ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

خوردنی های حرام در آیات قرآن/بخش دوم

فهرست مطالب

6- حيوان کتک خورده


خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد:


«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و الْمَوْقُوذَة» [17]


« مردار و … حيوان كتك‌خورده بر شما حرام شد»


منظور از واژه‌ی «موقوذه» حیوانی است که بر اثر کتک بسیار و یا ضربه‌ای کاری به وسیله‌ي چوب یا هر ابزار دیگری از پا درآید که خوردن گوشت آن نیز حرام است؛ و نیز همین‌گونه است اگر بر اثر بیماری بمیرد.


7- حیوا
ن پرتاب شده


خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد:


«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و الْمُتَرَدِّيَةُ» [18]


« مردار و … حيوان پرتاب‌شده بر شما حرام شد»


به باور گروهی از جمله «ابن عباس» حیوانی که از کوه یا جای بلندی سقوط کند و یا در چاه بیفتد و بمیرد، در این صورت نیز خوردن گوشت آن تحریم شده است؛ امّا اگر در چاه سقوط کند و امکان کشتار شرعی آن نباشد، اگر پیش از مردن آن کاردی به پیکرش بزنند که بر اثر آن زخم جان دهد، گوشت آن حلال می‌گردد. [19]


8- حيوان شاخ زده شده


خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد:


«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و الْنطيحة » [20]


« مردار و … حيوان شاخ‌زده‌شده بر شما حرام شد»


حیوانی که بر اثر شاخ زدن دیگر حیوانات بمیرد، نيز خوردن گوشت آن حرام
است.


9- شکار مرده‌ی درندگان


خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد:


«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ … و مَا أَكلَ‏َ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ» [21]


«مردار و … و آنچه درّنده (از آن) خورده، بر شما حرام شد مگر آنچه را (زنده دریابید و) سر ببرید…»


خوردني ديگري كه از سوي خداوند حرام شد، گوشت حیوانی است که به وسیله‌ی درنده‌ای شکار شده و بمیرد.


ممكن است فلسفه تحريم اين پنج نوع از گوشت‌هاى حيوانات به خاطر آن باشد كه خون به قدر كافى از آنها بيرون نمى‏رود، زيرا تا زمانى كه رگ‌هاى اصلى گردن بريده نشود، خون به اندازه كافى بيرون نخواهد ريخت. از سوي ديگر خون مركز انواع ميكرب‌ها است و با مردن حيوان قبل از هر چيز خون عفونت پيدا مى‏كند، و به تعبير ديگر اين چنين گوشت‌ها يك نوع مسموميت دارند و جزء گوشت‌هاى سالم محسوب نخواهد شد، مخصوصا اگر حيوان
بر اثر شكنجه يا بيمارى و يا تعقيب حيوان درنده‏اى بميرد مسموميت بيشترى خواهد داشت. به علاوه جنبه معنوى ذبح كه با ذكر نام خدا و رو به قبله بودن حاصل مى‏شود در هيچ يك از اينها نيست.


ولى اگر قبل از آنكه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون بقدر كافى از آنها بيرون بريزد، حلال خواهد بود و لذا به دنبال تحريم موارد فوق مى‏فرمايد: (إِلَّا ما ذَكَّيْتُمْ.)


10. حيوان كشته‌شده بر آستان بت‌ها


«حرمت عليكم ….و ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بالْأَزْلام» [22]


«حرام شد بر شما … هر چه بر آستان بتان ذبح شود و آنچه به وسيله تيرهاى قمار قسمت كنيد.»


در زمان جاهليت بت پرستان سنگ‌هايى در اطراف كعبه نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نداشت، آنها را «نُصب» مى‏ناميدند در مقابل آنها قربانى مى‏كردند و خون قربانى را به آنها مى‏ماليدند، و فرق آنها با بت همان بود كه بت‌ها همواره داراى اشكال و صور خاصى بودند اما «نصب» چنين نبودند، اسلام در اين آيه اينگونه گوشت‌ها را تحريم كرده و مي‌گويد: (و ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُب)


روشن است كه تحريم اين نوع گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد نه جنبه مادى و جسمانى، و در واقع يكى از اقسام «ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِه» مي‌باشد، كه به خاطر رواجش در ميان عرب جاهلى به آن تصريح شده است.


11. حيوان كشته‌شده با بخت‌‌آزمايي


«حرمت عليكم …. أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بالْأَزْلام» [23]


«حرام شد بر شما … آنچه به وسيله تيرهاى قمار قسمت كنيد.»


نوع ديگرى از حيواناتى كه تحريم آن در آيه فوق آمده آنها است كه بصورت «بخت‏آزمايى» ذبح و تقسيم مي‌گرديده و آن چنين بوده كه: ده نفر با هم شرط‌بندى مي‌كردند و حيوانى را خريدارى و ذبح نموده سپس ده چوبه تير كه روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در كيسه مخصوصى مى‏ريختند و به صورت قرعه‏كشى آنها را به نام يك يك از آن ده نفر بيرون مى‏آوردند، هفت چوبه برنده بنام هر كس مى‏افتاد سهمى از گوشت بر مى‏داشت، و چيزى در برابر آن نمى‏پرداخت، ولى آن سه نفر كه تيرهاى بازنده را دريافت داشته بودند، بايد هر كدام يك سوم قيمت حيوان را بپردازند، بدون اينكه سهمى از گوشت داشته باشند، اين چوبه‏هاى تير را «ازلام» جمع «زلم» (بر وزن قلم) مي‌ناميدند، اسلام خوردن اين گوشت‌ها را تحريم كرد، نه به خاطر اينكه اصل گوشت حرام بوده باشد بلكه به خاطر اينكه جنبه قمار و بخت‏آزمايى دارد و مى‏فرمايد: (و أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بالْأَزْلام)


روشن است كه تحريم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حيوانات ندارد، بلكه در هر چيز انجام گيرد ممنوع است و تمام زيان‌هاى فعاليت‌هاى حساب نشده اجتماعى و برنامه‏هاى خرافى در آن جمع مي‌باشد. [24]


آنچه از مجموع بحثهاى فوق و ساير منابع اسلامى استفاده مى‏شود اين است كه روش اسلام در مورد بهره‏بردارى از گوشتها- همانند ساير دستورهايش يك روش كاملا اعتدالى را در پيش گرفته، يعنى نه همانند مردم زمان جاهليت كه از گوشت سوسمار و مردار و خون و امثال آن مى‏خوردند، و يا همانند بسيارى از غربيهاى امروز كه حتى از خوردن گوشت خرچنگ و كرم‌ها چشم‏پوشى نمى‏كنند، و نه مانند هندوها كه مطلقا خوردن گوشت را ممنوع مى‏دانند، بلكه گوشت حيواناتى كه داراى تغذيه پاك بوده و مورد تنفر نباشند حلال كرده و روى روشهاى افراطى و تفريطى خط بطلان كشيده و براى استفاده از گوشتها شرائطى مقرر داشته است به اين ترتيب كه:


1- حيواناتى كه از گوشت آنها استفاده مى‏شود بايد از حيوانات علف خوار باشند، زيرا گوشت حيوانات گوشت‌خوار بر اثر خوردن گوشت‌هاى مردار و آلوده غالبا ناسالم و مايه انواع بيمارى‏ها است، به خلاف چهارپايان علف‌خوار كه معمولا از غذاهاى سالم و پاك استفاده مي‌كنند.


افزون بر آن، همانطور كه در گذشته ذيل آيه 72 سوره بقره گفتيم هر حيوانى صفات خويش را از طريق گوشت خود به كسانى كه از آن مي‌خورند منتقل مي‌كند، بنا بر اين تغذيه از گوشت حيوانات درنده صفت قساوت و درندگى را در انسان تقويت مى‏نمايد، و نيز به همين دليل است كه در اسلام حيوانات جلال يعنى حيواناتى كه از نجاست تغذيه مى‏كنند تحريم شده است.


2حيواناتى كه از گوشتشان استفاده ميشود بايد مورد تنفر نبوده باشند.


3و نيز بايد زيانى براى جسم يا روح انسان توليد نكنند.


4حيواناتى كه در مسير شرك و بت‏پرستى قربانى ميشوند و مانند آنها چون از نظر معنوى ناپاكند تحريم شده‏اند.


5- يك سلسله دستورها در اسلام براى طرز ذبح حيوانات وارد شده كه هر كدام به نوبه خود، داراى اثر بهداشتى يا اخلاقى مي‌باشد. [25]


12. شراب& lt;o:p>


«خمر» كه در زبان فارسي به شراب ترجمه مي‌شود ـ در لغت در اصل به گفته راغب اصفهاني به معنى پوشانيدن چيزى است و لذا به چيزى كه با آن مى‏پوشانند «خمار» گفته مى‏شود هر چند خمار معمولا به چيزى گفته مى‏شود كه زن سر خود را با آن مى‏پوشاند. [26]


در كتاب «معجم مقاييس اللغة» نيز براى «خمر» يك ريشه ذكر كرده كه دلالت بر پوشاندن و اختلاط و آميزش در پنهانى مى‏كند و از آنجا كه شراب عقل انسان را مى‏پوشاند به آن خمر گفته شده زيرا سبب مستى است و مستى پرده‏اى بر روى عقل مى‏افكند و نمى‏گذارد انسان خوب و بد را تشخيص دهد.


البته بايد توجه داشت كه «خمر» در اصطلاح شرع به معنى شراب انگور نيست بلكه به معنى هر مايع مست كننده است خواه از انگور گرفته شده باشد و يا از كشمش يا خرما و يا هر چيز ديگر، هر چند در لغت براى هر يك از انواع مشروبات الكلى اسمى قرار داده شده است. [27]


شراب در قرآن كريم به شدت مذمت و حرام اعلام شده است،‌ اما گفتني است كه خداوند در طي چند مرحله حرمت شراب را اعلام كرد، چنانكه ابتدا در سوره نحل فرمود:


«و مِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُون‏» [28]


«و از ميوه‏هاى نخلها و تاكها شرابى مستى‏آور و رزقى نيكو به دست مى‏آوريد، و خردمندان را در اين عبرتى است‏»


«سكر» در اينجا به معنى مسكرات و مشروبات الكلى است، و معنى مشهور آن همين است.


روشن است كه قرآن در اين آيه هرگز اجازه شراب‌سازى از خرما و انگور نداده بلكه با توجه به اينكه «مسكرات» را در مقابل «رزق حسن» قرار داده اشاره كوتاهى به تحريم خمر و نامطلوب بودن آن نموده است، بنا بر اين نياز به اين نداريم كه بگوئيم اين آيه قبل از نزول تحريم شراب نازل شده و اشاره‏اى به حلال بودن آن است، بلكه به عكس آيه، اشاره به حرام بودن آن مى‏كند و شايد اولين اخطار در زمينه تحريم خمر باشد. [29]


خداوند در سوره نساء مي‌فرمايد:


«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُون» [30]


«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، آن گاه كه مست هستيد گرد نماز مگرديد تا بدانيد كه چه مى‏گوييد.»


خداوند متعال در اين آيه تنها به بيان بطلان نماز در حال مستي اشاره مي‌كند.


خداوند حكيم در ادامه سير بيان تدريجي حكم تحريم شراب در سوره بقره مي‌فرمايد:


«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» [31]


«از تو درباره شراب و قمار مى‏پرسند. بگو: در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى است براى مردم و گناهشان از سودشان بيشتر است»


خداوند متعال در اين آيه شراب را ماده‌اي داراي منفعت معرفي مي‌كند. منفعت شراب به این است که به واسطه خرید و فروش آن مالی بدست می‌آورند و با آشامیدن آن لذت و طرب و نیروی کسب می‌نمايند. [32]با وجود اين، قرآن كريم تصريح مي‌كند كه گناه آن بيش از منافع آن است


پس از آن خداوند متعال در سوره مائده فرمود:


«يا أَي
ُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِر و … رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»
[33]


«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شراب و قمار و … كار شيطان است، از آن اجتناب كنيد تا رستگار شويد.»


در آخر نيز فرمود:


«اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُون [34]


«شيطان مى‏خواهد با شراب و قمار ميان شما كينه و دشمنى افكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد، آيا بس مى‏كنيد؟»


مرحوم علامه طباطبايي پس از بيان اين آيات و مقايسه آنها با يكديگر ده خصوصيت در اين آيات كه تشديد و تاكيد حرمت شراب را مى‏رسانند،‌ چنين بيان مي‌كند:


يكى از جهت اينكه كلمه «انما» در آن بكار رفته است؛


 دوم از اينكه شراب را پليد و رجس خوانده است؛


 سوم اينكه آن را عمل شيطان ناميده است؛


 چهارم از جهت اينكه خداوند صراحتا امر به اجتناب از آن دارد؛


پنجم از جهت اينكه فرموده است در آن اجتناب اميد و انتظار رستگارى هست؛


 ششم از اين جهت كه مشتمل است بر بيان مفاسدى كه بر آشاميدن شراب مترتب است؛


هفتم از اينكه مى‏پرسد، آيا اين مقدار از بيان مرتكبين اين عمل را از عمل زشتشان باز مى‏دارد يا نه؟


هشتم از اينكه بعد از آن همه تاكيد آنان را به اطاعت خدا و رسول امر نموده از مخالفتشان بر حذر مى‏دارد؛


 نهم آنكه مى‏فرمايد خداوند از اينكه شما اطاعتش بكنيد يا نكنيد بى نياز است؛


 دهم اينكه در يك آيه بعد مى‏فرمايد: «لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ …» [35]


پيشتر بيان شد كه تحريم شراب در چند مرحله به وسيله خداوند اعلام شده است. در تبيين دليل اين مسئله مي‌توان گفت كه عرب آن زمان عادت عجيبي به نوشيدن شراب داشت و امر به ترك آن براي آنها بسيار دشوار بود. از اين رو مصلحت در اين بود كه اين حكم در چند مرحله بيان شود.


حکمت تحريم شراب


شراب خواری مضرات طبیعی، اخلاقی و عقلی فراوانی دارد، امّا ضررهای طبیعی و آثار سوء و جسمی این عمل اختلال‌هایی است که در معده، روده، کبد، شش، سلسله اعصاب و شرایین، قلب و حواس ظاهری، چون بینایی و چشایی و غیر آن پدید می‌آورد که پزشکان حاذق قدیم و جدید تألیفات بسیاری نوشته و آمارهای عجیبی ارائه داده‌اند، که از کثرت مبتلایان به انواع مرضهای مهلکی خبر می‌دهد که از این سم مهلک ناشی می‌شود.


و اما مضرّات اخلاقی شراب این است که علاوه بر آثار سویی که گفتیم در درون انسان دارد و علاوه بر اینکه خلقت ظاهری انسان را زشت و بی‌قواره می‌کند، انسان را به ناسزا گویی وامی‌دارد، و نیز به دیگران ضرر می‌رساند، و مرتکب هر جنایتی و قتلی می‌شود، اسرار خود و دیگران هتک و تجاوز می‌کند، تمامی قوانین و مقدسات انسانی را که اساس سعادت زندگی انسانها است باطل و لگدمال می‌کند.


امّا ضررهای عقلیش این است که عقل را زایل و تصرفات عقل را نامنظم و مجرای ادراک را در حال مستی و خماری تغییر می‌دهد، و این قابل انکار نیست و بدترین گناه و فساد هم همین است، چون بقیه فسادها از اینجا شروع می‌شود. [36]


برخي مفسران در اين باره آمار وحشتناكي از نتايج شراب‌خواري ارائه كرده‌اند:


1. به موجب آمارى كه در انگلستان درباره جنون الكلى انتشار يافت، و اين جنون با جنونهاى ديگر در آن مقايسه شده بود، چنين بدست آمده كه در برابر 2249 ديوانه الكلى فقط 53 ديوانه به علل ديگر وجود داشته است!


 2. به موجب آمار ديگرى كه از تيمارستانهاى آمريكا بدست آمده 85 درصد از بيماران روانى آنها را بيماران الكلى تشكيل مى‏دهد!


 3. يكى از دانشمندان انگليسى به نام «بنتام» مى‏نويسد: مشروبات الكلى د
ر كشورهاى شمالى انسان را كودن و ابله، و در كشورهاى جنوبى ديوانه مى‏كند، سپس مى‏افزايد: آئين اسلام تمام انواع نوشابه‏هاى الكلى را تحريم كرده است و اين يكى از امتيازات اسلام مى‏باشد.


4. اگر از كسانى كه در حال مستى دست به انتحار يا جنايت زده و خانه‏هايى را ويران ساخته و خانمان‌هايى را بر باد داده‏اند آمارى تهيه شود، رقم سرسام‏آورى را تشكيل مى‏دهد.


5. در فرانسه، هر روز 440 نفر جان خود را فداى الكل مى‏كنند!


6. طبق آمار ديگرى تلفات بيماريهاى روانى آمريكا در يك سال دو برابر تلفات آن كشور در جنگ جهانى دوم بوده است و به عقيده دانشمندان در بيماريهاى روانى آمريكا مشروبات الكلي و سيگار نقش اساسى داشته‏اند!


7. به موجب آمارى كه توسط يكى از دانشمندان به نام «هوگر» به‏ مناسبت بيستمين سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 درصد قتلهاى عمدى، 75 درصد ضرب و جرح، 30 درصد جرائم ضد اخلاقى (از جمله زنا با محارم!) 20 درصد جرائم سرقت مربوط به الكل و مشروبات الكلى بوده است و به موجب آمارى از همين دانشمند 40 درصد از اطفال مجرم داراى سابقه اثر الكليت هستند.


8. از نظر اقتصادى تنها در انگلستان زيانهاى ناشى از طريق غيبت كارگران از كار به خاطر الكليسم به 50 مليون دلار در سال (تقريبا 1750 مليون تومان) برآورد شده است، كه اين مبلغ بتنهايى مى‏تواند هزينه ايجاد هزاران كودكستان و دبستان و دبيرستان را تامين كند


 9. به موجب آمارى كه در باره زيانهاى مشروبات الكلى در فرانسه انتشار يافته: الكل 137 ميليارد فرانك در سال بر بودجه فرانسه غير از خسارات شخصى به شرح زير تحميل مى‏كند:


60 ميليارد فرانك خرج دادگسترى و زندان‌ها.


40 ميليارد فرانك خرج تعاون عمومى و خيريه& lt;SPAN dir=ltr>.


10 ميليارد فرانك مخارج بيمارستان‌ها براى الكلي‌ها.


70 ميليارد فرانك هزينه امنيت اجتماعى! و به اين ترتيب روشن مى‏شود كه تعداد بيماران روانى و بيمارستان‌ها و قتل‌ها و نزاع‌هاى خونين و سرقت‌ها و تجاوزها و تصادف‌ها با تعداد ميخانه‏ها تناسب مستقيم دارد. [37]


جمع بندی و نتیجه گیری


نتايج حاصل از اين نوشتار عبارتند از:


1. دين مبين اسلام هدف از آفرينش انسان را به كمال رساندن او معرفي كرده است؛


2. غذايي كه انسان مصرف مي‌كند در سلامت جسم و روح او تأثيرگذار است؛


3. نوع غذايي كه به وسيله انسان مصرف مي‌شود از سوي اسلام مورد كنترل قرار گرفته است تا مانع از رشد و كمال انسان نشود؛


4. در دو سوره بقره و مائده حدود دوازده نوع خوردني و آشاميدني مورد تحريم قرار گرفته است كه همگي داراي آثار زيانبار مادي و معنوي هستند؛


فهرست منابع


1- قرآن کریم.


2- راغب اصفهاني، المفردات، نرم افزار جامع‌التفاسير؛


3- شيخ صدوق، الامالي، انتشارات اعلمي؛


4- ــــ، و علل الشرايع، انتشارات داوري؛


5- ــــ، الخصال، قم،‌انشارات جامعه مدرسين؛


6- محسن قرائتی، تفسیر نور، انتشارات مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن؛


7- فضل بن حسن طبرسی، تفسیر مجمع البیان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،


8- سيدمحمدحسين طباطبايي، تفسیر المیزان، قم، انتشارت جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417.


9- شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي؛


10- فخر رازی، & lt;/SPAN>مفاتيح الغيب ، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420؛


11- گروهي از نويسندگان، كتاب مقدس؛


12- ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1374؛


13- حرّ العاملی، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البيت، 1414؛


پی نوشت:


1)  &n
bsp;              
مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115.


2)                  شيخ صدوق، الامالي، ص666، و علل الشرايع، ج2، ص484


3)                  ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه،‌ ج1، ص585.


4)                  مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115.


5)                  ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه،‌ ج1، ص585 و 586.


6)                  شيخ صدوق، علل الشرايع، ج2، ص484 و شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة،‌ ج24، ص100.& lt;o:p>


7)                  مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115.


8)                  سفر لاويان، 11: 7 و 8.


9)                  ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه،‌ ج1، ص586 و 587 و نيز ر.ك. فخررازي، مفاتيح الغيب، ج11، ص283.


10)               مائده/3 و نيز ر.ك. بقرة/173 و نحل/115.


11)               ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص588.


12)               سيدمحمد حسين طباطبايي، الميزان، ج12، ص365.


13)               ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج1، ص588.


14)           &n
bsp;  
مائده/3.


15)               فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص243.


16)    &am p;nbsp;          شيخ صدوق، الخصال، ج2، ص451.


17)               مائده 3.


18)               مائده 3


19)               شيخ طوسي، التبيان، ج3، ص430 و فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص243.


< SPAN style="mso-list: Ignore">20)               مائده/3.


21)               مائده/3.


22)               مائده/3.


23)               مائده/3


24)               مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،‌ ج4، ص260 و 261.


25)               ناصر مكارم شيرازي،‌ تفسير نمونه، ج 4، ص261 و 262.


26)               راغب اصفهاني، المفردات، ذيل ماده «خمر».


27)               مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص118.


28)               نحل/67.


29)               مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه،‌ج1، ص274.


30)               نساء/43.


31)               بقرة/219.


32)               شيخ طوسي، التبيان، ج2، ص213 و طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج2، ص557.


33)               مائده/90.& lt;/SPAN>


34)               مائدة/91.


35)               طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ج6، ص122 – 125.


36)               سيدمحمدحسين طباطبايي، تفسیر المیزان، ج2، ص290.


37)               ناصر مكارم شيرازي، ت
فسير نمونه، ج5، ص75.


http://www.intjz.net

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید