ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

کشته اشک: ماجرای تنهایی مسلم علیه السلام

فهرست مطالب

بسیاری از ما، از ماجرای کوفه و شهادت حضرت مسلم (علیه السلام)، تنها آن بخشی را می دانیم که کوفیان، ایشان را تنها گذاشتند و قاصد بی تقصیر امام، به دست ابن زیاد خونریز به شهادت رسید. امّا ماجرای تنها شدن مسلم بن عقیل (ع)، درسهای بسیاری به ما، که در دوران غیبت امام خویش به سر می بریم، می آموزد. از این رو، شما را به خواندن برگی از آخرین روزهای مسلم بن عقیل (ع) دعوت می کنیم.


 


ورود مخفیانه ی مسلم (ع) به کوفه


در اثر نامه های مکرر کوفیان به امام حسین (ع)، مسلم بن عقیل (ع) به عنوان پیک مخصوص امام، در نیمه ماه رمضان سال ۶۰ هجری مخفیانه به سمت مدینه حرکت کرد. «قیس بن مسهر صیداوی»، «عبدالرحمان بن الکدن ارحبی» و «عمارة بن عبید سلولی» نیز او را در این سفر همراهی می ‌‏کردند. زمانی که به مدینه رسیدند مسلم به مسجد پیامبر (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) رفت و دو رکعت نماز خواند. سپس در دل شب نزد خویشاوندان خود رفت و آنان را وداع گفت. (1)

پس از آن، دو نفر راهنما از مردان قبیله قیس عیلان برگزید تا آن‌ها را از بیراهه حرکت دهند و تا کوفه همراهی کنند. آن‌ها شبانه به سمت کوفه حرکت کردند. در راه دو راهنما بر اثر تشنگی هلاک شدند و مسلم و همراهان به سختی خود را به نزدیکی کوفه رساندند.

مسلم (ع) پس از ورود به کوفه در خانه ی «مختار ثقفی» ساکن گشت و بعد از آن در خانه ی «سالم بن مسیّب»، «مسلم بن عوسجه» و «هانی بن عروه» سکنی گزید. این چند تن، رهبری جماعتی را بر عهده داشتند که برای امام حسین (ع) نامه می نوشتند. آنها از مردم عهد گرفتند و خودشان نیز تا آخرین لحظه بر پای عهدشان با امام حسین (ع) باقی ماندند. (2
 
عهد مردم با مسلم (ع)
پس از انتشار خبر ورود مسلم به کوفه، رفت و آمد شیعیان به خانه ابن مسیب آغاز گردید مردم به دیدار مسلم می‌‏ شتافتند و با او بیعت می‏‌ کردند. او در دیدار گروهی از آنان، نامه ی امام حسین (ع) خطاب به مردم کوفه را خواند. مردم همگی از شوق دیدار امام (ع) گریستند.

آنگاه «عابس» از میان مردم برخاست و پس از حمد و ثنای پروردگار گفت: «من از جانب مردم سخن نمی ‏‌گویم و نمی ‏‌دانم که در دل آن ‌ها چه می ‌‏گذرد. ولی تو را از باطن خود آگاه می‌‏ کنم. به خدا قسم هر زمان مرا بخوانید اجابت خواهم کرد و تا لحظه مرگ در رکاب شما به جنگ با دشمنان بر می‌‏ خیزم و جز پاداش حق، چیزی نمی ‏‌خواهم.» سپس «حبیب بن مظاهر» و به دنبال او «سعید بن عبدالله حنفی» برخاستند و سخنان او را تأیید کردند. پس از آن مردم با مسلم بیعت کردند. (3)

در آغاز دوازده هزار نفر از مردم کوفه با وی بیعت کردند و به زودی شمار بیعت کنندگان به هیجده هزار نفر رسید. در پی این استقبال دسته جمعی، مسلم (ع) نامه ‌‏ای به امام حسین(ع) نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کرد. (4)

در همین زمان بود که «ابن زیاد» از طرف یزید، به عنوان حاکم کوفه انتخاب شد. ابن زیاد، مأموران بسیاری را در میان شیعیان قرار داد و جاسوسانی را به کار گرفت تا بتواند مسلم بن عقیل (ع) را به چنگ آورد. مسلم (ع)، با دیدن این وضعیت، به خانه ی هانی رفت و مردم پس از آن، برای بیعت به خانه ی هانی رفت و آمد می کردند. (5)

مسلم (ع) پس از دیدن شوق مردم، نامه ای دیگر به امام نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد. این نامه بیست و هفت روز پیش از شهادت مسلم (ع) به دست امام رسید. (6)
 
دستگیری هانی و ریزش طرفداران امام
چنانچه گفتیم، ابن زیاد، جاسوسان فراوانی برای دستگیری و قتل مسلم (ع) در کوفه گمارده بود. در جریان مفصلی که شرح آن در این مطلب نمی گنجد، یکی از همسایگان هانی، رفت و آمد طرفداران امام حسین (ع) را برای ابن زیاد فاش ساخت و بدین ترتیب، ابن زیاد هانی را دستگیر نمود. (7)

با دستگیری هانی، مسلم (ع) برای نجات جان او، از لبیک گویان به دعوت امام حسین (ع)، کمک خواست. به پیشنهاد مسلم (ع)، سردمداران شیعیان کوفه، در شهر با شعار «یا منصور أمِت» گشتند و طرفداران را به سمت دارالاماره (ساختمان مرکزی حکومت) حرکت می دادند. (8)

از میان هجده هزار بیعت کننده، چهار هزار نفر به دعوت مسلم پاسخ گفتند و به سمت دارالاماره راه افتادند. (9)
سپاه کوچک مسلم، توانستند دارالاماره را تصرف کنند و در مدت صبح تا غروب، برخی از مردم، از بام خانه شان، شاهد ایثار آنان بودند و با شعار دادن علیه ابن مرجانه، به این شورش، دست رساندند. (10)

از غروب، تعداد طرفداران مسلم (ع) دوباره تقلیل یافت. ابن زیاد، سربازان خود را به میان مردم فرستاد تا آنها را از جنگ با حکومت و عواقب آن بترساند. از همین جا، بسیاری از مردم پراکنده شدند. برخی نیز توسط زنان و فرزندانشان از میان جمعیت بیرون کشیده شدند. (11)

شب هنگام، سپاه چهار هزار نفری مسلم (ع) به سیصد نفر تقلیل یافت و پس از اقامه ی نماز، تنها سی نفر در مسجد ماندند. مسلم بن عقیل از مسجد بیرون آمد، در ابتدای کوچه ده نفر از کوفیان را همراه خود دید، ولی با عبور از اولین خانه هیچ کس با وی نمانده بود. (12)
 
تنهایی مسلم (ع)
مسلم به تنهایی و سوار بر اسب و در حالی که مجروح شده بود کوچه‌‏های کوفه را یکی پس از دیگری طی کرد بدون آنکه از پایان کار آگاه باشد. چون به محله بنی جبله رسید، بر در خانه‌ای ایستاد. زنی به نام طوعه بیرون خانه در انتظار فرزندش نشسته بود. مسلم از وی تقاضای آب کرد. طوعه مقداری آب آورد و به مسلم داد. مسلم آب را نوشید و دوباره ایستاد. زن گفت ای برادر به خآنه ات برو. مسلم سکوت کرد و چیزی نگفت. زن سخن خود را تکرار کرد ولی باز با سکوت مسلم مواجه گشت. طوعه گفت: سبحان الله برخیز و نزد خانواده‏‌ات باز گرد. مسلم گفت: من در این شهر خانه و خانواده‌‏ای ندارم. زن گفت: شاید تو مسلم هستی؟ گفت: «آری، من مسلم بن عقیل‏‌ام،
آیا می‌‏توانی در حق من نیکی کنی؟ من از خانواده‌‏ای شریف هستم و احسان تو را جبران خواهم کرد، این مردم مرا تکذیب کردند و فریب دادند». زن او را به خانه برد و محل استراحت و شام برای وی مهیا ساخت ولی مسلم چیزی نخورد. (13)


از سوی دیگر ابن زیاد حصین بن تمیم را فرا خواند و به او فرمان داد تا سربازان خود را بر دروازه‌‏های شهر بگمارد و از خروج مسلم جلوگیری و خانه‌‏ها را بازرسی کند. همچنین برای دستگیری مسلم جایزه تعیین کرد. (14)

پس از گذشتن شب، فرزند طوعه، که پسری ناخلف و میگسار بود، از اختفای مسلم (ع) در خانه شان، آگاه شد و او را به بهای اندکی به ابن زیاد فروخت. ابن زیاد همراه با سواران متعدد، خانه ی طوعه را محاصره کرد و مسلم (ع) را به تسلیم دعوت کرد. (15)

بدین ترتیب، حضرت مسلم (ع)، پس از جنگیدن با سربازان ویژه ی ابن زیاد و برداشتن زخمهای بسیار، به دست حاکم بی رحم کوفه اسیر شد و تشنه لب، به شهادت رسید.
در تاریخ آمده است که آخرین سخنان و وصایای مسلم (ع) به اطرافیان  و حتی دشمنانش این بود که کسی را به سوی امام حسین (ع) بفرستند و او را از ورود به کوفه منع کنند. (16)
 
پی نوشت:


1. تاریخ طبری ج۴، ص۲۶۳.


2. با استفاده از سایت ویکی فقه ؛


3. الفتوح ج۵۵۶- ۵۷؛ تاریخ طبری ج۴، ص۲۶۴.


4. البدایة و النهایة ج۸، ص۱۶۳.


5. مناقب ج۳، ص۲۴۲.


6. البدایة والنهایة ج۸، ص۱۷۰.


7. مناقب ج۳، ص۲۴۳.
8. تاریخ الطبری ج۴، ص۲۷۵.
9. البدایة و النهایة ج۸، ص۱۶۶
10. الارشاد ج۲، ص۵۲.
11.  همان.
12. مناقب ج۳، ص۲۴۳.
13. تاریخ الطبری ج۴، ص۲۷۷-۲۷۸.
14. مناقب ج۳، ص۲۴۴.
15. الکامل فی التاریخ ج۴، ص۳۲.
16. تاریخ الطبری ج۴، ص۲۸۲.
 
منبع: سایت ویکی فقه با تصرف و تلخیص


http://mastoor.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید