از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب كمالى واحدى هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یك از این دو را با ابزارهاى ویژهاى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسۆولیت خاصى نیز بر دوش هر كدام نهاده است. تجهیز هر یك از دو صنف فوق به گونهاى است كه از تركیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و كانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مىآید.
زن و مرد هر یك در كنار دیگرى مىتواند آرامش، سكون و شرایط استكمال را بیابد و همچنین زمی
نه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزند به وجود مىاید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد قدرت و توانایى بیشتر براى انجام كارهاى سخت و طاقت فرسا نیز زیركى و حسابگرى در امورى است كه به تیزبینى و كیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است.
این نكته اولاً به معناى بىخردى زن یا بىعاطفگى مرد نیست و ثانیاً به معناى آن نیست كه هر زنى كماندیشتر از هر مردى و هر مردى كم عاطفهتر از هر زنى است، بلكه؛ یعنى، به طور متوسط وجه غالب كنشهاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب كنشهاى زن كردارهاى مهر انگیز و عاطفى است.
ثانیاً، این دو گونه حركت هر یك در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تكوینى به هیچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومایگى زن نیست، بلكه هر یك جلوهاى خاص از اسماى حسناى الهى است. به
قول سعدى: جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چیزش بجاى خویش نیكوست.
ثالثاً، عقل بر دو قسم است:
1– عقلى كه معیار كمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمن واكتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن فزونى ندارد.
2– عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال (Instrumental Ration) كه كاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است، در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مىگیرد، ولى این معیار كمال نیست و چنان كه گفته شد نوعى تقسیم كار طبیعى و تكوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزونترى برخوردار است. از توضیح فوق روشن مىشود كه تعبیر امیرمۆمنان علیه السلام تحقیر كننده زن نیست، بلكه هشدار به كسانى است كه در هر مسألهاى انتظار حركتى مردگونه از زنان دارند.
سخن آن حضرت در واقع تفطّن دادن به این نكته است كه زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگریهاى مردانه را داشت، بلكه باید دقیقاً روانشناسى او را به دست آورده و به تناسب آن با وى روبرو شد.
تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینى كه با اشاره به ترك عباداتى چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد بیانگر تذكر مهمى به زنان است. این فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقایسه فقهى بین كسى است كه در چنین ایامى به حكم الهى ترك عبادت مىكند و كسى كه از عادت خارج است و به حكم الهى عبادات واجب را انجام مىدهد. در اینجا هر دو به حكم الهى عمل مىكنند و احكام شرعى مربوط به هر كدام نیز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفسالامرى و مقتضیات تكوینى خاصى است كه دست ما از آنها كوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد، لیكن در هر صورت این مسأله را به عنوان یك واقعیت وجدانى و انكار ناپذیر باید پذیرفت كه تأثیر هر یك از این دو عمل – كه هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است – بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال كسى كه در ماه مبارك رمضان در سفر است و به حكم الهى روزه مىخورد هرگز نورانیت و معنویتى را كه در شرایط دیگر یعنى موقعى كه در حضر است و به فرمان خدا روزه مىگیرد، احساس نمىكند و از نظر قوت ایمانى و ظهور جلوههاى زیبا و نورانى آن در وضعیت ف
روترى قرار مىگیرد. بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرمودهاند بیان یك حالت طبیعى است.
همین مطلب نیز مبتنى بر پیشفرض دیگرى است و آن این است كه «عادت» از نظر تكوینى هیچگونه تأثیرى در مقربیت و عدم مقربیت و در مناطات احكام شرعى نداشته باشد.
در حالى كه احاطه احكام الهى بر مصالح و مفاسد نفس الامرى چنین فرضى را باطل مىكند، یعنى اگر حقیقتاً و تكویناً نماز و روزه در ایام عادت موجب مقربیت بود خداوند از آن نهى نمىكرد، مگر آنكه نهى شارع صرفاً داراى جنبه تسهیلى باشد. ثانیاً: شارع مقدس در حد امكان راههاى دیگرى براى نقص خلاء مذكور وضع نموده است، چنان كه در رسالههاى عملیه آمده است كه مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد، لیكن چون غالب زنان از این كار دورى مىكنند، سخن امیرمۆمنان نسبت به آنها به گونهاى كه بیان شد صدق مىكند.
ثالثاً: اگر زنان در ایام عادت از برخى عبادات محرومند، از سوى دیگر زودتر به سن بلوغ مىرسند و عبادات بیشترى انجام میدهند. بنابراین سخن امیر مۆمنان علیه السلام به معن
اى آن نخواهد بود كه در مجموع ایمان زن از مرد كمتر است و در نتیجه كمالات انسانى وى فروتر خواهد بود، بلكه چنان كه اشاره شد، این مطلب مقایسهاى است مربوط به زمانهاى خاص مانند ایام عادت، نه نتیجهگیرى كلى از تمام دوران زندگى.
رابعاً: حكمت سخن امیرالمۆمنین و نقش تربیتى آن این است كه به جامعه زنان هشدار مىدهد كه در دوران عادتشان گرفتار چنین وضعیتى مىشوند، لذا از آن غافل نشده و بكوشند از راههاى دیگرى كه در شرع مقرر گردیده این خلاء را هر چند موقتى است پر نمایند و پیوسته به ساحت مقدس كبریایى تقرب جویند. بنابراین این فراز نیز در مقام تحقیر زن نمىباشد. تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یك مسأله حقوقى است و با كاوش دقیق روشن مىشود كه اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اشكال آن كمتر از مرد است، كاستى آن به شكل دیگرى جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهاى فوق بیانگر «ناهمانندى»(Dissimilarity) و تفاوتهاى شكلى(Formal) است، نه «عدم تساوى»(unequality).
توجه به ساختار كلى اقتصادى خانواده نشان مىدهد كه اسلام بار مالى خانواده را تماماً بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهاى اقتصادى زن را اعم از تهیه مسكن، خوراك و پوشاك وظیفه مرد دانسته است. نیز حقوق دیگرى براى زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث مىبرد، مىتواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج یا ذخیره نماید و مرد كوچكترین حقى بر دارایى زن ندارد، لیكن مرد باید نیازهاى زن را تأمین كند و بخش عظیمى از آنچه را كه به عنوان سهم الارث یا اشكال دیگر به چنگ مىآورد باید براى زن خرج نماید. افزون بر آن در مواردى نیز ارث زن مساوى با مرد است، در مثل پدر و مادر میت در صورتى كه میت داراى فرزند باشد هر كدام «یك ششم» ارث مىبرند. نیز ب
رادر و خواهر مادرى میت ارث مساوى دارند. از مجموع قواعد حقوقى فوق مىتوان نتیجه گرفت كه بهره اقتصادى زن در این زمینه اگر بیشتر از مرد نباشد كمتر نیست و سخن امیر مۆمنان علیه السلام ناظر به بخش خاصى از احكام حقوقى است.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: سایت بلاغ