آيت الله محمد مهدي
B>آصفي / ترجمه: سيد حبيب الله طاهري
5. دعا هنگام تلاوت قرآن
دعا از مهمترين كليدهاي وارد شدن در گسترهي قرآن مجيد است؛ زيرا انسان توان آن را ندارد كه به تنهايي و تلاش خود در گسترهي قرآن وارد شود، ناچار است كه از خداوند كمك بگيرد و از خداوند بخواهد كه وي را شايستهي رسيدن به افقهاي جديد قرآن قرار دهد تا بتواند در گسترهي قرآن زندگي كند و از نور آن بهره گيرد.
در قرآن گنجهايي از معرفت و بينايي است. هرگاه انسان خواست كه قرآن تلاوت كند از خداوند بخواهد كه قفلهاي دلش باز شود و خداوند به او بينايي و شرح صدر عنايت كند؛ زيرا هنگامي كه انسان شرح صدر از خداوند خواست و در پرسشهايش صادق بود، خداوند به او شرح صدر عنايت ميكند.
دعا از مهمترين درهاي رسيدن به رزق و روزي است. فهم قرآن از برترين روزيهاي است كه خداوند به بندگانش عنايت ميكند و با دعا به اين هدف ميرسد و هركس در رحمت خداوند را بكوبد خداوند اين در را بر وي باز خواهد كرد.
رسول اكرم(ص) فرمود:
«من تمنّي شيئاً و هو لله ـ عزوجل ـ رضاً لم يخرج من الدنيا حتي يعطاه.»(23)
هركه از خداوند امري را بخواهد و خداوند راضي باشد، از دنيا نميرود مگر اينكه خداوند به او ميدهد.
علي(ع) فرمود:
«من قرع باب الله سبحانه فتح له.»(24)
هر كه در الهي را بكوبد بر وي باز خواهد شد.
6. استعاذه
از آداب تلاوت قرآن «استعاذه» است. خداوند ميفرمايد:
«فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم، انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربّهم يتوكلون.» (نح
ل/98 و 99)
پس چون قرآن ميخواني از شيطان مطرود به خدا پناه ببر، چرا كه او را بر كساني كه ايمان آوردهاند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند تسلّطي نيست.
استعاذه خارج شدن از دايرهي شيطان و هواي نفس است. شيطان و هواي نفس را قرين هم قرار داديم؛ زيرا كار شيطان هماره در ساحت هواي نفس است و استعاذه انسان را از وسوسه شيطان، تسلّط هواي نفس و موج فتنهها حفظ ميكند.
از عبدالله بن مسعود نقل شده كه خدمت رسول خدا قرآن قرائت كردم و گفتم: «اعوذ بالله السميع العليم» آن حضرت فرمود كه بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» و اين
گونه جبرئيل بر من خوانده است.(25)
استعاذه در حقيقت از مقوله سخن نيست؛ بلكه از مقوله فعل است. و «اعوذ بالله من الشيطان» بيان حالت اين فعل است.
و اين فعل از دو جزء تشكيل شده است: «فرار از شيطان» و «پناه بردن به خدا» و اين دو قضيه واحد را تشكيل ميدهد. خداوند ميفرمايد: «ففروا إلي الله إني لكم من نذير مبين» (ذاريات/50) پس به سوي خدا بگريزيد كه من شما را از طرف او بيم دهندهاي آشكارم.
و اين فرار از شيطان به سوي خداوند است.
و نيز خداوند ميفرمايد: «و اما نيز غنّك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله» (اعراف/200) و اگر از شيطان وسوسه به تو رسيد به خدا پناه ببر.
فرار از شيطان بدون پناه بردن بر خدا سودي ندارد؛ هرگاه انسان از شيطان دوري كرد و به خدا پناه برد، در اين صورت است كه ديگر شيطان نميتواند به سوي او باز گردد و از راه جديد او را جذب خودش سازد؛ زيرا او به پناهگاه شامخي پناه برده است.
حلبي از امام صادق(ع) چنين نقل ميكند:
«سألته عن التعوذ من الشيطان عنه كل سورة نفختها، قال: نعم نتعوذ بالله من الشيطان الرجيم. فقلت: لم سمّي الرجيم قال: لأنّه يرجم.»(26)
از امام صادق(ع) پرسيدم كه هر سورهاي را كه شروع كردم استعاذه بگويم؟ حضرت فرمود: بله. بعد عرض كردم چرا شيطان را رجيم ميگويد؟ حضرت فرمود: چون رانده شده است.
معناي استعاذه طلب پناهندگي و حمايت از خداوند تعالي است. هرگاه انسان در طلباش صادق باشد، شكي نيست كه خداوند به او پناه خواهد داد و او را حمايت خواهد كرد. وقتي انسان در پناه و حمايت خداوند قرار گيرد، ديگر شيطان عاجز است از اينكه او را زير سيطره و سلطنت خودش قرار دهد و او را جذب كند و در بر گيرد.
7. اشتراك چشم در بهرهگيري از قرآن
گوش دادن به قرائت قرآن فضيلت و ارزش است؛ زيرا گوش دهنده را قادر ميسازد كه آنچه از معارف قرآن را با گوشش شنيده بهره گيرد. بهتر از شنيدن، قرائت قرآن است، چون با گوش و زبان از قرآن بهرهمند ميشود. قرآن در قلب او از دو منفذ وارد ميشود. بهترين قرائت اين است كه از روي مصحف باشد نه از حفظ، براي اينكه در اين صورت بهره بردن او از قرآن هم با گوش است و هم با چشم و هم با زبان. و از اين سه راه از قرآن استفاده ميبرد.
حفظ قرآن و اينكه قرآن از حفظ خوانده شود ارزش والايي دارد؛ زيرا سينهي كه در آن قرآن حفظ شده آن را آتش جهنّم نميسوزاند؛ ولي با همهي اينها خواندن قرآن از روي مصحف بهتر است.
اسحاق بن عمّار ميگويد كه به امام صادق(ع) عرض كردم: جانم به قربانت، من قرآن را حفظ كردهام. از حفظ بخوانم يا از روي آن؛ امام فرمود: از روي قرآن بخوان؛ زيرا قرائت از روي قرآن ثواب بيشتري دارد. مگر نميداني كه نگاه كردن به قرآن علاوه بر خواندن آن، عبادت مستقل است.(27)
و نيز امام صادق(ع) فرمود: «هركس قرآن را از روي آن تلاوت كند، چشم وي نيز از قرآن بهره ميبرد، و از عذاب پدر و مادرش كاسته ميشود، و بر شيطان دشوارتر از قرآن با نگاه كردن نيست.(28) از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه آن حضرت فرمود: «برترين عبادت امت من خواندن قرآن با نگاه به چشم است.»(29)
دليل آن واضح است؛ زيرا گوش و چشم از راههاي دريافت قلب است، هر اندازه كه اين راهها بيشتر گردد، بهرهي قلب از قرآن بيشتر خواهد شد. هرگاه انسان با صداي زيبا و از حفظ قرآن بخواند قرآن از دو راه گوش و زبان وارد قلب ميگردد. و هر زبان از روي مصحف بودند. قرآن از راههاي زبان، گوش و چشم وارد قلب ميشود و در اين قلب حالت بهره از قرآن بيشتر است.
8 . خواندن قرآن با آرامش و تأني
سزاوار است قرآن با «ترتيل» خوانده شود و در آن عجله و شتاب نباشد. قرائت سريع قرآن انسان از بهرههاي فراوان آن محروم ميكند و انسان نميتواند بر بسياري از فوائد آن دست يابد.
قرائتي كه فرد ميتواند از آن سود كافي ببرد قرائتي است كه با آرامش و تأني باشد. و آن در صورتي است كه با ترتيل باشد و اين روش صحيح تلاوت كلام الله مجيد است.
از امام صادق(ع) در مورد تفسير قول خداوند: «و رتّل القرآن ترتيلا» پرسيده شد آن حضرت فرمود: «مراد تأني در قرائت و زيبايي صوت است.»(30)
و نيز امام صادق(ع) از قول اميرالممؤمنين علي(ع)در تفسير «و رتّل القرآن ترتيلا» نقل كرده است: قرآن را خوب بيان كن
و كلماتش را روشن ادا كن و آن را مانند شعر پشت سرهم و با شتاب نخوان و چون ريك پراكنده مساز و دلهاي سخت خود را با آن به هراس انداز كه هدف شما فقط رسيدن به آخر سوره نباشد.(31)
يعني سرعت قرائت مثل خواندن شعر نباشد و هم چنين آهستگي آن مانند دانههاي شن پراكنده نباشد كه كلمات جدا جدا ادا شود، اين دو قرائت هر دو صحيح نيست. و قرائت صحيح حد متوسط است. قرائت مانند شعر كه تأمل و تدبر در آن نباشد سودي ندارد. و از سويي به گونهي نباشد كه پيوند بين كلمات حفظ نشود و هر كلمه جدا ادا گردد تا معاني قرآن قطع شود. قرائت صحيح قرائتي است كه در آن مكث و تأمل همراه ارتباط بين معاني در وصل و وقف باشد، آنگونه كه در علايم قرآن آمده است.
قرائت همراه فروتني و خضوع ضربه بر قلبهاي سخت وارد ميكند. قاري بايد شيوهي را انتخاب كند تا امر، نهي، توبيخ و ترس قرآن در قلب او تأثير گذارد، امر قرآن را امر بداند و نهياش را نهي و…
قرائت صحيح همراه با توجه و دقت در روح انسان تأثير
دارد و قاري را قادر به دريافت معاني قرآن، و تأثيرپذيري از قرآن و تعامل با قرآن ميسازد.
در برخي از نصوص اسلامي از ختم قرآن با شتاب نهي شده است. پيامبر اسلام(ص) فرمود: «هركه قرآن را در كمتر از سه روز بخواند آن را نميفهمد.»(32)
و امام صادق(ع) فرمود: «قرآن عهد و فرمان خدا با خلقش است، پس شايسته است كه مسلمان به عهدش نگاه كند و پنجاه آيه از آن بخواند.»(33)
بر انسان مسلمان لازم است كه به اين پيمان و خطاب الهي نگاه كند، و قرآن را با تأمل براي عمل، تذكر و معرفت بخواند و قصدش از قرائت قرآن ثواب فقط نباشد. البته مراتب ثواب هم با توجه قاري و تعامل صحيح وي با قرآن ارتباط دارد، هر اندازه كه بهرهي قاري از قرآن بيشتر باشد، به همان اندازه ثواب بيشتر خواهد برد.
از ام سلمه نقل شده كه: «رسول خدا هر آيه را كه ميخواند وقف ميكرد.»(34)
از انس نقل شده كه: «رسول خدا هنگام قرائت قرآن صدايش را ميكشيد.»(35)
از حسن بن خالد نقل شده كه به امام صادق گفتم قرآن را در چند روز بخوانم آن حضرت فرمود: «آن را در پنج بخش بخوان (پنج روز) يا در هفت بخش بخوان (در هفت روز) اما نزد من قراني است كه چهارده بخش دارد (در چهار روز ختم ميشود).»(36)
9. زيبايي صدا در قرائت قرآن
زيبايي صدا، زيبايي قرآن را آشكار ميسازد. تأثير و نفوذ قرآن را در ژرفاي جان انسان وارد ميسازد و قلبهاي فراري را به سوي كلام الله مجيد ميكشاند.
از علي(ع) نقل شده كه پيامبر(ص) فرمود: «قرآن را با صداهايتان نيكو سازيد، زيرا صدا زيبا بر زيبايي قرآن ميافزايد.»(37)
ابن مسعود كه يكي از كاتبان وحي است صداي زيبا در قرائت قرآن داشت. پيامبر(ص) به او فرمود: قرآن قرائت كن. او عرض كرد يا رسول قرآن بر شما نازل شده من قرائت كنم؟ پيامبر فرمود: من دوست دارم قرائت قرآن را از ديگران بشنوم. وقتي وي قرآن ميخواند اشك از چشمان رسول خدا جاري ميشد. حضرت فرمود: «براي هرچيز زيور است و زيور قرآن صداي خوش است.»(38)
امام صادق(ع) فرمود كه اما
م علي بن الحسين در زمان خودش، صدايش از همه به خواندن قرآن بهتر بود، هنگام تلاوت قرآن صدايش را بلند ميكرد، همهي اهل خانه صداي قرائت آن حضرت را ميشنيد.
امام باقر(ع) نيز بسيار صداي زيبا براي قرائت قرآن داشت، وقتي قرآن ميخواند و صدايش را بلند ميكرد، وقتي مردم از آنجا رد ميشدند ميايستادند و به قرائت آن حضرت گوش ميدادند.(39)
ابوبصير ميگويد به امام باقر(ع) گفتم: «هرگاه قرآن بلند ميخوانم شيطان ميآيد و ميگويد: تو با اين كار به خانواده و ديگر مردمان خودنمايي ميكني، حضرت فرمود: اي محمد تو با آواز متوسط قرآن بخوان كه خانوادهات بشنوند و در خواندن آوازت را به گردش درآور؛ زيرا خداوند عزوجل آواز خوب را دوست دارد كه صدا در آن به گردش درآيد.»(40)
البته نصوص اسلامي تلاوت قرآن با لحنهاي اهل طرب را نهي نموده است.
رسول خدا(ص) فرمود: «قرآن را با لحنها و آوازهاي عرب بخوانيد و از لحنهاي فاسقان و صاحبان گناهان كبيره دوري كنيد؛ زيرا پس از من مردماني ميآيند كه صدايش را مانند غنا، نوحهگري و رهبان مآبي در حنجره بچرخانند و از گلوگاه آنان نگذرد، دلشان وارونه است و دل هركس كه از آنان خوشش بيايد هم وارونه است.»(41)
10. طهارت قلب
طهارت قلب از ناپاكيهاي هواي نفس و معصيت به سبب توجه، يقين و تقوا از ويژگيهاي اساسي براي رقت، خشوع و نوراني شدن قلب به نور الهي است. و اما گاهي قلب انسان خشن و بدل به خانهي تاريك ميشود كه در آن نور وجود ندارد و سينه انسان تنگ ميگردد و در اين حالت انسان توانايي اجابت دعوت پروردگار را از دست ميدهد.
و از بزرگترين اسباب قساوت و بسته بودن قلب گناه است، اگر انسان معصيت الهي را مرتكب شود خداوند بر قلب او مهر ميزند و قلب او از كسب معرفت الهي باز ميماند. اين همان «طبع» و «رين» است كه خداوند در قرآن به آن اشاره كرده است: «كلا بل ران علي قلوبهم ماكانوا يكسبون.» (مطففين/14)
نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب ميشدند زنگار بر دلهايشان بسته است.
«و طبع علي قلوبهم فهم لايفقهون.» (توبه/87)
و بر دلهايشان مهر زده شده است در نتيجه قدرت درك ندارند.
و اين حالت عبارت است از بسته بودن قلب از معرفت و نور.
قلبهاي سالم، قلبهايي است كه وظيفهي خود را به خوبي انجام ميدهند، و براي غير خداوند در آنها جايگاهي نيست و براي خداوند شريك قرار نميدهند. تمام حب و بغضهايشان براي خداوند است، فقط به خدا توكل و اميد دارند. ترسشان از خدا است، دوستي و دشمنياش براي خداست. فقط مطيع دستورهاي الهياند. و هيچ امري را بر امر خدا و رسول مقدم نميداند، و اينها نشانههاي سلامت قلب است.
و از اين جا معلوم ميشود كه معارف قرآن مخصوص قلبهاي است كه از معصيت و ناخالصيها پاك است، قلبهايي كه گناهان مانع رسيدنشان به فيض و معارف قرآن نميشود.
اينكه خداوند فرمود: «لايمسّه الا المطهرون» اين تماس فقط تماس جسمي نيست، بلكه به معارف قرآن نيز جز پاكان نميرسند. براي اينكه انسان اگر بخواهد به معارف قرآن برسد و راهي به سوي قرآن بيابد بايد قلباش پاك باشد. قلبهاي ناپاك مانع از رسيدن به قرآن است.
خوب است در اينجا آياتي سورهي واقعه بيشتر توضيح داده شود.
خداوند ميفرمايد:
«إنه لقرآن الكريم في كتاب مكنون لايمسّه الا المطهرون تنزيل من رب العالمين.» (واقعه/77-80)
تحقيقاً اين قرآني است ارجمند، در كتابي نهفته، كه جز پاك شدگان بر آن دست نيازند و از جانب پروردگار جهانيان فرود آمده است.
در اين آيات چهار وصف براي قرآن ذكر شده است:
1. «إنّه لقرآن كريم» قرآن به صورت مطلق «كريم» است؛ يعني كريم است در پيشگاه پروردگار، كريم است در نزد مردم بدون محدوديت به آنان نفع ميرساند و به آنان از معارف خودش بهره ميدهد، كريم است در بخشش، كريم است براي قارياش و كريم است براي كسانيكه به قرآن عمل ميكند.
2. «في كتاب مكنون» يعني در كتابي كه محفوظ از تغيير است و آن لوح محفوظ مي
باشد، كه خداوند ميفرمايد: «بل هو قرآن مجيد في لوح محفوظ.» (بروج/22)
و اين آيه دلالت دارد بر اينكه معارف قرآن در لوح محفوظ، از تغيير و تبديل حفظ شده است.
3. «لايمسّه إلاّ المطهرون» يعني قلوب مردم به معارف قرآن نميرسد، مگر اينكه از دو چيز پاك باشد يكي گناهان و ديگر هواي نفس و تعلقات به غير خداوند.
هنگامي كه قلوب از معاصي و هواهاي نفس پاك شد به معارف قرآن دست پيدا ميكند؛ در غير اين صورت آنها مانع و حجاب از رسيدن معارف قرآن است.
خداوند ميفرمايد:
«افرأيت من التخذ الهه هواه و اضلّه الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون.» (جاثيه/23)
پس آيا ديدي كسي را كه هواس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش و دلش مهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟ پس از خدا چه كسي او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نميگيرند؟
4. «تنزيل من رب العالمين» اين آيه به دو مطلب اشاره دارد يكي اينكه قرآن تنزيل است، تنزيل براي
تبيين و تفهيم، پس قرآن براي مردم بيان است.
«هذا بيان للنّاس و هدي و موعظة للمتقين.» (آلعمران/138)
اين قرآن براي مردم بيان و براي پرهيزگاران رهنمود و اندرز است.
قرآن از جانب پروردگار تنزيل است تا براي مردم بيان باشد.
ديگر اينكه قرآن «من رب العالمين» است؛ يعني قرآن با اين ويژگي عهدهدار تربيت مردم است، تا اينكه آنان را به كمال برساند و از جانب خداوند آنان را تهذيب كند، چون از جانب خداوندي فر
ستاده شده كه «رب العالمين» يعني پرورش دهنده جهانيان است.
اينكه فرمود: «هذا بيان للناس» اشاره دارد بر اين مطلب كه قرآن بياني براي عموم مردم است؛ ولي وسيله هدايت و موعظه ويژهاي متقيان است، چون فرمود: «هدي و موعظة للمتقين» و اين تأكيد معناي «لايمسّه الا المطهرون» است.
اين تخصيص كه قرآن «بشارت»، «رحمت» و «موعظه» مخصوص مؤمنان، موقنان، و متقيان است براي اين است كه خود انسان باعث شده كه از كتاب خدا نفع نبرد و قرآن وسيله هدايت او نشود؛ زيرا او خود قلباش را بسته است.
انسان در صورتي از اين كتاب الهي بهره ميبرد و از آن نور ميگيرد و از موعظه، هدايت و بشارتاش استفاده ميكند كه قلباش را به سوي قرآن باز كند. به همين دليل علي(ع) ميفرمايد: «جعله الله رياً لعطش العلماء و ربيع لق
لوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء»(42)
خداوند قرآن را فرد نشاندهي عطش علمي دانشمندان و باران بهاري براي قلب فقيهان و راه گسترده و وسيع براي صالحان قرار داده است.
كساني كه با قلب بسته با قرآن مواجه ميشوند و از قرآن اعراض ميكنند، قرآن بر شقاوت و بيماري آنان ميافزايد و خداوند از قلبهاي آنان نور، هدايت و رحمت را ميگيرد.
خداوند ميفرمايد:
«و ننزّل من القرآن ماهو شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظالمين إلاّ خسار
اً» (اسراء/82)
و ما آنچه را براي مؤمنان مايهي درمان و رحمت است از قرآن نازل ميكنيم ولي ستمگران را جز زيان نميافزايد.
در هنگام تلاوت قرآن بايد آمادگي قلبي وجود داشته باشد، قرآن را با ايمان، تقوا، و يقين بخواند در اين صورت است كه گرههاي بستهي قلب انسان به سوي كتاب خدا باز ميشود و انسان به طور شايسته از قرآن بهرهمند ميگردد.
ادامه دارد…
پی نوشت:
23. بحار الانوار، ج 93، ص 395.
24. غرر الحكم.
25. جامع الاخبار و الآثار، ص 242، عن عوالي اللآلي، ج2، ص47، ح124.
26. همان، ص243.
27. اصول كافي، ج 2، ص 613.
28. بحار الانوار، ج 92، ص 204.
29. جامع الاخبار و الآثار عن الكنز العمال، ج 1، ص 516.
30. مجمع البيان، ج 10، ص 378.
31. همان.
32. جامع الاخبار و الآثار، ص 265.
33. اصول كافي، ج 2، ص 609.
34. مجمع البيان، ج 10، ص 378.
35. همان.
36. اصول كافي، ج 2، ص 617.
37. جامع الاخبار و الآثار، ص 251.
38. اصول كافي، ج 2، ص 614.
39. بحار الانوار، ج 85، ص 82.
40. كافي، ج 2، ص 626.
41. همان.
42. بحار الانوار، ج 92، ص 21.
www.faslnamekothar.com


