كتاب: فقهاى نامدار شيعه، ص 566، نوشته ی عقيقى بخشايشى
حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره) از سجاياى اخلاقى بىشمارى برخوردار بودهاند كه ذكر همه اين خصوصيات در اين وقت كم، مقدور نيست و ما تنها به ذكر چند مورد بسنده مىكنيم.
1- ساده زيستن:
يكى از خصوصيات برجسته ايشان ساده زيستى و عدم توجه به مسائل مادى و زخارف دنيوى بود. ايشان پس از اقامت در قم و ازدواج با والده ما از نظر مالى مدتها در وضعيتبدى به سر مىبردند و مدتها اجارهنشين بودند تا اينكه كمكم با تهيه يك زمين كوچك در آن خانهاى ساختند و تا آخر عمرشان نيز در آن زندگى كردند. ايشان هيچوقت از وضعيت مالى مطلوبى برخوردار نبودند و هر آنچه به دست مىآوردند، در راه رفع حوايج مردم مصرف نموده، يا وقف مىكردند و هيچگاه مالى را به خودشان اختصاص ندادهاند. مىفرمودند: «من شب كه مىخوابم هيچ پولى، هيچ اندوختهاى در جيب من نباشد، چون ما عامل هستيم. ما بايد از اين دستبگيريم و با دست ديگر بدهيم به فقرا، ايتام، نيازمندان و كمك كنيم به مراكز علمى، دينى و فرهنگى، اينها مال ما نيست!» و تا آخر عمر نيز چنين بودند. شب آخرى كه ايشان رحلت فرمودند، همان شب به بنده مىفرمودند: «من خيلى بارم سبك است و هيچ نگرانى ندارم، تنها يك چيز مرا زجر مىدهد و آن اين است كه مىترسم در ايام زندگيم نوشته من يا صحبتهاى من در هر موردى باعثشده باشد كه حقى ناحق شود، يا در همسايگى ما گرسنهاى بوده باشد و ما غذاى سير خورده باشيم كه و الله و بالله و تالله اگر چنين چيزى بوده من آگاهى نداشتهام و نصيحت مىفرمودند كه شما هم بارتان را سبك كنيد و از تجمل پرستى و خانه بزرگ و… بپرهيزيد، كه همه چيز ظرف چند دقيقه نابود مى
شود.» و روزى كه ايشان از دنيا رفتند، يك قبا داشتند كه مشكى بود و در ايام محرم و صفر مىپوشيدند و مجموع پولى كه در جيب ايشان بود، هشتصد تومان بود و هيچ اندوختهاى، زمينى يا ملكى نداشتند و هر آنچه به دستشان مىرسيد، در موارد فوق الذكر مصرف مىكردند.
2- عشق به كمال و علم:
يكى ديگر از خصوصيات ايشان علاقه و عشق بىحد و حصر نسبتبه كسب علم و دانش بود. يك وقتى ايشان نقل مىفرمودند: «زمانى كه ما در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتيم، گاهى مىشد كه ما تا 40 روز اصلا گوشت گيرمان نمىآمد كه بخوريم، خوب آقازاده هم بوديم و رويمان نمىشد برويم پيش اعلام و بزرگان آن وقت و دست دراز كنيم و گاهى آنقدر سرگرم درس بوديم كه تا 24 ساعت گرسنه مىمانديم ولى اصلا توجه به اين مسائل نداشتيم. » مىفرمودند: «زمانى كه من در مدرسه قوام در نزديكيهاى صحن مطهر مولى امير المؤمنين در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشتم، با مرحوم آية الله حاج سيد ابو القاسم ارسنجانى شيرازى كه از علماء بزرگ شيراز بودند، هم حجره بودم. ما گاهى گرسنه مىشديم و هيچ چيز نداشتيم بخوريم. بعضى از اعيان و اشراف آن روز هم فرزندان خود را مىفرستادند به نجف اشرف كه درس بخوانند، ولى اينها معمولا مىآمدند و درس نمىخواندند و آش و پلويى راه مىانداختند و عدهاى هم از اين افرادى كه دنبال دنيا بودند، دور اينها را مىگرفتند و ارتزاق مىكردند
، گاهى اينها كاهوى زيادى مىخريدند و مىآمدند در كنار حوض و برگهاى زيادى را مىريختند در حاشيه حوض و ساقههاى وسطش را مىبردند و مىخوردند. و من و آن رفيق هم حجرهام با هم مىرفتيم اين برگهاى اضافى كاهوها را مخفيانه جمع مىكرديم و با آنها سد جوع مىكرديم و هيچگاه هم به خودمان اجازه نمىداديم كه براى كسى بازگو كنيم، ولى آنى از تحصيل و تدريس غافل نبوديم.»
3- استفاده از امكانات داخلى:
حضرت آية الله خصوصيت ديگرى كه داشتند، مىفرمودند: «من از روز اولى كه خودم را شناختم و روى پاى خودم ايستادم، از البسه خارجى استفاده نكردهام.» و تا آخر عمرشان هم همينطور بودند و مىفرمودند: «اين يك راه مبارزه با استعمار و استعمارگران است. » حتى يك وقتى من هنوز كوچك بودم، خياط آمد و به ايشان گفت:
آقا دكمه از خارج مىآيد و براى قبا ناچاريم از آن استفاده كنيم، ايشان اجازه ندادند و مدتى در ا
ين فكر بودند كه چه بكنند، بعد يكى گفتبعضى از خانمها در خانه از اين قيطانهايى كه به لب عبا مىدوزند، شبيه دگمه درست مىكنند و شما مىتوانيد اين را به خياط بدهيد و لذا لباسهاى ايشان هيچ وقت دگمه نداشت و از همين قيطانهايى كه در داخل توليد مىشد استفاده مىكردند.
4- مداومتبر نماز جماعت:
خصوصيت ديگر ايشان، پايبندى ايشان به اقامه جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه(س) بود. از همان زمان قديم، نزديك به 60 سال پيش ايشان مرتب سه وعده مشرف مىشدند به حرم مطهر و در آنجا اقامه جماعت مىفرمودند. صبحها نخستين زائر حضرت معصومه(س) ايشان بودند، گاهى يك ساعت قبل از اذان تشريف مىبردند پشت درب صحن و آنجا مىنشستند تا فراش حرم بيايد درب را باز كند و ايشان نخستين زائر حرم باشند. در زمستانهاى خيلى سرد، تا آن زمان مىگفتند برف زيادى مىباريد كه گاهى ارتفاع برف به 80، 90 سانتىمتر مىرسيد، ايشان قبل از اذان صبح، پارويى به دست مىگرفتند و از منزل تا حرم مطهر مسير را براى مردم باز مىكردند و هرگاه هم كسى مىگفت آقا شما اين كار را نكنيد، مىفرمود: من مىخواهم ثواب كنم.
رفتار ايشان چه با اهل منزل و چه با ديگران بسيار صميمى بود و ايشان اجازه مىفرمودند كه هر كس مشكلى دارد بيايد مطرح كند و ارائه طريق مىفرمودند. سينه ايشان به قول خودشان صندوق اسرار مردم بود. ايشان در غم و شادى مردم شريك بودند و در مراسم مختلف وفيات و مجالس عقد و عروسى آنان شركت مىكردند و مىفرمودند: «من به اكثر منازل قمىها قدم گذاشتهام.»
5- ارادت به اهل بيت (ع):
يكى ديگر از بارزترين خصوصيات اخلاقى ايشان، علاقه و اظهار ارادت و توسل و تضرع شديد نسبتبه ائمه معصومين(ع) بود. ايشان مىفرمودند از روزى كه خودم روى پاى خودم ايستادم، هرگاه لباس نوى مىدوختم، نخستين بار مىبردم در حرمهاى ائمه(ع) و با ماليدن به ضريح، آن را متبرك نموده، بعد از آن استفاده مىكردم، ساختمان كتابخانه، مدرسه، حسينيه و يا هر ساختمانى كه مستقيم زير نظر ايشان ساخته مىشد، وقتى گودبردارى مىكردند، ايشان مقدارى از تربتسيدالشهداء(ع) را در پىهاى آن مىريختند و مىفرمودند با اين تربت من اينجا را بيمه مىكنم. و به خصوص هر وقت مشرف مىشدند به حرم، در آستانه حرم هنگام ورود خودشان را روى زمين مىانداختند و محاسنشان را روى خاكهاى
درب ورودى حرم مىماليدند و به ما مىگفتند شماها مثل اينكه خجالت مىكشيد اين كار را انجام دهيد، اين خجالتباعث مىشود شما از در خانه اينها دور شويد و شما بايد كارى كنيد كه ديگران هم تاسى كنند، علاوه بر اين در مجالس روضهخوانى هر كجا نام مبارك ائمه معصومين(ع) برده مىشد، ايشان واقعا بىاختيار اشك مىريختند و آن زمان كه حالشان مساعد بود، به طور ناشناس شبهاى عاشورا كرارا در ميان جمعيتهاى عزادار مىرفتند و به سينهزنى مىپرداختند و مىفرمودند من با اين سينهزنى خودم را در طول سال بيمه مىكنم.
همچنين مىفرمودند من در اين مدتى كه در قم هستم، هر گاه مشكلى داشتم مىرفتم حرم مطهر حضرت معصومه(س) و چند ساعت در آنجا دخيل مىشدم و معمولا گرهگشايى مىشد. ايشان از روى عشق و علاقه خاصى كه به ائمه معصومين(ع) داشتند، سعى مىكردند خودشان را خادم ائمه اطهار(ع) بدانند و سعى هم داشتند كه از طريق مكتوب باشد، يعنى واقعا خادم آنجا باشند. لذا داراى چندين حكم افتخارى در حرمهاى مشاهد مشرفه شامل منصب تدريس و خدمت افتخارى در حرم مطهر فاطمه معصومه (س) در قم، منصب خدمت افتخارى در حرم حضرت ثامن الحجج(ع)، منصب تدريس و خدمت افتخارى در حرم سيد الشهداء (ع) در كربلا، منصب تدريس و نقابتسادات و خدمت افتخارى در حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) منصب خدم
ت افتخارى در حرم احمد بن الامام موسى بن جعفر (ع) معروف به شاه چراغ در شيراز، منصب خدمت افتخارى در حرم حضرت عبد العظيم حسنى در شهر رى، منصب خدمت افتخارى در بقعه سيد جلال الدين اشرف از احفاد امام موسى بن جعفر (ع) در آستانه اشرفيه گيلان، و منصب خدمت افتخارى در حرم على بن الامام محمد باقر (ع) در مشهد اردهال كاشان بودند. لذا هميشه در پايان دستنوشتههايشان مرقوم مىفرمودند: «خادم علوم آل محمد (ص)»، «خادم اهلبيت عصمت و طهارت».
مرحوم والد با وجود كسالتهايى كه داشتند و با وجود كهولتسن، در سن96 سالگى هيچگاه از خدمتبه مردم غفلت نمىنمودند و همين اواخر عمر و حتى در همين سال آخر، روزى يك مرتبه مىرفتند در حرم مطهر و آنجا درس مىدادند. هر چه ما خواهش مىكرديم آقا شما اين درس را در منزل برگزار كنيد، نمىپذيرفتند و حتى ايشان هميشه با تاكسى به حرم مشرف مىشدند. من اين اواخر به ايشان عرض كردم آقا يك اتومبيل پيكان را الآن بسيارى از مردم دارند و اگر شما بخواهيد سوار شويد مسالهاى نيست.
ايشان مىفرمودند: «مىدانم، ولى من روزى دو سه ساعتبيشتر با ماشين كار ندارم، براى چه يك ماشين و يك راننده را اسير كنم؟ من زمانى سوار اتومبيل شخصى مىشوم كه همه بتوانند از آن استفاده كنند.»
www.hawzah.net