ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

راه بی کاره / گفتگو باحضرت آیت الله تحریری

فهرست مطالب

پدید آورنده: دکتر مهدی رستم ن‍‍‍ژاد/استادیار و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه، صفحه 6

 

سوال از چگونگی فهم کلام آسمانی و غیبی سابقه ای به دیرینگی حیات آدمی دارد تا آنجا که به مرور ایام و در اقوام مختلف اصناف خاصی به عنوان مفسران کلام غیبی ظهور کرده اند.

هم اینان بوده اند که با ابداع و تمسک به فنون گوناگون تفسیری تلاش کرده اند تا فهم کلام آسمانی را برای عموم مخاطبان ساده و روان گردانند و مخاطب را به فراتر از ظاهر الفاظ ببرند. این سوال سوالی دائمی است و زمان و زمین نمی شناسد

همانگونه که برای پیشینیان ما مطرح بود برای ما و در دوران معاصر هم مطرح است؛ خصوصا با به میدان آمدن شبهات و سوال های نوپیدا و رهزن که مخاطب کلام الهی را به تشویش و اضطراب می خواند؛

تلاش خواهیم کرد در حد وسع خود به این مساله بپردازیم و برای این شماره محضر یکی از اهل تفسیر رفته ایم

و تلاش کرده ایم تا برخی از سوال هایی که برای شما دغدغه بوده است را از ایشان بپرسیم.

به انتظار نظرات و سوال های دیگر شما هستیم. از استاد ارجمندحضرت آیت الله محمد باقرتحریری هم که با رویی گشاده ما را پذیرا شدند سپاسگزاریم.

 

در ابتدا بفرمایید مخاطب کلام الهی چگونه می تواند فهم درستی از آیات قرآن داشته باشد؟

 

قرآن کریم برای همگان نازل شده است از جمله آیه چهل وچهار سوره نحل، «ما قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه که به سوی ایشان نازل شده است بیان کنی» و امثال این تعبیرات باز در قرآن ذکر شده است. ناس هم که در قرآن کریم آمده است به معنای عموم مردم است که در این معنا، کافر، مشرک و منافق هیچ کدام به طور خاص معنای ناس نیستند و همه مردم بدون جهت گیری های بعدیشان که عناوین خاصی پیدا می کنند، مصداق معنای ناس هستند، بنابراین وقتی نزول قرآن برای همه مردم است باید به گونه ای باشد که همه مردم با داشتن شرایط اولیه فهم کلام الهی مفهوم و مراد خداوند متعال را درک کنند.

 

این شرایط اولیه چه چیزهایی هستند؟

 

شرایط اولیه هر کلامی روشن است. باید دید آن کلام به چه زبانی صادر شده است. قرآن به زبان عربی نازل شده در نتیجه لازم است به مفاهیم عربی آشنا باشیم و معنی لغات این زبان را بدانیم و چون قرآن کتاب قانونی است و هم کتاب بیان واقعیات یعنی بعضی از آیات آن از واقعیت خبر می دهد مثلا از قیامت، از رسولان الهی و اقوام گذشته و در برخی دیگر از آیات، قانون خاصی معین می کند (اقیموا الصلوه، کتب علیکم الصیام)

 

فهمیدن اینگونه جملات نیاز به مقدماتی دارد یعنی هم باید لغات عربی را خوب درک کنیم و هم با مفاهیم عربی آشنا باشیم و قالب های کلامی این زبان را بدانیم؛ مثلا جمله، گاهی جمله خبریه است؛ این جمله حال دارد فاعل دارد و تمیز دارد که برخی از این قیود در هر زبانی می آید مثل فاعل، پس باید ابتدا قوانین حاکم بر این سخنان را بدانیم. منتها وقتی به قرآن کریم رجوع می کنیم می بینیم چه ابعاد گسترده ای دارد. یک لفظ وقتی با الفاظ مختلف همراه می شود معانی مختلف پیدا می کند، این بیانگر گستردگی معانی کلمات قرآنی است.

 

قرآن کریم می فرماید هذا بیان للناس، این قرآن بیان برای همه مردم است و این با شرایط لازم و ضروری برای فهم قرآن منافاتی ندارد. برای هر علمی مقدماتی است و مقدمات هر علم مسائل مفروضه آن علم است. شخص با ورود به هر علمی باید مقدمات و اصطلاحات آن را بداند. دانستن مفاهیم اولیه لغات و قواعد کاربردی در آیات قرآن برای فهم قرآن از مسائل موضوعه قران کریم است تا بیان بو
دنش روشن شود.

 

آشنا بودن با مفاهیم اولیه تا چه حد در فهم قرآن موثر است؟

 

هر چه انسان به این قواعد آشناتر باشد فهم اولیه او نسبت به آیات قرآنی ساده تر است.

 

پس در این صورت فهم ثانویه قرآن کریم به چیزهای دیگر نیاز دارد؟

 

بله، چون وقتی آیات قرآن کریم را با هم ملاحظه می کنیم درمی یابیم در مراحل اول که مطالبش را به مردم القا می کند یک سری معانی اولیه از اعتقادات و اخلاقیات و وظایف عملی مورد نظرش است و اینکه افراد منطق اولیه آن را درک کنند، مثلا از شرک و بت پرستی خارج شوند و اقرار به توحید کنند.

 

وقتی وارد درک منطق اولیه شدند و آن را پذیرفتند. در مرحله بعد باید دید منطق های دیگری دارد یا نه؟ یک آیه، ایمان را باور قلبی معرفی می کند، اسلام را اقرار به توحید یا نبوت در آیات دیگر به مومنین خطاب می کند که ایمان آورید .

 

حال وقتی آیات را ملاحظه می کنیم درمی یابیم که مقصود اولیه اش این است که مردم ندای آن را بفهمند بعد که داخل سلک مسلمانان شدند دارای فهم عمیق تر می شوند. چون درک انسان از عالم تدریجی است. انسان در هر علمی که وارد می شود یک درک ابتدایی از آن علم دارد و بدیهی است نمی تواند اول درک عمیق از آن علم داشته باشد. وقتی از آن علم درک اولیه را پیدا کرد ترغیب می شود که بیشتر عمق مسائل آن علم را درک کند .

 

انسان در دستگاه ادراکی خود ساده فهم است بعضی بر این باورند که انسان تجزیه ای درک می کند و بعد ترکیبی اش می کند. (ابتدا مفردات را درک می کند مثلا حرف چیست اسم و فعل چیست بعد ترکیب های اینها را) قرآن کریم برای هدایت عموم مردم از این ابزار استفاده می کند و خودش بیان می کند که دین فطری است (آیه فاقم وجهک للدین حنیفا). دین مبینش قرآن است پس باید این بیان به صورت فطری القا شود و آنگونه که خدا مردم را آفریده در القای مطالب الهی ملاحظه شوند. خداوند بشر را در این عالم برای تکامل تدریجی آفریده و دستگاه ادراکی او هم به صورت تدریجی رشد می کند. پس خطاب الهی هم به صورت تدریج برای بشر تفهیم می شود، همان طور که به صورت تدریجی القا شد. در طول 23 سال قرآن بر قلب نازنین پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، نازل شد این تدریجی فهمیدن همیشه هست، چه قرن صدر اسلام و چه قرن 21 و چه قرن های بعد. چ
ون انسان ها در بدو ورودشان به عالم تفاوت نمی کنند و دستگاه ادراکی ساده دارند. این دستگاه ادراکی ساده مفاهیمی می طلبد که قرآن به آنها ارائه می دهد که از شرک بیرون بیاید بعد که وارد درک عالم غیب می شوند این توجه به عالم غیب هم مراتب مختلف دارد.

 

این درک عمیق درکی است که توسط خود انسان ها ساخته و پرداخته می شود یا اینکه خود قرآن راه های ویژه ای برای این منظور پیشنهاد می کند؟

 

قرآن کریم فرمود در من تدبر کنید اگر در من تدبر نکنید نشان این است که دلتان قفل خورده است در حقیقت راه انسانی را نیز خود قرآن بیان کرده است. راه انسانی این است که انسان سعی کند ابعاد وجودش شکافته شود، این شکافته شدن با تعقل و تدبر است.

 

آیا قرآن شیوه تدبر راهم نشان داده است؟

 

بله نشان داده است. تدبر در قرآن این گونه است که فکر کنیم قرآن از ناحیه چه کسی و برای چه کسی نازل شده است. وقتی این دو نکته را ملاحظه کنیم مطالب برای ما روشن می شود.

 

کسی که در محضر قرآن وارد می شود اجمالا این حقیقت را پذیرفته است که قرآن از جانب عالم غیب آمده است. اگر چه شخص عالم غیب را نپذیرفته باشد؛ اما از این جهت با قرآن روبرو می شود پس باید با قرآن با این دیدگاه روبرو شود که قرآن از عالم غیب فرستاده شده. عالم غیبی که ادعا دارد انسان را آفریده، عالم را آفریده، برای انسان راهنما آورده و انسان دارای هدف عالی است؛ این راهنمای راهش همان قرآن است.

 

پس این نکته صحیح است که هر گونه تدبر در قرآن هم به یک سلوک درونی و هم شناخت نظری نیاز دارد؛ اما علوم طبیعی این چنین نیست و کسی که به مبدأ و معاد ایمان ندارد می تواند فیزیک یاد بگیرد؛ اما فهم عمیق قرآن شرایط ویژه ای می طلبد.

 

قطعا اینچنین است شخصی که می خواهد قرآن را بفهمد باید از جهت نظری پذیرا باشد که قرآن را کسی فرستاده است که انسان را آفریده و هم او انسان را برای هدف عالی آفریده و هم او برای انسان راهنما و هم راه آورده است. مقصود او شکوفا کردن ابعاد وجود انسان است. جنبه نظری آن پرورش عقل انسان است. اساسا قرآن کریم کتابی است که هدفش پرورش ان
سان است؛ بیان للناس است، یعنی قرآن به همه ابعاد وجود انسان که نیاز به پرورش الهی دارد توجه دارد. مقصد، پرورش الهی است؛ زیرا انسان را با این دیدگاه معرفی می کند: نفخت فیه من روحی، انی جاعل فی الارض خلیفه.

 

پرورش انسان ابعاد عمیقی دارد. باید در کنار قرآن بیان پیامبر هم باشد. در دو جا به طور خاص پیامبر را در کنار قرآن بیان می کند و انزلنا الیک الذکر لتبین الناس ما ن‍زّل الیهم / وماانزلناعلیک الکتاب الالتبین لهم الذی اختلفوا فیه

 

مفسر چگونه بفهمد به مراد شارع رسیده و کلام خدا را فهمیده است؟

 

ما باید آن آیاتی که در راستای فهم قرآن است را با هم جمع کنیم. آیه (44 نحل) بیانگر این است که بیان پیامبر باید در کنار قرآن باشد. در بعضی آیات می فرماید آنچه که پیامبر به شما امر می کند را بگیرید و از آنچه که پیامبر شما را نهی می کند درگذرید. در بعضی از آیات مثلاً آیه 105 سوره نساء می فرماید: ای پیامبر ما قرآن را به حق به سوی تو نازل کردیم تا تو به آنچه خدا برایت نشان داده بین مردم حکم کنی. پس حکم پیامبر باید باشد. مجموعه اینها را که ملاحظه کنیم درمی یابیم که ما با مراجعه صرف به قرآن و جدای ازاین مسائل نمی توانیم مقصود حق تعالی را آن طور که هست درک کنیم. در مرحله اولیه یک مقصود اولیه را درک می کنیم
تا با آن در حیطه دین وارد شویم، مخاطب قرآن شویم، وقتی در محضر قرآن وارد می شویم قرآن ما را به سراغ پیامبر می فرستد، بیان پیامبر باید باشد و از طرفی خود قرآن بیان می کند که این محدود به زمان و مکان نیست یعنی در هر زمانی با هر نیازمندی این قرآن حاکم بر شماست این حاکم بودن قرآن در هر شرایطی و در هر مکانی و با توجه به اینکه قطعا قرآن کلیاتی دارد ایجاب می کند بیان پیامبر باید در همه امور در کنار قرآن باشد.

 

مفسر وقتی به سراغ فهم قرآن می رود خالی الذهن نیست. مفسر ممکن است فیلسوف یا عارف باشد وقتی قرآن را می فهمد فهم او رنگ و بویی از اینها می گیرد، چطور مفسر می تواند اینها را کنار بگذارد ؟

 

در اینجا مفسر نیازمند دقت خاص و استفاده از مقدمات است. همانطور که گفته شد، قرآن برای عموم است. عموم را به سوی هدفی راهنمایی می کند. قرآن بی شک از جانب حکیم آمده است و حق است. از حق است و به حق است. همه نیازمندی های انسان ها را بیان کرده وقتی با این مقدمات جلو برویم خودش راه را نشان می دهد در بعضی از آیات بعضی از نیازمندی های انسان مطرح شده مانند مسائل اعتقادی و مسائل اخلاقی و وقتی شخصی می خواهد مراد خدای متعال را درک کند باید مقدماتی نسبت به مفهوم آیه غیر از مقدمات اولیه فهم کلام داشته باشد، منتها باید به صورت مقدمه باشد ونه به صورت متن.

 

آنچه که متن است، برای درک قرآن کریم است. یک مسئله اجتماعی با یک مسئله اعتقادی تفاوت دارد؛ موضوعاتش فرق می کند، احکامش هم فرق می کند و نباید همه اینها را در یک دسته قرار دهیم. پس مسائل اعتقادی باید پشتوانه اعتقادی داشته باشد؛ خود قرآن هم این پشتوانه را بیان می کند.

 

تفسیر کسی که مثلا فیلسوف، عارف وفقیه است با تفسیر کسی که فقط فقیه است تفاوت دارد؛ چطور می توان بین اینها تمیز داد و تشخیص داد کدام یک ارجح است؟

 

آنچه درهرآیه ای لازم است مقدماتی مربوط به آن آیه است؛ اما اینکه در این علم چه مباحثی است و آن را بخواهد آنجا بیاورد، خارج از این آیه است. البته مفاد آیات مختلف است بعضی آیات، معارف اعتقادی را بیان می کنند که آن مقدمات ویژه ای دارد و بعضی آیات، احکام الهی را ذکر می کنند که آنها نیز مقدمات مناسب خود را دارند و هم چنین آیاتی که مربوط به مسائل اخلاقی یا حکایات و قصه ها اگر چه در استفاده تمامی آنها از ظواهر آیات، مقدمات مشترکی نیاز است مانند حجیّت ظواهر و غیره …

 

به عنوان مثال آیه ای که در مورد اسماء الله است ایا مفسری که مقدمات علمی بیشتر و وسیع تری دارد مراد شارح را بهتر درک می کند یا کسی که فقط عارف است؟ & lt;/SPAN>

 

حیطه کاری عارف در معرفت الله و معرفت اسماء الله و معرفت بازگشت انسان به خداست. البته آن کسی که مقدمات بیشتری در علمی دارد ذهنش بازتر است منتها باید دقت داشته باشد و باید دید ایا از خود آیه این مسائل بدست می اید یا خیر؟

 

یعنی باید آیه را تحلیل کند؟

 

بله باید با تحلیل آیات قرآنی وارد فهم آنها شد لکن از اول با آن دیدگاه معرفتی خاص خود وارد آیه نشود. یک بحث مقدماتی و یک بحث مقصدی دارد.

 

مگر انسان می تواند ذهن خودش را آن قدر خالی کند که از مقدمات فارغ شود؟

 

نمی تواند فارغ باشد؛
ولی نباید مقدمات را به مقصود گوینده تحمیل کند. مقدمات باید جنبه مقدمی داشته باشد.

 

بحث تفسیری یک بحث است بحث های دیگر که تطبیقی است بحث دیگر است. بحث تفسیری به این صورت است که انسان ظاهر کلام گوینده را باز می کند، تا مراد از ظاهر آن فهمیده شود. البته این معنا مبتنی بر این است که آنچه که از کلام گوینده می فهمیم با آنچه که از کلام دیگرش می فهمیم متضاد نباشد ( که همدیگر را به طور کلی نفی کند) البته این مسئله متعارف است که گویندگان در هر زمینه ای مطلبی که بیان می کنند ممکن است ظاهرش با کلامی که در جای دیگر و زمان دیگر مطرح می کنند تنافی داشته باشد، اما نباید تنافی در تمام ابعاد باشد. اگر یک آیه ای به طور عام یا مطلق به مسئله ای امر می کند ، آیه دیگر خصوصیت یا قید آن را بیان می کند که این خصوصیات در کلمات گویندگان متعارف است و قرآن کریم از این خصوصیات متعارف کلمات خارج نیست.

 

بحث تفسیری این چنین است که ما از ظاهر کلام گوینده با این خصوصیات پرده برداری می کنیم، بعدا اشاره خواهد شد که قرآن کریم این قابلیت را دارد که مطلبی که از یک آیه استفاده می شود برای تایید آن، از آیه دیگر استفاده کند. بنابراین برای ورود به فهم قرآن نباید آن اصطلاحات خاص را دخالت داد به گونه ای که ما به مقصد گوینده با آن اصطلاحات خاص بخواهیم به گردن گوینده بگذاریم که این اصطلاحات خاص را اراده کرده؛ اما طبیعی است که هر کلامی مقدماتی لازم دارد.

 

اساسا چرا نیاز به تفسیر داریم؟ چه نیازی است که ما به بازنگری در کلام قرآن بپردازیم؟

 

قرآن آنطور که القا شده و خودش را معرفی می کند یک کلام قانونی است منتها به صورت کلی. به بیان مطلب می پردازد. قطعا نیاز به تفسیر است.

 

چرا حضرت باری تعالی قرآن را طوری نازل کرده است که نیاز به تفسیر باشد؟ به عنوان مثال ایا نمی شد به جای قرآن یک جلدی یک قرآن ده جلدی واضح و روشن نازل کند تا نیاز به تفسیر نداشته باشد و درنتیجه باعث اختلاف در تفاسیر هم نشود؟

 

خداوند متعال رشد بشر را در نظر گرفته است. این مسئله مسلم است که بشر در بعد علم و درک رشد کرده است؛ اما رشد در این عالم تدریجی است و با آسیب هایی همراه است که اگر این آسیب ها شناخته شود انسان آنطور که شایسته است رشد می کند. خداوند متعال انسان را بر رشد اختیاری آفریده و ابزار رشد را به او داده است (نظیر قوای دراکه و قوای عامله) اینکه خداوند قرآن را آنطور نفرستاده به این دلیل است که انسان متوجه آن آسیب ها باشد، متوجه باشد که این کتاب به تنهایی برای هدایت انسان کافی نیست و یک مبین لازم دارد که در دو آیه به طور خاص مبین را معرف
ی کرده است که ما مستقیما بدانیم با چه کسی ارتباط داریم. همان طور که رابطه ما با قرآن تنگاتنگ است و قرآن در جزءجزء زندگی ما حضور دارد رابطه ما با مبین نیز باید اینگونه باشد. این مبین کسانی را معرفی کرده است که رابطه اینها نیز با مردم باید تنگاتنگ باشد. منتها این طور نیست که قرآن جدای از این مبین ها دیگر مفهومی را ارائه ندهد. در اینجا دو گرایش افراط و تفریطی وجود دارد:

 

یکی اینکه ما فقط به قرآن مراجعه کنیم و سراغ مبین نرویم که این ضد خود قرآن است ودیگرکه ما قرآن را کنار بگذاریم، و بگوییم فقط کلام پیغمبر و اهل بیت علیهم السلام حجیت دارد. این دیدگاه منجر به نفی قرآن می شود چرا که با توجه به آیه «فیه تبیان لکل شی» قرآن آنچه برای هدایت لازم است بیان می کند. از کجا حجیت کلام پیغمبر اثبات می شود؟ از کجا حجیت کلام ائمه معصومین و عصمت آنها اثبات می شود؟ از خود قرآن است که این حجیت اثبات می شود. پس این دیدگاه غلط است.

 

بنابراین، باید برای حرکت درست، به طور صحیح به قران رجوع کنیم همانگونه که خودش را معرفی می کند و قطعا رجوع به آن، جدای از رجوع به پیامبران و اهل بیتش علیهم السلام نیست. قرآن یک بیان اولیه دارد و مراحل بعدی نیز دارد.

 

در بیان اولیه ما باید با ذهنیت صاف به خود قرآن مراجعه کنیم. قرآن به ما می گوید به
چه حقیقتی وصل هستیم. به یک مبدا هو الاول، هوالآخر … و آیاتی که خداوند را معرفی می کند.

 

پس حضرتعالی قائل به چند معنایی بودن قرآن هستید؟

 

بله خود قرآن بیان می کند. معانی یک آیه در طول یکدیگر است که از آن به بطن قرآنی تعبیر می شود، علاوه بر این دعوت قرآن به هدف اعلی خویش تدریجی است. ابتدا ما را از وادی شرک خارج می کند. سپس می فرماید: ایمان خود را عمیق کنید: یا آیها الذین آمنوا، آمنوا و ببینید برای ایمان چه احکامی را مترتب می کند مثلا در سوره حدید می فرماید: والذین امنوا بالله و رسله اولئک هم الصدیقون والشهدا صدیق هر کسی نیست، هر کسی جزو شهدا نیست پس این ایمان، ایمان خاص است.

 

پس درک خاص به همراه ایمان خاص است؟

 

بله، دعوت به یک حقیقت است لکن اولا بیان آن حقیقت به صورت ساده و عمیق است، ثانیا درک انسان ها از آن حقایق از ساده شروع می شود تا به عمیق می رسد. <o:p&gt ;

 

حد نهایی این درک های ما آنطور که شما فرمودید، بسته به تکامل فهم انسان است؟

 

بله. هر چه ما به محتوای قرآن ملتزم شویم بیشتر آن را می فهمیم چون خود قرآن فرمود در قرآن تدبر کنید.

 

ایا تکامل زمانی فهم انسان معناهای جدیدی برای انسان کشف می کند ؟

 

بله این چنین است.

 

ادعای یک مفسر تا چقدر برای مخاطب قابل استناد است ؟ و مخاطب چگونه می تواند به حرف مفسر باور بیاورد؟

 

ابتدا باید ببیند آن مفسر چه شخصیتی دارد؟ اگر شخصی است که در بیانات تفسیری خود اصول اولیه ای که مورد پذیرش همه است استفاده کرده است، احکام او مورد پذیرش واقع می شود. اگر شخص قواعد را نمی داند یا از آنها استفاده نکرده و از علوم خاص هم استفاده کرده و مطالب علوم خاص را در کشف مطالب قرآن کریم گنجانده و از آنها استفاده کرده، به طور مطلق مورد پذیرش نیست باید دید خود قرآن آن مطالب را تائید می کند یا خیر؟ که این کار، کارِ کارشناسی است و کار هر کسی نیست.

 

به نظر می رسد هر تفسیری موقتی است و وابسته به زمان خاص است و با گذشت زمان نیاز به تفسیر جدید است؟

 

نه این طور نیست چون مطالب قرآن تازه است و منطبق با ساختمان وجودی انسان آمده است. منتها درک انسان تدریجی است و درک های انسان ها مختلف است و برای این درک های تدریجی و درک های مختلف راهنماست مفسری که یک مطلب را در یک زمانی گفته برای بعضی از درک هادرهمه زمان ها حجت است.

 

پس با توجه به این مطالب به نظر می رسد درک های آدم دوهزار سال اینده باید درک بالایی
باشد در نتیجه این تفاسیر موجود در حال حاضر برای آن انسان ها ساده خواهد بود؟

 

باید توجه کرد درک ها از اول فوق العاده نیست. هرکسی از اول درک های ساده ای دارد. آن مطالب مفسر برای این درک اولیه لازم است و حجت است مثلا آیا با آمدن فیزیک هسته ای مطالب اولیه فیزیک باطل شد؟

 

بله خیلی جاها باطل شد. هیئت بطلمیوسی باطل شد. اگر مشخص شد مطالبی که مفسرین الان بیان کردند با پیشرفت علم در صد سال اینده باطل است چه کار باید کرد؟

 

اگر ثابت شد که یک مطلب به طور کلی باطل است این مطلب از اول باطل بوده است؛ چون حق تغییر پذیر نیست. قاعده فیزیکی از ابتدا همین بوده است اما فلان دانشمند با سطحی نگری خود به این بعد رسیده و فکر کرده این حق است.

 

پس حرف مفسرین برای ما ظنی است؟

 

بله البته، قطعی که نیست. آن مقدار که قراین همراه آن باشد ما آن را می پذیریم.

 

در پایان درباره شیوه تفسیری اهل بیت علیهم السلام مطالبی بیان بفرمایید.

 

ما وقتی با ذهن ساده وارد روآیات اهل بیت علیهم السلام شویم. یعنی اگر واقعا بخواهیم روآیات را در ابعاد گوناگون تحلیل کنیم که ائمه علیهم السلام از چه دریچه ای وارد سخن شده اند در روآیات فقهی، اخلاقی و همین طور در مباحث مختلف به این نکته می رسیم که ائمه علیهم السلام یک مطلبی را فرموده اند بعد برای اثبات مطلب به آیه استشهاد کردند. یک مطلب اخلاقی فرمودند بعد به یک آیه استناد کردند. این مطلب به ما می فهماند که ائمه علیهم السلام به ما هم مطلب می دهند و هم روش. مثلا در یک مسئله اعتقادی در توحید هم دیدگاه را به ما می دهند و روش را نیز به ما می دهند که آن مطلب چگونه اثبات شود.

 

گاهی در روایت اعتقادی استدال عقلی هم در کنار آن است. در بعضی روآیات استدلال قرآنی می کند. اما بحث استدلال مطرح است تا شنونده به صورت تعبد محض مطلب را نپذیرد و به یک پشتوانه تکیه کند. آن پشتوانه یا عقلی است یا کل
ام خدا است. این بدان معنی است که قرآن کریم مفادی را به ما می فهماند که حضرت به آن پشتوانه استناد می کنند و مطلبشان را بیان می کنند.

 

ائمه به دو گونه به آیات قرآن استناد می کنند.

 

منطق سیاقی؛ که این چند آیه چه مضمون دارد و این آیه بعد از این آیه آمده است. این چند آیه در چه حال و هوایی است. یک منطق باطل را رد می کند یا یک منطق حق را اثبات می کند و…

 

فقط به یک آیه خاص یا به جزئی از آیه استناد می کند. گاهی از یک جمله، یک مطلب خاص را استفاده می کند که البته نیاز به دقت دارد و هر کسی نمی تواند این استفاده ها را از قرآن کریم ببرد.

 

www.hawzah.net

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

;

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید