از این طرف اومدی: 

راوی رنج نینوا

فهرست مطالب

& lt;/v:stroke>


قسمت این بود بال و پر نزنی


مرد بیمار خیمه ها باشی


حکمت این بود روی نی نروی


راوی رنج نینوا باشی


**


چقدر گریه کردی آقاجان


مژه هایت به زحمت افتادند


قمری قطعه قطعه را دیدی


ناله هایت به لکنت افتادند


**


سربریدند پیش چشمانت


دشتی از لاله و اقاقی را


پس گرفتید از یزید آخر


علم با شکوه ساقی را !؟


**


کربلا خاطرات ت
لخی داشت


ساربان را نمی بری از یاد


تا قیام ِ قیامت آقاجان


خیزران را نمی بری از یاد


**


خون این باغ، گردن ِ پاییز


یاس همرنگ ارغوان می شد


چه خبر بود دور ِ طشت طلا


عمه ات داشت نصف ِ جان می شد


**


کاش مادر تو را نمی زایید!


گله از دست ِ زندگی داری


دیدن آب ، آتشت می زد


دل خونی ز تشنگی داری


**


تا نگاهت به دشنه ای می خورد


جگرت درد می گرفت آقا


تا جوانی رشید می دیدی


کمرت درد می گرفت آقا<SPAN style="LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: 'Tahoma','sans-serif'; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'" dir=ltr&g t;


**


جمل شام پیش ِ رویت بود


خطبه ات تیغ ذوالفقارت بود


«السلام علیک یا عطشان»


ذکر لبهای روضه دارت بود


**


پدرت خواند از سر نیزه


تا ببینند اهل قرآنی اید


عاقبت کاخ شام ثابت کرد


که شما مردمی مسلمانی اید


**


سوخت عمامه ات، بمیرم من


سوختن ارث ِ مادری شماست


گرچه در بندی از تو می ترسند


علتش خوی ِ حیدری شماست


**


خون خورشید در رگت جاری


از بنی هاشمی، یلی هستی


دستهای تو را به هم بستند


هرچه باشد توهم علی هستی


**


کاش می مُردم و نمی خواندم


سر بازارها تو را بردند


نیزه داران عبای دوشت را


جای سوغات کربلا بردند


بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


وحید قاسمی

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید