ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

مهمترین گونه های روایات تفسیری/ بخش دوم

روایات تفسیری

فهرست مطالب

ه) بهره گیری از ساختار چند معنایی قرآن (بطون)

 

بخش عمده ای از تفاسیر معصومان از نوع تفسیر لآیه های باطنی و معانی پنهانی آیات است. اشتمال قرآن به ظهر و بطن و گستره معنایی باطنی، حقیقتی است که ابتدا از زبان گویای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیده شده است. پس از آن حضرت، همواره ائمه اطهار علیهم السلام این نکته را گوشزد می نمودند و خود نیز در سطح گسترده ای به بیان معانی باطنی آیات قرآن مبادرت ورزیده اند. ویژگی مراتب معنایی در قرآن و چند لایگی آن از امتیازات زبانی قرآن به شمار می آید و بیانگر جاودانگی و پایداری قرآن است.

 

به یقین کشف هر یک از مراتب معنایی می تواند پاسخگوی بخش هایی از نیازهای هدایتی بشر در گستره تاریخ باشد.

 

پیداست، لآیه های باطنی قرآن، فراتر از دلالت های سیاقی و نزولی است و آزادتر از قید و بند های لفظی و قواعد و معیارهای لسانی حاکم بر آنها است. به همین جهت، با تجربه و جداسازی ازخصوصیات نزولی همراه است.

 

البته تجرید آیه از ویژگی های نزولی و دلالی، با حفظ ملاک ها و اصول کلی، در راستای همان معانی ظاهری است و بیگانه از آن نیست و نباید باشد. لذا از امتیازات تفسیر باطنی، همسویی آن با تفسیر ظاهری است. بدین معنی که معانی باطنی آیات در طول معانی ظاهری آن، همزمان اراده شده اند.

 

تعدد و تنوع معانی آیات و اختلاف ظاهری آنها که در شماری از روایات تفسیری ملاحظه می شود و گاه شبهه تعارض و اختلاف در گفتار معصوم را تداعی می کند در مواردی به همین مراتب معنایی برمی گردد، یعنی ممکن است اختلاف روایات تفسیری در پاره ای از موارد به گوناگونی معنی ظاهری و باطنی آیات، یا به اختلاف مراتب باطنی آیات برگردد و در عین حال همه آنها در جای خود صحیح باشد؛ زیرا هر یک از آن معانی در بیان مرتبه ای از مراتب معرفتی و باطنی آیات است و منافاتی با یکدیگر ندارد.

 

در روایتی از جابر یکی از اصحاب بزرگوار امام باقر و امام صادق علیهما السلام می خوانیم که دو بار تفسیر آیه ای را از امام باقر علیه السلام پرسید ولی هر بار جوابی شنید که با مرتبه دیگر فرق داشت، با شگفتی از امام پرسید: این تفاوت در گفتار ناشی از چیست؟ امام فرمود: «ان للقرآن بطنا و للبطن بطنا و له ظهر و للظهر ظهر…؛ قرآن دارای بطن است و هر بطنی باز دارای بطنی است و نیز دارای ظهر است و برای هر ظاهری باز ظاهری دیگر…»44 & lt;/P>

در واقع امام با این پاسخ، به نکته دقیقی اشاره کرد و آن اینکه این تفاوت ها و بعضا اختلاف ظاهری روایات، بدان جهت است که قرآن دارای ساختار چند معنایی است و هر یک از این روایات تفسیری، ممکن است در بیان مرتبه ای از آن مراتب معنایی باشد.

 

نمونه دیگر آن، روایتی است از عبدالله بن سنان که از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ»45 را پرسید، امام آن را به «کوتاه کردن شارب و ناخن» در مناسک حج تفسیر کرد. عبد الله بن سنان عرض کرد: ذریح محاربی –یکی دیگر از اصحاب امام صادق علیه السلام- از شما نقل کرده است که این آیه را به «لقای امام» تفسیر کرده اید؟ امام در پاسخ فرمودند: «آری ذریح راست گفت، تو نیز راست گفته ای! ولی قرآن دارای ظهر و بطن است و چه کس ظرفیت و تحمل ذریح را دارد!»46

 

از این روایت نیز به خوبی استفاده می شود که اختلاف روایات تفسیری، گاه ناظر به ابعاد معنایی آیات و مراتب باطنی آن است و هر چه روایتی به بعدی از ابعاد آن پرداخته است و همه در جای خود صحیح هستند.

 

شایان توجه آنکه منظور از تفاسیر باطنی، تفاسیر ارائه شده از سوی برخی از صوفیه و مدعیان سیر و سلوک دروغین نیست که با مبانی باطل و بر اساس جدایی شریعت و طریقت، به تفسیر قرآن می پردازند. بلکه مقصود تفسیری است که اهل بیت عصمت و طهارت، آن حاملان اسرار و معارف قرآنی، با آگاهی از باطن آیات و علم به تأویل آن، آن را روایت کرده اند.

 

با این توضیح چند نمونه از تفسیر باطنی ائمه اطهار علیهم السلام ارائه می شود:

 

1. در روایتی از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه«فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِیدٍ»47 می خوانیم که آن حضرت «بئر معطله = چاه رها شده» را به «امام خاموش» و «قصر مشید = قصر به جای مانده» را به «امام ناطق» تفسیر کرده است.48

 

چنان که ملاحظه می شود، معنای ظاهری و دلالی آیه در مورد شهر هایی است که ساکنان آن شهرها ستمکار بودند و خداوند آنها را نابود کرد و از آنها تنها، چاه های رها شده و قصرهای برپا ایستاده به جای مانده است.

 

ظاهر آیه بیانگر این نکته ظریف است مناطق باقی مانده از اقوام گذشته دارای دو اثر بجا مانده اند، نخست: بقایایی از قصرهای باشکوه و برافراشته که بیانگر جلال و عظمت های ظاهری آنان بوده که امروز اسیر پنجه مرگ شدند و دیگر خبری از آنها نیست و دیگر چاه ها و قنات هایی که نماد حیات و زندگی بودند و امروز در دل زمین پنهان و راکد رها شده اند و سال هاست که از جوشش و حیات بازمانده اند.

 

این چیزی است که ظاهرا آیه حسب دلالت های لسانی و سیاقی بر آن گواهی می دهد ولی امام صادق علیه السلام فراتر از این مدلول ظاهری، به بیان مراتب باطنی آیه پرداخت. «قصر مشید» را به معنی «امام ناطق» گرفت که همانند قصر باشکوه و برافراشته، در میان اجتماع حضور دارد و بسان قصر که از فرسنگ ها راه به چشم می آید، نقش برجسته او در هدایت و رهبری جامعه، همه جا مشاهده می شود.

 

در مقابل «بئر معطله» را به معنی «امام پنهان و خانه نشین» گرفت که در اثر غفلت مردم همانند چاه رها شده در دل خاک پنهان مانده است و به چشم نمی آید و با آن که متصل به سفره های آبی زیر زمینی است، حسب ظاهر بی آب به نظر می آید و کسی از دانش بیکران او بهره مند نمی شود.

 

1. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»49 فرمود: «یعنی اگر کسی را از سوختن در آتش یا غرق شدن در آب نجات دهد، مثل آن است که همه مردم را زنده کرده است.» راوی پرسید: اگر شخصی را از ذلالت نجات دهد و به سوی هدایت راهنمایی کند، چه؟ امام فرمود: «این از باب بزرگترین تاویل (معنای باطنی) است.»50

 

بی شک، ظاهر آیه که پس از بیان داستان کشته شدن هابیل به دست قابیل آمده است، احیا و اماته ظاهری است، چنان که امام، نخست همین تفسیر ظاهری را ایراد فرموده اند؛ ولی پس از پرسش راوی، امام توسعه معنایی از احیای ظاهر به احیای معنوی را تائید فرموده اند و آن را از مراتب باطنی و تاویلی آیه شمرده اند.

 

2. از همین قبیل است تفسیر آیه «وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ»51 که اهل بیت علیهم السلام در تفسیر آن فرمودند: «نحن العلامات و النجم رسول الله»52 چه اینکه انسان همانگونه که در سیر مراتب مکانی به راهنمایی نشانه هایی از آسمان نیاز دارد، در سیر مراتب معنوی نیز به راهنمایان آسمانی چون پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام نیازمند است.

 

همچنین است، تفسیر نعمت های ظاهری و باطنی به «امام ظاهر و باطن» در آیه «وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»53 و نیز تفسیر «لؤلؤ و مرجان» به امام حسن و امام حسین علیهما السلام در آیه «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ»54 یا آنچه که در تفسیر پرندگان چهارگانه در قصه ابراهیم علیه السلام مربوط به آیه 260 سوره بقره آمده است.

 

جالب است که بدانیم در شماری از روایات تصریح شده است که اینها از باب معنا بخشی باطنی است. مانند روایاتی از امام باقر علیه السلام درباره «وَمَنْ یَکْفُرْ بِالإیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ»55 که فرموده اند: «تفسیر ها فی بطن القرآن: من یکفر بولایه علی و علی هو الایمان؛ تفسیر باطنی آیه یعنی هر کس به ولایت علی علیه السلام کفر بورزد و علی همان ایمان است»56

 

تعبیر به «تفسیر ها فی بطن القرآن» بیانگر آن است که امام علیه السلام درصدد تفسیر دلالی و سیاقی آیه نیست تا ناظر به الفاظ باشد. از اینجا روشن می شود آنان که با دستاویز قراردادن اینگونه روایات، بر تفسیر شیعه خرده می گیرند دچار چه اشتباه بزرگی شده اند؟! آنان در واقع نتوانستند بین تفسیر دلالی و سیاقی (ظاهری) و تفسیر باطنی فرق بگذارند.

 

بررسی روای
ات فریقین نشان می دهد تفسیر به بطن، بیشتر در روایات تفسیری اهل بیت علیهم السلام به کار گرفته شده است؛ ولی در روایات تفسیری اهل سنت –به دلایلی که انشاء الله در آینده روشن خواهد شد- چندان نمود و ظهوری ندارد، هر چند اصل وجودشان قابل انکار نیست.

 

نظیر آن روایاتی است در منابع اهل سنت که «صراط مستقیم» را به رسول الله صلی الله علیه و آله یا بعض اشخاص دیگر تفسیر کرده است. روشن است مقصود تفسیر به باطن است.57

 

و) به کارگیری قاعده جرح و تطبیق

 

شمار قابل ملاحظه ای از روایات تفسیری اهل بیت علیه السلام، از «باب جری و تطبیق» است. اصطلاح «جری و تطبیق» که برگرفته از روایاتی چون «ان القرآن یجری کما تجری الشمس و القمر»58 است که نخستین بار توسط «علامه طباطبایی» طرح شده است.59

 

هرچند بیان تفصیلی
این اصطلاح فرصت جداگانه ای می طلبد ولی چکیده سخن در این باره آن است که «جری و تطبیق» عبارت است از جاری شدن و سرایت کردن مفاهیم به دست آمده از آیات به موارد مشابه.

 

بر این اساس گر چه منطوق آیات، در ظاهر ناظر به امت های گذشته یا اتفاقات عصر نزول است؛ ولی روح و حقیقت آن در حصار هیچ زمانی نیست، بلکه به تعبیر دیگر «فرا زمانی» است و در آیندگان همانند گذشتگان جاری و ساری است.

 

از این رو با توجه به خصیصه کارآمدی و جاودانگی قرآن، مفاهیم آیات در طول زمان، بر همه موارد مشابه قابل تطبیق است؛ زیرا آیات قرآن محدود به موردشان نزولی نیست. لذا گرفتار رکود و درجازدگی نمی شود. از این خصیصه در اصطلاح به عنوان «جری و تطبیق» یاد می شود. در واقع جری و تطبیق رمز جاودانگی و پویایی قرآن را بیشتر نمایان می سازد.

 

فرق «جری و تطبیق» با «بطون آیات» به این نکته برمی گردد که گر چه دستیابی به هر دو با تجرید و جداسازی آیه از خصوصیات نزولی همراه است؛ ولی «جری و تطبیق» انطباق همان مفاهیم به دست آمده ( اعم از معانی ظاهری و باطنی) بر مصادیق مشابه خارجی است.

 

حجم زیاد و فراگیر روایات تفسیری که با روش جری و تطبیق وارد شده اند، نشان می دهد که اهل بیت علیهم السلام در سطح وسیعی از این روش استفاده کرده اند. به گونه ای که «علامه طباطبایی» این را از سلیقه های معصومین علیهم السلام برشمرده است. ایشان در این رابطه می نویسد:

 

«و هذه سلیقه ائمه اهل البیت فانهم یطبقون الآیه من القرآن علی ما یقبل ان ینطبق علیه من الموارد و ان کان خارجا عن موارد النزول؛ جری و تطبیق، روش و سلیقه اهل بیت علیهم السلام است، زیرا آنان، آیات قرآن را در مواردی که قابل انطباق با موارد مشابه مورد نزول بود، تطبیق می کردند»60

 

علامه در بیان آمار تقریبی اینگونه روایات، می گوید: «این روایات به صدها مورد می رسد»61

 

از همین باب است، تطبیق آیات بی شمار ستایش آمیز بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و همچنین تطبیق آیات نکوهش آمیز و بیم دهنده بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام چنانکه در روایت امام باقر علیه السلام می خوانیم: «القرآن نزل اثلاثا ثلثا فینا و فی احبائنا و ثلثا فی اعدائنا عدو من کان قبلنا و … ثلث قرآن درباره ما و دوستان ما است و ثلث آن درباره دشمنان ما و دشمنان پیشنیان
ما است و …»62

 

شایان ذکر است، روایات جری و تطبیقی، هر چند در طبقه بندی در عداد روایات تفسیری به شمار می آیند؛ ولی حقیقت آن است که اینگونه روایات از باب تفسیر صادر نشده اند، بلکه در مقام تطبیق آیه بر موارد مشابه وارد شده اند.63

 

بنابراین آنان که با دستاویز قرار دادن اینگونه روایات، بر شیعه و روایات تفسیری آنها می تازند از این نکته غافلند که روایات جرح و تطبیقی، اساسا تفسیر به معنای بیان معانی الفاظ و مراد خداوند، به شمار نمی آیند، بلکه اینها صرفا سرایت دادن مفهوم آیه به موارد مشابه، با تنقیح ملاک و مناط است.

 

«گلدزیهر» می نویسد: «شیعه معتقد است موضوع ربع قرآن درباره علویان است و ربع دوم مربوط به دشمنان… هفتاد آیه در شأن علی علیه السلام است. بنابراین قرآن از نگاه شیعه تا حدود زیادی یک کتاب حزبی شیعی است»64

 

«الوسی» صاحب تفسیر روح المعانی پس از اشاره به روآیاتی که در تفسیر آیه «وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَی»65 آن را به «ثم اهتدی الی ولایتنا اهل البیت»66 تفسیر کرده اند، چنین می گوید:

 

«پیداست که وجوب ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام از نظر ما کاملا پذیرفته است، ولی حمل «اهتداء» در این آیه درباره قوم بنی اسرائیل عصر حضرت موسی علیه السلام است، مستلزم آن است که خداوند، اهل بیت علیهم السلام را به بنی اسرائیل قبلا شناسانده باشد و ولایت آنها را بر بنی اسرائیل واجب کرده باشد در حالی که چنین چیزی از طریق روآیات صحیح ثابت نشده است»67

 

روشن است بزرگترین اشتباه این صاحب نظران آن است که نتوانستند بین «تفسیر» و «جری» که زبان تسری مفاهیم به موارد مشابه است، تفاوت قائل شوند. چیزی که در شماری از روایات، راسا به وجود این تفاوت اشاره شده است.

 

از باب نمونه، در روایتی از امام باقر علیه السلام درباره آیه «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ»68 آمده است: «نزلت فی رسول الله و علی و حمزه و جعفر و جرت فی الحسین: این آیه (به حسب تنزیلی) در حق پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام، حمزه و جعفر نازل شده است؛ ولی در حق حسین علیه السلام جاری گریده است»69

 

تعبیر به «جرت فی الحسین» به این معنی است که اگر چه مسلمانان صدر اسلام، مجبور شده اند جلای وطن کرده، خانه های خود را رها کنند و تن به هجرت بدهند؛ ولی آیه در انحصار داستان هجرت مسلمانان صدر اسلام نیست، بلکه امام حسین علیه السلام نیز در شرایطی دشوارتر مجبور شد شبانه مدینه را ترک نماید و به کربلا هجرت کند.

 

همچنین در روایتی دیگر از آن حضرت می خوانیم: «نزلت فی المهاجرین و جرت فی آل محمد صلی الله علیه و آله؛ آیه درباره مهاجران نازل شده است؛ ولی در حق آل محمد صلی الله علیه و آله جاری شده است»70

 

همچنین بر اساس روآیات تفسیری اهل سنت، آیه «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَی فِی خَرَابِهَا»71 به نصاری که قوم یهود را از خواندن نماز در بیت المقدس منع کردند و همچنین مشرکین مکه که مسلمانان را از خواندن نماز در مسجدالحرام منع نموده اند، تطبیق شده است.72

 

نمونه دیگر از کاربرد جری در روآیات، روایتی است که «زراره» از امام باقر عل
یه السلام می پرسد: مقصود از آیه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید73 -که درباره علمای یهود و مشرکین مکه نازل شده است- چه کسانی هستند؟ امام باقر علیه السلام در پاسخ فرمود: «نحن هم؛ مقصود ماییم.» زراره پرسید: پس سوال کنندگان ماییم؟ فرمودند: آری. زراره پرسید: پس بر شماست که پاسخ ما را بگویید؟ امام علیه السلام فرمود: این دیگر به عهده ماست.74

 

علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می نویسد: «این روایت از قبیل جری است. زیرا آیه خصوصیتی ندارد و مقصود از ذکر می تواند قرآن یا مطلق کتب آسمانی یا معارف الهی باشد و در هر حال ائمه علیهم السلام مصداق اهل الذکر هستند. پیداست که این روایت درصدد تفسیر آیه حسب شأن نزول نیست. چه اینکه معنی ندارد مشرکین به خاندان پیامبر علیهم السلام یا اهل قرآن مراجعه کنند»75

 

گفتنی است با این که رویشگاه اصلی تفسیر جری و تطبیقی در روآیات تفسیری اهل بیت علیهم السلام است و هنوز اندیشوران قرآنی اهل سنت آن را به طور کامل به رسمیت نشناخته اند و حتی شماری از آنها در مقابل آن موضع گیری نموده اند؛ ولی با این حال وجود این دسته از روآیات، در تفاسیر روایی اهل سنت غیر قابل انکار است. چنانکه روایت «نزلت فی رسول الله و علی و حمره و جعفر و جرت فی الحسین» که درباره آیه «الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ»76 وارد شده است از طریق حاکم حسکانی نیز نقل گردیده است.77

 

می توان در تفاسیر روایی اهل سنت، مواردی را احصاء کرد که جز از باب جری و تطبیق توجیه دیگری ندارد. در روایتی می خوانیم عمر در دست جابر بن عبدالله انصاری درهمی مشاهده کرد، پرسید: این درهم برای چیست؟ گفت: می خواهم برای خانواده ام گوشتی بخرم، عمر گفت: «افکلما اشتهیتم اشتریتموه، این تذهب عنکم هذه الآیه؟:«وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِکُمْ فِی حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ»78 آیا هرچه دلتان خواست آن را خریداری می کنید؟ پس با این آیه چه می کنید که فرمود: «آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود:) از طیبات و لذایذ در زندگی دنیای خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلت بار جزای شما خواهد بود»79 چنانکه ملاحظه می شود عمر، آیه ای که مربوط به کفار است بر وضعیت جابر بن عبدالله که از صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله است، تطبیق کرده است.

 

در تفسیر آیه «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»80 روآیات متعددی از فریقین وارد شده است که بر اساس آن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود را «منذر» و علی را «هادی» معرفی فرموده اند.81

 

روشن است که این از باب جری و تطبیق است؛ زیرا قرآن به عنوان کبرای کلیه فرموده است: «وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» پس تطبیق آن بر شخص امیرالمومنان علیه السلام از باب جری بوده است، نه به عنوان تفسیر. از همین رو در کلامی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که ابوبصیر از آن حضرت درباره این آیه پرسید، فرمودند: پیامبر، منذر است و علی، هادی است. ای ابا محمد! ایا امروز مردم هادی دارند؟ ابوبصیر گفت: جانم فدایت، همواره هدایتگری خاندان شما وجود داشته، تا نوبت به شما رسیده است. امام فرمود: ای ابا محمد! خدا تو را رحمت کند، اگر آیه ای که بر شخصی نازل شد با مردن آن شخص می مرد، کتاب خدا می مرد؛ اما قرآن چنین نیست، بلکه درباره ایندگان، بسان گذشتگان جاری است.82

 

ز) بهره گیری از بیان مصادیق (تبیین مصداقی)

 

در شماری از روآیات تفسیری، به جای رازگشایی از مفاهیم عام آیات از یک مصداق یا چند مصداق خارجی محدود سخن به میان آمده است. پیداست که در اینگونه روآیات، هدف «تفسیر» نبوده است، بلکه برشمردن تعدادی از مصادیق عین مقصود بوده است.

 

از باب نمونه «حسنه» در آیه« وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً»83 دارای یک مفهوم عام و فراگیر است که شامل هر نوع حسنه و نیکویی می شود؛ ولی در روآیات متعددی از فریقین، مصادیق خارجی و عینی آن ذکر شده است. از جمله:

 

در روایتی امام صادق علیه السلام، حسنه در دنیا را به «گشایش در روزی و خوشرویی» و حسنه در آخرت را به «رضایت خداوند و بهشت» تفسیر کرده است.84 در روایتی دیگر امیرمومنان علی علیه السلام مقصود از حسنه در دنیا را «زن صالح» و معنای حسنه در آخرت را «حوریّه بهشتی» دانسته است.85

 

در بیان مصادیق کوثر روآیات متعددی در منابع تفسیری اهل سنت وارد شده است از قبیل: قرآن، نبوت، نهری در بهشت و … که همه از مصداق «خیر کثیر» هستند.86

 

روشن است که مقصود واقعی در این روآیات، برشمردن یکی از مصادیق معنایی آیه مزبور است، نه تفسیر آن. از این رو در اینگونه روآیات، سخن از اختلاف و تعارض وجهی ندارد.

 

همچنین روآیاتی که در بیان مصادیق «زینت» در آیه «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»87 و یا در بیان مصادیق «فواحش» در آیه «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»88 وارد شده اند که هدف، بیان مصداق بوده است، نه تفسیر مفهومی آیات. چنانکه اشاره شد، تفسیر به مصداق منحصر به روآیات تفسیری اهل بیت علیهم السلام نیست، بلکه در روآیات تفسیری اهل سنت نیز ب
ه وفور یافت می شود.

 

پی نوشت ها:

 

44. متن روایت چنین است: جابربن یزید می گوید: «سالت اباجعفر علیه السلام عن شی من التفسیر، فاجابنی، ثم سالت عند ثانیه، فاجابنی بجواب آخر، فقلت: کنت اجبتنی فی هذه المساله بجواب غیر هذا؟ فقال علیه السلام: یا جابر: ان للقرآن بطنا و للبطن بطنا و له ظهر و للظهر ظهر. (محاسن برقی، ج2، ص200)

 

45 حج/ 29.

 

46. متن روایت از عبدالله بن سنان چنین است: «عن ذریح المحاربی قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: ان الله امرنی فی کتابه بامر فاحب ان اعمله قال: و ماذاک؟ قلت: قول الله عزوجل: (ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم) قال: (لیقضوا تفثهم): لقاء الامام، (ولیوفوا نذورهم): تلک المناسک، قال عبدالله بن سنان: فاتیت اباعبدالله علیه السلام فقلت: جعلت فداک، قول الله عزوجل: ( ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم)؟ قال اخذ الشارب و قص الاظفار و ما اشبه ذلک، قال: قلت: جعلت فداک، ان ذریح المحا
ربی حدثنی عنک بانک قلت له: (لیقضوا تفثهم) «لقاء الامام» (و لیوفوا نذورهم) «تلک المناسک»؟! فقال علیه السلام: «صدق ذریح، و صدقت، ان للقرآن ظاهرا و باطنا و من یحتمل ما یحتمل ذریح»

 

(کافی، ج4، ص549؛ معانی الاخبار، ص340؛ بحارالانوار، ج2، ص360)

 

47. چه بسیار ساکنان شهرها و آبادی هایی که آن ها را هلاک کردیم در حالی که ستمکار بودند و دیوارهای آن بر روی سقف هایش فرو ریخت و چه بسیار چاه پرآب و قصرهای مرتفع که بی صاحب ماند (حج/ 45)

 

48. متن روایت چنین است: «البئر المعطله: الامام الصامت و القصر المشید الامام الناطق» (کافی، ج1، ص427؛ بحارالانوار، ج24، ص101)

 

49. و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد چنان است که گویا همه مردم را نجات داده است (مائده/ 32)

 

50. محاسن برقی، ج1، ص232؛ کافی، ج2، ص210؛ بحارالانوار، ج71، ص403.

 

51. و علاماتی قرار داد و (شب ها) به وسیله ستارگان راه خود را می یابند (نحل/ 16)

 

52. کافی، ج1، ص207؛ بحارالانوار، ج16، ص91.

 

53. و نعمت های آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانی داشته است (لقمان/ 20)

 

54. از آن دو (دریا) لو لو و مرجان خارج می شود (الرحمان/ 22)

 

55 و کسی که آنچه باید به آن ایمان ب
یاورد انکار کند اعمال او تباه می گردد در آخرت از زیانکاران خواهد بود (مائده/ 5)

 

56. بصائر الدرجات، ص97؛ بحارالانوار، ج35، ص369.

 

57. مراجعه شود به تفسیر طبری و درالمنثور در تفسیر آیه 5 سوره حمد.

 

58. امام باقر علیه السلام فرموده اند: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله، منه ما مضی و منه ما لم یکن بعد، یجری کما تجری الشمس و القمر» (تفسیر عیاشی، ج1، ص11؛ بحارالانور، ج89، ص94)

 

59. علامه طباطبایی دراین باره می نویسد: «و اعلم ان الجری –وکثیرا ما نستعمله فی هذا الکتاب- اصطلاح ماخوذ من قول ائمه اهل البیت» (المیزان، ج1، ص41). ناگفته نماند، علمای شیعه پیش از علامه طباطبایی نیز به جایگاه قاعده «جری» در روآیات تفسیری توجه داشته اند و آن را دقیقا می شناخته اند هر چند با این اصطلاح از آن یاد نمی کردند، چنانکه علامه مجلسی درباره آن می نویسد: «قد عرفت ان الآیه اذا انزلت فی قوم تجری فی امثالهم الی یوم القیامه؛ مکررا دانستی هرگ
اه آیه ای درباره قومی نازل شد، درباره همسانان آنان تا روز قیامت نیز جاری است» (بحارالانوار، ج24، ص345)

 

60. المیزان، ج1، ص42.

 

61. همان مدرک، عبارت علامه چنین است: «روآیات الجری، کثیره فی الابواب المختلفه و ربما تبلغ المئین»

 

62. تفسیر عیاشی، ج1، ص10.

 

63. جهت اطلاع بیش تر مراجعه شود به تفسیر تسنیم، ج1، ص167-169.

 

64. ذاهب التفسیر الاسلامی، ص312.

 

65 ومن هر که را توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد پس هدایت شود می آمرزم (طه/ 82)

 

66. بصائر الدرجات، ص98؛ کافی، ج1، ص393.

 

67. روح المعانی، ج16، ص241. متن کلامش چنین است: «و انت تعلم ان ولایتهم و حبهم رضی الله عنهم مما لا کلام عندنا فی وجوبه لکن حمل الاهتدا فی هذه الآیه علی ذلک مع کونها حکآیه لما خاطب الله به بنی اسرائیل فی زمان موسی علیه السلام مما یستدعی القول بانه عزوجل اعلم بنی اسرائیل باهل البیت و اوجب علیهم ولایتهم اذا ذاک و لم یثبت ذلک فی صحیح الاخبار.

 

68. همان ها که از خانه های خود به ناحق رانده شدند (و گناهی نداشتند) جز اینکه می گفتند پرودگار ما خدای یکتا است (حج/40)

 

69. شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج1، ص521، ح552؛ بحارالانوار، ج24، ص227.

 

70. مجمع البیان، ج7، ص150؛ بحارالانوار، ج24، ص227.

 

71. بقره/ 114.

 

72. تفسیر طبری و در المنثور ذیل آیه 114 سوره بقره.

 

73. انبیاء/ 7.

 

74. بصائر الدرجات، ص59.

 

75 المیزان/ ج14، ص257.

 

76. حج/ 40.

 

77. شواهد التنزیل، ج1، ص521، ح552.

 

78. احقاف/ 20.

 

79. درالمنثور، ج6، ص42؛ کنزالاعمال، ج12، ص631، ح35945

 

80. رعد/ 7.

 

81. رجوع شود به: مستدرک حاکم، ج3، ص129؛ مجمع الزوائد، ج7، ص41؛ فتح الباری، ج7، ص284؛ کنزالاع
مال، ج2، ص441، ح4443؛ تفسیر طبری، ج13، ص142؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج7، ص2224؛ تفسیر ثعلبی، ج5، ص272؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص203، تفسیر قمی، ج1، ص359؛ بصائر الدرجات، ص49؛ کافی، ج1، ص192؛ امالی صدوق، ص350؛ کمال الدین و تمام النعمهف ص667.

 

82. کافی، ج1، ص192. متن روایت چنین است: «ابا بصیر می گوید: قلت لابی عبدالله علیه السلام: «انما انت منذر و لکل قوم هاد؟ فقال: رسول الله المنذر و علی الهادی. یا ابا محمد! هل من هاد الیوم؟ قلت: بلی جعلت فداک مازال منکم هاد بعد هاد حتی دفعت الیک. فقال: رحمک الله یا ابامحمد! لو کانت اذا انزلت آیه علی رجل ثم مات ذالک الرجل ماتت الآیه مات الکتاب ولکنه حتی یجری فیمن بقی کما یجری فیمن مضی»

 

83. پروردگارا به ما در دنیا نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی عطا کن (بقره/ 201)

 

84. مراجعه شود به کافی، ج5، ص71؛ معانی الاخبار، ص175

 

85 بحارالانوار، ج83، ص119. < /P>

86. مراجعه شود به درالمنثور ذیل تفسیر سوره کوثر.

 

87. «زینت خود را در هنگام راه رفتن به هر مسجدی، با خود بردارید» (اعراف/ 31)

 

88. « بگو خداوند، تنها اعمال زشت را حرام کرده است، چه آشکار باشد و چه پنهان» (اعراف/ 33)

 

منابع:

 

1. ایت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، چاپ دوم، نشر اسراء، قم، 1379 ش.

 

2. ابن جریر طبری، تفسیر طبری، دارالفکر، بیروت، 1421 ق.

 

3. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری (شرح صحیح بخاری) دارالمعرفه، بیروت، چاپ دوم.

 

4. احمد بن محمد برقی، المحاسن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1370 ق.

 

5 بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، دار احیاء الکتب العربیه، 1376 ق.

 

6. تفسیر ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1422 ق.

 

7. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمان.

 

8. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، دارالمعرفه، بیروت.

 

9. سید محمود الوسی، تفسیر روح المعانی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم، 1405 ق.

 

10. شیخ صدوق، امالی صدوق، موسسه البعثه، قم، 1417 ق.

 

11. شیخ صدوق، توحید صدوق، جامعه مدرسین، قم.

 

12. شیخ صدوق، خصال، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.

 

13. شیخ صدوق، علل الشرایع، تحقیق محمد صادق بحر العلوم، مکتبه الحیدریه، نجف اشرف، 1385 ق.

 

14. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، 1405 ق.

 

15 شیخ صدوق، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، 1379 ق.

 

16. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ دوم.جامعه مدرسین، قم.

 

17. شیخ طبرسی، احتجاج، دارالنعمان، نجف اشرف، 1386 ق.

 

18. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1415
ق.

 

19. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ق.

 

20. عبدالرحمان بن محمد بن ابن حاتم، تفسیر ابن ابی حاتم، چاپ دوم، مکتبه العصریه، بیروت، 1419 ق.

 

21. عبد علی بن جمعه عروسی، تفسیر نورالثقلین، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1373 ش.

 

22. عبید الله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل، مجمع احیاء الثقافه، تهران، 1411 ق.

 

23. علامه طباطبایی، المیزان فی التفسیر القرآن، چاپ سوم، اسماعیلیان، قم، 1393 ق.

 

24. علامه مجلسی، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403 ق.

 

25 علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، دارالکتاب، قم، 1404ق.

 

26. قرآن کریم، ترجمه ایت الله مکارم شیرازی

 

27. گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، ترجمه عبدالحلیم بخار، مکتبه خانجی، قاهره، 1374 ق.

 

28. لسان العرب، ابن منظور

 

29. متقی هندی، کنزالاعمال،
مؤسسه الرساله، بیروت، 1409 ق.

 

30. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، دارالفکر، 1401 ق.

 

31. محمد بن حسن صفار، بصائر درجات ذوی القربی، تحقیق میرزا حسن کوچه باغی، منشورات اعلمی، تهران، 1404 ق.

 

32. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، مکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران.

 

33. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1363 ق.

 

34. محمد رضا حسینی، کیف نفهم القرآن، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1400 ق

 

35 محمود رجبی و همکاران، روش شناسی تفسیر قرآن، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت، قم، 1379 ش.

 

36. نحاس، معانی القرآن، جامعه ام القری، عربستان، 1409 ق.

 

37. هیثمی، مجمع الزوائد، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408 ق.

 

www.hawzah.net

صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه

کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor

 

روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری. روایات تفسیری.
به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید