پژوهشی درباره دو فساد بنی اسرائیل
آنچه که از قطعیات در دست ما هست، طبق آیات و روایات دو فساد بنی اسرائیل، در زمین انجام میدهند که از یهود سرچشمه میگیرد.
در هر صورت بنیاسرائیل دو بار در فلسطین دولتی مقتدر متشکل از یهود تشکیل میدهند که گستره فساد آنها، به احتمال قویتر کل زمین و به احتمال ضعیفتر فلسطین را در بر میگیرد.
به طور مکرر با این سوال مواجه شدهام که «آیا علائم ظهور، فقط در میان متون حدیثی ما یافت میشوند و یا اینکه در میان آیات قرآن نیز میتوان نشانی از علائم ظهور یافت؟ ظاهرا نمیتوان از الفاظ قرآن مجموعهای حوادث را به صورت مستقیم استخراج کرد که بتوان نام علائم ظهور بر آن نهاد.
کتابهای زیادی در مورد علائم ظهور نوشته شده که عمدتا مستند به احادیث است. از جمله در جلد 52 بحار، 173 حدیث در مورد علائم ظهور ذکر شده است[1]. با نگاهی گذرا میتوان دید که برخی از آنها مبهم و حتی به دلیل تعدد راویان مجهول، از حیث صدور هم قطعی نیستند و برخی از آنها نیز بارها در طول تاریخ بر افراد مختلف تطبیق داده شده اند. چنانچه علامه مجلسی حدیث 104م را به برخی از شاهان صفوی نسبت میدهد.
با این همه، در آیات ابتدایی سوره اسراء، وعده تخلف ناپذیر الهی وجود دارد که بر مبنای روایتی در تفسیر قمی، ظاهرا فساد دوم یهود به ظهور مهدی موعود علیهالسلام ختم میشود[3].
این که چرا این اصلیترین علائم ظهور کمتر مورد توجه قرار گرفته است، نمیدانم! ولی هرچه که هست، جا برای اندیشه و تدبر بر روی آیات سوره اسراء وجود دارد[2]. هر چند ظاهرا اتصال وقایع و افسادات اسرائیلی مذکور در این آیات به ظهور بر مبنای احادیث است، باید گفت که این افسادات جهان شمول نمیتواند بعد از آن واقعه موفور السرور باشد.
تحلیل آیات ابتدایی سوره اسراء
در آیان ابتدایی سوره اسراء به این اشاره میشود که بنی اسرائیل (یهود) در طول تاریخ خود دو فساد عظیم دارد. آیات مربوط به این پیشگویی را به صورت زیر طبقهبندی میکنیم:
1- اگرچه تاریخ قوم بنی اسرائیل پر از فساد است، اما آنها در دو مقطع و دو واقعه فسادآمیز زمین را چنان پر از فساد میکنند که متمایز از سایر حوادث جلوه میکند (لَتُفْسِدُنَّ فِى الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ).
2- این سرکشی آنقدر بزرگ است که نمیتوان آن را نشناخت و نسبت به آن تغافل ورزید، چه که عمق فساد آنها، فسادی فرعونی است[4] (وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا).
3- قرآن میگوید: پس آنگاه كه وعده ى نخستين فرا رسد، خدای متعال بندگان خود را- كه سخت نيرومندند- بر آنها مى گمارد تا ميان خانه های قوم بنی اسرائیل به جستجوي بپردازند. اين وعده خدا حتمی است (فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ أُولَیهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَآ أُوْلِى بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِللَ الدّيَارِ وَ كَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا).
4- سپس دوباره قوم بنی اسرائیل بر آنان چيره مى شوند (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ).
5- بنیاسرائیل در این زمان نیروهای خود را گسترش داده و از نظر اموال و عده زیاد میشوند. و فساد دوم خویش را آغاز میکنند. (وَ أَمْدَدْنكُم بِأَمْوَ لٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا).
6- قرآن میگوید: آنگاه كه وعدهى پايانى [یعنی دومی] فرا رسد، [آن بندگان ما] بايد چهره هايتان را زشت و تباه كنند (فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الْأَخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ).
7- سپس بايد به آن مسجد وارد شوند، همانگونه كه نخستين بار وارد آن شدند. و باید به هر چه دست يابند، نابود كنند. (وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا).
8- و این گونه طومار تاریخ فسادآمیز بنیاسرائیل با ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام) درهم پیچیده میشود. چرا که بر مبنای احادیث، پس از دومین فساد، یاران مهدی موعود هستند که مسجد را فتح میکنند.
حال به تحلیل برخی مفاد این آیات میپردازیم:
الف- مهمترین خصیصه فساد این است که در هر دو بار در فلسطین یک دولتِ مقتدر تشکیل میدهد. دلیل ما این است که برای از بین بردن آنها کسانی به بیت المقدس (لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ … ) حمله میکنند. این حمله نشان میدهد که که مرکزیت فساد آنها در بیت المقدس است که در آنجا صاحب قدرت هستند. پس هر دو فساد آنها همراه با تشکیل یک دولت یهودی است.
ب- گستره فساد یهود در هر دو مورد “الارض” است (لَتُفْسِدُنَّ فِى الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ). برخی معتقدند که “الارض” همان سرزمین فلسطین است. برخی نیز معتقدند که “الارض” به کل کره زمین اشاره دارد. در کاربردهای قرآنی، اگر قرینهای وجود نداشته باشد منظور کل زمین است[5]. به نظر میرسد که دلیلی بر اینکه عبارت “الارض” را در آیه به ارض فلسطین تخصیص بزنیم نداریم.
در هر صورت بنیاسرائیل دو بار در فلسطین دولتی مقتدر تشکیل میدهند که گستره فساد آنها، به احتمال قویتر کل زمین و به احتمال ضعیفتر فلسطین را در بر میگیرد.
ج-بنابراین بنیاسرائیل در فلسطین دولتی مقتدر تشکیل میدهد که افسادی فرعونی در زمین خواهند داشت. یعنی لایههای زندگی بشر را تحت تاثیر قرار خواهد داد به طوری که میتوان گفت خدایی زمین را میکنند. یا اگر “الارض” را به فلسطین محدود کنیم یعنی دولتی در فلسطین تشکیل میدهد و مظالمی همانند فرعون در آنجا خواهند داشت.
د- بندگانی با ظرفیت بسیار بالای نظامی علیه بنیاسرائیل به پا میخیزند و آنها را نابود میکنند (بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَآ … ). برخی معتقدند که کاربرد عباد در قرآن معمولا به بندگان ویژه خدا و مومنین خاص اطلاق میشود[6]. احادیث ما نیز این ظن را تقویت میکنند که منظور از عباد، بندگان مومن خدا هستند، ولی برخی نیز کاربرد عباد را محدود به بندگان خاص و مومن خدا نمیدانند. دقت کنید که معمولا در مقابل فساد، رشد قرار دارد و کسانی که بر فساد میشورند، حکما هستند. با این حال آن احتمال قبلی را نیز نمیتوان رد کرد.
ه- در فساد دوم، بنی اسرائیل بر همان مهاجمین اول مجددا مسلط میشوند (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ).
نظر مفسرین در مورد مصادیق دو فساد بنی اسرائیل
تا اینجا بخشی از نکاتی که در آیه پنهان بود را بررسی کردیم. حال باید دید که مفسرین چه مصادیقی برای این آیات ذکر کردهاند. در اینجا به نقلهای مختلف مفسرین اشاره کرده و آنها را نقد میکنیم (به نقل از تفسیر نمونه):
1- برخی میگویند که نخستين كسى كه بر آنها هجوم آورد و بيت المقدس را ويران كرد، بخت النصر پادشاه بابل بود. هفتاد سال بيت المقدس به همان حال باقى ماند، تا يهود قيام كردند و آن را نوسازى نمودند. دومين كسى كه بر آنها هجوم برد قيصر روم اسپيانوس بود كه وزيرش” طرطوز” را مامور اين كار كرد، او به تخريب بيت المقدس و تضعيف و قتل بنى اسرائيل كمر بست، و اين حدود يكصد سال قبل از ميلاد بود.
نقد:
در این نظریه، جزئیات فساد بنی اسرائیل بر ما پنهان است. به طوریکه مشخص نیست که بنی اسرائیل چه فسادی مرتکب شد که مستوجب هجوم بختالنصر باشد؟ به علاوه آیا عمق فساد آنها فرعونی بوده؟ آیا گستره فساد آنها کل زمین بود؟ از این تطبیق این طور برداشت نمیشود که بنی اسرائیل در آن زمان مشغول به فسادی بوده اند که بخت النصر به آنها حمله کرده است. بنابراین برای این تطبیق تاریخی دلایل چندان قوی نیست.
به علاوه در آیه اشارهای دارد که در فساد دوم، بنیاسرائیل بر همان مهاجمین اول مجددا مسلط میشوند. ولی ظاهرا این مصادیق با این نکته همخوانی ندارند. طبعا بخت النصر و قیصر روم نیز بندگان خاص خدا نبودند.
در اینجا ذکر نکتهای خالی از فایده نیست و آن این است که مسجد الاقصا تقریبا در پایان قرن اول هجری ساخته شده است. در کدام یک از این موارد مهاجمین پیروزمندانه وارد مسجدالقصی شدهاند؟ در حالی که مسجدی وجود نداشته!
بلکه آنچه بوده «بیت المقدس» است. و این نکته ای است درخورد که متاسفانه بسیاری از مفسرین حتی در تفسیر آیه اول همین سوره به آن بیتوجهی کردهاند [7].
2- برخی میگویند که مراد از فساد اول یهود، قتل حضرت زكريا و گروهى ديگر از پيامبران، و منظور از وعده نخستين، وعده انتقام الهى از بنى اسرائيل به وسيله “بختالنصر” است. مراد از فساد دوم شورشى است كه بعد از “آزادى بوسيله يكى از سلاطين فارس” مرتكب شدند، و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم هجوم” انطياخوس” پادشاه روم است.
نقد:
اين تفسير با تفسير اول تا اندازهاى قابل انطباق است. البته بخت النصر ششصد سال قبل از یحیی بود. بنابراین نمیتواند منتقم یحیی بوده باشد. پس این تطبیق نیز ضعف دارد. ضمن اینکه اگر قتلهم الانبياء بغير حق (3: 18) فساد است، نه دو بار که بارها از بنیاسرائیل سر زده است. بنابراین این مصادیق نیز احتمالا نمیتوانند روایتگر فساد بنیاسرائیل مورد نظر آیه باشند.
شایان ذکر است که تطبیق این فساد با قتل حضرت یحیی علیهالسلام ظاهرا از حضرت علی علیهالسلام در تفایسر نقل شده است، ولی این حدیث در کتب حدیثی معتبر شیعه یافت نمیشود و حتی در بحارالانوار هم ظاهرا به صورت حدیث نقل نشده است.
3- بعضى ديگر گفته اند بيت المقدس يك بار در زمان داود و سليمان ساخته شد و بخت النصر آن را ويران كرد كه اين همان وعده اول است، و بار ديگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را” طيطوس” رومى ويران ساخت و از آن پس هم چنان ويران ماند تا در عصر خليفه دوم كه آن سرزمين بوسيله مسلمانان فتح شد.
نقد:
علاوه بر نقدهای بالا، بنابر ظاهر آیه به نظر میرسد که در بازگشت مجدد دولت بنی اسرائیل مجددا به همان گروه اول مسلط میشوند. حال آنکه بین مصادیق ذکر شده فاصله زمانی زیادی وجود دارد.
4- برخی گفتهاند که اين دو حادثه تاريخى در گذشته و در زمان نزول قرآن واقع نشده بوده بلكه مربوط به آينده است كه يكى از آن
ها احتمالا فساد آنها در آغاز اسلام بود كه منجر به قيام مسلمانان به فرمان پيامبر بر ضد آنان شد و به كلى از جزيره عرب بيرون رانده شدند، و ديگرى مربوط به قيام نازيهاى آلمان به رياست هيتلر بر ضد يهود بوده است.
نقد:
در هيچيك از آنها داخل شدن قوم پيروزمند در بيت المقدس، وجود ندارد.
5- برخی نیز میگویند که اين دو حادثه مربوط به رويدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشكيل حزبى بنام “صهيونيسم” و تشكيل دولتى بنام” اسرائيل” در قلب ممالك اسلامى است، منظور از فساد اول بنى اسرائيل و برترى جويى آنها همين است، و منظور از انتقام اولى آن است كه ممالك اسلامى در آغاز كه از اين توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بيت المقدس و قسمتى از شهرها و قصبات فلسطين را از چنگال يهود بيرون آورند، و نفوذ يهود از مسجد اقصى به كلى قطع شد.
و منظور از فساد دوم هجوم بنى اسرائيل و گرفتن بيت المقدس و مسجد الاقصى است. و به اين ترتيب بايد مسلمانان در انتظار پيروزى دوم بر یهود باشند بطورى كه مسجد اقصى را از چنگال آنها بيرون آورند و نفوذ بنی اسرائیل را از اين سرزمين اسلامى بكلى قطع كنند، اين همان چيزى است كه همه مسلمين جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان[9].
6- و نظریه آخر این که تشکیل دولت یهودی فساد اول است و فساد دوم هنوز آغاز نشده است.
نتیجه گیری به نظر میرسد به دلایل زیر دو تفسیر آخر با الفاظ آیه هماهنگ هستند و مورد ششم نیز از مورد پنجم بهتر است. زیرا:
الف-پس از تشکیل حزب صهیونیستی، شبکههای افساد بنی اسرائیل گسترهای به ابعاد زمین دارد.
ب- آنها با تسلط بر کارتلهای اقتتصادی و کمپانیهای فرهنگی، توانسته اند بر سیاست و اقتصاد جهانی تاثیر زیادی بگذارند. بنابراین آنها به نوعی سیاست فرعونی را در پیش گرفتند که توانستهاند نه تنها بر جریانهای مادی تاثیرگذار باشند، حتی اخلاق را نیز با تسلط بر شبکههای تلویزیونی و سیاست را با مدیریت شبکههای خبررسانی کنترل کنند.
ج- دولت آنها دولتی فراگیرتر از مصادیق قبلی است.
د- مسلمانان که قرار است فلسطین را از یهود بازپس گیرند، مصداق بهتری برای “عباد لنا” هستند. هرچند به نظر میرسد که مسلمانانی که در بند 5 ذکر شده اند چنین صلاحیتی نداشته باشند.
بلکه به نظر میرسد که آنها باید مانند یاران مهدی ویژه باشند.
در هر صورت بنابر تفسیر پنجم در دوران فساد دوم بنی اسرائیل هستیم و بنابر تفسیر ششم در دوران فساد اول بنی اسرائیل. در این صورت باید منتظر بود تا بندگان ویژه خدا فلسطین را فتح کنند و این چنین شاهد ظهور حضرت صاحب الزمان علیهالسلام باشیم.
پی نوشت:
[1] باب پنجاه و دوم: علامات ظهوره صلوات الله عليه من السفياني و الدجال و غير ذلك و فيه ذكر بعض أشراط الساعة.
[2] اگر ما از عدم وقوع برخی از علائم ظهور بحث میکنیم، به معنی بُعدِ زمانی نیست. از نظر مراحل ظهور است. به خواست خدا، این امر و تمام مراحل آن یک شبه اتفاق خواهد افتاد.
[3] فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ يعني القائم و أصحابه. تفسير القمي، ج2، ص: 14. احادیث بیشتری در کتاب البرهان دیده میشود که خارج از حوصله این نوشته است.
[4] مواردی که ریشه “ع ل و” در معنی منفی به کار رفته است: ویژه داستان فرعون: 64:20، 24:79، 19:44، 31:44، 46:23، 4:28، 83:10؛ ویژه شیطان: 75:38؛ ملکه سبا: 31:27؛ مفسدین به صورت عام: 14:27، 83:28.
[5] مواردی که ارض در قرآن تخص
یص خورده است مانند 21:5، 9:12، 27:33، 103:17، 76:17، 33:5. در همه این موارد نشانهای دال بر تخصیص وجود دارد.
[6] مواردی که به بندگان صالح خدا با عبارت عبد اشاره شده: 19: 2، 38: 17، 38: 41، 54: 9، 38: 47، 43: 68، 39: 17، 35: 32.
و سایر موارد: 17:17، 58:25، 27:42، 118:5.
[7] شاید بتوان گفت که در این آیه نوعی کد وجود دارد که در زمان نزول قرآن این حادثه اتفاق نیافتاده است. شاید!
[8] پیشگوئی قرآن از شکست نهائی اسرائیل (دو مقاله)، ابراهیم انصاری، مجله مکتب اسلام، سال دوازدهم، شماره دوازده/سال سیزدهم – شماره یک.
www.parsine.com