ای بهــترین دلیل تبســم ظهــور کن
فصــل کبــود خنده ی ما را مرور کن
چرخی بزن به سمت نگاه غریـب ما
از کوچه های بی کسی ما عبور کن
ما زائــر تــبسم بــارانی تــوایـــــم
ما را بـه حق آینه ها، خیس نور کن
ای راز سـر به ُمـهر اهـورائی و شگفت!
از ذهن ما سؤال درخشان خطور کن
ما را به التــهاب ُمــعمّای خــود ببــر
در ناگهان جلوه ی خود، غرق شور کن
ما را ببر به خلوت کشف و شهود خویش
ما را به راه سـیر و سلـوکت غیور کن
ما بی شکیب، نور تو را آه می کشــیم
یا جلوه کن و یا دل مـا را صـبور کن
روح زمین کبود شب و دشنه است و ظلم
ما را برای چیدن ظلمـت جـسور کن
ای آخــرین تبســـم نــور محــمدی!
جان جهان، عدالت روشن! ظهور کن
شاعر: رضا اسماعیلی
http://besh.ir