زهد در دنيا
بهره گيرى از دنيا و آنچه كه از اين سفره گسترده بر انسان حلال است، به نحوى كه آبروى انسان را محفوظ بدارد، و اهل و عيال برابر شأنشان در گشايش باشند، و از اين طريق آخرت انسان آباد گردد، امرى است مشروع و طبيعى و ممنوع نمودن خويش از دنيا و نعمتهايى كه در آن قرار دارد، مسئلهاى است خلاف شرع و برنامهاى است غير طبيعى، و اگر كسى به نيّت رسيدن به كمالات ملكوتى و مقامات معنوى خود را از امور دنيا و كسب و كار و معيشت و بهره برى از نعمتهاى الهى و الطاف ربانى محروم سازد، بايد بداند كه اين برنامه علت رسيدن به مقامات الهى و ميدان قرب حق نيست، بلكه محروميت صرف است، و تحمّل زجر و مشقت بيهوده و بى ثواب، و آنان كه زهد را به اين معنا گرفتهاند مرتكب اشتباه و خطا شدهاند.
زهد آن چنان كه از معارف الهى و قواعد اسلامى، و روايات نورانى استفاده مىشود امرى قلبى و حقيقتى باطنى است كه نسبت به امور حرام و برنامههاى باطل جنبه بازدارندگى دارد.
كسى با توفيق حق و عنايت الهى، قلب خود را منور به نور زهد مىكند كه از حلال خدا به اندازه استفاده مىكند، و از حرام الهى مانند گوسپند از گرگ فرار مىنمايد، و مازاد درآمد خود را در جائى كه خداوند مهربان مقرر فرموده، خرج مىكند.
زاهد كسى است كه قانع به حلال حق، و خوددار از حرام الهى، و در صرف مال و ثروت در راه خدا، انسانى سهل و آسان است. زهد از اخلاق انبيا و امامان و اولياى خاص الهى و طالبان سعادت دنيا و آخرت است.
بدون زهد نمىتوان سالم زيست، و دامن از حرام الهى پاك داشت.
زهد در روايات
سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الزُّهْدِ، قالَ: تَرْكُ ما يَشْغَلُكَ عَنِ اللّهِ. «1»
از رسول خدا از زهد پرسيدند فرمود: رها كردن آنچه كه تو را از خدا به چيز ديگر سرگرم مىكند.
فى حَديثٍ عَنِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله عَنْ جَبْرِئيلَ حينَ سَألَهُ عَنْ تَفسيرِ الزُّهْدِ، قالَ:
يُحِبُّ ما يُحِبُّ خالِقُهُ، وَ يُبْغِضُ ما يُبْغِضُ خالِقُهُ، وَيَتَحَرَّجُ مِنْ حَلالِ الدُّنْيا، وَ لايَلْتَفِتُ الى حَرامِها. «2»
در روايتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله است به هنگامى كه از امين وحى تفسير زهد را پرسيد، جبرئيل گفت: دوست داشته باشيد آنچه را خداوند دوست دارد، و دشمن داشته باشد آنچه را خدا دشمن دارد، در حلال دنيا دچار عسرت و مشكل و سختى مىشود ولى توجه به حرام آن نمىكند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
مَنِ اجْتَهَدَ مِنْ امَّتى بِتَرْكِ شَهْوَةٍ مِنْ شَهَواتِ الدُّنْيا فَتَرَكَها مِنْ مَخافَةِ اللّهِ آمَنَهُ مِنَ الْفَزَعِ الْاكْبَرِ وَ ادْخَلَهُ الْجَنَّةَ. «3»
هر كس از امّت من براى ترك شهوتى از شهوات دنيايى بكوشد، و آن را محض ترس از حق ترك كند، خداوند او را از فزع اكبر امان دهد، و وى را وارد بهشت نمايد.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
الزُّهْدُ فِى الدُّنْيا ثَلاثَةُ احْرُفٍ: زاءٌ وَهاءٌ وَدالٌ: فَامَّا الزّاءُ فَتَرْكُ الزّينَةِ، وَ امَّا الْهاء فَتَرْكُ الْهَواءِ، وَ امَّا الدّالُ فَتَرْكُ الدُّنْيا. «4»
زهد در دنيا سه حرف است زاء و هاء و دال، اما زاء ترك زينت است، هاء ترك هواى نفس و دال ترك دنياست.
از يحيى بن معاذ درباره زاهد نقل شده است:
زاهد صادق قوت غذايش همان است كه از زحمت بازو و حلال الهى به دست مىآيد، و لباسش همان است كه او را از سرما و گرما و ديد ديگران حفظ مىكند، و مسكنش همان است كه نصيب او مىگردد، دنيا زندان اوست، خلوت مجلس اوست، قبر خوابگاه او، عبرت گرفتن فكرت او، قرآن گفتار او، پروردگار انيس او، ذكر رفيق او، زهد همنشين او، حزن شأن او، حيا شعار او، جوع خورشت او، حكمت كلام او، خاك فرش او، تقوا زاد و توشه او، سكوت غنيمت او، صبر تكيه گاه او، توكّل حسب او، عقل راهنماى او، عبادت حرفه او، و بهشت آخرين نقطه حركت و سفر اوست. «5» حضرت حق به رسولش خطاب فرمود:
انْ احْبَبْتَ انْ تَكُونَ اوْرَعَ النّاسِ فَازْهَدْ فِى الدُّنْيا، وَ ارْغَبْ فِى الْآخِرَةِ. «6»
اگر علاقه دارى پاك دامنترين مردم و پارساترين آنان باشى در دنيا زهد و نسبت به آخرت رغبت داشته باش.
از عشق به دنيايى كه مورد نظر حق نيست چند صفت پديد مىآيد:
حرص، حسد، كبر، حبّ رياست، حبّ راحت، حبّ كلام، حبّ برترى، و حبّ ثروت، و همين است كه رسول خدا فرمود:
حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ. «7» عشق به دنيا
آغاز و ابتداى تمام معاصى و خطاهاست.
اهل اللَّه و اهل عرفان فرمودهاند:
الزُّهْدُ هُوَ الْخُرُوجُ مِنْ مَتاعِ الدُّنْيا وَ شَهَواتِها قَليلِها وَ كَثيرِها وَ مالِهَا وَ جاهِها كَما انَّ بِالْمَوْتِ يَخْرُجُونَ مِنْها.
زهد خروج از متاع دنيا و شهوات آن است، اندك و بسيار آن ثروت و منصب
آن، چنانكه با مرگ از همه اينها خارج مىشوند.
الزُّهْدُ خُرُوجُ النَّفْسِ عَنْ حَلاوَةِ اللَّذّاتِ الْجِسمانِيَّةِ وَ الْمَتاعِ الدُّنْيَوىِّ، وَ حَقيقَتُهُ خُرُوجُ حُبِّ ما سِوَى اللّهِ عَنِ الْقَلْبِ.
زهد بيرون رفتن نفس از شيرينى لذتهاى جسمى و متاع دنيوى است، و حقيقت آن خارج كردن عشق غير خدا از دل است.
حضرت زين العابدين عليه السلام فرم
ود:
الا وَانَّ الزُّهْدَ فِى آيَةٍ مِنْ كِتابِ اللّهِ:
لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فَاتَكُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» «8». «9»
آگاه باشيد كه زهد در يك آيه قرآن بيان شده است و آن اين كه: از آنچه از دست شما رفت متأسف و ناراحت نشويد، و به آنچه كه نزد شما مىآيد خوشحال نگرديد.
حضرت باقر عليه السلام مىفرمايد:
عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمِى مِنَ الطَّعامِ مَخافَةَ الدّاءِ، كَيْفَ لا يَحْتَمِى مِنَ الذُّنُوبِ مَخافَةَ النّارِ. «10»
در عجبم از كسى كه به خاطر مرض از غذا خوددارى مىكند، ولى از ترس عذاب از گناه خوددارى نمىكند.
نور باطن
عشق ورزيدن به حق، اجراى دستورهاى حضرت او، توجّه قلبى و عملى به نبوت انبيا و امامت امامان، آراستگى به حسنات اخلاقى، عبادت با حال، خدمت به خلق الهى، دورى از محرمات، تقوا و پرهيزكارى، همه و همه باعث تجلّى نور بينش و بصيرت در باطن انسان است، نورى كه همچون پيامبر راه را از چاه مىنمايد، و حق را از باطل باز مىشناساند، و مسير صحيح زيستن و پاك زندگى كردن را در ميان مردم روشن مىنمايد، اين نور جز نور الهى كه محصول عبوديت خالص است چيز ديگرى نيست، قرآن مجيد و روايات به اين نور اشاره كردهاند، و اين نور را ميوه حيات الهى انسان، و محصول تقوا و ايمان به خدا و رسول دانستهاند.
نور باطن در قرآن مجيد
«اوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشى بِهِ فِى النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها» «11»
آيا كسى كه [از نظر عقلى و روحى] مرده بود و ما او را [به وسيله هدايت و ايمان] زنده كرديم، و براى وى نورى قرار داديم تا در پرتو آن در ميان مردم [به درستى و سلامت] حركت كند، مانند كسى است كه در تاريكىها [ىِ جهل و گمراهى] است و از آن بيرون شدنى نيست؟!
يا ايُّها الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْلَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» «12»
اى مؤمنان! از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا كند، و براى شما نورى قرار دهد كه به وسيله آن [در ميان مردم] راه سپاريد و شما را بيامرزد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
انسان با آراسته شدن به اين نور از طايفه صديقون و شهدا مىشود و از اجر مطلق در پيشگاه حق برخوردار مىگردد و تا ابد از اين نور بهرهمند مىگردد.
وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ اولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ اجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ» «13»
و كسانى كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردند، آنانند كه صدّيقان و گواهان [اعمال] نزد پروردگارشان هستند، [و] براى آنان است پاداش [اعمال] شان و نور [ايمان] شان.
اين نور در قيامت كبرى ظهور مىكند و راهنماى صاحب نور به سوى عنايت حق مىشود.
يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْن
َ ايْدِيهِمْ وَ بِايْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الْانْهارُ خالِدينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» «14»
[اين پاداش نيكو و باارزش در] روزى [است] كه مردان و زنان باايمان را مىبينى كه نورشان پيش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مىكند، [به آنان مىگويند:] امروز شما را مژده باد به بهشتهايى كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنها جاودانهايد، اين است آن كاميابى بزرگ.
منبع مسائل ايمانى و اخلاقى و عملى و آنچه كه مربوط به تقوا و حق و حقيقت مىباشد قرآن مجيد است، قرآنى كه جز
نور چيز ديگرى نيست.
قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ انْزَلْنا الَيْكُمْ نُوراً مُبيناً» «15»
اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما برهان [و دليلى چون پيامبر و معجزاتش] آمد؛ و نور روشنگرى [مانند قرآن] به سوى شما نازل كرديم.
منظور از نور در بعضى از آيات قرآن مجيد ائمه طاهرين عليهم السلام هستند كه مردم به واسطه آنان در صراط مستقيم قرار مىگيرند، و به عنايت و رحمت خاص حضرت حق در دنيا و آخرت مىرسند. آنان كه پس از وفات رسول خدا داراى زندگى درست و زيست صحيح و حكيمانه بودند از بركت پيروى از ائمه معصومين عليهم السلام و آنان كه درتاريكى فرو رفتند، به خاطر جدائى از ولايت امامان معصوم به اين بدبختى و شقاوت ابدى دچار شدند.
ملتهايى كه دچار بلاهاى سخت و گرفتارىهاى طاقت فرساى داخلى و خارجى هستند به علت آن است كه حيات آنان جداى از آهنگ حيات اولياى و اصفياى الهى است و اين همان است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله قبل از وفاتش اعلام فرمود:
انّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِى، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا مِنْ بَعْدِى ابَداً. «16»
من دو چيز گرانبها در ميان شما گذاشتم: قرآن و اهل بيتم، اين دو تا ورود به من در كنار حوض از هم جدا نمىشوند، اگر درباطن و ظاهر متمسك به اين دو حقيقت شويد هرگز روى گمراهى كه اساس همه گرفتارىهاست نخواهيد ديد.
ولى امروز مىبينيم اكثر مسلمانان جهان دچار انواع گرفتارىهايى هستند، گرفتارىها
و بلاهائى كه محصول گمراهى و ضلالت است. و اين نيست مگر جدا زيستن آنان از آهنگ قرآن و امامت و رهبرى الهى.
امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه:
فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذى انْزَلْنا» «17»
پس به خدا و پيامبرش و نورى كه نازل كرديم، ايمان آوريد.
مىفرمايد:
وَاللّهِ الْائِمَّةُ، وَ هُمْ يُنَوِّرُونَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ، يَحْجُبُ اللّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ. «18»
به خدا سوگند كه نور مذكور در اين آيه نور امامان معصوم است، و آنان باطن مردم مؤمن را روشن مىنمايند، و خداوند نور ائمه را از كسانى كه لياقت آن را ندارند محبوب مىدارد، پس دلهاى آنان تاريك مىشود.
در هر صورت از ايمان به خدا و قيامت و عمل صالح و اخلاق حسنه و تقوا و پرهيزكارى غفلت نكنيد كه اين همه سبب نور خدا و نور محمد و نور امامان عليهم السلام در قلب است، نورى كه از بركت آن مىتوان حيات طيّبه كسب كرد و از تاريكىهاى جهل و گمراهى و غفلت و فسق و عصيان به توفيق الهى بيرون آمد، و در سايه ولايت الهى قرار گرفت، و از ولايت شيطان در امان ماند:
اللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا اوْلِياءُهُمْ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الَى الظُّلُماتِ أُوْلئِكَ أَصْحبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خلِدُونَ» «19»
خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آوردهاند؛ آنان را از تاريكىها [ى جهل، شرك، فسق وفجور] به سوى نورِ [ايمان، اخلاق حسنه و تقوا]بيرون مىبرد. و كسانى كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيان گرانند كه آنان را از نور به سوى تاريكىها بيرون مىبرند؛ آنان اهل آتشاند و قطعاً در آن جا جاودانهاند.
كرده شهنشاه عشق در حرم دل ظهور |
|
قد زميان برفراشت رايت اللّهُ نور |
موسى جان مىشتافت در طلب جذوهاى |
|
كرد تجلّى زغيب بارقه نخل طور |
شرح بيان قاصر است در صفت اشتياق |
|
انَّكَ انْتَ الْخبير تَعْلَمُ ما فِى الصُّدور |
اى زتو مشتاق را، وى ز تو عشّاق را |
|
ديده بساط نشاط، سينه سراى سرور |
اى زشؤون صفات، وى ز تقاضاى ذات |
|
با همه نزديك تو در همه پيوسته دور |
حسن تو در هر زمان جلوه ديگر كند |
</SPAN& gt; |
افكند اندر جهان فتنه و غوغا و شور |
هر كه در آن راه شد با قدم نيستى |
|
هستى جاويد يافت از تو ببزم حضور |
آن كه جمال تو ديد جام وصالت كشيد |
|
باده جنّت نخواست از كف غلمان و حور |
نور على راهبر تا نشود در نظر |
</P& gt; |
زين ره خوف و خطر كس ننمايد عبور |
|
|
|
(نورعلى شاه اصفهانى)
نور باطن در روايات
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
انَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ حَبْلُ اللّهِ وَ هُوَ النُّورُ الْمُبينُ. «20»
اين قرآن ريسمان الهى و نور روشنگر است.
حضرت مجتبى عليه السلام مىفرمايد:
انَّ هذَا الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ. «21»
به حقيقت كه در اين قرآن چراغهاى نور است.
امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَانَّهُ شِفاءٌ لِما فِى الصُّدُورِ. «22»
به نور قرآن طلب شفا براى تمام دردهاى باطنى و معنوى كنيد كه اين منبع كرامت شفاى دردهاى باطن است.
امام على عليه السلام درباره رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
فَهُوَ امامُ مَنِ اتَّقى، وَبَصيرَةُ مَنِ اهْتَدى، سِراجٌ لَمَعَ ضُوْؤُهُ وَ شِهابٌ سَطَعَ نُورُهُ. «23»
او امام كسى است كه تقوا پيشه كند، و بصيرت انسانى است كه پذيراى هدايت باشد، چراغى است كه فروغش مىدرخشد، و ستارهاى است كه نورش پخش مىشود.
امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
انَّما مَثَلى بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّراجِ فِى الظُّلْمَةِ. «24»
جز اين نيست كه من در ميان شما مانند چراغ در تاريكى هستم.
امام على عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىكند:
اكْثَرُ دُعائى وَ دُعاءُ الْانْبِياءِ قَبْلى بِعَرَفَةَ: لا الهَ الَّا اللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى وَ يُميتُ، و هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِى سَمْعى نُوراً، وَ فِى بَصَرى نُوراً، وَ فِى قَلْبى نُوراً، اللَّهُمَّ اشْرَحْ لِى صَدْرى، وَيَسِّرْ لى امْرى، وَ اعُوذُ بِكَ مِنْ وِسْواسِ الصُّدُورِ وَ شَتاتِ الْامر.«25»
اكثر دعاى من و دعاى انبياى قبل از من در عرفه اين بود: خدائى جز اللَّه نيست، براى او شريك نمىباشد، حمد و ملك براى اوست، زنده مىكند و مىميراند، او بر هر چيز تواناست.
خداوندا! در گوش و چشم و قلبم نور قرار بده، الهى
شرح صدر به من عنايت كن، كارم را آسان فرما، من از وسواس سينه و بهم خوردگى امورم به حضرت تو پناه مىآورم.
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد:
طَلَبْتُ نُورَ الْقَلْبِ فَوَجَدْتُهُ فِى التَّفَكُّرِ وَ الْبُكاءِ، وَ طَلَبْتُ الْجَوازَ عَلَى الصِّراطِ فَوَجَدْتُهُ فِى الصَّدَقَةِ، وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِى صَلاةِ اللَّيْلِ. «26»
به دنبال نور قلب شدم، آن را در انديشه و گريه يافتم، طالب ورقه عبور از صراط شدم آن را در صدقه ديدم، خواستار نور روى و آبرو شدم آن را در نماز شب پيدا كردم.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
صَلاةُ اللَّيْلِ نُورٌ. «27» نماز شب، روشنى است.
حضرت عيسى عليه السلام فرمود:
طُوبى لِلَّذينَ يَتَهَجَّدُونَ مِنَ اللَّيْلِ، اولئِكَ الَّذينَ يَرِثُونَ النُّورَ الدّائِمَ مِنْ اجْلِ انَّهُمْ قامُوا فِى ظُلْمَةِ اللَّيْلِ. «28»
خوشا به حال كسانى كه شب را بيدار مىمانند، اينان نور دائم را از آن رو كه در تاريكى شب بپا خاستهاند، به ارث مىبرند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
الصَّلاةُ نُورٌ. «29» نماز، روشنى است.
اذا رَمَيْتَ الْجِمارَ كانَ لَكَ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ. «30»
زمانى كه در اعمال حج رمى جمره كردى، اين رمى درقيامت براى تو نور است.
مَنْ رَمى بِسَهْمٍ فِى سَبيلِ اللّهِ كانَ لَهُ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ. «13»
كسى كه در راه خدا تيرى بيندازد، براى او در قيامت نور است.
عَلَيْكَ بِتِلاوَةِ الْقُرآنِ فَانَّهُ ذُكْرٌ لَكَ فِى السَّماءِ، وَ نُورٌ لَكَ فِى الْارْضِ. «23»
برتو باد به تلاوت قرآن كه آن براى تو در آسمان ذكر و در زمين نور است.
مَنْ شَهِدَ شَهادَةَ حَقٍّ لِيُحْيِىَ بِها حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ اتى يَوْمَ الْقِيامَةِ وَلِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ يَعْرِفُهُ الْخَلايِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ. «33»
كسى كه شهادت حقى بدهد تا حق انسان مسلمانى را زنده كند روز قيامت وارد مىشود در حالى كه در صورتش نورى است كه به مسافت ديد چشم مىدرخشد، و خلايق او را به اسم و نسب مىشناسند.
هر كسى را دل و جان از پى جانان نرود |
تو مپندار كه بيچاره پريشان نرود |
|
خضر اگر وصل لب دوست بيابد نفسى |
|
سالها در طلب چشمه حيوان نرود |
اندرين شهر نه حيران جمال تو منم |
|
كس نبينم كه تو را بيند و حيران نرود |
با وجود قد و رخسار و خط و زلف تو دل |
|
از پى سرو و گل و سنبل و ريحان نرود |
نه مرا سخت بود بار فراق غم دوست |
|
مشكل آنست كه از پيش تو آسان نرود |
|
|
|
آن كه امروز نظر بر رخ زيباى تو كرد |
|
از پى حور به فردا سوى رضوان نرود |
من بيچاره نه گريان توام كيست كه او |
|
لب خندان تو را بيند و گريان نرود |
از سر كوى تو جاى دگرى پا ننهم |
|
تا مرا در طلبت عمر به پايان نرود |
|
|
|
پی نوشت ها:
(1)- تاريخ مدينة دمشق: 26/ 247؛ تاريخ الاسلام، ذهبى: 21/ 197.
(2)- وسائل الشيعة: 15/ 194، باب 4، حديث 20257؛ مستدرك الوسائل: 12/ 49، باب 62، حديث 13484.
(3)- ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 189.
(4)- جامع الأخبار: 109.
(5)- احياء علوم الدين: 13/ 132.
(6)- بحار الأنوار: 74/ 22، باب 2، حديث 6؛ مستدرك الوسائل: 12/ 48، باب 62، حديث 13483.
(7)- بحار الأنوار: 67/ 315، باب 58، ذيل حديث 20؛ مستدرك الوسائل: 12/ 45، باب 62، حديث 13477.
(8)- حديد (57): 23.
(9)- بحار الأنوار: 75/ 136، باب 21؛ الكافى: 2/ 128، حديث 4.
(0)- بحار الأنوار: 70/ 347، باب 137، حديث 34؛ كشف الغمّة: 2/ 107.
(11)- انعام (6): 122.
(21)- حديد (57): 28.
(13)- حديد (57): 19.
(14)- حديد (57): 12.
(15)- نساء (4): 174.
(16)- تفسير الميزان: 4/ 399، ذيل آيه 69 سوره نساء؛ كنز العمال: 1/ 187، حديث 953؛ المعجم الكبير: 5/ 154، حديث 4923.
(17)- تغابن (64): 8.
(18)- تفسير القمى: 1/ 372، ذيل آيه 8 سوره تغابن؛ بحار الأنوار: 23/ 308، باب 18، حديث 5؛ الكافى: 1/ 194، حديث 1، با كمى اختلاف.
(19)- بقره (2): 257.
(20)- مستدرك الوسائل: 4/ 258، باب 10، حديث 4638؛ جامع الأخبار: 40.
(21)- بحار الأنوار: 89/ 32، باب 1، حديث 35؛ كشف الغمة: 1/ 573.
(22)- نهج البلاغه: خطبه 109.
(23)- نهج البلاغه: خطبه 93.
(24)- نه
ج البلاغه: خطبه 229؛ غرر الحكم: 119، حديث 208.
(25)- السنن الكبرى، بيهقى: 5/ 117؛ المصنّف، ابن ابى شيبة: 7/ 107؛ ميزان الحكمة: 4/ 3388.
(26)- مستدرك الوسائل: 12/ 173، باب 101، حديث 13810؛ مستدرك سفينة البحار: 6/ 553؛ جامع أحاديث الشيعة: 14/ 234.
(27)- بحار الأنوار: 41/ 17، باب 101؛ مستدرك الوسائل: 6/ 337، باب 33، حديث 6945.
(28)- بحار الأنوار: 14/ 312، باب 21، حديث 16؛ تحف العقول: 510.
(293)- عوالى اللآلى: 1/ 104، حديث 36؛ ارشاد القلوب، ديلمى: 1/ 73.
(30)- مجمع الزوائد، هيثمى: 3/ 260؛ ميزان الحكمة: 4/ 3390، ذيل حديث 3962.
(13)- كنز العمال: 4/ 353، حديث 10858؛ المعجم الكبير: 22/ 382.
(23)- بحار الأنوار: 89/ 198، باب 23، حديث 7؛ مستدرك الوسائل: 5/ 294، حديث 5900.
(33)- بحار الأنوار: 101/ 311، باب 2، حديث 9؛ تهذيب الاحكام: 6/ 276، باب 91، حديث 161.
منابع مقاله: کتاب تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد نهم نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
پایگاه عرفان
http://allah1.ir
کانال جامع دو نور در ایتا:
https://eitaa.com/twonoor
کانال جامع دو نور در تلگرام:
https://t.me/twonoor
صفحه اصلی – موسسه قرآن و نهج البلاغه
___________________________________________________________________________________________