و به طور مثال در شغل خود ريزترين مسائل تخصصي را فرا مي گيريم و دنبال مي كنيم، بايد در زمينهي مسائل معنوي نيز براي خود برنامه داشته باشيم.
معرفت جويي:
بايد مطالعه كنيم و در پي كسب معرفت بگرديم بايد از هر جا كه شده با پرس و جو و جستجو نسبت به اهل بيت معرفت صحيح پيدا كنيم و به طراحي دقيق و برنامهريزي منظم روي آوريم. امور معنوي نيز همانند امور مادي داراي حساب و كتاب است و نبايد انتظار داشت كه از طرقي غير از طرق معقول و منطقي به نتيجهي مطلوب دست يابيم.
راهنما طلبي:
حضرت امام باقر عليه السلام در توضيح ضرورت مراجعه به خبره و راهنما در امور معنوي در مقايسه با امور مادي ميفرمايند:
يا ابا حمزه! يخرج احدكم فراسخ فيطلب لنفسه دليلاً و انت بطرق السماء اجهل منك بطرق الأرض فاطلب لنفسك دليلاً (1)
اي ابا حمزه! يكي از شما ][ در چند فرسخ راهنما طلب ميكند و تو به راههاي آسمان نسبت به راههاي زمين جاهلتري. پس براي خود راهنمايي بطلب!
در آن عصر، براي طي جادههاي چند فرسخي و ناشناختگي راهها، نياز به اين بود كه افراد براي سفر از شهري به شهر ديگر براي خود بلد و راهنما انتخاب كنند امروز هم بدون نقشه و راهنما- حتي با توجه به گسترش امكانات – سفر امكان پذير نيست و نياز به راهنما در تمام شؤون زندگي كاملاً بديهي است.
حال اگر در امور مادي – كه مثالش سفر است – نيازمندي به همراه و بلد راه وجود دارد، چگونه ميتوان راههاي آسمان را طي كرد بدون اينكه دست انسان در دست دليل و راهنما باشد؟
راه نجات از هلاكت:
دعا، پايداري
اگر اين راهنما گزيني و پيروي و هم سفري با خبره در امور ديني نباشد كم كم شبهه افكنيها و انحراف پروري ها موجب تزلزل در اعتقاد انسان ميشود و ثبات قدم در راه اعتقاد به امام عصر عليه السلام را دچار مشكل اساسي ميكند و اين روند تا آنجا پيش مي رود كه انسان به هلاكت بيديني و ترك و تمسخر امام و اصول ديني روي مي آورد، چيزي كه امام حسين عسكر
ي عليه السلام وعدهاش را دادهاند:
و الله ليغيبن غيبه لا ينجو فيها من الهلكه إلا من ثبته الله عزوجل علي القول بإمامته و وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه (2)
به خدا قسم ]امام شما[ غيبتي دارد كه كسي در آن از هلاكت نجات نمي يابد مگر آنكه خدا به ثبات قدم و دعا
بر تعجيل فرج موفقش كند.
بايد با تضرع و خشوع و خشيت از خداوند خواست كه براي ما ثبات قدم ايجاد كند و خودش ما را از شر موجها و گرداب ها حفظ نمايد و نيز براي دعا در حق امام عصر عليه السلام و براي تعجيل فرج ايشان توفيقمان عطا كند. اما به اين نكتهي ظريف هم بايد توجه داشت كه نميتوان بيكار نشست و بدون حركت و اقدام لازم و دقيق اين ثبات قدم را انتظار داشت قطعاً پيگير بودن زمينهها و دنبال كردن راهكارهايي كه ما را به ثبات قدم در راه امام وا ميدارد و در اعتقاد صحيح به امامت ياريمان مي دهد، ضروري است.
امام سجاد عليه السلام راه ثابت قدم ماندن در مسير ولايت و امامت را چنين تبيين كردهاند: همانا قيام كننده از ما (اهل بيت) دو غيبت دارد كه يكي از آنها طولانيتر از ديگري است… اما غيبت ديگر، پس مدت آن به درازا ميانجامد تا آن حد كه بيشتر كساني كه اعتقاد به امامت او (امام عصرعليه السلام) دارند از اين اعتقاد برمي گردند. پس براي اين امر ثابت قدم نميماند مگر كسي كه يقينش محكم و معرفتش صحيح باشد و قلباً پذيرفتن احكام ما برايش سخت نباشد (ظرفيت پذيرش داشته باشد) و تسليم ما اهل بيت گردد.(كمال الدين، باب 31، ج 8)
سنت خدا اين است
تقويت معرفت نسبت به ائمه عليهم السلام، با مطالعه، تفحص، شركت در مجالس ذكر ايشان، زيارت قبور مطهر ايشان و شنود دربارهي اين پيشوايان در مجامع و محافل خانوادگي و علمي حاصل مي شود. اين معرفت وقتي سطح بالايي پيدا كند، انسان را به وادي يقين مي كشاند و وقتي يقين به خدايي بودن قول امام پيدا شد و امر او متقن تلقي گرديد، آن وقت پذيرش و تسليم نسبت به او و دستور او بسيار آسان خواهد بود.
پس بر اساس كلام امام سجاد عليه السلام راه هدايت در زمان غيبت به شناخت صحيح حضرت بقيه الله عليه السلام و پذيرش قلبي و تسليم عملي نسبت به ايشان منحصر مي شود و در غير اين صورت عاقبتي جز هلاكت در انتظار انسان نيست.
&l t;B>معرفت صحيح
يقين > پذيرش آسان وصف و امر امام > تسليم كامل در برابر امام
معرفت امام عصر عليه السلام بسيار با ارزش است و به عنوان سپري در مقابل انحرافات اعتقادي و اخلاقي براي ما عمل ميكند. به اين ترتيب است كه انسان، با انتخاب بلد راه مي تواند با ياري طلبيدن از خداوند ايمان خود را به سر منزل مقصود برساند.
معناي دوم غريب
همانگونه که معنای اول «ناشناخته بودن» بود، معناي دومي را نيز ميتوان از واژهي غريب برداشت كرد گاه غريب به كسي گفته مي شود كه از ياد رفته است در اين معنا، غربت در مقابل ذكر قرار مي گيرد همانگونه كه ميدانيم ذكر داراي دو مرتبهي قلبي و زباني است. بنابراين وقتي هر يك از اين دو، مورد غفلت قرار گيرد، امام عصر عليه السلام در آن مرتبه غريب واقع شدهاند.
معرفت، محبت، ذكر
معرفت، محبت و ذكر يك مثلث تقويت كننده و داراي ارتباط مستقيم را تشكيل ميدهند. هر چه معرفت قوت بگيرد محبت انسان نسبت به معروفش افزايش مييابد و وقتي محبت بالا گرفت، طبيعتاً ذكر محبوب از قلب انسان و به تبع آن از زبان او هرگز محو نميگردد. از آن سو با افزودن ذكر، خود به خود نوعي محبت در دل انسان نضج ميگيرد و به دنبال محبت، انسان به تكاپو
ي شناخت محبوب ميافتد. بنابراين بايد نخستين علت از ياد رفتن و ذكر نشدن امام عصر عليه السلام را در عدم معرفت صحيح نسبت به ايشان جستجو كرد.
ياد كرد نامتناسب با قدر به غربت ميانجامد
ياد كرد هر كس بايد متناسب با سطح او در حد مقام وموقعيت او باشد، در غير اين صورت آن فرد غريب مانده است. اگر فرضاً دربارهي يك مساله تخصصي و علمي سخن گفته مي شود، بايد از فردي كه در اين امور تسلط و تخصص سطح بالايي دارد و از همه آگاهتر است، ياد آورده شود وگرنه غفلت از ياد آن فرد به غربت او انجاميده است. بنابراين «تعدد ياد كرد» و «كميت يادآوري» از يك فرد، با بالا رفتن منزلت و قدر و اهميت شخصيت او، بايد فراوان شود و شدت بگيرد.
بر طبق آنچه تا كنون دانستهايم آيا نعمتي را ميتوان بزرگتر، ريشهاي تر و و فراگيرتر از امام عصر عليهالسلام پيدا كرد؟ بنابراين انتظار ميرود كه در دفعات مختلف و مناسبت هاي پي در پي و دائماً و بيتوقف اين يادآوري صورت گيرد و تعداد ياد آوردنها متناسب با علو و والايي شخصيت آن حضرت باشد.
چگونه ياد كردها از بعد كيفي نيز تفاوت دارد. گاه انسان وقتي از چيزي سخن ميگويد تمام وجودش زبان ميشود و با حرارت و غيرت فراوان از آن دم ميزند گاه نيز يادآوردن از چيزي بسيار عادي و ملايم جلوه مي كند و در زبان و رفتار جاري مي گردد هر چه محبت و معرفت انسان به يك چيز افزونتر باشد، كيفيت دم زدن از آن نيز تفاوت ميكند.
ذكر، همچنين انواع مختلف دارد، گاه ذكر محبوب تنها در دل انسان، ساري و جاري است و گاه در زبان او، آثار او و سلوك و رفتار او ظهور ميكند. ممكن است ذاكر براي محبوبش دلتنگ شود، از فضايل او بگويد و بشنود و برايش نگران باشد و به روشهاي مختلف او را ترويج كند ذكر داراي زمينه نيز هست. هر چه نعمتي بزرگتر وداراي اهميت بيشتري باشد، بايد به مناسبتها، بهانهها و زمينههاي مختلف از آن سخن به ميان آيد. گاه نعمتي بخشي از زندگاني انسان را به خود اختصاص ميدهد، و گاهي هس
ت كه نعمتي بستر اصلي حيات را تشكيل ميدهد و تمام جوانب زندگي را در بر مي گيرد در اين دو، زمينههاي ياد كرد، متفاوت است و معلوم است كه در دومي اين زمينهها بايد فراوانتر مطرح گردد هر چه نعمت بزرگتر و اساسيتر باشد، بايد در زمانها و مكانهاي بيشتر و به بهانهها و مناسبتهاي فراوانتري از آن ياد به ميان آيد وگرنه به غربت خواهد انجاميد.
پی نوشتها:
(1) اصول كافي، كتاب الحجه، باب معرفت امام، ج 10.
(2) بحار الانوار، ج 102، ص 112.
www.ashoora.ir