ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

خرافه باوری پیرامون زن/ بخش اول

فهرست مطالب

نويسنده: دكتر فتحيه فتاحى‏زاده


 چكيده


در اين نوشتار مسئله خرافه باورى در حوزه زنان مورد بحث قرار گرفته است. خرافه به مجموعه انديشه‏ها و اعمالى اطلاق مى‏شود كه پايه و اساس علمى، عقلى و دينى ندارد.
با توجه به گستردگى دامنه خرافات، به طور كلى مى‏توان باورهاى خرافى در عرصه‏ى زنان را در دو بخش «اعتقادى» و «احكام و شرايع دينى» دسته‏بندى كرد.
مقصود از خرافات اعتقادى آن دسته از انديشه‏هاى موهومى است كه ريشه در مبانى اعتقادى دارد. طفيلى بودن زن، عنصر گناه بودن و ابزار بودن نمونه‏هايى از خرافات اعتقادى به شمار مى‏روند. تفكرات جاهلى، برخى از احكام و دستورات دينى را دچار تحريف كرده و به خرافاتى آميخته است. زن به مثابه‏ى موروث به بودن، محروميت از برخى نعمت‏ها و كناره‏گيرى از او، از آن جمله است.
اسلام در جهت رشد حيات فكرى – عقلانى جامعه تلاش كرده تا مردم درست بينديشند و حقيقت را از خرافه بازشناسند.


مقدمه


در تاريخ فرهنگ بشرى، به ويژه عصر جاهلى، خرافات نمودها و جلوه‏هاى متعددى داشته است. هم اكنون نيز در كشورهاى مختلف حتى در كشورهاى پيشرفته با وجود رشد علمى و فنى، باز در فرهنگ و سنن اجتماعى آنها نشانه‏هايى از خرافات وجود دارد. به اين دليل كه رشد عقلى توأم با رشد علمى صورت نگرفته است، بازار مشاغلى همچون رمالى و جادوگرى، طالع‏بينى و كف‏بينى رونق بسيارى دارد.) لوتركينگ، 1353، ص 3 / جاهودا، 1363، ص 33 و 37)
در مسئله زن و خرافه‏باورى با چند پرسش جدى روبه‏رو هستيم؛ از جمله: خرافه چيست؟ جلوه‏ها و نمودهاى خرافه در عرصه‏ى زنان كدام است؟ و اسلام چگونه با خرافات مبارزه كرده است؟ اين نوشتار در پى يافتن پاسخى براى اين پرسش‏هاست.


تعريف خرافه


» خرافه « لفظى عربى به معناى «ميوه‏ى چيده شده» است. گويند: خرافه نام مردى از قبيله عذره بود كه از احوال و اسرار جنيان خبر داشت و آنچه را كه از آنها مى‏ديد، نقل مى‏كرد. اما كسى سخن او را باور نداشت؛ مردم سخنان وى را تكذيب مى‏كردند و مى‏گفتند: «هذا حديث خرافه و هى حديث مستملح كذب»؛ اين سخن ساخته خود خرافه است و اين سخنى مليح و شنيدنى، اما دروغ است.) ابن‏اثير، بى‏تا، ج 2، ص 25) برخى كتب لغت، خرافه را كلام باطل و بيهوده، پريشان و افسانه معنا كرده‏اند.) دهخدا، 1341، ماده خرافه (بر اين اساس، خرافه به معناى حكايت يا عقيده فاسد و رأى باطل، معادل واژه‏ى noititsrepus در انگليسى است. پس خرافات عبارت است از عقايد باطل و بى‏اساس كه بكلى خلاف منطق و واقعيات است.) نورى، 1354، ص 480)
البته ارائه تعريفى كه براى همه مردم با اديان و فرهنگ‏هاى مختلف پذيرفتنى باشد، كارى بس دشوار است. معمولا دين‏دارى متهم به خرافه باورى هستند، حال آنكه افراد بى‏دين به دليل كوته‏فكرى، بسيارى از حقايق جهان هستى را درك نمى‏كنند و از اين حيث نسبت به افكار و عقايد خرافى آسيب‏پذيرترند. به هر حال، هر گروهى براى نامعقول و غيرمنطقى جلوه دادن افكار و انديشه‏هاى ديگرى، تعبير خرافه و خرافاتى را به كار مى‏بندد. (جاهودا، 1363، ص 1)
علامه طباطبائى اعتقادات بى‏اساس را خرافه مى‏داند. ايشان مى‏گويد: «اعتقاد به آنچه علم به حقيقت آن نداريم و نمى‏دانيم خير است يا شر جزو خرافات است.» (طباطبائى، 1391، ج 1، ص 422) شايد بهترين تعريف از خرافه كه مورد پذيرش اديان باشد، اين است: خرافه ترس بيهوده از عوامل و مرتبط دانستن پديده‏هاى نامربوط به يكديگر است كه رابطه بين آنها نه از علم و عقل ثابت شده و نه از سوى دين تأييد شده است.) علوى‏نژاد، 1383، ص 250)


نمودهاى خرافه در حوزه زنان


با توجه به گستردگى دامنه خرافات، به طور كلى مى‏توان باورهاى خرافى در عرصه‏ى زنان را در بخش «اعتقادى» و «احكام و شرايع دينى» دسته‏بندى كرد.


خرافات اعتقادى


مقصود از خرافات اعتقادى آن دسته از انديشه‏هاى موهومى است كه متوجه مبانى اعتقادى است. در ذيل، به نمونه‏هايى از اين خرافات اشاره مى‏شود:


زن، طفيلى مرد


در آيات متعددى از قرآن كريم، مسئله آفرينش زن و مرد مطرح شده است. از بعضى آنها چنين برداشت مى‏شود كه بدن زن از مرد آفريده شده است؛ از اين روى، زن طفيل مرد به حساب مى‏آيد. از جمله به آيه 6 سوره زمر استناد مى‏شود كه مى‏فرمايد: (خلقكم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها… )؛ شما را از نفس واحد آفريد، سپس جفتش را از آن قرار داد… در روايات اسلامى نيز با دو دسته روايات روبه‏رو هستيم:
الف (رواياتى كه خلقت حوا را از دنده چپ آدم مى‏دانند. روايت ذيل از آن جمله است:
ابن‏اسحاق در آنچه از طريق اهل كتاب و ديگران از قبيل ابن‏عباس به او رسيده، مى‏گويد: خداوند بر آدم خواب را مستولى ساخت؛ سپس دنده‏اى از دنده‏هاى پهلوى چپ او را برداشت و جاى آن را گوشت پر كرد؛ در حالى كه آدم خواب بود؛ تا اينكه خداوند همسرش حوا را از دنده او آفريد.(طبرى، 1412، ج1، ص 276)
اين گونه روايات با آنچه در تورات آمده، كاملا منطبق است. در فصل دوم از سفر پيدايش آمده است: و خداوند، آن دنده را كه از آدم گرفته بود، زنى بنا كرد و وى را به نزد آدم آورد و آدم گفت: همانا اين است استخوانى از استخوان‏هايم و گوشتى از گوشتم؛ بدين سبب «نساء» ناميده شد؛ زيرا كه از انسان گرفته شده است.(كتاب مقدس، بى‏تا، 23 – 22 2)
متأسفانه ردپاى اين تفكر نه تنها در فرهنگ عامه، بلكه در ادبيات نيز مشاهده مى‏شود. جامى گويد:
زن از پهلوى چپ شد آفريد
كس از چپ، راستى هرگز نديد
در اشعار نظامى مى‏خوانيم:
زن از پهلوى چپ گويند برخاست‏
نيايد هرگز از چپ راست راست‏
)
دهخدا، 1361، ج 2، ص 921)
ب (رواياتى كه خلقت زن از دنده چپ مرد را انكار كرده، حتى ايرادات اين انديشه را مطرح نموده است؛ از جمله:
از زراره روايت شده كه از امام صادق عليه‏السلام درباره خلقت حوا سؤال شد و اينكه نزد ما مردمى هستند كه مى‏گويند: خداوند حوا را از آخرين دنده چپ آدم آفريد، امام صادق عليه‏السلام فرمودند: منزه است خداوند از چنين نسبتى !
هم برتر و بزرگ‏تر از آن است [كه مى‏گويند] آيا كسى كه چنين مى‏گويد [مى‏پندارد] خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غير دنده او خلق كند؟ تا بهانه دست ملامت‏گران دهد كه بگويند بعضى اجزاء آدم با بعضى ديگر ازدواج كرد… سپس فرمود: خداوند، آدم را از گل آفريد و امر كرد ملائكه بر او سجده كنند؛ تا اينكه خواب را بر او مستولى ساخت. سپس حوا را به طور نوظهور پديد آورد)صدوق، 1369، ج 5، ص 4 و 5 / حر عاملى، 1391، ج 14، ص 2)
بدين ترتيب، براساس اين روايات، نظريه آفرينش زن از دنده چپ مرد نادرست شمرده شده است، ديگر اينكه خلقت حوا را بديع و نوظهور دانسته است. اين دسته از روايات به دليل هماهنگى با مضامين قرآنى، ترجيح دارند.
پس مى‏توان شبهه‏ى تأخر رتبى زن و كهتر او را منتفى دانست؛ به ويژه اينكه در تعبير(ثم جعل منها زوجها)«ثم« بيانگر تأخر زمانى است نه رتبى و مقامى. از اين رو، برداشت كسانى كه «ثم» را به تأخير رتبى معنا كرده و زن را جنس دوم و جايگاه ارزشى او را پست‏تر از مرد دانسته‏اند برداشتى ناصحيح است؛ زيرا قرآن كريم در آيات متعددى بر اين حقيقت تأكيد مى‏كند كه نخستين زن و مرد از يك اصل و گوهر آفريده شده‏اند: «او پديد آورنده آسمان‏ها و زمين است. از خودتان براى شما جفت‏هايى قرار داد…»(شورى: 11)
استاد مطهرى در اين باره مى‏نويسد: «در قرآن كريم از آنچه در بعضى كتب مذهبى هست كه زن از مايه‏اى پست‏تر از مايه مرد آفريده شده و يا اينكه به زن جنبه طفيلى و چپى (منتسب به دنده چپ مرد) داده‏اند و گفته‏اند كه همسر آدم اول از عنصرى از اعضاى طرف چپ او آفريده شده، اثر و خبرى نيست؛ على هذا در اسلام نظريه تحقيرآميزى نسبت به زن از لحاظ سرشت و طينت وجود ندارد.» (مطهرى، بى‏تا، ص 147)
با استناد به آيات قرآن و روايات معتبر مى‏توان نتيجه گرفت كه:
1
. آدم و حوا هر دو از يك جنس (خاك و گل و…) آفريده شدند.
2
. خلقت حوا همانند آدم، بديع و نوظهور بود.
3
. حتى اگر ثابت شود كه زن از بدن مرد آفريده شده، تنها دليل بر طفيلى بودن زن از نظر جسمى است و ربطى به طفيلى بودن حقيقت وجودى او كه امر غيرجسمانى است، ندارد.


زن، عنصر گناه


در تاريخ بشريت، اين انديشه خرافى رواج داشته كه زن عامل گناه مرد و انحطاط نسل بشرى است. ريشه اين تفكر را مى‏توان در ميان يهود و مسيحيت جست‏وجو كرد.
در كتاب مقدس يهود، سفر پيدايش آمده است:
پس از خلقت آدم و همسرش، مار كه از حيوانات مكارتر بود به زن گفت: آيا خداوند گفته است از هيچ درختى از اين باغ نخوريد؟
زن گفت: از ميوه درخت اين باغ خواهيم خورد، اما خداوند گفته كه از ميوه آن درختى كه ميان اين باغ است نخوريد و آن را لمس نكنيد، مبادا بميريد. مار گفت: حتما نخواهيد مرد؛ زيرا خداوند مى‏داند روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز مى‏شود و مانند خداوند ميان نيك و بد را تشخيص خواهيد داد. زن ديد كه آن درخت براى خوراك، نيكو و براى چشم‏ها هوس‏انگيز است و براى معرفت‏دار شدن، پسنديده است؛ از ميوه آن گرفت و خورد و به شوهرش هم داد. چشمان هر دو گشوده شد و دانستند كه عريانند...
آدم در پاسخ خداوند كه مى‏پرسد: چه كسى تو را خبر داد كه عريان هستى، آيا از «درخت ممنوعه» خوردى؟ مى‏گويد: خداوندا ! زنى كه در كنار من نهادى از آن درخت به من داد و خوردم.
خداوند به زن گفت: چرا خوردى؟ زن گفت: مار فريبم داد. خداوند به مار گفت: چرا چنين كردى؟ مى‏گويد: شيطان دستورم داد. سپس خداوند كيفر كردار هر يك را برمى‏شمارد.(كتاب مقدس، بى‏تا، سفر پيدايش، 12: 3 و 13)
پس كتاب مقدس يهوديان، حوا را عامل گناه اوليه آدم و مسئول خروج وى از بهشت مى‏داند و از اين روست كه مردان يهودى، در دعاى صبحگاهى از خداوند تشكر مى‏كنند كه آنان را زن نيافريده است !


مسيحيت كليسايى نيز متأثر از آيين يهود و ديدگاه‏هاى رومى، و يونانى، زن را عامل گناهكارى انسان اوليه مى‏داند.
به اعتقاد مسيحيان، گناه اوليه آدم سبب شد كه اين گناه در گوهر همه انسان‏ها سرشته شود؛ بنابراين، انسان‏ها(به جز عيسى و مريم)با گناه متولد مى‏شوند. از اينجا نقش مهم زن (حوا) در گناهكارى تمام انسان‏هاى روى زمين مشخص مى‏شود. (بنوات گرى، بى‏تا، ص 8)
ديدگاه كليساى كاتوليك در كلمات فيلسوف برجسته انگليسى برتراندراسل نيز منعكس است: «زن به صورت دروازه جهنم و ام الفساد جلوه كرد؛ از اين رو، بايد از فكر زن بودن خويش شرمنده باشد و به خاطر لعنتى كه به اين جهان آورده، مدام بايد در توبه و نوحه به سر برد. بايد از لباس خود شرمنده باشد؛ زيرا قوى‏ترين ابزار شيطان است. »(راسل، بى‏تا، ص 61)
استاد مطهرى، منشأ اين تفكر را عقايد مسيحيت دانسته و مى‏نويسد: «يك فكر بسيار غلط را مسيحيان در تاريخ مذهبى جهان وارد كردند كه واقعا خيانت بود) در زمينه زن نداشتن عيسى و ترك ازدواج و مجرد زيستن كشيش‏ها و كاردينال‏ها. (كم‏كم اين فكر پيدا شد كه اساسا زن عنصر گناه و فريب است؛ يعنى شيطان كوچك است. مرد به خودى‏خود گناه نمى‏كند؛ و اين زن است، يعنى شيطان كوچك است كه هميشه وسوسه مى‏كند و مرد را به گناه مى‏اندازد. گفتند: اساسا قصه آدم و شيطان و حوا اين طور شروع شد كه شيطان نمى‏توانست در آدم نفوذ بكند. از اين رو: آمد حوا را فريب داد و حوا آدم را فريب داد. »(مظهرى، بى‏تا، ص 148 – 147)
اين تفكر نسبت به زن در آثار منثور و منظوم بزرگان ادب فارسى نيز راه يافته است. غزالى گفته است: در زنان، به كيفر نافرمانى حوا در بهشت، ده صفت از ده جانور هست: «خوك، بوزينه، سگ، مار، استر، عقرب، موش، كبوتر، روباه، و گوسفند. و بهترين آنها گوسفند است و آن اينكه زن بره و برده مرد باشد. » (غزالى، 1361، ص 275 – 270)
مولوى نيز مى‏گويد:
چند با آدم ابليس افسانه كرد
چون حوا گفتش بخور، آنگاه خورد
اولين خون در جهان ظلم و داد
از كف قابيل بهر زن فتاد
نوح چون بر تابه بريان ساختى‏
واهله بر تابه سنگ انداختى‏
مكر زن بر كار او چيره شدى‏
آب صاف وعظ او تيره شدى‏
قوم را پيغام كردى از نهان‏
كه نگه داريد دين زين گمرهان‏
)
مولوى بلخى، 1374، ابيات 4474 – 4470)
در حالى كه قرآن كريم، شيطان را عامل گمراهى آدم و حوا – هر دو – مى‏داند به هيچ وجه فريب آدم را به عهده حوا نمى‏گذارد، نقش شيطان را در فريب آدم و حوا، به طور يكسان و برابر مطرح مى‏كند. اين داستان در سوره‏هاى بقره، اعراف و طه آمده است. در مجموع، چهل مرتبه از ضماير تثنيه استفاده شده است و حاكى از آن است كه وسوسه و فريب شيطان، آدم و حوا را با هم در برگرفت؛ از اين رو، هر دو از بارگاه الهى رانده شدند. از سوى ديگر، تورات كنونى، دوره سخت باردارى و درد زايمان را «مجازات تكوينى» خداوند براى زنان دانسته كه به جرم گناه نخستين حوا بايد همه زنان آن را تحمل كنند ! به حكايت تورات، خداوند كيفر كردار زن را اين گونه برمى‏شمارد: تو كه بنده مرا فريب دادى، پس به هنگام باردارى، به سختى مبتلا خواهى شد و هنگام وضع حمل نيز بارها در شرف مرگ قرار خواهى گرفت. (كتاب مقدس، بى‏تا، سفر پيدايش، 13: 3)
همچنين روشن كردن شمع‏هاى شبات ××زيرنويس احكام و دستورالعمل‏هاى مربوط به شب و روز شنبه را گويند كه روشن كردن شمع از آن جمله است. @ را مجازات تشريعى خداوند معرفى كرده و در اين باره مى‏گويد: «روشن كردن شمع‏هاى شبات به عهده زنان است؛ علت اين امر اين است كه حوا آدم را وادار كرد از ميوه ممنوع بخورد؛ و او را واداشت تا از امر خدا سرپيچى كند و اين به خاطر آن است كه زن با گناه نخستين چراغ زندگى بشر را خاموش كرد. از اين رو، با روشن كردن چراغ شبات تا حدودى اين خطا را جبران مى‏نمايد؛ زيرا اجراى دستورات شبات و روشن كردن شمع‏ها ايمان را روشن مى‏گرداند و به اين وسيله، گناه زن تخفيف مى‏يابد.» (كوهن، 1350، ص 131)
در انجيل نيز درد زايمان، به عنوان مجازات دايمى زنان تلقى شده است و چون زن را عامل نخستين گناه دانسته، مى‏گويد: به همين دليل (گمراه نمودن آدم)، خداوند درد زايمان را به حوا داد؛ اما به زاييدن رستگار شد، اگر در ايمان و محبت و قدوسيت و تقوا ثابت و پابرجا بماند. (كتاب مقدس، بى‏تا، رساله اول پولس به تيموتائوس 2: 15)
حال آنكه براساس آيات قرآن، ما معتقديم اگر گناهى صورت گرفته (كه بنا به اعتقاد صحيح اسلامى، ترك اولى بوده است) از آدم و حوا – هر دو – بوده است. پس حوا به هيچ وجه عامل گناه آدم نبوده است. علاوه بر اين، در آيين اسلام باردارى و زايمان نه تنها مجازات قلمداد نشده، بلكه از راه‏هاى رسيدن به كمال و از مواهب الهى به شمار مى‏آيد. (مجلسى، 1983، ج 103، ص 252)


http://shiaonline.info

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید