خواجه نصيرالدين طوسي و رياضيات
در گذشته فنون رياضي به چهار دوره تقسيم ميشده است:</o:p& gt;
۱ـ دوره ابتدائي كه اصول اقليدس را ميخواندند
۲ـ دوره متوسط شامل علوم رياضي بين ابتدائي و عالي
۳ـ دوره عالي كه كتاب محبسطي را ميخواندند
۴ـ دوره پيشرفته كه به آن اكر ميگفتند
در ميان دانشمندان رياضي خواجه نصيرالدين را معمار و پدر رياضي ميدانند بدان جهت كهبخش عظيمي از تأليفات و تحريرات او درباره نجوم و رياضي ميباشد. بخشي از كتب رياضياو بشرح ذيل ميباشد:
تأليفات:
۱ـ كتاب كشف القناع عن اسرار شكل قطاع كه خواجه نصير در اين كتاب اثبات كرده كه از يكشكل قطاع هندسي ميتوان ۴۹۷۶۲۴ شكل ديگر هندسي بدست آورد.
۲ـ كتاب جوامع الحساب با التخت و التراب كه درباره جمع و تفريق و كسرها است.
۳ـ الرساله الشافيه عن الشك في الخطوط المتوازيه موضوع قواعد هندسي از اصول پنجماقليدس است.
۴ـ رسالهاي در اثبات اينكه ممكن نيست مجموع دو عدد مربع فرد عدد مربع باشد.
۵ـ رسالهاي در ضرب و تقسيم و جبر و مثلثات
۶ـ ۱۰۵ مسئله از اصول اقليدس
۷ـ زيج ايلخاني كه ثمره مطالعاتي است ك
ه درباره رصدخانه مراغه صورت گرفته است.
تحريرات:
۱ـ تحرير اصول اقليدس: اقليدس رياضيداني بوده است كه پيش از ميلاد در اسكندريهميزيسته مجموعه معلومات رياضي خود را در كتابي بنام اصول نوشت كه چندين بار از يونانيبه عربي ترجمه شده كه خواجه نصير با توجه به ترجمههاي قبلي با اصلاحاتي اصول اقليدس راتحرير نمود كه بعدها به نام تحرير اصول اقليدس شهرت يافت.
۲ـ تحرير محبسطي: نوشته بطلميوس قلوذي است است كه در اسكندريه ميزيسته است. (ربعدوم سده دوم ميلادي) مهمترين اثر او درباره رياضيات مجموعه رياضي است كه بخاطر يعنياهميتش محبسطي شهرت Megisty كبير نام گرفته كه با افزودن الف و لام عربي المحبسطيشهرت يافت كه موضوع آن درباره مثلثات مسطحه و كروي است. بعضي را عقيده بر آنست كهتنها كتابي كه با دستخظ خواجه نصير موجود است همين كتاب است كه در يكي از كتابخانههايكشور مصر موجود است.
۳ـ تحرير كتاب معرفه الاشكال الكريه و البسيط كه اصل اين كتاب از بنوموسي است كه خواجهنصير آن را تحرير كرده و موضوع آن دستور محاسبه مثلث برحسب اضلاع آن است.
۴ـ تحرير كتاب مفروضات كه از تأليفات ثابت بنقره است.
۵ـ تحرير كتاب مأخوذات كه از تأليفات ارشميدس است و ثابت القره آن را به عربي ترجمه كردهاست.
۶ـ تحريرالكره و الاسطوانه كه از تأليفات ارشميدس است.
۷ـ تحرير المقاله في تكسير الدائره كه از تأليفات ارشميدس است.
۸ـ تحرير كتاب مانالاوس فيالاشكال الكريه كه از تأليفات مانالاوس است.
۹ـ تحرير المخروطات كه اصل آن از ابلونيوس است كه در نيمه دوم پيش از ميلاد در اسكندريهميزيسته.
۱۰ـ تحرير كتاب معطيات كه اصل آن از اقليدس است كه به زبان اروپايي به آن Dataيعنيدادهها ناميده ميشود.
۱۱ـ تحرير الكره المتحركه كه اصل آن اطولوقس رياضيدان سده چهارم پيش از ميلاد است كهمعاصر با اقليدس بوده و موضوع آن بررسي اوضاع دواير مختلفي است كه بر يك سطح كرهواقعاند.
۱۲ـ تحرير دو كتاب از رياضيدانان بنام مالاناووس و ثاوذوسيوس كه در رياضيات پيشرفتهنوشته شده و در قديم به آن اكر ميگفتند كه در فهرست كتابهاي رياضي قديم بنام اكر مالاناووسو اكر ثاوذوسيوس مشهور است كه خواجه نصير اين دو كتاب مشهور را نيز تحرير كرده است كهبنام تحرير اكر مالاناووس مشهور است.
نظر اهل فن در رياضيات قديم اينست كه تمامي تأليفات خواجه نصير درباره رياضيات داراياهميت است كه از آن ميان ۲ كتاب او سهم بسزاي در پيشرفت رياضيات داشته است كه از ميانتأليفات ميتوان به كتاب كشفالقناع عن اسرار شكل قطاع و از ميان تحريرات به تحريرمحبسطي اشاره نمود.
خواجه نصيرالدين طوسي و تأليف كتاب در اسارت (اخلاق ناصري)
دشمن طاووس آمد پر اواي بساشه را بكشته فر او
گفت من آن آهوم كزناف من ريخت آن صياد خون پاك من
زندان و تبعيد تنهاجاي مجرمان و تبهكاران نيست بلكه بسياري از بزرگان بشريت نيز به جرمفضيلت خواهي به زندان افتخار بخشيدهاند يا در فضاي وسيعي تحت نظر بودهاند. خواجهنصيرالدين طوسي يكي از آنهاست و شايد علت گرفتاري او همين شهرتش در علوم و رياضياتبوده است كه نخست به اسارت اسماعيليان الموت درميآيد. (پيدايش الموتيان)
فرقهاي از شيعه معتقد به امامت اسماعيل پسر امام صادق (ع) ميباشند و بهمين مناسبت بنامفرقه اسماعيليه يا هفت امامي شناخته شدهاند. رهبري اين گروه بدست يك ايراني بنام (عبداابن ميمون القداح) افتاد او با پيروانيكه بدست آورد شمال آفريقا و سپس مصر را متصرف شد ودر آخر قرن سوم هجري سلسله فاطمي را در مصر بنا نهاد. حسن صباح كه معاصر ملكشاهسلجوقي بود به مصر نزد فاطميان رفته و به مذهب اسماعيليان گرويد و به ايران برگشت و بنايتبليغ گذاشت و پيروان بسياري پيدا كرد. حسن صباح در سال ۴۸۳ قلعهالموت مابين قزوين ورشت در سلسه جبال البرز را مقر حكومت ساخت و نظامات و سلسله مراتبي را در فرقه خودايجاد نمود.
الموتيان با دولت سلجوقيان به مبارزه برخاستند و بر كوههاي شمالي ايران تسلط يافتند و سپسدامنه قدرت آنها تا سوريه و آسياي صغير توسعه يافت. دشمنان و مخالفان الموتيان درهر جا كهبودند از ترور فدائيان همواره در وحشت بودند. خواجه نظامالملك و بسياري از شخصيتهايعلمي كه مخالف الموتيان بودند و آنان را ملحدان ميخواندند به ضرب چاقوي فدائيان به قتلرسيدند. فخر رازي مفسر قرآن ترور فدائيان را برهان قاطع ميناميد و مقصودش اين بود كهقويترين دليل اسماعيليان بر حقانيتشان ترور است.
داستان برهان قاطع
ميگويند كه امام فخر رازي رقيب خواجه نصيرالدين بوده و هميشه بعد از نماز و بعد از پاياندرس به اسماعيليه انتقاد
ميكرده تا اينكه يكي از روزها بعد از اتمام درس يكي از شاگردانشاستاد را در محل تدريس بعنوان اينكه سئوال دارم با استاد تنها ميشود و شاگرد از كيفش يكخنجر به استاد نشان ميدهد و ميگويد چنانچه درباره اسماعيليه منبعد انتقاد و بدگوئي نمائيدهمين خنجر را در سينهات فرو ميكنم؟ اما چون استاد من هستي فعلا صرفنظر ميكنم. از آنروزبه بعد هر چه شاگردان منتظر ميمانند كه طبق معمول استاد درباره اسماعيليه انتقاد نمايد يكهفته و دو هفته ميگذرد خبري نميشود تا اينكه شاگردان اصرار ميورزند ناچاراً استاد ميگويدكه برهان قاطعي ديدم (خنجر) و براي من ثابت شد كه ديگر نبايد صحبت كنم.
در هر صورت خواجه نصير در نزد اسماعيليان الموت در پادشاهي (ناصرالدين ابن ابي منصور)قرار داشت و كتاب اخلاق ناصري در همان زمان كه در تبعيد آنها در قلعههاي قهستان (بيرجندفعلي) بوده نوشته است. درباره كتاب اخلاق ناصري اقوالي بدينگونه است:
۱ـ خود پادشاه ناصرالدين ابن ابي منصور به عربي نوشته و خواجه آن را ترجمه به فارسي نمودهاست.
۲ـ از تأليفات خواجه نصيرالدين طوسي است كه بنام ناصرالدين اخلاق ناصري نام نهاده است.
۳ـ قول صحيح اينست كه كتاب اخلاق ناصري ترجمه كتاب طهارهالاعراق ابن مسكويه بوده كهابن مسكويه از زبان يوناني به عربي ترجمه نموده و خواجه نصيرالدين طوسي او را به زبانفارسي برگردانده است.
كتابهاي اخلاق ناصري و شرح اشارات تحرير محبسطي در دوران اسارت تأليف شدهاند.
فلسفه و عرفان&l t;/B>: ۱ـ كتاب اوصافالاشراف
سرگذشت فلسفه و عرفان بمانند رياضي و نجوم تا قبل از خواجه نصير سير نزولي را طي ميكردكه با آمدن خواجه نصير هم رياضي و نجوم و هم فلسفه و عرفان بتدريج به دوران شكوفاييخود نزديك ميشد بي جهت نيست كه علامه بزرگوار ما مرحوم علامه طباطبائي معتقد استكه اوج شكوفايي عرفان در قرن هفتم بوده است چون در اين قرن امثال محييالدين عربي، ابنفارض و خواجه نصير زندگي ميكردند كه از اين ميان سهم خواجه نصير در شكوفايي فلسفه وعرفان را ميتوان در كتاب اوصاف الاشراف، شرح اشارات ابن سينا و كتاب مصارع المصارعدانست.كتاب اوصاف الاشراف گرچه از نظر حجم بسيار كوچك است اما از حيث محتوي بسيارغني است و خواجه نصير در اين كتاب از انديشههاي عرفاني بخوبي دفاع ميكند. اينكه خواجهنصير در مسايل عرفاني بكداميك از سلسلههاي تصوف و عرفان منتسب است به تحقيقميتوان گفت به هيچ يك از گروهها وابسته نيست بلكه ميتوان گفت تابع انديشههاي عرفاننظري خاص ابن سينا است كه از شرحي
كه بر كتاب الاشارات و التنبيهات ابنسينا نوشته بخوبيمتبلور است.
كتاب اوصاف الاشراف بيانگر تمامي مراحل سير و سلوك يك عارف است كه براي رسيدن بهمقصد بايد طي كند و مباحثي چون ايمان، اخلاص، توبه، تفكر، خوف و رجاء، شوق و محبتو توكل و رضا، و صبر و… در خود جاي داده است كه بعنوان مثال و نمونه در باب صبر آنرا بهسه نوع تقسيم نموده صبر عوام. صبر زهاد و عباد و صبر عارفان كه در اين باب ميگويد چهبعضي ايشان التذاذ يابند به مكروه از جهت تصور آنكه معبود جل ذكره ايشان را به آن مكروه ازديگر بندگان خاص گردانيده و بتازگي ملحوظ نظر داشتهاند و آيه بشر الصابرين الذين… وداستان ذيل را بعنوان شاهد آورده است كه نقل است كه ميگويند جابربن عبدا.. انصاري كه ازصحابه بزرگ ميباشد مريض شد و امام محمد باقر (ع) به عيادت او رفت و از حال او پرسيدگفت در حالتي هستم كه پيري را از جواني، و بيماري را از تندرستي و مرگ را از زندگاني دوستدارم كه امام محمد باقر (ع) ميگويد من در حالتي هستم كه از بيان اين حالات، جواني، پيري،سلامتي و مريضي و مرگ و زندگي پسندم آنچه او ميپسندد كه ميگويند جابر در اين حالت درمقام صبر بوده است و امام محمد باقر (ع) در مقام رضا چه نيكو سروده شده در اين مقام:
يكي درد و يكي درمان پسندد &
nbsp; يكي وصل و يكي هجران پسندد
من از درمان و درد وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
۲ـ كتاب الاشارات و التنبيهات.
كتاب الاشارات و التنبيهات
نوشته شيخ الرئيس بوعلي سينا(۴۲۸-۳۷۰) كه در جهان غرب به(Avicenna) امير پزشكان شهرت يافته خود يكي ديگر از نوابغ جهان اسلام است و دارايتاليفات زيادي در موضوعات مختلف ميباشد و آنطور كه ميگويند در سن ۱۰ سالگي حافظ قرآن و صرف و نحو بوده است. كتابهاي مشهور او عبارتند از (قانون در طب) (شفادر حكمت ومنطق و رياضي و هندسه) (نجات در حكمت) (تعليقات در حكمت) و آخرين كتاب او همينكتاب الاشارات و التنبيهات است كه اين كتاب در ۱۰ نمط كه هر كدام داراي چند فصل است تنظيم شده است. كه از نمط هشتم تا دهم به مباحث عرفاني پرداخته مخصوصا نمط نهم كهمقامات العارفين است.
آنطوريكه حضرت آيتا…حسن زادهآملي دام عزه از قول اساتيدشان (مرحوم آيت ا…اللهقمشهاي و آيتا…شعراني) نقل ميكنند كه جناب شيخ الرئيس وقتي مقامات العارفين رامينوشته خود در چله نشيني بوده است; در هر صورت انساني مانند بوعلي سينا دانشمند باشد،حافظ قرآن باشد مقامات العارفين بنويسد و خود چله نشين باشد از قلم او چه تراوش ميكندخدا ميداند و امثال خواجه نصيرها.
اگر انسان با اين مضامين آشنا نباشد در ابتداي امر تصورش اين است كه اين گفتههاي معصوميناست نه يك انسان عادي. در هر صورت تاثيرات چله نشيني را ميتوان در احاديث معصومين واشعار شعرا يافت. حديث مشهور من اخلص اربعين صباحاً ظهرت ينابيع الحكمه من قلبهعلي لسانه بيانگر همين تأثيرات است كه ميگويد هر كس براي خدا چله نشيني كند خداوندسرچشمههاي حكمت را از قلبش به زبانش جاري ميكند در مورد بوعليسينا اينسرچشمههاي حكمت علاوهبر قلب و زبان در قلمش نيز جاري شده است كه مقامات العارفيناو خود گواه همين مطلب است. حافظ نيز درباره تأثيرات چلهنشيني نيكو سروده است:
سحر گه رهروي در سرزميني بگفتا اين معما باقريني
كه اي صوفي شراب آنگه شود صاف كه در شيشه بماند اربعيني
و شاعر ديگر چنين گفته:
چه مهر بود كه بسرشته يار در گل من چه گنج بود كه بنهاد دوست در دل من
بدست خويش چهل صباح باغبان ازل نماند تخم گلي تا نكشت در گل من
قبل از خواجه نصير انديشه ضد فلسفي و مخالفت با تفكر عقلي از انديشههاي غزالي و امام فخررازي است كه در جهان اسلام حكمفرما بوده است. ميگويند غزالي براي اينكه اثبات كند فلسفهرا ميفهميده اقدام به نوشتن كتاب مقاصدالفلاسفه ميكند و پس از آن كتاب تهافه الفلاسفه (تناقض گوئيهاي فلاسفه) مينويسد كه بزرگترين ضربه رابر پيكر فلسفه وارد ميكند كه گوئياصلا ريشه فلسفه خشكيده شدهاست بطوريكه با تلاش ابن رشد كه به دفاع از فلسفه بر خاستجبران نشد و پس از او امام فخررازي شرحي بر كتاب اشارات ابن سينا مينويسد كه بقول اهلتحقيق بجاي شرح جرح اشارات است در چنين شرايط خاصي خواجه نصيرالدين طوسي پا بهصحنه حيات علمي ميگذارد و با نوشتن شرح اشاراتي كه انديشه هاي غزالي و امام فخر رازيديده به دفاع از تفكر عقلي در جهان ميپردازد در حقيقت ميتوان گفت در يك كلام كه شرحاشارات خواجه نصير بهترين پيكار نبرد و انديشه (يعني انديشه ضد فلسفي و انديشه استدلالي)است كه خواجه نصير به عنوان پيرو مكتب ابن سينا وارث اين جريان است. يعني انديشه تفكرعقلي و استدلالي مهمتر اينكه اين كتاب در زماني شرح بر آن نوشته شده كه خواجه نصير در دژالموتيان اسير بوده است و اين شعر را نيز بر سبيل تمثيل آورده:
بگرداگرد خود چندانكه بينمبلا انگشتري و من نگينم
۳ـ كتاب مصارع المصارع و تجريدالاعتقاد
اين كتاب بر گرفته از آراء ۳ فيلسوف جهان اسلام يعني بوعلي سينا، عبدالكريم شهرستاني وخواجه نصيرالدين ط
وسي ميباشد.
شهرستاني كه شهرت او بيشتر در علم كلام است كتابي نوشته بنام مصارعه الفلاسفه كه در آنمباحث اسلامي چون واجب الوجود. توحيد واجب الوجود. علم واجب الوجود و حدوث عالمرا… رد كرده است.
وقتي اين كتاب بدست خواجه نصيرالدين طوسي ميرسد اقدام به تاليف كتابي بنام مصارعالمصارع مينمايد كه در آن به مخالفت با شهرستاني ميپردازد و آراء او را رد ميكند جالباينجاست كه بوعلي سينا كه استاد خواجه نصير ميباشد خواجه در اين كتاب آراء ابن سينا را نيزبه نوعي تائيد نميكند بلكه خودش مستقلا جواب ميدهد و اين عبارت را نيز بيان ميكند غيرناصر لابن سينا في مذاهبه يعني تاييد آراء ابن سينا نيست.
علم كلام علمي است كه اصول اوليه اعتقادي مانند توحيد، نبوت، امامت، معاد مورد بحثقرار ميدهد آنطوريكه پيداست اوج شكوفايي علم كلام از زمان خواجه نصير تا كنون ميباشد كهاز نوشتن كتاب تجريدالاعتقاد و شرحهايي كه بر آن كتاب نوشته شده پيدا است. آنطوريكهمرحوم شعراني در شرح فارسي اين كتاب بيان نموده تا كنو
ن ۱۰ شرح بر اين كتاب نوشته شدهولي بعضي از علماء تا ۲۰ شرح را بيان كردهاند. در هر صورت با احترام به متكلمين قبل ازخواجه نصير مجموع شرحهايي كه بر اين كتاب نوشته شده بيانگر عظمت خواجهنصير است.تبحر او در علم كلام آنچنان است كه گويي وقتي تجريدالاعتقاد را مينويسد يك دانشمند كلاميمحض است كه رياضي و نجوم و فلسفه نميداند.
اولين شرحي كه بر كتاب تجريدالاعتقاد نوشته شده شرح علامه حلي است; و ديگران پس از اوچه دانشمندان شيعي و سني اقدام به شرح كردهاند و از ميان دانشمندان اهل تسنن شرح علامهفاضل قوشچي كه علوم رياضي و نجومي را بخوبي ميدانسته و شرح او به شرح جديد معروفگشته ميتوان نام برد و او يك شوخي ادبي نموده كه گفته اگر آن رافضي نبود (علامه حلي) كسيسخن آن رافضي (خواجه نصير) را نميفهميد.
خواجه نصيرالدين طوسي و احترام به استاد (سيد مرتضي علم الهدي)
صاحب رياض العلماء مينويسد: خواجه نصيرالدين طوسي در اثناء درس هر وقت اسمسيدمرتضي را به زبان ميآورد و ميگفت (صلوات الله عليه) بعد رو ميكرد به قضاه و مدرسينكه در درس حاضر بودند ميفرمود چگونه به شريف مرتضي صلواه فرستاده نشود.
سيدمرتضي علم الهدي ذوالمجدين ابولقاسم علي ابن حسين بن موسي بن محمدبن موسي بنابراهيم بن امام موسي الكاظم عالم جليل القدريكه به علت كثرت علم و ارشاد و تعليم به علمالهدي لقب يافت.
علم الهدي در سال ۳۵۵ متولد شده و نزد شيخ باتفاق برادرش سيدرضي صاحب نهجالبلاغه بهتحصيل اشتغال ورزيده است ابن ابي الحديد در نهجالبلاغه مينويسد شيخ مفيد شبي در خوابميبيند كه در مسجدكرخ نشسته و حضرت فاطمهزهرا سلام الله عليها است دست امام حسن(ع)و امام حسين (ع) را در حاليكه طفل هستند گرفته و نزد شيخ مفيد آمده و فرمود (يا شيخعلمهماالفقه) پس بيدار شد و در حيرت افتاد فرداي آن شب در همان مسجد نشسته بود كه ناگاهديد فاطمه دختر حسن بن احمد بن حسن بن ناصر آمد و كنيزان دور او را گرفته و فرزندانشسيدمرتضي و سيدرضي را در جلو انداخته به شيخ ميفرمايد اي شيخ باين دو فرزند فقه بياموزشيخ تعبير خواب را درك كرده و در احترام آنها كمال مبالغه را رواداشته است.
شيخ بهائي نقل كرده كه علمالهدي در تمام شعب علوم ماهر بود و تدريس ميكرد اما همه او رامروج سده چهارم ميدانند او كتابخانهاي داشته كه هشتاد هزار جلد كتاب در آن بوده و مؤلفاتاو نيز به هشتاد جلد ميرسيد. و عمر پر بركت او نيز در هشتادسالگي خاتمه يافته است; لذا او راابوالثمانين گويند (يعني پدر هشتاد)
كتاب درروغرر، مسائل ناصريات، كتاب شافي در امامت; و كتاب مختصر در اصول و كتابتنزيه در عصمت انبياء از مولفات آن بزرگوار است.
&#x 0D;خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي
جماالدين ابومنصورالحسن ابن يوسف بن علي مطهر مشهور به علامه حلي (۷۲۶-۶۴۸) باتوجه باينكه خود يكي از نوابغ جهان اسلام و چهره درخشان او با يك خصوصياتي ميتوانگفت كه بي نظير است اولا كه مجموعه آثار او به ۱۰۰۰/ جلد كتاب ميرسد كه معالوصف بهشاگردي خواجه نصير افتخار ميكند بعضي از تاليفات مشهور او بقرار ذيل ميباشد:
كتاب (كشف اليقين) (شرح تجريد الاعتقاد) و (تذكرهالفقها) (تبصرهالمتعلمين) (قواعدالاحكام)(مختلف الشيعه) (نهج المسترشدين) و (كتاب الالفين) است. ميتوان گفت كه ادامه حياه علميخواجه نصيرالدين طوسي بستگي به شاگردش علامه حلي داشته است كه كتابهاي او را متن قرارداده. و يا شرحي بر آنها نوشته كه شرح تجريدالاعتقاد او در علم كلام از بهترين و مشهورتريناست. (نقل است كه شخصيت علمي سقراط بوسيله شاگردش افلاطون حيات جاودانه يافت ويكي مصاديق آن نيز علامه حلي و خواجه نصير ميباشند).
ثانياً يكي از اقدامات ارزنده علامه حلي (ره) اينستكه سبب تشيع سلطان محمد خدابنده شده وهمين امرباعث شد كه سلطان امكانات لازم را در اختيار علامه حلي قراردهد كه از اينطريقعلامه توانست در ساخت مدرسه و تعليم و تربيت شاگردان قدم بردارد كه اقدامات او سببگسترش اسلام در اقصي نقاط گرديد. ميتوان ادعا كرد كه اين استاد و شاگرد در بقا و گسترشتشيع نقش بسزايي داشتهاند.
خواجهنصيرالدينطوسي و نجات جان ابن ابي الحديد
«…و من احياها فكانمااحياالناس جميعا» (هر كس نفسي را حيات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آنستكه همه مردم را نجات بخشيدهاست.)(مائده ۳۱)
به مصداق اين آيه شريفه حيات زندگي ابنابيالحديد مديون وساطت خواجه نصيرالدينطوسي ميباشد. ابن ابي الحديد معتزلي متوفي ۶۵۵ شارح معروف نهج البلاغه كه كتابش بنامابن علقمي وزير نگاشته نقل است كه روزي ابن ابي الحديد به اتفاق برادرش در واقعه بغدادگرفتار شدند كه ميخواستند آنها را بكشند ابن علقمي به خدمت خواجه نصير ميرسد وميگويد دو نفر از فضلا كه بر بنده حق عظيم دارند گرفتار شدهاند و آنها را خواهند كشت. استدعادارم بحضور شاه رفته و از اين دو بزرگوار شفاعت كنيد. وزير هزار دينار بموكلان مغول داد ومهلت خواست و خواجهنصير هم بدربار شاه رفت. وزير برسم مغولان زانوزد و گفت دوكس رااز شهر بيرون آوردهاند و پادشاه امر فرموده است كه آنها را بكشند بنده كمترين آرزو آنست كهپادشاه عوض ايشان مر
ا بكشند و آنان را آزاد كند; خواجهنصير اين مطلب را بعرض پادشاه رساندهلاكوخان بخنديد و گفت اگر ميخواستم ترابكشم تا حال باقي نميگذاشتم. در هر حال پادشاهعطوفت و مهرباني بخرج داد و هر دو را بخشيد. وزير به تعجيل بيرون آمد و ايشانرا خلاص كردو به ابن ابيالحديد گفت بخدا اگر در قبول شفاعت توقف مينمود نفس خود را فداي تو ميكردمتا مكافات آن لطف باشد كه تو با من كردي و نام مرا به سبب شرح نهج البلاغه مخلد كردي.
ادامه دارد…
اثر:محمدرضا يعقوبي
www.kntu.ac.ir