحالیکه میلنگید، بهرام از در وارد شد»، بهجای «بهرام درحالیکه میلنگید از در وارد شد» یا «بهرام لنگلنگان از در وارد شد». مثال دیگر بهکاربردن “اما” در وسط جمله است.
مثلا این جمله: «کارمندان همه ساعت هشت سر کار میروند، من اما ساعت نُه میروم»، درحالیکه در زبان فارسی سابقه نداشته است. “اما” را در وسط جمله به کار ببریم و گمان میکنم نخستین بار شاملو بود که در شعری اما را به این سبک به کار برد.
*
گاهی هم این کار توسط مترجمان ناآگاهانه صورت میگیرد. یکی دیگر از بارزترین مثالهایی که میشود گفت، ترجمهی a یا an از انگلیسی به “یک” در زبان فارسی است و شاید این جزو نخستین اشتباههای دانشآموزان در کلاس انگلیسی باشد. مثلن میگویند: This is a pencil و چنین یاد میگیرند که بگویند «این یک مداد است».
آنها a را به “یک” ترجمه میکنند، درصورتیکه “یک” ترجمهی a نیست و «این مداد است» کافی است. یکی دیگر از مسایلی که ناآگاهانه صورت میگیرد، این است که اکنون همه فکر میکنند که ما برای فاعل بیجان باید فعل جمع را به کار ببریم.
چون این مساله در زبان انگلیسی قاعده است و فکر میکنند در فارسی هم باید همینگونه باشد و اصرار دارند که آن را بهصورت یک قاعده دربیاورند. نکتهی دیگر به کار بردن یک کلمه بهجای کلمهای دیگر با یک معنای دیگر یا بهصورت دیگر است. مثال آن به کار بردن لفظ نظر است. بهجای توجه. این کلمه یکی از واژههای پربار فارسی است و برخی فکر میکنند “نظر” با کلمهی “توجه” مترادف است.
2
مثلن من گهگاه شنیدهام ــ و گویا این روزها خیلی هم متداول شدهاست ــ که میگویند نظر زدن، درحالیکه ما در گذشته این لفظ را نداشتیم (چشم زدن را داشتیم). نظر یک مفهوم مثبت است و در تصوف و عرفان هم آن چیزی که باعث رشد میشود نظر است: «یا رب نظر تو برنگردد»؛ درحالیکه چشمزخم و چشم زدن منفی است.
یا بهجای این که بگویند «من توجه شما را به این موضوع جلب میکنم». میگویند «نظر شما را به این موضوع جلب میکنم».
نمونهی دیگر تعبیرهای کلیشهای هستند که ما عینن آنها را ترجمه میکنیم. مثلن میگویند «این یک چیز است و آن یک چیز دیگر» که امروز هم خیلی متداول شدهاست؛ درحالیکه اگر شما در متنهای فارسی دورهی قدیم نگاه کنید، همیشه میگفتهاند «این یک چیز دیگری است و آن چیز دیگر» یا «این دیگر است و آن دیگر». تفاوت در بهکاربردن “دیگر” است که آن را در هر دو لنگه به کار میبردند.
یکی از نکتههایی که شاید مترجمان به آن توجه نمیکنند، این است که فکر میکنند که لفظ one در زبان انگلیسی همیشه برابر “یک” است؛ درحالیکه one در زبان انگلیسی نقشهای گوناگون دارد که برخی از آنها را نمیتوانیم در زبان فارسی به یک ترجمه کنیم، اما مترجم بهصورت مکانیکی هر جا که oneمیبیند آن را به یک ترجمه میکند و ما رفتهرفته نقشهایی را که one در زبان انگلیسی دارد در قالب لفظ یک به فارسی منتقل میکنیم و انتظار داریم که دیگران هم آن را به این صورت به کار ببرند.
3
من پیشتر دربارهی ضرورت صحبت کردهام و این که بههرحال اقتضا میکند که تغییرهایی در زبان فارسی داده بشود. در تجربهای که در مرکز نشر دانشگاهی داشتم دو نکته را گفتم: یکی شیوهی جملهبندیهای کتابهای علمی و یکی هم کاربرد نشانههای اختصاری بود.
نوع بهکاربردن نشانههای اختصاری در زبان فارسی یکمقدار مشوش است و تا حدودی دارد تحت تأثیر زبانهای بیگانه قرار میگیرد و همهی این مسایل فقط به دلیل ترجمه نیست. گاهی اوقات به دلیل تنوعطلبی و حس نوآوری است. برخیها فکر میکنند در جملههای خود دایمن باید یک چیز جدید بگویند و یک مطلب را مدام تکرار نکنند.
یک مثال بارز این است که میگویند به بیان دیگر یا به سخن دیگر بهجای این که بگویند به عبارت دیگر. شاید مترجمان فکر میکنند تنوع و نوآوری خوب است یا فکر میکنند واژهای یا اصطلاح و عبارتی عربی است و باید فارسی به جایش بگذارند و در بیشتر اوقات توجه نمیکنند که لفظی را که دارند به کار میبرند دقیقن مترادف نیست.
مثلا مُد شده است که بهجای به هر صورت یا به هر وجه میگویند به هر شکل. شاید به دلیل این که فکر میکنند صورت یعنی رو و بنابراین شکل دقیقتر است.
*
مثال دیگر به کار بردن لفظ توانمند است بهجای توانا. توانا از قدیم در زبان فارسی بوده: «توانا بود هر که دانا بود»، ولی اکنون کمتر کسی آن را به کار میبرد؛ بهویژه هنگامی که میخواهند یکمقداری شیک باشند، لفظ توانا را به کار نمیبرند و بهجایش توانمند را به کار میبرند.
اشکال این کار در این است که شما یک لفظ را که سابقن در زبان فارسی جاافتاده و پدرومادردار بوده است کنار گذاشتهاید و لفظی را که برای یک معنای خاص قرض شده بوده. بهجای آن گذاشتهاید و بهکلی غرض اولیه را نقض کردهاید. مثال دیگر “چه هست” و “چه کسی هست” است که بهجای چیست و کیست که خیلی هم مُد شده است.
4
من بعید نمیدانم که این به دلیل خطی باشد که ما امروزه به کار میبریم و در آن استها را جدا میکنیم و چون “است” بهصورت جدا گاهی اوقات خوشایند نیست. هست را به کار میبریم. این کاربرد اشکال دارد و اشکالش این است که بین هست و است تفاوت آشکار وجود دارد. “است” یک رابط است و “هست” یک فعل. تغییر دیگر به علت تنبلی ذهنی است.
.واژههای مانند مراد، مقصود و منظور جای خود را به هدف داده است و واژههای چون دلپذیر. دلانگیز. دیدنی. شنیدنی. خواندنی و جز اینها جای خود را به کلمهی جالب داده است و بهجای بهمنزلهی و بهمثابهی. فقط از بهعنوان استفاده میکنند.
نکتهی دیگر تمایل به زیادهگویی است. مثلا این جمله: «این یک مسالهی مهمی است». یک در این جمله زاید است. نمونهی دیگر فراموشکردن معنای اصلی یک لفظ است. مانند دست زدن و کف زدن. کف زدن تعبیر درستی است درحالیکه دست زدن برابر touch انگلیسی است و معنای دیگری دارد. گمان میکنم این تغییر از آنجا آغاز شده است که خوانندهها با عبارت «دست، دست» از شنوندههای خود میخواستند که کف بزنند.
5
تقوای زبانی نیز از جملهی عاملهای ایجاد تغییر در زبان است. مثلا بهکاربردن فعلهای داشتن و نمودن بهجای کردن که استاد نجفی دربارهی آن توضیح دادند، یا بهکاربردن سینه به جای پستان که بسیار غیرعلمی است.
تمام این مثالها ایجاب میکند که تمام تغییرهایی را که دارد در زبان فارسی صورت میگیرد، اصلاح کنیم. ما باید این تحولها را تقسیم بندی و شناسایی کنیم. این تحولها در هر زبانی در دنیای امروز صورت میگیرد و بسیاری از آنها باعث ابهام میشود. بههرحال. زبان هرچه درستتر و به اصل خودش نزدیکتر باشد. سالمتر است.
دو سخنرانی بالا درسال ١٣٨٩. در سیصد و شصت و نهمین نشست شورای فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی انجام شده است.
_______________________________________________________________________________________________________________________________________
آسیبشناسی زبان فارسی/2.. آسیبشناسی زبان فارسی/2. آسیبشناسی زبان فارسی/2. آسیبشناسی زبان فارسی/2. آسیبشناسی زبان فارسی/2. آسیبشناسی زبان فارسی/2.
http://aryaadib.blogfa.com
صفحه اصلی. – موسسه قرآن و نهج البلاغه -آموزش مجازی قران ونهج البلاغه.
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor