از این طرف اومدی: 
چشم های سپید یعقوب

چشم های سپید یعقوب

فهرست مطالب



كوچه های مدینه و بوی


زخمهای تنی كه می آید


چشم های سپید یعقوب و


بوی پیراهنی كه می آید


**


مرد سجاده ای كه درك نكرد


هیچ كس آیه ی مقامش را


در هیاهوی شهر كوفه نداد


هیچ كس پاسخ سلامش را


**


تا عزاداریش شروع شود



دیدن شیرخواره ای كافیست


تا صدایش به گوش ما برسد


دیدن گوشواره ای كافیست


**


وقت افطار كردنش هر شب


تا كه چشمش به آب می افتاد


تشنگی ضریح لبهایش


یاد طفل رباب می افتاد</SPAN&gt ;


**


من نمیدانم اینكه خاكستر


چه به روز سر امام آورد


زیر زنجیر پیكر زردش


معجزه بود اگر دوام آورد


**


گیرم از دست كوفه راحت شد


سنگ طفلان شام را چه كند؟


گیرم از دست كوچه سنگ نخورد


مردم پشت بام را چه كند؟


**


تا كه این مرد قافله زنده ست


حرفی از طفل كاروان نزنید


پیش این مرد گریه، جانِ حسین


حرفی از چوب خیزران نزنید


علی اكبر لطیفیان


بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید