از این طرف اومدی: 
وحدت و برادري در نهج البلاغه

وحدت و برادري در نهج البلاغه

فهرست مطالب

موضوع «وحدت و برادري» در موارد بسياري از نهج البلاغه مطرح شده و تا آنجا كه من بررسي كرده ام اين موضوع در ده بعد و جهت در نهج البلاغه ذكر شده است كه عبارتند از:


1 ـ بزرگترين نتيجه و دستاورد نبو ت و رسالت پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اتحاد بين مردمي
كه متفرق و متشتت بوده اند معرفي گشته است.
2 ـ تعيين جانشين براي پيغمبر بخاطر ادامه همان وحدت و الفت بين مسلمين بوده است.
3 ـ خداوند به مردمي كه با يكديگر اختلاف دارند هيچگونه خير و سعادتي نمي دهد.
4 ـ اتحاد با كراهت بهتر از اختلاف با رضايت است.
5 ـ براي توجيه اختلاف نبايد قرآن را توجيه كرد.
6 ـ تنها عامل عزت و سيادت مردم اتحاد و اتفاق است.
7 ـ كيفر تفرقه انداز چيست.
8 ـ عوامل اتحاد كدامست.
9 ـ عوامل اختلاف چيست.
10 ـ سيره و اخلاق علي (عليه السلام) در زمان حكومتش از بعد اتحاد بين مسلمين چه بوده است.


اما «مطلب اول»: اميرالمومنين عليه السلام در سه مورد از نهج البلاغه بزرگترين دستاورد نبوت را ايجاد اتحاد بيان ميكند.


پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بيست و سه سال در ميان مردم زندگي ميكند جنگ ميكند تبليغ ميكند زجر و شكنجه مي بيند و سرانجام مكتبي را كه كاملترين مكتب از لحاظ اقتصادي سياسي اجماعي و قضائي و همه ابعاد زندگي انسان تا قيامت است تاسيس ميكند و از بركات اين مكتب يكي اتحاد است كه برقرار مي فرمايد.
اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند: «قد صرفت نحوه افئده الابرار و ثنيت اليه ازمه الابصار دفن الله به الضغائن و اطفا به النوائر الف به اخوانا» بعد از اين كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم دعوت خويش را اظهار
كرد دلهاي نيكان و پاكان متوجه او گشت عنان ديده بسوي او كشيده شد و خداوند متعال به بركت وجود او كينه ها را دفن نموده و شعله هاي عداوت را كه در سينه ها بود فرو نشاند و مردم را با اخوت و برادري بهم الفت داد.
و نيز مي فرمايد: «فصدع بما امر به و بلغ رسالات ربه فلم الله به الصدع و رتق به الفتق و الف به الشمل بين ذوي الارحام بعد العداوه الواغره في الصدور و الضغائن القادحه في القلوب» پيغمبر براي انجام فرمان خدا قيام كرد رسالت پروردگارش را ابلاغ نمود.
خدا بوسيله او گسيختگي ها را التيام داد فاصله ها را پيوستگي بخشيد و بين خودشان يگانگي برقرار ساخت…
و نيز به همين مضامين مطالبي را فرموده كه در اينجا متن آنرا نقل ميكنم: «الي ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علي النبيين ميثاقه مشهوره سماته كريما ميلاده و اهل الارض يومئذ ملل متفرقه و اهوا منتشره و طرائق متشتته بين مشبه لله بخلقه او ملحد في اسمه او مشير الي غيره فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمكانه من الجهاله» بطور خلاصه حضرت اشاره مي فرمايد كه خداوند به بركت وجود پيغمبر مردم را از آن ضلالتي كه داشتند و مختلف و متشتت بودند رهانيد.



مطلب دوم: كه تعيين جانشيني پيامبر هم بخاطر ادامه الفت و محبت بوده است.&l t;/SPAN>


مي فرمايد: «و اعظم ما افترض «سبحانه» من تلك الحقوق حق الوالي علي الرعيه و حق الرعيه علي الوالي فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدينهم» بين مردم خداوند متعال حقوقي معين فرموده و بزرگترين اين حقوق حقوقي است كه بين والي و رعيت است و اين حقوق بايد رعايت بشود تا رشته الفت باقي بماند.
در جاي ديگر مي فرمايد: مردم حاكم مي خواهند.چه نيكوكار باشد و چه فاجر.
«لا بدللناس من امير بر او فاجر يعمل في امرته المومن و يستمتع فيها الكافر»



مطلب سوم: خداوند به هيچكس در نتيجه اختلاف خير و سعادتي نمي دهد
«وان الله سبحانه لم يعط احدا بفرقه خيرا ممن مضي و لا ممن بقي» توضيحا عرض ميكنم: هر انسان عاقلي كاري را كه انجام مي دهد بدون استثنا براي جلب خير است.اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: هر كس كه با ديگري رشته محبت و الفتي دارد زماني كه مي خواهد رشته الفت را ببرد پيش خودش خيال ميكند به خير و صلاح اوست اما اشتباه ميكند.حال چه به عنوان بريدن از فاميل يا از دوست باشد چه به عنوان شيعه و سني زيدي و اسماعيلي و…هيچكس با تفرقه چه در گذشته و چه در آينده بجائي نمي رسد.
در جاي ديگر مي فرمايد: «و من يقبض يده عن عشيرته فانما تقبض منه عنهم يد واحده و تقبض منهم عنه ايد كثيره» كسي كه در ميان فاميلي است كه مثلا صد نفر ميشوند اگر دست نيكي و تعاون بسوي آنها دراز كند از طرف آنها صد دست بسوي او دراز مي شود.ليكن يكي داده و صدتا گرفت
ه و آن كسي كه از فاميلش ببرد يا مثلا شيعه و سني از هم ببرند خود را از منفعت زيادي كه بايد از طرف مقابل به ايشان برسد محروم كرده اند.



مطلب چهارم: اتحاد با كراهت از اختلاف با رضايت بهتر است
اميرالمومنين علیه السلام مي فرمايد: «فاياكم و التلو ن في دين الله فان جماعه فيما تكرهون من الحق خير من فرقه فيما تحسبون من الباطل» اگر مي خواهي از رفيقت دوستت و همكيشت ببري و خوشحال مي شوي كه از او جدا شوي (روي حسابهاي غلطي كه براي خودت كرده اي) با اين كه راضي نيستي اين كار را نكن و همبستگي و محبت و الفت را ادامه بده.اين كار بهتر است از اين كه از او بريده شوي و خوشدل باشي و بروي كناري بنشيني.



مطلب پنجم: براي توجيه اختلاف نبايد قرآن را توجيه كرد
«و انه سياتي عليكم من بعدي زمان ليس فيه شي اخفي من الحق و لا اظهر من الباطل…فاجتمع القوم علي الفرقه و افترقوا عن الجماعه كان هم ائمه الكتاب و ليس الكتاب امامهم» از حوادثي كه بعد از من براي مردم پيش مي آيد اينست كه مردم طوري هستند كه حق در بين آن پنهان و باطل آشكار است…(تا به اينجا مي رسد كه) مردم همگي اتحاد ميكنند بر اختلاف بر اين كه از هم جدا بشوند از جماعت ببرند مثل اينست كه اينها پيشواي قرآن هستند نه قرآن پيشواي آنها نكته دقيقي كه حضرت اشاره مي فرمايد اينست كه: شما كه
قرآن را قبول داريد و آن را كلام خدا مي دانيد و به آن استناد مي كنيد پس چرا از اين آيات درس نمي گيريد كه: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم» «انما المومنون اخوه» «ان هذه تكم امه واحده» «و اعتصموا بحبل الله جميعا و» «لو انفقت ما في الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم»…پس چطور شده از همين قرآن كه سند معتبري نزد شماست اختلاف و جدائي و تفرقه به دست مي آوريد ذهنتان را صاف كنيد و در برابر اين آينه مصفي قرار دهيد نه اين كه مثل خوارج محتويات مغزي خودتان را اصل قرار دهيد و بر قرآن تحميل كنيد كه آنها آيه «ان الحكم الا لله» را گرفتند و آن بلوا و آشوب و اختلاف را بين مسلمين راه انداختند.اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: «به قرآن بنگريد و متحد باشيد».



مطلب ششم: تنها عامل عزت و سيادت اتحاد است
مفصل ترين خطبه در اين زمينه «خطبه قاصعه» است و حضرت امير علیه السلام در آن خطبه به اندازه چهار صفحه صحبت ميكند و مي فرمايد: اي مردم در تاريخ گذشتگان فكر كنيد و ببينيد عامل عزت و سيادت و شكست و زبوني آنها چه بود وقتي فكر كنيد در خواهيد يافت كه آنها زماني عزت سيادت داشتند كه همدل و يگانه و متفق بودند و زماني به خواري و ذلت و سقوط گرائيدند كه تفرق و جدائي و تشتت بين آنها بوجود آمد.
سپس آن حضرت از گذشتگان امت پيامبران مثال مي زند: اولا اسماعيل و يعقوب و اسحق زماني عزيز و آقا بودند كه با هم متحد بودند اما بمحض جدائي و تفرقه ذليل شدند و بعد خود عرب را مثال مي زند: قبل از ظهور اسلام ببينيد شما عربها چگونه اسير دست اكاسره و قياصره ابر قدرت آن روز كه با هم متحد شده بودند بوديد و شما را از وطن خودتان بيرون كرده بودند و در كوهسارها و جاهائي كه نه علفي مي رويد جا داده بودند.استراحتي نداشتيد همنشين با شتر
بوديد از پشم او براي خودتان لباس مي ساختيد.هم غذايتان بود هم مركبتان.اما وقتي رسول خدا آمد زير لواي اسلام متحد شديد و به چه عزت و سعادتي رسيديد و كساني كه سابقا حاكم بر شما بودند محكوم شما شدند وقتي كه اين خطبه را مطالعه مي كردم دلم مي خواست جمله اي را پيدا كنم كه بگويد عامل عزت تنها اتحاد نيست بلكه دين و عقيده هم در دخالت دارد ولي هر چه فكر كردم ديدم نه اميرالمومنين علیه السلام اين گونه مي فرمايد كه: اگر متحد شوند به عزت مي رسند اگر چه كافر و مشرك باشند و اگر متفر ق باشند بدون شك ذليل مي شوند.اكنون چند جمله از اين خطبه شريف را مي خوانيم: «فاذا تفكرتم في تفاوت حاليهم فلزموا كل امر لزمت العزه به شانهم و زاحت الاعدا له عنهم و مدت العافيه فيه عليهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الكرامه عليه حبلهم: من الاجتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض عليها و التواصي بها»
(نه تنها الفت داشتند بلكه يكديگر را به الفت و مهرباني و اتحاد سفارش مي كردند) «فانظروا كيف كانوا حيث كانت الاملا مجتمعه و الاهوا موتلفه…» تا آنجا كه مي فرمايد: «بنعمه لا يعرف احد من المخلوقين لها قيمه لانها ارجح من كل ثمن و اجل من كل خطر».
گمان نميكنم اميرالمومنين در اينجا مبالغه فرموده باشد (كه احدي از مخلوقين نعمت اتحاد را نمي شناسد و قدرش را نمي داند) و يا عامي باشد كه قابل استثنا باشد بلكه واقعيت را فرموده است.


مطلب هفتم: كيفر تفرقه انداز اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايد: «و الزموا السواد الاعظم فان يد الله علي الجماعه فان الشاذ من الناس للشيطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الي هذا الشعار فاقتلوه ولو كان تحت عمامتي هذه»


مي فرمايد: همراه جماعت باشيد كه خدا بالاي سر جماعت است و از افتراق و جدائي بپرهيزيد براي اين كه هر گوسفندي كه از گله جدا شود طعمه گرگ مي شود.كسي هم كه از جماعت و از سواد اعظم جدا بشود نصيب شيطان مي شود.(در انقلاب اسلامي هم ديديم اشخاصي بودند اين سخن اميرالمومنين عليه السلام را نش
نيدند وبا 36 ميليون جمعيت و تظاهرات همراه نشدند در نماز جمعه نيامدند كنار نشستند و جدا فكر كردند و نتيجه اين شد كه شيطان آنها را گرفت و طعمه گرگ شدند و اكنون يا در زندان هستند يا جاي ديگر و با خود مي گويند: اي كاش سخن امير علیه السلام را شنيده بوديم.) و در آخر مي فرمايد: هر كه شعار تفرقه بدهد يا از سخنش بوي تفرقه بيايد او را بكشيد حتي اگر گوينده تفرقه زير عمامه من باشد يعني ولو من باشم اگر ثابت كرديد كه شعار تفرقه دادم مانند شعار تفرقه اي كه خوارج دادند حق داريد مرابكشيد البته روشن است كه تشخيص شعار تفرقه با فقيه عادل و مجتهد است.


مطلب هشتم و نهم: عوامل اتحاد و عوامل اختلاف.


قبل از ورود در نهج البلاغه براي اين بحث بايد توضيحي عرض نمايم: احكام اجتماعي اسلام در مواردي كه دو نفر يا بيشتر با هم رابطه دارند دستورهائي را بشكل امور وجوب و استحباب و يا حرمت و كراهت بيان فرموده است (و فرقي نمي كند كه مثلا بين همسايه با همسايه باشد ياگروهي با گروه ديگر) كه نتيجه اين دستورها اتحاد الفت و برادري بين آحاد مختلف مردم مي شود.


در اينجا فقط فهرست وار مقداري از اين دستورات و آداب را ذكر ميكنم: نماز جمعه و جماعت (فكر كنيد كه چقدر در ايجاد الفت موثر است) سلام كردن مصافحه و معانقه تبسم ادخال سرور (اينها با همين عنوان در صحاح اهل سنت و كتب اربعه شيعه موجود است و براي هر يك حدود ده الي بيست روايت از پيغمبر و ائمه نقل شده است) مشاوره كردن نصيحت تعاون اصلاح ذات البين نظافت (كه 1800 روايت در كتاب او ل و دو م وسائل راجع به نظافت مو و دندان و ناخن و حمام رفتن و چگونه نگهداشتن لباس داريم) امانت عدالت صداقت مواسات ترحم احسان به والدين صله رحم مراعات حق همسايه و هم صحبت نوازش ايتام ضيافت قضاي حوائج مومنين حسن معاشرت مطايبه و مزاح بدرقه و استقبال مسافر رفتن هديه و سوغات بردن عيادت مريض تشييع جنازه مصيبت ديده را تسليت گفتن كظم غيظ زكات انفاق دعا كردن براي مومنين پرسيدن اسم رفيقي كه تا حال نديده ايد تاخير سفر تا سه روز بخاطر مريض شدن همسفر چوب و سنگ را از سر راه مسلمين برداشتن و كنار گذاشتن رفيق خود را به بهترين نام خواندن.
اينها و دهها مانند آن از اموري است كه اسلام نسبت به آن امر كرده است.


اما امور منهيه (دقت كنيد): نهي از گمان بد تجسس دروغ غيبت (ارتباط اينها را در ايجاد اختلاف مي توانيد خودتان فكر كنيد) تكبر خودخواهي تحقير استخفاف شماتت قطع رحم عاق والدين سخن چيني خدعه تزوير كم فروشي احتكار طمع ريا نفاق كينه توزي درگوشي صحبت كردن در برابر ديگران خلف وعده تعصب بيجا و دهها عنوان ديگر.
اما از ديدگاه نهج البلاغه: يكي از مطالبي كه خود عامل اختلاف است مطرح كردن مطالب اختلافي است نام بردن از اشخاصي است كه سابق بوده
اند و مرده اند و حساب آنها با خداست.«خطبه شقشقيه» را در نظر آوريد.اميرالمومنين (عليه السلام) در چند جمله متن تاريخ را بيان ميكند.گله و شكايت ميكند از كساني كه از ابتدا نسبت به اسلام و مسلمين كم لطفي كردند.در بين سخنراني يك نفر برمي خيزد و نامه اي بدست اميرالمومنين (عليه السلام) مي دهد.حضرت مشغول خواندن نامه شده و از سخن منصرف مي شوند ابن عباس برخاسته تمنا ميكند كه سخن را ادامه دهيد.حضرت مي فرمايند: «شقشقه هدرت ثم قرت» چند كلمه بر خلاف سبك و روش هميشگي سخن گفتم ديگر تعقيب مكن.در باره عثمان بن عفان قضاوتي ميكند و حتي قاتلينش را مجرم و گناهكار ميداند و مي فرمايد: «استاثر فاسا الره و جزعتم فاساتم الجزع و لله حكم واقع في المستاثر و الجازع» روز قيامتي هست كه خدا بين عثمان و قاتلين او حكم ميكند.شما بهشت و دوزخ آنها را معين نكنيد.
در باره عايشه قضاوتي مي فرمايد و در آخر اضافه ميكند: «و لها بعد حرمتها الاولي و الحساب علي الله» بهر حال بعد از همه حرفها فراموش نميكنم كه او چند سالي همسر پيامبر بوده است (و بعد با كمال احترام او را فرستاد) و حسابش با خداست.شما بهشت و دوزخ او را معين نكنيد از اين روشنتر خطبه اي است كه حضرت در پاسخ فردي كه مي گويد: با وجود اين كه شما استحقاقتان براي خلافت بيشتر بود چرا شما را عقب زدند مي فرمايد: تو عنان زبان از كف داده اي سوال بيجا ميكني حالا وقت اين سوال نيست وقت جنگ صفين است اما چون سوال كردي برايت مي گويم: خلافت چيزي است كه همه دوستش دارند.يك عده بخل ورزيدند عده اي سخاوت كردند عده اي هم گفتند نمي خواهيم و در آخر مي فرمايد: «و الحكم لله و المعود اليه يوم القيمه» روز قيامتي هست و تو بفكر آنجا باش.امروز سخن از جنگ صفين است.در اين باره كن نه موضوعي كه سي و پنج سال پيش بوده است.اين خطبه كوتاه را لازم است مراجعه نمائيد.
به عقيده من اگر امروز اميرالمومنين علیه السلام تشريف بياورند در ميان ما و ما از ايشان سوال كنيم قضيه جنگ شما در صفين چه بود مي فرمايد: آن قضيه گذشت خداوند در روز قيامت به حسابها رسيدگي ميكند.آنچه كه امروز مهم است موضوع روز شما يعني ذلت مسلمين بعد از عزتشان است خيانتها و جنايتهاي عده اي صهيونيست و اخراج مسلمين از كشورشان است شما نشسته ايد و نگاه مي كنيد شما كه بهترين منابع ثروت را داريد بهترين مراكز سوق الجيشي مثل كانال سوئز باب المندب تنگه داردانل
مالاكار هرمز و جبل الطارق را داريد بهترين كتاب يعني قرآن را داريد روح زندگي در دست شماست.چرا بايد ذليل باشيد من از آن جواب اميرالمومنين عليه السلام اين طور مي فهمم كه به قضيه روز خود بپردازيد.به اين فكر باشيد كه يك عده در رياض مي نشينند و كارشان اختلاف اندازي بين شيعه و سني است.اين را كوچك نگيريد.آنها شيطان مجسم هستند.پنجاه سال درس شيطنت سياي آمريكا را خوانده اند و حالا مي بينند منافع آمريكا اين طور حفظ مي شود.اما آن رحمت مجسم خدا يعني حضرت امام خميني (ره) بارها به اتحاد توصيه فرموده اند.اتحاد بين دانشگاه و فيضيه بين ارگانها و نهادها و بين همه اقشار مردم.اين مسئله را هم نبايد به سادگي از كنارش گذشت.
من فكر ميكنم از زماني كه نوجوان بوده اوضاع تاسف بار مسلمين را مي ديده و غصه مي خورده و بعد از هفتاد سال فكر به اين نتيجه رسيده كه عامل عزت مسلمين اتحاد است.لذا مي فرمايد: «اگر اتحاد داشته باشيد هيچ صدمه و آزاري بشما نمي رسد و آمريكا نمي تواند هيچ غلطي بكند.»


مطلب دهم: در مورد سيره و اخلاق علي علیه السلام در زمان حكومت حضرت


از بعد اتحاد بين مسلمين. از آنجا كه بررسي و بحث بيشتر مي خواهد در گنجايش اين مقال نيست
و نياز به فرصت ديگري دارد.


نويسنده: سيد جواد مصطفوي


www.fatehnet.net

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید