در زمينه مقولات كالبدي شهر نيز فضاها به گونهاي استقرار يافته بودند كه هيچ يك از نيازها و موقعيتها نقش اخلاقي، معنوي و الهي را خدشهدار نميساختند. روابط بنيادي در شهر به گونهاي بود كه انسانيت و معنويت را در ميان ساكنان آن به وجود ميآور
د و هرگونه تبعيض فضايي، اقليمي كه با روح عدالت و تقسيم منابع و امكانات مغايرت داشت منتفي ميگرديد.
شهر استانبول (اسلام بول) به عنوان نمونهاي از يك شهر اسلامي، در بردارنده تفكرات عميق دين مبين اسلام بود و تأسيسات و امكانات به گونهاي ساماندهي شده بود كه افراد نيازمند و فقير جامعه نيز در درجه اول بتوانند نيازهاي بنيادي خود را (چون مسكن، كار، رفاه و فرهنگ) در آن بازيابند.
نكته قابل توجه ديگر، اولويتهايي بود كه در تجليات كالبدي شهر وجود داشت و بر اساس آن بناها و فضاهاي اصلي شهر سازي اسلامي مانند مساجد، مدارس، مراكز فرهنگي و كتابخانهها در جايگاه واقعي خود استقرار مييافتند.
شهر اسلامي علاوه بر موقعيت طبيعي و محلي [10] و ويژگيهاي كالبدي، بازتاب دهنده ساختارهاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي عام جامعه جديد التأسيس بود. به عنوان مثال نخستين اصل بازگو كننده ماهيت شهر اسلامي همانا سازگاري طرح و شكل ساختماني شهر با شرايط طبيعي اعم از موقعيت طبيعي و شرايط آب و هوايي بوده است. استفاده از مفاهيمي چون حيات خلوت، خيابانهايي سرپوشيده باريك و باغها، بيانگر اين شرايط بودهاند. اين قبيل عناصر به منظور تطابق با شرايط آب و هوايي گرم حاكم بر محيط زندگي مسلمانان طراحي ميشدهاند.
همچنين باورهاي مذهبي كانون يا هسته اصلي زندگي فرهنگي مردم مسلمان را تشكيل ميداده است، از اين رو مسجد در سلسله مراتب نهادي و مكاني از جا
يگاه عمده اي برخوردار بوده است: باورهاي فرهنگي و اعتقادي، تفكيك كننده زندگي خصوصي و عمومي و نظام دهنده مناطق مختلف شهر بوده است.
در نتيجه، طرح شهري شامل قلمروهاي خصوصي و عمومي از يكديگر بوده است؛ پس هرگونه فعاليت اقتصادي كه با مبادله و حضور اجتماعي سر و كارداشته باشد از كاربري (خانههاي شخصي) مسكوني جدا بوده و بيشتر اين قبيل فعاليت ها در مناطق عمومي و خيابانهاي اصلي متمركز بوده است.
در شهر اسلامي، اصل حريم شخصي به قانون عرفي و شرعي تبديل شده بود؛ مثلا ارتقاع ديوار را بالاتر از ارتفاع فرد شتر سوار تعيين مي کردند.
سازمان اجتماعي جامعه شهري مبتني بر چشماندازهاي فرهنگي، خاستگاه هاي اعتقادي و همخواني مشترك استوار بوده است. بنابراين توسعه در جهت برآورده ساختن اين گونه نيازها به ويژه اتحاد و خويشاوندي، دفاع، نظم اجتماعي و اعمال مذهبي بوده است.
عواملي چون حرمت ساختار خانواده، حريم شخصي، تفكيك جنسي و تعامل اجتماعي نيرومند به وضوح در شكل ساختماني متراكم منازل حياطدار متجلي و متبلور بوده است. مسايل اجتماعي و حقوقي در تيررس نظر محققان و انديشمندان مذهبي بوده كه در مكاني نزديك به مسجد اصلي (نهاد اجتماعي اصلي) و زندگي اجتماعي- جايي كه اكثر مشاجرات در ميگرفته- زندگي ميكردهاند.
متاسفانه تغيير قدرت سياسي از نظام شورايي اسلام آغازين به رژيمهاي خود كامه- به ويژه اواخر دوران عثماني – منجر به انتقال اماكن سياسي از مركز شهر به كناره شهر به شكل دژ يا (ارگ) شد؛ تا مگر به اين وسيله محافظت بهتري از حاكمان صورت پذيرد. نمونههايي از اين قبيل تداركات را ميتوان در شهرهاي آفريقاي شمالي تحت نام كسبه يا قصبه يافت.
به هرحال شهر اسلامي داراي ويژگي هاي زير بوده است:
nbsp;
– مسجد؛ كه در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه مي کرد. در اينجا نماز جمعه برپا ميشد و مدرسهاي به آن چسبيده بود كه تعاليم علمي و مذهبي را ارايه ميداد.
– بازار؛ در خارج از مسجد اصلي قرار داشت و درآنجا فعاليتهاي اقتصادي شهر عرضه ميشد. توزيع كالا و فروش آن از نظر مكاني اغلب از جنبه ماهيتي شان صورت ميگرفت: اقلام مقدسي مانند شمع، بخور و عطر و اقلامي كه توسط كتابفروشان و صحافان به فروش ميرسيد، در نزديكي مسجد قرار داشت و بقيه كالاها در فاصله دورتري بودند. ناحيه مركزي شهر نيز محل تجمع ساير فعاليتهاي عمومي از قبيل فعاليتهاي اجتماعي، اداري، تجاري، هنري، هنرهاي دستي، حمام و استراحتگاهها بود.
bsp;
– ارگ؛ كه به قصبه مشهور است نماد حاكميت بوده است. قصبه – كه دور تا دور آن ديوار بود- مشتمل بر ناحيهاي بود كه داراي مسجد، باغها و ديوان خانه هاي ساكنان خودش بود و معمولاً در بخش بالايي شهر قرار داشت.
– مناطق مسكوني؛ به مجموعهاي از خانوارهايي گفته شده كه زندگيشان بر نزديكي و صيميت استوار بوده است؛ امري که در پيونددهي شخصي، منافع مشترك و وحدت اخلاقي مشترك متجلي بوده است. اين مناطق مسكوني عملاً متراكم بوده و هركدام داراي مسجد، مدرسه، نانوايي، مغازه اشيا و لوازم ضروري مختص به خود بوده است. آنها هر كدام دروازههاي خودشان را داشتهاند كه معمولاً پس از آخرين عبادت در شب بسته و پيش از آغاز نخستين عبادت صبحگاهي باز ميشدند. مناطق مسكوني در الجزاير و تونس از چنين نمونههايي بودهاند. اين مناطق از لحاظ قومي سازمان يافته بودهاند. برخي مسلمانان نيز در مناطق مسكوني ديگر جمع شده بوده و هر گروه باورهاي فرهنگي خودش را پياده ميكرده و براي آنها جشن ميگرفته اند.
گرچه عامل چند قوميتي از جنبه واقعي در شكل گروهي متجلي بوده اما آنان از نظر اقتصادي، اعتقادي و اجتماعي از يك نظام حقوقي پيشرفته و مشترک برخوردار و در هم ادغام شده بودند و از اين طريق مساوات همه گروهها تأمين ميشد. چنانكه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ عربي بر هيچ عجمي برتري ندارد، مگر به تقوا.
– شبكه خياباني؛ پيوند ميان مناطق مسكوني و مكان اصلي از طريق شبكه باريكي از خيابانهاي پيچ در پيچ صورت ميگرفته است. خيابانهايي كه خود به خيابانها و بنبستهاي شبه خصوصي، خصوصي و عمومي تقسيم ميشدند.
– ديوار؛ همواره ديوار مستحكمي با تعدادي دروازه، شهر را در برميگرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.
– نماي بيروني؛ در بخش بيروني ديوارها، قبرستانها (قبرستانهاي مسلمانان و يهوديان)، بازار هفتگي و غيره وجود داشته است.
فرهنگ و اعتقادات اسلامي بر ساخت و بافت شهرهاي مسلمانان تأثيرات بسياري برجاي نهاد:
1. هر واحد اجتماعي بافت شهري، از استقلال فكري و طراحي ويژهاي در رابطه با شاخص هاي فني و شرايط اجتماعي و اقتصادي مخصوص به خود برخوردار شد.
2. فضاهاي باز كه در قرون گذشته – از صفويه به اين سو شكل گرفتند- متمايز از فضاهاي باز قبلي و مكمل فضاي زندگي در فضاهاي سرپوشيده شدند.
3. معماري يادمانگرا در دوره ايلخاني، تيموري و صفوي كه مجموعاً نمادين و برخوردار از ارزش هاي هنرمندانه بودند به شهرسازي اسلامي اضافه و تثبيت شدند.
4. شهرهاي اسلامي از فرهنگ بصري يگانه اي بهره مند شدند که بي شک در برآورده شدن اين مهم هنرمندان مسلمان نقشي محوري داشتند. تلاشگري هاي آنان – بويژه در حوزه هنرهاي تجسمي – باعث شد تا روح توحيد به عنوان اصلي ترين شاخصه اعتقادي مسلمانان – بيش از پيش ديده و نگريسته شود و از اين مسير آرامش رواني خاصي به ساکنان و مسافران شهرها اعطا گردد.
5. پيوستگي فضايي؛ و آن عبارت بود از تمهيداتي خاص تا برخي عناصر مجموعه شهر و مراكز محلات از طريق يك سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاه هاي اصلي و ميدان ها پيوند خورند و بر از هم گسيختگي فضايي چيره شوند.
نتيجه گيري
پيشرفتها و جهش هاي اروپاييان در عرصه علم جديد و كاربردي كردن علوم و درنتيجه رونق اقتصادي ايشان از يك سو، و توقف علمي و عقب ماندگي اجتماعي كشور ما در سال هاي حاكميت رژيم هاي سلطه گر و مستبدي چون قاجار و پهلوي از سوي ديگر، منجر به برقراري رابطه هاي نامتعادل سياسي، فرهنگي و اجتماعي ما با آنها شد. رابطه هاي يك ط
رفه وارد كننده – مصرف كننده در همه زمينه ها از جمله در عرصه معماري و شهر سازي معمول گشت. شيوه هاي سنتي ساخت و سازهاي فضايي دچار توقف و ركود شد و تحرك لازم براي هماهنگي با تغيير و تحول در نظام توليد، دگرگوني شيوه هاي زندگي، تحولات فضايي، و… توانايي پاسخگويي به زندگي تازه را از دست داد. نظام توليد جهاني و شيوه هاي وابسته به آن در امر ساختمان بر شيوه هاي توليد بومي برتري يافت. نظام توليدي و شيوه هاي زندگي وارداتي و سبك هاي معماري وابسته به آن دوران – كه به دوران مدرن مشهور است – تا دهه اول نيمه دوم قرن بيستم، ملاحظات بوم زيستي را مورد توجه قرار نمي داد. علاوه بر اين سبك مدرن، هيچ گونه پيشينه اي در شرايط بومي و اقليمي ايران و سرزمين هاي مشابه ايران نداشت. به اين ترتيب نظام بومي و فرهنگي معماري و شهرسازي ما با سنت هاي اصيل خود قطع رابطه كرد و از انكشاف و تطور طبيعي تاريخي خود محروم گرديد.
براي برون رفت از تشتت ها و تفرق هايي كه امروزه مبتلابه شهرهاي ما شده اند تحقيق ژرف در آثار گذشته به منظور يافتن چارچوب كالبدي مناسب براي ساخت و سازها، ضروري و باارزش است؛ اما به شرطي كه با ديدي نقادانه و به دور از عتيقه پرستي و افسون گرايي باشد. بي شك تمدني كه براي همه عرصه هاي تعالي انسان مسلمان، رهيافت هاي كارآمدي دارد براي محوري ترين عرصه هاي زيست مادي و معنوي انسان، نمي تواند گفتني هاي درخور توجهي نداشته باشد. گفتمان مباني شهرسازي در فرهنگ و تمدن اسلامي ايراني ما افزون بر وجوه فني و هنري ارزشمندي كه برآن مترتب است گف
تماني استعلايي نيز هست و بسياري از عرصه هاي مكتوم علمي و تمدني را تنوير و تبيين خواهد كرد.
نظام كالبدي و فيزيكي، پوسته بيروني و ظاهر آشكار يك شهر است؛ باطن شهر، ماهيت اعتقادي و فرهنگي آن است. در عين حال تاثير فراوان نظام كالبدي در جهت بخشي به فرهنگ و ماهيت اعتقادي آن قابل انكار نيست. آرمان هاي اساسي شهر اسلامي در لايه هاي باطني شهر و ضابطه هاي حاكم بر رابطه هاي شهروندي نهفته است و البته كالبد آن نيز در اين بستر و ازجهت هماهنگي و رابطه متقابلي كه با درون آن برقرار مي كند، اهميت مي يابد و نه مستقل از آن.
شهري كه مطلوب فرهنگ اسلامي است بي هيچ ترديد، آن شهري است كه ساكنان آن را به آسمان مشترك اعتقادات ديني هرچ
ه بيشتر متوجه سازد و همچون حقيقت همه اديان كه بر كرامت و عزت نفس انسان تاكيد دارند موجبات مكرمت نوع انساني را فراهم آورد. شهري كه نظام شهرسازي آن برتراويده از نظام اعتقادي ديني است و بسترهاي مناسبي را براي تامل انسان ها در خود و تدبر ايشان در صنع حضرت باريتعالي رقم مي زند.
پي نوشت:
1- homosapiens نام علمي انسان به مفهوم بشري آن
2- Ne·an·der·thal noun
3- Pia·get, Jean(1896-1980)
4- Ei·gen, Manfred. Born 1927
5- حلبي، علي اصغر؛ تاريخ تمدن اسلام، تهران، انتشارات اساطير
6- ibn-Khal·dun( 1332-1406(
7- Arab historian. His Muqaddimah (c. 1375) is an important work on the theory of history.
8- قرآن مجيد/ نمل 91
9- قرآن مجيد/ بلد 1و2
10- قرآن مجيد/ تين 3
11- topography
منبع: سايت باشگاه انديشه bashgah.net
برداشت از: www.bpdanesh.ir