از این طرف اومدی: 

جود و سخاوت

فهرست مطالب

جود و سخاوت

اشاره

 

اين دو واژه كه در مقابل ‏«بخل‏» است، غالبا در يك معنى استعمال مى‏شود، ولى گاه از بعضى كلمات استفاده مى‏شود كه ‏«جود» مرحله بالاتر از «سخاوت‏» است، زيرا در تعريف‏ «جود» گفته‏اند: «بخشش بدون درخواست است كه در عين حال، بخشش خود را كوچك بشمارد.» گاه گفته‏اند: «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است.» بعضى نيز گفته‏اند: «جود بخششى است كه مال را، مال خدا بشمرد و سائل رابنده خدا بداند و خودش را در اين ميان واسطه ببيند»، در حالى كه «سخاوت‏» معنى وسيع‏ترى دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل مى‏شود.

جود و سخاوت

بعضى نيز گفته‏اند: «كسى كه بخشى از اموال خود را ببخشد و بخش ديگر را براى خودبگذارد، صاحب سخاوت است و كسى كه اكثر آن را ببخشد و
مقدار كمى را براى خود بگذارد، داراى جود است‏». مطابق تمام اين تعريفها «جود» مرحله بالاتر از «سخاوت‏» است.

 

به هر حال ‏«جود» و «سخاوت‏» از فضايل مهم اخلاقى است، هر اندازه ‏«بخل‏» نشانه‏پستى و حقارت و ضعف ايمان و فقدان شخصيت است، «جود» و «سخاوت‏» نشانه ايمان‏و شخصيت والاى انسان است.

 

در آيات قرآن مجيد گرچه واژه‏ «جود» و «سخاوت‏» به كار نرفته است، اما تعبيرات‏ديگرى ديده مى‏شود كه منطبق بر اين دو مفهوم است و قرآن نيز براى آن ارج فراوانى بيان كرده است، به عنوان نمونه به آيات زير توجه فرماييد:

جود و سخاوت

1- .. يحبون من هاجر اليهم و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون على‏انفسهم و لو كان بهم خصاصة… (حشر، 9)

 

2- و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا-انما نطعمكم لوجه الله‏لا نريد منكم جزاء و لا شكورا (دهر، 8 و 9)

 

3- مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت‏سبع سنابل فى كل‏سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم (بقره، 261)

 

4- الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون (بقره، 274)

 

5- لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شى‏ء فان الله به‏عليم (آل عمران، 92)

 

6- الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون (بقره، 3)

 

7- و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء، 29)

 

ترجمه

جود و سخاوت

1- … و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند، دوست مى‏دارند و در دل خود نيازى به آنچه‏به مهاجران داده شده، احساس نمى‏كنند و آنها را بر خود مقدم مى‏دارند، هر چند خودشان‏بسيار نيازمند باشند…

 

2- و غذاى (خود) را با اين كه به آن علاقه (و نياز) دارند، به مسكين و يتيم و اسيرمى‏دهند- (و مى‏گويند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى‏كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شمانمى‏خواهيم.

 

3- كسانى كه اموال خود را در راه خدا«انفاق‏»مى‏كنند، همانند بذرى هستند كه هفت‏خوشه بروياند كه در هر خوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (وشايستگى داشته باشد) ، دو يا چند برابر مى‏كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسيع و (به همه‏چيز) داناست.

 

4- آنها كه اموال خود را شب و روز پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى‏شوند.

 

5- هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى‏رسيد! مگر اين كه از آنچه دوست مى‏داريد (در ر
اه‏خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مى‏كنيد، خداوند از آن آگاه است.

جود و سخاوت

6- (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان‏مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم، انفاق‏مى‏كنند.

 

7- هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد نيزدست‏خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرو مانى.

 

تفسير و جمع‏بندى

 

چهره سخاوتمندان در قرآن

 

در نخستين آيه مورد بحث، سخن از گروهى سخاوتمندان انصار مدينه است كه باآغوش باز از مهاجرانى كه خانه و كسب و كارى نداشتند، استقبال كردند و آنها را برخودشان مقدم داشتند و حتى گفتند: «ما اموال و خانه‏هايمان را با آنها تقسيم مى‏كنيم وچشم داشتى به غنائم جنگى نيز نداريم. »

 

قرآن درباره آنها در آيه فوق مى‏گويد: «آنها كسانى را كه به سويشان هجرت مى‏كنند، دوست دارند و در درون دل نيازى نسبت‏به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى‏كنند وآنها را بر خود مقدم مى‏دارند، هر چند شديدا فقير باشند، … يحبون من هاجر اليهم ولا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة… » (1)

جود و سخاوت

به گفته بعضى از مفسران معروف: «در تاريخ بشريت، چنين استقبالى سابقه نداشته‏است كه گروهى غريب در شهرى وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالى از آنان كنند كه‏
حتى آنها را بر خويش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگى خود را با آنان تقسيم نمايند، حتى در بعضى از روايات وارد شده است كه عدد مهاجران نسبت‏به داوطلبان پذيرايى از آنهاكم بود به همين دليل، گاه در ميان دو و يا چند نفر، بر سر افتخار ميزبانى مهاجران، اختلاف‏پيدا مى‏شد كه براى حل آن به قرعه متوسل شدند. » (2)

 

به هر حال، خداوند اين محبت و بلند نظرى و ايثار و سخاوت را كه از ويژگيهاى‏انصار بود، مى‏ستايد.

 

در دومين آيه مورد بحث، سخن از بزرگوارانى است كه غذاى خود را در حالى كه‏شديدا به آن نياز داشتند به مسكين و يتيم و اسير دادند، بدون اين كه هيچ انتظار پاداش وتشكرى داشته باشند، «و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا×انمانطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا » (3)

 

روايات فروانى از طرق شيعه و سنى، حكايت از اين دارد كه آيات 8 و 9 سوره‏«دهر»در فضيلت اهلبيت عل
يهم السلام نازل شده است. «مرحوم علامه امينى‏»در«الغدير»34 نفراز علماء معروف اهل سنت را نام مى‏برد كه اين حديث را در كتابهاى خود آورده‏اند (با ذكر نام كتاب و صفحه آن)  (4)

جود و سخاوت

بنابراين حديث مزبور در ميان اهل سنت مشهور، بلكه متواتر است و علماى شيعه‏اتفاق نظر دارند كه همه سوره‏«دهر»يا بخش قابل ملاحظه‏اى از آيات آن، درباره‏اهلبيت پيامبر صلى الله عليه و اله (على، حضرت فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام) نازل شده است.

 

دقت در آيات سوره‏«دهر»نشان مى‏دهد كه خداوند چگونه از اين سخاوتمندان‏ايثارگر مدح و ستايش كرده و عمل آنها را ستوده و بالاترين پاداش را براى آنها قرارداده است. در يك جا از آنها به عنوان‏«ابرار»و در جاى ديگر از آنها به عنوان‏«عباد الله‏» (بندگان خاص خدا) ياد كرده است.

 

در سومين آيه، تشويق بى‏نظيرى نسبت‏به انف
اق كنندگان سخاوتمند ديده مى‏شود. با تعابيرى كه در آيات انفاق بى‏نظير است، مى‏فرمايد: «كسانى كه اموال خود را در راه خداانفاق مى‏كنند، همانند بذرى است كه هفت‏خوشه بروياند و در هر خوشه نيز يكصد دانه باشدو خداوند آن را براى هر كسى بخواهد (و شايسته بداند) دو يا چند برابر مى‏كند و خداوند توانا وداناست، مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت‏سبع سنابل فى كل‏سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم » (5)

جود و سخاوت

اگر آيه را بر خلاف ظاهر آن تفسير كنيم و حذف و تقدير نيز قايل نشويم، آيه‏دلالت‏بر اين دارد كه رشد و نمو بى‏نظير در روح و جان انفاق كنندگان نيكوكار صورت‏مى‏گيرد. اموال آنها بر اثر انفاق چندين برابر شده و خودشان نيز در پرتو سخاوت، مدارج كمال را به سرعت مى‏پيمايند و حتى گامهاى كوچك در اين راه آثار عظيم دارد.

 

به اين ترتيب انفاق علاوه بر اينكه مايه رشد بشرى است، مايه رشد و تكامل اخلاقى‏و معنوى خود انسان نيز هست.

 

در روايت آمده است كه امام سجاد عليه السلام، هر گاه كه چيزى به سائلى مى‏بخشيد، دست‏سائل را نيز مى‏بوسيد، عده‏اى علت اين كار را از حضرت جويا شدند. حضرت عليه السلام درجواب فرمودند: «لانها تقع فى يد الله قبل يد العبد، اين به خاطر آن است كه (اين‏بخشش) پيش از آن كه به دست‏بنده قرار گيرد، به دست‏خدا مى‏رسد. » (6)

 

در چهارمين آيه، ضمن اشاره به نكته مهمى درباره انفاق، آمده است: «كسانى كه‏اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مى‏كنند، پاداششان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مى‏شوند، الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا وعلانية فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ». (7)

 

بنابراين‏«سخاوت‏»و«انفاق‏»در راه خدا به هر شكل و صورتى كه باشد، محبوب وپسنديده است، از سوى ديگر«انفاق‏»ترس از عذاب الهى را برطرف ساخته و حزن واندوه را مى‏زدايد. افراد انفاقگر و بخشنده خوف و وحشتى از آينده ندارند، زيرا، خداوند زندگى آنها را تضمين كرده است و به خاطر از دست دادن بخشى از اموالشان اندوهگين نمى‏شوند، زيرا مى‏دانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده مى‏شود، بيشتراز آن است كه از دست داده‏اند.

 

پنجمين آيه باز با تعبير تازه‏اى در زمينه انفاق مى‏فرمايد«هرگز به (حقيقت) نيكوكارى‏نمى‏رسيد، مگر آن كه از آنچه دوست مى‏داريد (در راه خدا) انفاق كنيد و آنچه انفاق مى‏كنيد، خداوند از آن با خبر است، لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شيى‏ء فان‏الله به عليم » (8)

 

در ادبيات عرب‏«بر»به معنى نيكوكارى توام با توجه و از روى قصد و اختيار است‏و اين نشانه شخصيت و روحانيت انسان مى‏باشد. جالب اين كه‏«بر»در آيه به طور مطلق‏ذكر شده و نشان مى‏دهد تا سخاوت و انفاق نباشد، انسان هرگز به حقيقت نيكوكارى‏نمى‏رسد. گرچه بعضى از مفسران واژه‏«بر»را به معنى‏«بهشت‏»و بعضى به معنى‏«تقوا»وبعضى به معنى‏«پاداش نيك‏»گرفته‏اند، ولى ظاهر اين است كه مفهوم‏«بر»وسيع بوده وشامل همه اينها نيز مى‏شود.

 

در ششمين آيه، انفاق را ضمن اين كه يكى از اركان مهم تقوا ذكر كرده-تقوايى كه‏سرچشمه هدايت الهى و محتواى قرآنى است-مى‏فرمايد: «پرهيزكاران كسانى هستند كه‏ايمان به غيب دارند (ايمان به خدا و جهان ماوراء طبيعت) و
نماز را برپا مى‏دارند و از نعمتهايى‏كه بر آنها روزى داده‏ايم، انفاق مى‏كنند، الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و ممارزقناهم ينفقون » (9)

 

با توجه به اينكه‏«ينفقون‏»به صورت فعل مضارع ذكر شده، مفهومش اين است كه‏آنها انفاق مواهب الهى را به طور مستمر انجام مى‏دهند و اين نشانه سخاوتمندى‏آنهاست كه در نهادشان ريشه دوانده و به صورت يك صفت‏برجسته در آمده است.

 

تعبير به‏«مما رزقناهم‏» (از آنچه به آنان روزى داده‏ايم) اشاره به نكته لطيفى مى‏كندو آن اين كه آنها مى‏دانند كه همه اموال، مواهب الهى است، بنابراين، دليلى ندارد كه از انفاق بخشى از آن در راه بندگان نيازمند خدا، «بخل‏»بورزند. در ضمن روشن است كه‏«انفاق‏»منحصر به زكات نيست، بلكه معنى گسترده‏اى دارد كه هم صدقات واجب و هم‏مستحبات را شامل مى‏شود.

 

در هفتمين و آخرين آيه، ضمن دادن دستور به رعايت اعتدال در بذل و بخشش ودورى از افراط و تفريط و نش
ان دادن تصويرى از صفت‏سخاوت كه حد وسط در ميان‏«بخل‏»و«اسراف‏»است، مى‏فرمايد: «دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق وبخشش منما) و بيش از حد نيز آن را مگشا (و آلوده اسراف و تبذير مشو) مبادا مورد سرزنش‏قرار گيرى و از كار فرومانى، و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسطفتقعد ملوما محسورا » (10) . اين آيه، تعريف روشنى براى سخاوت است.

 

امام صادق عليه السلام در حديث معروفى اين مطلب را ضمن مثال روشنى بيان داشته‏اند:

 

«مشتى خاك را از زمين برداشت و محكم در دست گرفت، فرمودند: اين بخل است، سپس‏مشت ديگرى برداشت و دست را چنان گشود كه تمام خاكها، روى زمين ريخت، سپس‏فرمودند: اين اسراف است، مرتبه سوم، مشتى خاك برداشت و كف دست را رو به آسمان كردو دست را گشود، مقدارى از خاكها از لابلاى انگشتان و اطراف دستشان فرو ريخت و مقدارى‏باقى ماند، حضرت عليه السلام فرمودند: اين حد اعتدال است (و حقيقت‏سخاوت همين است) » (11)

 

در آيه مورد بحث از«بخل‏»تعبير به‏«زنجير شدن بر گردن‏»شده است و از اسراف به‏گشودن دست، آن چنان كه كارى از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرارگرفتن و از كار باز ماند (ملوما محسورا) ذكر مى‏كند.

 

از مجموع آيات مختلفى كه به نحوى به مساله سخاوت و انفاق و بذل و بخشش‏ارتباط دارد-كه بخشى از آن را در بالا تفسير كرديم-به خوبى عظمت و اهميت وارزش والاى اين صفت‏برجسته انسانى ظاهر مى‏شود، نه تنها باعث نظم و سعادت‏جوامع انسانى و مبارزه با فقر و محروميتى كه سرچشمه انواع نابسامنى‏ها و گناهان است، مى‏شود بلكه در تكامل معنوى و روحى انسان نيز نقش بسيار مهمى دارد.

 

سخاوت در منابع حديث

 

در روايات اسلامى تعبيرات بسيار والايى درباره‏«جود»و«سخاء»ديده مى‏شود كه‏در نوع خود كم نظير است. روايات زير نمونه‏هايى است كه از ميان احاديث فراوانى‏گلچين شده است:

 

1- در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله آمده است: «السخاء خلق الله الاعظم (12) ، سخاوت، اخلاق بزرگ الهى است‏»

 

در واقع تمام سخاوتها در وجود ذى جود پروردگار متجلى است، زيرا هر چه داريم‏از اوست. نعمتهاى گوناگون، زمين و آسمان، حيات وجود ما، همه از اوست و هر جاسخاوتى است از سخاوت او سرچشمه گرفته است، زيرا اگر او مواهبى به ما نمى‏بخشيد، ما توان بخشش را نداشتيم، حتى صفت جود و بخشش نيز از مواهب اوست.

 

2- امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: «السخاء من اخلاق الانبياء و هو عماد الايمان ولا تكون المؤمن الا سخيا و لا يكون سخيا الا ذو يقين و همه عالية لان السخاء شعاع‏نور اليقين، و من عرف م
ا قصد هان عليه ما بذل، سخاوت از اخلاق انبياء است و ستون‏ايمان است و هيچ فرد با ايمانى وجود ندارد، مگر اين كه با سخاوت است و هيچ سخاوتمندى‏وجود ندارد، مگر اين كه داراى يقين و همت عاليه است، زيرا سخاوت، شعاع نور يقين است وآن كس كه بداند چه چيزى را قصد كرده، آنچه را كه بذل نموده در نظر او كم اهميت است‏» (13)

 

از اين حديث استفاده مى‏شود كه اين صفت والا بعد از ذات پاك الهى كه مبداسخاوت است در وجود انبياء، نشانه ايمان و يقين آنهاست.

 

3- در حديث ديگرى از امير مؤمنان عليه السلام آمده است: «تحل بالسخاء و الورع فهماحلية الايمان و اشرف خلالك، به سخاوت و ورع، خود را بياراى كه اين دو آرايش ايمان و برترين صفات توست. » (14)

 

اين تعبير نشان مى‏دهد كه اين صفت را از برترين صفات مؤمن به حساب آورده‏است.

 

4- در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار آمده است: «السخاء ثمرة العقل والقناعة برهان النبل، سخاوت ميوه درخت عقل و خرد و قناعت دليل بر نجابت است‏» (15)

 

آنها كه در بخشش به ديگران‏«بخل‏»مى‏ورزند، اموال زيادى را فراهم كرده ومى‏گذارند و مى‏روند، در حقيقت اين گونه افراد عاقل نيستند، زيرا، زحمت‏بر دوش‏آنها بوده، بدون آن كه از اموالشان بهره مادى يا معنوى ببرند. كدام عاقلى چنين كارى‏مى‏كند!

 

5- در تعبير ديگرى از آن حضرت عليه السلام در مورد اهميت‏«سخاوت‏»به نكته لطيف‏ديگرى اشاره مى‏فرمايند: «غطوا معايبكم بالسخاء فانه ستر العيوب، عيوب خويش را باسخاوت بپوشانيد، زيرا سخاوت پوشاننده عيبهاست‏» (16)

 

صدق اين كلام مولى با تجربه به خوبى ثابت مى‏شود، اشخاص را مى‏بينيم كه عيوب‏گوناگونى دارند، ولى چون سخاوتمندند همه مردم به ديده احترام به آنها مى‏نگرند.

 

6- باز در تعبيرى ديگر از همان امام همام عليه السلام آمده است: «السخاء يمحص الذنوب‏و يجلب محبة القلوب، سخاوت، گناهان را پاك مى‏كند و دل‏ها را سوى سخاوت كننده فرامى‏خواند. » (17)

 

اين تعبير نشان مى‏دهد كه‏«سخاوت‏»كفاره بسيارى از گناهان است!

 

7- مولى الموحدين على عليه السلام درباره تاثير عميق محبت در جلب قلبها مى‏فرمايند: «مااستجلبت المحبة بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق، هيچ چيزى مانند سخاوت و مداراكردن و حسن خلق، جلب محبت نمى‏كند. (18)

 

8- رسول خدا صلى الله عليه و اله در اين باره مى‏فرمايند: «السخى قريب من الله قريب من الناس‏قريب من الجنة، سخاوتمند نزديك به خدا، نزديك به مردم و نزديك به بهشت است. » (19)

 

9- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است: «شاب سخى مرهق فى الذنوب‏احب الى الله عز و جل من شيخ عابد بخيل، جوان سخاوتمند آلوده به گناه، نزد خدا محبوبتراز پيرمرد عابد بخيل است‏» (20)

 

به يقين اين‏«سخاوت‏»سبب امدادهاى الهى مى‏شود و سرانجام آن جوان آلوده رانجات مى‏دهد، ولى آن پير عابد بخيل به خاطر بخلش در گناه فرو خواهد رفت.

 

10- اين بحث را با حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله به عنوان حسن ختام پايان مى‏دهيم:

 

«تجافوا عن ذنب السخى فان الله آخذ بيده كلما عشر، از گناه و لغزش سخاوتمند صرف‏نظر كنيد، زيرا، هر زمان بلغزد، خداوند دست او را مى‏گيرد (و نجاتش مى‏دهد. )  (21)

 

از مجموع احاديث‏بالا، ارزش و اهميت فوق العاده‏«سخاوت‏»در كلام پيشوايان‏اسلام مشخص مى‏شود و نشان مى‏دهد كه كمتر فضيلتى با آن برابرى مى‏كند.

 

آثار و پيامدهاى سخاوت

 

1- آثار مثبت‏«سخاوت‏»در زندگى فردى و اجتماعى انسان كه با تجربه ثابت‏شده ويا در احاديث اسلامى به آن اشاره گرديده است، بسيار زياد است، به عنوان نمونه:

 

از روايات متعددى استفاده مى‏شود و تجربيات روزانه نيز آن را تاييد مى‏كند كه‏«سخاوت‏»محبت دوست و دشمن را جلب مى‏كند، بر عدد دوستان مى‏افزايد و ازدشمنان مى‏كاهد.

 

2- «سخاوت‏»پوششى براى عيوب انسان‏هاست و به اين ترتيب، آبروى انسان راحفظ مى‏كند.

 

3- «سخاوت‏»در عين اين كه ثمره درخت عقل است، بر عقل و خرد انسان‏مى‏افزايد. عقل مى‏گويد: دليلى ندارد كه انسان با زحمت زياد اموال فراوانى تهيه كند وآن را براى بازماندگان بگذارد و خودش
به وسيله آن، جلب ثواب و كسب آبرو نكند.

 

از سوى ديگر«سخاوت‏»، گروهى از انديشمندان را گرد انسان جمع مى‏كند و آنها مى‏توانند بر فكر و عقل و دانش او بيفزايند.

 

4- «سخاوت‏»فاصله طبقاتى جامعه را كم مى‏كند و از اين طريق ناهنجاريهاى ناشى‏از فاصله طبقاتى را از بين مى‏برد و يا كاهش مى‏دهد. آتش كينه‏هاى محرومان راخاموش مى‏كند و حس انتقامجويى را در آنان تضعيف مى‏نمايد و از اين طريق‏پيوندهاى اجتماعى را محكم مى‏سازد.

 

5- «سخاوت‏»مدافعان انسان را زياد مى‏كند و آبروى او را محفوظ مى‏دارد ودشمنان و بدخواهان را عقب مى‏راند، امير مؤمنان عليه السلام در اين باره مى‏فرمايند: «الجودحارس الاعراض، جود و بخشش آبروى انسان را حفظ مى‏كند. » (22)

 

6- جود و«سخاوت‏»، آثار معنوى فوق العاده‏اى نيز دارد، به همين دليل از صفات‏انبياء شمرده شده و همان گونه كه در روايات گذشته خوانديم، شعاع نور«يقين‏»است، حتى اگر اين فضيلت در افراد بى ايمان باشد، به حال آنها مفيد و سودمند است.

 

در حديثى آمده است كه خداوند متعال به حضرت موسى عليه السلام وحى نمود: «لا تقتل‏السامري فانه سخى، سامرى را به قتل مرسان، زيرا او مرد سخاوتمندى است. » (23)

 

درست است كه سامرى، منشا فساد عظيمى در بنى اسرائيل شد و آئين بت پرستى رادر ميان آنها پايه نهاد و در انتها نيز زندگى را با خفت و ذلت و حقارت گذراند كه شايدمرگ بر آن زندگى، ترجيح داشت، ولى با اين همه به حضرت موسى عليه السلام وحى رسيد كه‏خون او را به خاطر سخاوتش نريزد.

 

از رسول خدا عليه السلام نقل شده است كه به فرزند حاتم طائى به نام‏«عدى‏»فرمود: «دفع‏عن ابيك العذاب الشديد لسخاء نفسه، عذاب شديد از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته‏شد. » (24)

 

در ذيل همين حديث، آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و اله دستور داد، گروهى از جنايتكاران‏يكى از جنگها را به قتل برسانند، ولى يكى از آنها را استثناء كرد. آن مرد تعجب كرد وگفت: «با اين كه گناه ما يكى است، چرا مرا از ميان آن جمعيت جدا كردى؟»حضرت صلى الله عليه و اله‏فرمودند: «خداوند به من وحى فرستاد كه تو سخاوتمند قوم خود هستى و من نبايد تو را به قتل برسانم. »

 

آن مرد با شنيدن اين سخن ايمان آورد و شهادتين بر زبان جارى كرد، آرى! سخاوت آن مرد، او را به بهشت رسانيد.

 

از رسول خدا صلى الله عليه و اله نقل شده است: «شخص سخى را اهل آسمانها دوست
دارند و اهل‏زمين هم دوست دارند… در حالى كه بخيل را اهل آسمانها و زمين دشمن دارند. » (25)

 

محدوده سخاوت

 

«سخاوت‏»مانند تمام صفات و كارهاى نيك، مقدار و اندازه‏اى دارد كه اگر در مسيرافراط قرار گيرد، نتيجه منفى خواهد داشت. همچنين‏«سخاوت‏»نبايد لطمه به آبرو وحيثيت و زندگى كسانى كه به انسان وابسته‏اند، زند.

 

«سخاوت‏»بايد در اموال حلال باشد، نه اموالى كه از راه‏هاى حرام و يا ظلم و ستم به‏دست آمده است، مانند، «سخاوت‏»بسيارى از سلاطين ظالم و ستمگر.

 

هم‏چنين‏«سخاوت‏»نبايد در اموال مربوط به بيت المال باشد، زيرا اموال بيت المال، حساب و كتاب مخصوص به خود دارد كه بايد به دقت رعايت گردد.

 

راه‏هاى كسب سخاوت

 

اين فضيلت اخلاقى مانند ساير فضايل، با تعليم و تربيت و انديشه و تفكر و تمرين وممارست‏حاصل مى‏شود.

 

توجه به اين حقيقت كه اين اموال و ثروتها، امانتهاى الهى در دست ماست

 

و هيچ‏كدام دوام و بقايى ندارد، انسان را وا مى‏دارد با بذل و بخشش، آن را در صندوق امانت‏اله
ى، براى روزى كه دستها خالى است، ذخيره كند. همچنين دقت در آثار و بركات و يامدهاى مهمى كه براى‏«سخاوت‏»در مطالب قبل ذكر شد، مشوق مؤثرى در امر«سخاوت‏»است.

 

مطالعه تاريخ زندگى سخاوتمندان و بخيلان و مقايسه آن دو با يكديگر و احترام وآبرو و شخصيتى كه گروه اول داشتند و ذلت و بد نامى كه دامنگير گروه دوم بوده است‏نيز در ايجاد اين‏«سخاوت اخلاقى‏»بسيار مؤثر است.

 

اينها جنبه‏هاى تعليماتى اين مساله است، اما از نظر عملى، هر قدر تمرين و ممارست‏بيشترى در اين زمينه شود، توفيق زيادترى در به دست آوردن اين فضيلت اخلاقى‏حاصل مى‏گردد، زيرا تكرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش، هر چند از راه تحميل‏بر نفس خويش باشد، به تدريج‏به صورت عادت و سپس مبدل به حالت، و سرانجام به‏يك ملكه اخلاقى مبدل خواهد گرديد.

 

در ضمن، تربيت پدر و مادر و معلم و استاد در اين زمينه، بسيار مؤثر است. اگر آنها كودكان را از آغاز عمر به‏«جود»و«سخاوت‏»عادت دهند، اين ملكه، به آسانى دروجود آنها ريشه مى‏دواند و در بزرگى جزء زندگى آنان مى‏شود.

 

در حالات‏«صاحب بن عباد»آمده است كه در كودكى هنگامى كه مى‏خواست‏براى‏فرا گرفتن درس دينى به مسجد برود، هميشه مادرش يك دينار و يك درهم به او مى‏دادو مى‏گفت: «اين را به اولين فقيرى بده كه در مسير راه خود مى‏بينى‏». كم‏كم اين خصلت در وجودش ريشه دار شد تا اين كه در بزرگى چنان بذل و بخششى مى‏كرد كه همه به اوآفرين مى‏گفتند. اگر كسى بعد از ظهر ماه مبارك رمضان به خانه‏اش مى‏آمد، سخاوتش‏مانع از آن مى‏شد كه كسى بدون خوردن افطار از خانه او بيرون رود. هر روز حداقل‏هزار نفر بر سر سفره او افطار مى‏كردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمام‏ماههاى سال بود. (26)

 

از شگفتيهاى ديگر زندگى او چنين نقل مى‏كنند: «روزى نوشابه براى او آوردند، ازنزديكانش نسبت‏به آن نوشابه سوء ظن پيدا كرد و گفت: از اين نوشابه ننوش، زيرا مسموم‏است، خدمتكارى كه آن قدح را آورده بود، همچنان ايستاده بود. «صاحب بن عباد»به‏شخصى كه ادعاى مسموم بودن آن را مى‏كرد، گفت: به چه دليل مى‏گويى كه اين مسموم است؟ گفت: بهترين راه اين است كه كسى كه اين قدح را آورده و به دست تو داده، مورد آزمايش قرار گيرد و از آن بنوشد، «صاحب‏»گفت: من به اين كار راضى نيستم، آن شخص‏گفت: به وسيله يك مرغ خانگى آزمايش كن. «صاحب‏» گفت: كشتن حيوان به اين صورت نيزجايز نيست، سپس دستور داد: قدح آب را واژگون كردند و آب را ريختند و به خدمتكار گفت:

 

برو و ديگر در خانه من قدم مگذار، ولى با اين حال دستور داد: حقوق او را به طور كامل‏بپردازند. سپس گفت: هرگز نبايد يقين را با شك از بين برد و مجازات به وسيله قطع حقوق، دليل بر پستى است‏» (27) </SPAN& gt;

 

اين بحث را با چند حديث و سخنانى از بعضى از بزرگان پايان مى‏دهيم:

 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله مى فرمايند: «الجنة دار الاسخياء، بهشت‏خانه سخاوتمندان است » (28)

 

امام صادق عليه السلام مى فرمايند كه خداوند فرمود: «انى جواد كريم لا يجاورنى لئيم، من‏بخشنده با سخاوتم، افراد پست و بخيل نمى‏توانند در جوار من (در بهشت) جاى بگيرند. » (29)

 

در حديث ديگرى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله آمده است: «طعام الجواد دواء و طعام‏البخيل داء، طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخيل، درد و بيمارى است‏» (30)

 

يكى از عارفان به نام‏«ابن سماك& lt;SUP> (31) »مى‏گويد: «عجبت لمن يشترى المماليك بماله و لا يشترى الاحرار بمعروفه، در شگفتم! از كسانى كه بردگان را با مال خود خريدارى مى‏كنند، ولى آزاده‏ها را با احسان و نيكى، در بند محبت‏خود در نمى‏آورند. » (32)

 

به عربى گفتند: آقا و بزرگ شما كيست؟گفت: «من احتمل شتمنا و اعطى سائلنا واغضى جاهلنا، كسى كه بدگويى‏هاى ما را تحمل كند و به نيازمندان ببخشد و از اعمال‏جاهلان چشم پوشى كند. » (33)

 

پى‏نوشتها:

 

1- حشر، 9.

 

2- فى ظلال، ج‏7 (ذيل آيه) .

 

3- دهر/ 8 و9.

 

4- الغدير، ج‏3، ص‏107 به بعد. احقاق الحق، ج‏3، ص‏157- 171. (در اين كتاب حديث مزبور از36نفر از دانشمندان اهل نت‏با بيان ماخذ حديث ذكر شده است. )

 

5- بقره/ 261.

 

6- بحار الانوار، ج‏93، ص‏129.

 

7- بقره/ 274.

 

8- آل عمران/ 92.

 

9- بقره/ 3.

 

10- اسراء/ 29.

 

11- تفسير نور الثقلين، ج‏3، ص 158.

 

12- كنز العمال، ج‏6، ص‏337، حديث‏15926.

 

13- بحار الانوار، ج 68، ص 355، حديث‏17.

 

14- غرر الحكم، حديث 4511.

 

15- غرر الحكم، حديث 2145.

 

16- غرر الحكم، حديث 6440.

 

17- غرر الحكم، حديث 1738.

 

18- غرر الحكم، حديث 9561.

 

19- بحار الانوار، ج 70، ص 308.

 

20- بحار الانوار، ج 70، ص‏307.

 

21- كنز العمال، ج‏6، ص 392، حديث 16212.

 

22- غرر الحكم، حديث‏333.

 

23- كافى، ج 4، ص 41.

 

24- بحار الانوار، ج 68، ص 354.

 

25- وسايل الشيع، ج 15، ص 252.

 

26- سفينة البحار، ماده صحب.

 

27- همان.

 

28- المحجة البيضاء، ج‏6، ص 62.

 

29- همان. ص 64.

 

30- همان، ص 61.

 

31- «ابن سماك‏»در قرن دوم هجرى در دوران حكومت هارون الرشيد زندگى مى‏كرد و در سال‏183 هق. در كوفه درگذشت (ر. ج. سفينة البحار، ماده سمك) .

 

مرحوم محدث قمى در سفينة البحار در شرح حال‏«ابن سماك‏»، او را مردى خوش بيان و صاحب مواعظ و اندرزها مى‏شمرد و از«ابن ابى الحديد»نقل مى‏كند كه او روزى وارد بر هارون شد، هنگامى كه چشم هارون به او افتاد، گفت: مرا موعظه كن، (هارون در همين موقع تقاضاى آب كرد) . ابن سماك اشاره به آب‏كرد و گفت: تو را به خدا سوگند مى‏دهم! اگر يك بيمارى داشته باشى كه نتوانى آب بنوشى، چه مى‏كنى؟

 

گفت: حاضرم نيمى از تمام ملك و حكومتم را بدهم تا اين بيمارى برطرف شود، سپس به او گفت: بنوش.

 

هارون آب را نوشيد. «ابن سماك‏»دوباره گفت: تو را به خدا سوگند مى‏دهم! اگر اين آب را كه نوشيدى از تودفع نشود، چه مى‏كنى؟ گفت: حاضرم نيمى ديگر از حكومتم را براى حل اين مشكل بدهم. ابن سماك‏گفت: حكومتى كه نيمى از آن فداى نوشيدن آب و نيمى فداى خارج شدن آن شود، چيزى نيست كه مردم‏براى آن بجنگند.

 

32- همان. ص 65.

 

33- همان.

 

اخلاق در قرآن جلد دوم صفحه 385 آيت الله مكارم شيرازى

 

www.hawzah.net

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

 

جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت. جود و سخاوت
به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید