حریم ها و روابط شرعی/بخش3
اشاره سوم: حفظ حریم دل زن از تشتّت حاصل از نامهربانیها
آن چه تا به حال گفته شد بیان این مطلب بود که در کرانه ناپیدایی دل زن، اثروضعی “تمریج” و ” تکثر” و اشتغالات برجای نماند و دل او برای خلوت انس و حضور قلب آماده تر باشد ولی نامهربانی و خشونتهای اجتماعی و رفتارهای عاطفه کُش در روابط پیچیده شغلی و محیطهای نامناسب، بیشتر از توارد کژات، روح زن را اذیت مینماید و نه تنها ضمیر ناخودآگاه بلکه حتی ضمیر خودآگاه و شکننده زن را نابود میکند و عواطف او را در هم میکوبد و راه دل او را (به واسطه غلبه هموم و غموم) برخدا میبندد.
وقتی زن در طوفان این نامهربانیها قرار میگیرد، کمتر میتواند همچون فرشته مهربانی در حریم خانه و خانواده، به بذل عطوفت و مهربانی بپردازد و بردن همسر و فرزندان خود مرهم مهر و عطوفت نهد و روح خسته و رنجور از خشونتهای وی نشاط عبادت را از دست خواهد داد.
در برخی از ادعیه و روایات هّم و غم از عوامل اعراض قلب و ادبار دل از دعا و مناجات بر شمرده شده است.
اشاره چهارم: حفظ حریم دل زن از تشتت حاصل از تقسیم عواطف
زن موجودی عاطفی است و وقتی با مردان نامحرم متعددی بیرون از خانه مراوده و معاشرت مینماید و با آنها روابط کاری و عاطفی برقرار مینماید و صمیمیت خود را با نامحرمان تقسیم مینماید، خود را از ثبات عاطفی محروم گرداند. و با سلوک عرفانی زن، لازم است و وقتی هر گوشه دل زن به زلف مهربانی یک نامحرم گره خورده باشد، آثار وضعی این تعلقات، گریبانگیر غنیمت نزدیکی او به خدا خواهد بود و مانع سیر او در عرفان عملی خواهد شد.
اشاراتی عرفانی در تشریح حکم حریم حضور زن در خانه
اگر در جهان هستی، انسانها در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرد، جلوه همه اسماء وصفات الهی وظیفه خداوند میشوند. از دیدگاه عرفان نظری و عملی انسان برای تخلّق به اخلاق الهی آفریده شده است و باید صورت عالم الوهیت را در وجود خود تحقق کند در عرفان نظر و مباحثی که مربوط به ساحت اسماء و صفات الهی است، حقایقی وجود دارد که نشان می دهد اسماء وصفات بیشتر تمایل به پنهانی دارند. در عوالم پایین تر از عالم لاهوت، در بین ساکنان ملکوت و محمل نشینان جبروت نیز چنین رسمی رایج است. خداوند از حوریان بهشتی با تعبیر”حورٌ مقصورات فی الخیام” یاد میکند و آن ها را با وصفهایی “نظیرلایمسسعن انس و لا جان” می ستاید.
حضور حوریان وائمه در خیمههای بهشتی و خیمه نشینی آنها و پوشیده بودن ایشان از هر نوع دسترسی اغیار جلوهای ملکوتی از مقتضیات اسماء و صفات الهی در عالم لاهوت است.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد (حافظ)
در عالم ملک نیز زنان که جلوههای جمالیه و مظاهر انفعالند، اگر به مقتضای سیره ملکوتیان و عوالم لاهوت عمل نمایند و به حضورمقدس در خانههای خود اعتقاد داشته باشند و این حضور را به حضوری روحانی و الهی مبدل نمایند، این حدیث فاطمی درباره آنها صدق خواهد کرد که بهترین حالات و نزدیکترین موقعیتهای زن، زمانی است که او در حریم خانه خود و ملازم”قَوبیت” خویش است.
تشریح حریم نگاه بین زن و مرد
شاره اول: تشریح حریم نگاه بین زن و مرد
خداوند برای نگاه زن و مرد حریم قرار داده است تا حرمت و احترام آنها باقی ماند، و به سّر اقاضات اسرار عرفانی عمل به احکام شرعی نائل شوند.
در اسلام نگاه مرد و زن نامحرم به هم به جز به وجه و کفین، مطلقاً حرام است و نگاه به وجه وکفین نیز تحت شرایطی که با لذت و ریبه همراه باشد حرام است و
حتی نگاه بدون آلودگی نیز در مواردی منع تحریمی دارد و در برخی از موارد ترجیح در ترک آن است.
در اسلام، زن و مرد در فطرت و سرشت (روم،3)، غایت خلقت (ذاریات، 56 و ملک2) و برخورداری از استعدادها و امکانات(جاثیه13، نحل78، شمس8- 7) و امکان کسب ارزشها (مائده20، ابراهیم1) و سبقت در فضائل(احزاب36 و نحل97) و پاداش در آخرت (تحریم12- 11، فرقان74) همان میباشند ولی در هر حال زن موجود لطیف تر و جذاب تری است وکشش بصری مرد به زن بیشتر است و لذت و آرامش بصری مرد از زن بیشتر تأمین میشود و از این جهت خداوند برای حریم نگاه مرد، محدودیتهای بیشتری قرار داده است و بعضی از مراجع نگاه پاک مرد به وجه و کفین زن را نیز بنا به احتیاط واجب، حرام دانستهاند وقتی خداوند این محدودیت را به حرمت وجود لطیف زن برای نگاه مرد تأمل میشود، یکبار دیگر اسرار عرفانی و مهرورزی ازلی خداوند به وجود انسان از پرده، غیبت بیرون میآید وجلوه گری میکند. خداوند زن و مرد را فقط برای خود و محبت خود آفرید و تیغ غیرت را برای پاس این محبت از نیام برمیکشد.
اشاره دوم: در حفظ حریم وجود زن نگاه نامحرم و آلوده
حفظ حریم دل از عشق هر زن در تشریح حکم حجاب نگاه
تشریح حکم محدودیت جو از نگاه دارای اسراری عرفانی است. در عرفان عملی مبانی و حقایقی وجود دارد که نشان میدهد، دلی که نظر باز است و چشمی که به جمالهای نازل دوخته میشود، در طریق سیر و سلوک به موانعی برخورد میکند. از سوی دیگر وقتی وجود زن در معرض نگاههای آلوده و یا حتی نگاههای خنثای نامحرمان قرار میگیرد، آثار وضعی و کدورتهای محسوس و نا محسوسی بر وجود لطیف و پاک او برجای گذاشته میشود.وقتی که زن جوان و زیبا رویی در بیرون از خانه و یا در درون خانه، خواسته یا ناخواسته قلب یک مرد را می لرزاند و به خود مشغول میگرداند و این اشتغال قلب ناروا و ناشایست، قلب آن مرد را
از ذکر و توجه به حق باز میدارد، این زن شریک جرم است و آن مرد نیز که با نگاه خود، دل خود را مبتلا کرده است نیز مُجرم است.
زن مظهر جمالی الهی است و گاهی نظر انداختن به او ممکن است مشکلی به عظمت بیستونها عشق و تنهائی و نا آرامی برای دل مردی ایجاد کند. عشق همیشه اختیاری نیست ولی اگر بر قلبی حمله کند، کمتر کسی است که بتواند به سلامت از آن بیشه بگذرد. نگاه اگر در غیر جایگاه خود صرف شود به جای آرام دادن به دل، دل را نا آرام میکند.
نگاه اگر آلوده و ناروا باشد، مضّرات آن آشکار است و چنانچه روایات میگویند نگاه همچون تیر آلودهای است که بر قلب مینشیند و فساد ناشی از نگاه ناشایست، امری است که در علم روانشناسی و علوم تجربی و… نیز به آن پرداخته شده است. عرفان عملی حتی نگاه پاک به زن نامحرم را روا نمیداند.عشقهای رهزن در کنار معبر نگاه کمین نموده اند وحتی ممکن است هنگام ردّوبدل شدن یک نگاه پاک، عشقی توفنده بر دلی نازل شود. عشق همیشه جنسی نیست تا همیشه از نگاه آلوده برخیزد بلکه گاهی عشق به تعبیر ملاصدرا در اثر مشاکلت پنهانی نفوس پدیدار میگردد.وقتی که در اثر اختلاط زن و مرد، محبت و عشق آنها بر دل هم مینشیند و راه مجازی برای ازدواج و محرومیت شرعی آنها وجود ندارد، کمتر مردی یا زنی است که میتواند از آن عشق، پلکانی از عفت بسازد و با صبر و خدا خواهی از آن بالا رود و از فراق و وصال آن چه را بخواهد که جانان میپسندد و در بسیاری از موارد این عشقها دین و ایمان و دنیا و خانمان را میسوزد و گاهی سبب همّ و غم دل و افسردگی میشود و همین هموم و غموم یا شهودات یا گرایش شدید به معشوق او را از خدا دور میکند.
به تعبیر شهید مطهری هر چند عشق موهبت است ولی همانند بلا است و همان طور که انسان نباید خود را بدون دلیل و با اختیار در معرض بلیات قرار دهد همان گونه باید خود را از ابتلاء به عشق مصون دارد و به جز عشق خدا به هیچ نیندیشد و به هیچ کس به جز خدا کار نداشته باشد.
شاید دل زن برای پذیرش عشق غیر جنسی آماده تر از دل مردان باشد. به تعبیر ملاصدرا عشق روح به روح و به تعبیر شهید مطهری عشق انسانی به سراغ نفوس لطیف میآید.
ملاص
درا در جلد هفتم اسفار میفرماید من کمتر نفسی لطیفی را دیدهام که با ادبیات و ریاضیات نیز تعلیم دیده و آراسته باشد و در طول عمر خود یک یا چند بار به عشق مبتلا نشده باشد. از آن جا که لطافت دل زن، او را برای مبتلا شدن به عشقهای زمینی آسیب پذیر میکند به زن هم دستور داده شده است که نگاه از مردان برگیرد.رعایت حریم نگاه بین زن و مرد هر دو را از برخی از موانع سلوکی و عرفانی میرهاند و راه را برای وصال و عشق الهی آنها باز میکند و آنها را از عشقهای این و آن نجات میدهد.
قبله و محراب من ابروی دلدار است و بس این دل شوریده را با این چه و با آن چکار
چون که اندر هر دو عالم یار میباید مسرا با بهشت و دوزخ و با حورو با غلمان چکار
اشاره سوم: در حفظ حر
یم چشم دل از نظر بازی با شاهدان
دل وقتی که در راه سیر و سلوک قدم میگذارد و لطیف تر میشود، جذبه بیشتری نسبت به جمال انسانی در درون او به وجود میآید. در برخی از روایات به این حقیقت عرفانی نیز اشاره شده است.
به عنوان مثال در روایات آمده است که هر چه ایمان فرد بیشتر میشود، محبت او به زنان نیز فزونی مییابد و نه تنها محبت، بلکه حس، احترام او به زن نیز بیشتر می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: «اکرام زن از شاخصهها و نمادهای شیعه است» حضرت فاطمه سلام الله علیها میفرمایند: «خیرکم الینکم مناکبه و خیرکم لأهله…» بهترین شما کسی است که با مردم نرم خوتر و به اهل و همسرش خیرخواهتر و مهربانتر باشد.
در خصوص الحکم، در فص محمدیه حب النساء از اصلیترین حکمتها و شاخصههای وجودی پیامبر اسلام , شناخته شده است. وقتی که پیامبر, میفرماید من از دنیای شما فقط سه چیز را دوست دارم: نماز و بوی خوش و زن… این روایت نشان دهنده این است که محبت زنان همیشه یک مقوله جنسی نیست بلکه در کنار محبت به عبادت میتواند مقولهای عرفانی و روحانی باشد.
در هر حال دل لطیف سالک راه خدا که بهتر میتواند جمال خدا راببیند جلوه آن را در جمال زنان بهتر تشخیص میدهد و چون راه عرفان شیعه از راه شریعت میگذرد در شریعت اسلام، با نهی از نگاه به نامحرم، دل سالک از این آسیب نجات پیدا میکند.
در برخی از عرفانهای کاذب و غیره شرعی وقتی افراد به برخی از لطافت های زودگذر عرفانی دست مییابند، متوجه میشوند که در وجود زنان جنبههایی وجود دارد که با آن می توانند آن حسهای کاذب عرفانی را به صورت تلقینی و کاذب زیاد کنند و به همین جهت در برخی از عرفانها، نظر بازی قلبی با جمال زیبا رویان برای بدست آوردن برخی از حالات کاذب عرفانی توصیه میشود و حتی برخی از فرقه ها و مکاتب عرفانی ضالّه، رقص و سماع و معاشقه با زنان متعدد نا محرم را لازمه سیر کاذب عرفانی خود میشمارند ولی عرفان ناب شیعه از ساحت شریعت عبور مینماید و به همین جهت از چنین آسیب هایی در امان می ماند و سالکان راه خوا را از این خطرات آگاه میسازد عارف چ
شم خود را به حکم شرع از نظر به نا محرم میپوشد و حتی اگر از نگاه به یک زن نا محرم حال خوش عرفانی نیز در قلبش به وجود آید، او این حالت را یک حالت شیطانی قلمداد میکند زیرا هر چه معنایی دستور العمل شریعت، در طریقت و عرفان وجود داشته باشد، قابل اعتنا نبوده و بایستی از آن اعراض نمود.
در عرفان حافظ مضامینی است که نشان میدهد سالک راه عرفان شیعه تنها نظر به سوی دوست دارد و هر چند دلش میخواهد که جمال او را در نامحرمان و زیبا رویان ببیند ولی برای محبت به خدا و به جهت امنثال فرمان او، چشم خود را زهمگان بر میبندد.
شراب خوشگوارم هست و یار مهربان ساقی ندارد هیچکس یاری چنین یاری که من دارم
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سر و بستانی و شمشاد چمن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده برهم نه که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
گر صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازد بحمدلله و المنه بتی لشکر شکن دارم (حافظ)
عارف نه تنها جمال نازل ظاهر انسانی را بلکه حتی باغ بهشت وسایه طوبی و قصر حور را با خاک کوی دوست برابر نمیداند و فرمان او را از همه چیز بیشتر دوست دارد و به آن گردن مینهد و به راحتی چشم از جمال نا محرم به فرمان او بر میبندد.
باغ بهشت وسایه طوبی وقصر حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم
در برخی از عرفانها توصیه میشود که اگر بین شما وکسی رابطهای به وجود آمد که از جمال او انرژی دریافت کردید و از نظر به او سرشار شدید، همواره با نگاه خود از خُم وجود او بنوشید ولی در عرفان شیعه، به حکم شریعت، نگاه به شاهدان، حرام تلقی میشود و حتی از نگاه به خوریان نیز برای رسیدن به جمال برتر نهی میشود در زندگ
ینامه علامه طباطبایی(ره) از علامه حسینی تهرانی(ره) نقل شده است که علی آقای قاضی طباطبایی(ره) از ایشان خواسته بود که برای آن که به دیدار جلوهای از تجلیلات الهی نائل شود ذکری را بگوید و ریاضتی را به انجام رساند ولی خواسته بود که اگر در اثر آن ذکر، جمال حوریه بهشتی بر ایشان آشکار شود، ایشان از آن حوریه روی برگردانده و چشم بپوشند و چنین ماجرایی نیز برای علامه(ره) در اثر مداومت برآن ذکر پیش آمده بود و جمال حوریهای در یک حالت مکاشفه در حرم امیرالمؤمنین(ع) برایشان آشکارشده بود ولی ایشان چشم از آن حوریه پوشیدند و هر چند سه مرتبه آن حوریه خود را بر ایشان عرضه نموده بود ولی آن حضرت برای رسیدن به دیدار جمال بالاتر و جلوهای از تجلیات زیباتر، از آن جلوه چشم پوشیدند و پاداش بزرگ معنویای در ازای این چشم پوشی بدست آوردند.
اشاره چهارم: عرفان در حرمت نظر به نا محرم
هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکس ز آفتاب آن جهان است
پیام اصلی این بیت، بیان این قاعده جهان شناسی است که عوالم پایین تر، در مجازات طولی عوالم بالاتر قرار گرفته و صورتهای نازل عوالم بالاترند و به همین جهت، عوالم پایین تر به صور
تی نظاممند و در یک مهندسی دقیق با جهانهای برتر مناسبت دارند.
انسان نیز در عرفان به منزلهجهانی است بزرگ که به آن «جهان اکبر» میگویند، زیرا وجود او از همه عوالم هستی بهرههایی دارد و هر طبقه از طبقات وجودی انسان سایه مرحله بالاتر وجودی او است.
عارف شبستری(ره) در بیتی بر این اصل هستی شناسی تأکید میکند که:
که محسوسات از آن عالم چو سایه است که این چون طفل و آن مانند دایه است
وجود انسان بنابه تعبیری از سه ساحت “حس” و “مثال” و “عقل” تشکیل شده است ولی عرفاء معمولا هفت ساحت برتر وجودی او قلمداد مینمایند ایشان معتقدند که همان گونه که آفتاب از یک مبدأ نور،تجلی وظهور کرده است جهان هستی نیز به مشابه آفتاب از یک مبدأ هستی تجلی و ظهور مینماید و به همان مشابه، همه اطوار وجود انسان از مبدأ اصلی روح او تجلی نموده اند.
بیان این مقدمه عرفانی برای تمهید درک این مطلب است که عرفا معتقدند همان گونه که در سرو چهره مُلکی انسان، چشم وجود دارد، به همین مشابه در سایر ساحتهای وجودی او نیز چشم هایی متناسب با ان ساحتها وجود دارد.
به تعبیر دیگر ساحت روح آدمی چشمی دارد و ساحت قلب او چشمی دیگر و ساحت سر او چشمی دیگر و همه این دیدهها در محاذات یکدیگر قرار دارند. چشم سر برای دیدن محسوسات است ولی دیدههای دیگر برای دیدن حقایق برترند. انسان با ه
ر دیدهای میتواند حقایق مربوط به عواملی را که متناسب آن دیده است و در محاذات شعاع دید آن دیده قرار دارد ببیند. به عنوان مثال انسان با چشم برزخی فقط میتواند برزخ برخی از اشیاء را ببیند و با چشم ملکوتی میتواند ملکوت آسمانها و زمین را رؤیت کند چنانچه ابراهیم با ان چشم، ملکوت عالم را دید.
«کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض»
ولی انسان چشمی و دیدهای دارد که فقط با آن میتواند به مرحله لقاءالله برسد.
این دیده در هر سالک و عارف مبتدی و تازه کاری بینا نمیشود، بلکه انسان باید به مرحله مخلصین برسد و از همه مراتب شرک، طاهر شود تا آن دیده اش به جمال حق روشن گردد. گاهی دیدن برخی از این جلوات جمال حق برای پیامبران اولوالعزم هم میسور نبوده است، چنانچه در قرآن آمده است که موسی”أرنی” گفت ولی جواب “لن ترانی” شنید. موسی هر چند با دیده دل انوار غیبی را مشاهده میکرد و به همسرش «انّی اَنَشتُ ناراً» می گفت ولی در عین حال به راحتی قدرت دید از برخی جلوات و تجلیّات ذالَیّه او را نداشت. دیدن جمالهای نازل و اشتغال دل به آنها،سبب ضعیف شدن آن دیدههای باطنی میشود و دیدن نا محرمان موجب میگردد این دیدههایی که در مجازات یکدیگر قرار دارند از کدورت انعکاس تصویر نا محرم بردل، گرد و خاک بگیرند و ناپاک گردند.
از آیت الله مولوی قندهاری(ره) شنیدم که میفرمودند: زمانی حاجت معنوی مهمی داشتند و هر چند بر طلب اصرار می ورزیدند آن حاجت قلبی برای ایشان فراهم نمی شد، تا آن که در حالت نماز در حرم امیر المومنین(ع) قلمی از ضریح خارج شده و بر قلب ایشان نوشت که چشم خودت را بپوشان و ایشان متوجه شدند که وقتی از منزل به حرم مشرف میشوند، هر چند که بر چشم و نگاه خود کنترل دارند ولی نگاههای ناخواسته و گذرایی که ممکن است با نا محرمان و زنان غیر محجبه برخورد کند،در وجود ایشان آثاری را بر جای گذاشته است که مانع دریافت آن هدایا و موهبات از سوی خداوند می شده و وقتی مسیر خود را تغییر دادند و از آفت نگاه نا خواسته به نامحرم، نجات یافتند، به حاجت قلبی خود رسیدند.
ایشان میفرمود: که در مجازات مردمک چشم، در ساحت هفتم دل، نقطهای وجود دارد که به آن در اشعار فارسی سویدا میگویند و آن خال سویدایی دل، محل نظر به سوی خداوند است و هنگامی که تصویر نا محرم از مردمک چشم به ق
رای ادراکی منتقل میشود آثار وضعی و پنهان این دیدار تاژرفای وجود او تأثیر میگذارد و هاله و گردو غبار و حجابی را بر روی سایه دیدهها میافکند و مانع توفیق دیدار و ملاقات با جلوهها و تجلّیات الهی میشود.
اگر مقرر است جمال یوسف رهزن ره یعقوب شود، چشم او باید از فراق جمالش سفید گردد و پس از آن که عشق یوسف در قلب یعقوب ذبیح مسلخ عشق الهی شود، آن گاه پیراهن یوسف چشم او را بینا میکند و اگر مقرر است عشق اسماعیل در خلوتخانه دل قهرمان توحید، خدشهای بیندازد، اسماعیل با ید برود و در بیابان زمزم بیافریند و وقتی که ابراهیم توانست جمال و عشق او را در قربانگاه اطاعت از اوامر خدا قربانی کند، آن گاه خداوند مقام او را مقام ابراهیم میکند و او را بنیان گزار خانه توحید میگرداند و آن گاه که چشم از نظر به جمال های ممنوع.
ادامه دارد…
http://tanineyas.ir
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor