ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

دنيا به درك غيبت خورشيد قانع است

فهرست مطالب


حسین هدایتی


ساحل چقدر دور، كرانه چقدر دور
قيد زمان چقدر، زمانه چقدر دور
كشتي دكل كشيده ي باد موافق است
لنگر به گل نشسته ي موج منافق است
اين انتظار تلخ به جايي نمي رسد
اين ناخدا به هيچ ناخدايي نمي رسد
تا چشم كار مي كند، اينجا فقط غم است
اينجا جهنم است برايم جهنم است
خون غروب ريخته در شيشه ي طلوع
خورشيد ناپديد بر انديشه ي طلوع
دنيا عجيب در نظرم گيج مي رود
طوفان گرفته است سرم گيج مي رود
اين روزها مرا به خودم واگذاشتي
در حلقه ي محاصره تنها گذاشتي
اي قهرمان واقعي قصه هاي من
بگذار چند لحظه خودت را به جاي من
با پاره هاي درد كلنجار مي روم
طوفان به دوش و تكيه بر ديوار مي روم
قيد زمان بزرگترين موانع است
دنيا به درك غيبت خورشيد قانع است
ما عاشقان بي سر و دست كيستيم
هرگز رفيق راه قيام تو نيستيم
اينجا گذاشتيم همه دست روي دست
حتي خداي اشك در اين بين ساكت است
دنياي ننگ پر شده از دشنه ي ستييز
هشدار ميدهم كه در اين عصر برنخيز
امروز سنگ عشق تو بر سينه هايمان
فردا تو مي شوي هدف كينه هايمان
بوي خيانت از درو ديوار مي رسد
اين كربلاست اينك به تكرار مي رسد
اي مرد،اي برادر اكنون آفتاب
در كربلا نريخت مگر خون آفتاب
فردا تو را به عرصه ي شطرنج مي بريم
با اينكه از نبودن تو رنج مي بريم
بوي نبود مي دهد اينجا سلاممان
خنجر كشيده ايم برايت تمامان
در گير و دار معركه حاضر نمي شويم
امثال من براي تو شاعر نمي شويم
اي غايب از نظر به خدايت سپرده ايم
ما تاجران شعر تو را سود برده ايم
ما ظاهراً فراق تو را زار مي زنيم
اندوه و اشتياق تو را زار مي زنيم
اما مرام گردنه گيران فراق نيست
اينجا برا يآمدنت اشتياق نيست
اي مرد اي برادر هابيل دور باش
از تيغ هاي اين همه قابيل دور باش

گفتي كه مي رسي، ولي از راه آسمان
با سفره ي عدالت و با كيسه هاي نان
تا كي به اين اميد به پايت بايستند
مردم گرسنه اند به ياد </SPAN&gt ;تو نيستند
وامانده است در تب اين ره پايشان
سرباز كرده همه زخم هايشان
بگذار تا بنالمت اي درد بي امان
اي دشنه ي برهنه و اي مرد بي&lt ;SPAN dir=ltr>
امان
اي حسرت رها شده در كيسه هاي شهر
رؤياي آسماني قديسه هاي شهر
آن حسرت و حماسه به جايي رسيد؟ نه<SPAN dir=ltr&g t;
دستان استغاثه به جايي رسيد؟ نه
ديگر براي آمدنت دير شد نيا
اين دسته ها به قيضه ي شمشير شد نيا
ساحل چقدر دوره، كرانه چقدر دور
قيد زمان چقدر، زمانه چقدر دور
«اي غایب از نظر به خدا مي سپارمت»
اما هنوز منتظرم دوست دارمت

منبع: كتاب صدايم كن اي آفتابي ترين! (رهاورد سومين جشنواره سراسري شعر انتظار)


www.navideshahed.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید