نويسنده: آيت الله العظمي جعفر سبحاني
مقدمه:
هاضمه زمان، حواث تلخ و شيرين و رويدادهاى بزرگ و كوچك را در خود هضم كرده و به تحليل مىبرد، و رويداد هر چند عظيم و شورآفرين و غوغابرانگيز باشد، تا مدتى مىتواند در هاضمه ى جهان باقى بماند و افكار را متوجه خود سازد. اما گذشت شب و روز، ورق خوردن صفحات ايام، رفته رفته حادثه را كم رنگتر مىسازد و از فروغ آن مىكاهد و به تدريجبه صورت مركبى بر صفحات تاريخ درمىآيد و احياناً در تاريخ هم نمىتوان براى آن جاى روشنى پيدا كرد.
در اين ميان، برخى از حوادث، از اين سنت كاملا مستثنى مي باشند و هرگز هاضمه جهان، هر چند هم قوى و نيرومند باشد، قادر به هضم و حل آنها نيست. تو گويى حادثه، بسان برليان در معدهى جهان است كه هرگز قادر به تبديل آن به عنصر ديگر نمىباشد و حرارت و داغى دستگاه گوارش روى آن اثر
نمىگذارد و از اين جهت هيچ گاه منسى و فراموش نمىشود و گذشت زمان آن را فرسوده ننموده و از طراوت آن نمىكاهد.
اين نوع از حوادث استثنايى به خاطر ويژگى خاص خود، از ثبات و استوارى برخوردارند. اين ويژگى عبارت است از پيوند رويداد به دين و آيين يك ملت از يك طرف و پيوند دين با فطرت انسان از طرف ديگر و نتيجه اين دو جهت، ثابت ماندن حادثه در قلوب و نفوس ملتها است.
آفرينش انسان با دين و گرايش به ماورا طبيعت عجين و آميخته است و هرگز از او جدا نمىشود و تا انسان انسان است، پيوسته طبيعت او با چنين كشش و تمايلات همراه مىباشد و طبعا حادثهاى كه پيوند مستقيم با تمايلات درونى و ابدى انسان دارد هرگز به دست فراموشى سپرده نمىشود، و اين اصل يك اصل كلى است كه شرق و غرب نمىشناسد.
روى اين اصل هرگز جامعه اسلمي و تاريخ بشريت شخصيت ممتاز و كم نظير حضرت امام خمينىقدس سره را كه با افكار و انديشه هاى بلند و سعى و تلاشهاى صادقانه خود مسير تاريخ را دگرگون كرده فراموش نخواهد كرد.
شخصيتى كه توانست در پرتو اعتماد به لطف الهى و ايمان به هدف، نظام كهن دو هزار و پانصد ساله را به زباله دان تاريخ بريزد و به جامعه اسلمي هويت تازهاى بخشد و گرد خود فراموشى را از چهره آنان بزدايد و آنان را با شخصيت واقعى خود آشنا سازد.
اين شخصيت و اين رويداد به خاطر پيوندى كه با دين و ايمان مردم دارد، ثابت و پابرجا خواهد بود و گرد نسيان بر روى آن نخواهد نشست.
شخصيت حضرت امام، بنيانگذار انقلاب اسلامي و بيدار كننده جامعه مستضعفان و محرومان، ابعاد مختلف و گوناگونى دارد كه هرگز نمىتوان حق همه آنها را در اين مقاله ادا نمود. او به طور خلاصه، انسان كاملى بود كه علم و عمل را به هم آميخته و عرفان و اخلاق را در خود مجسم نموده و با فقاهت و اجتهاد واقع بينانه، بيانگر احكام و سياست و حقوق اسلمي بوده است.
او نه تنها در مراحل علمي پيشتاز اين مسير بوده، بلكه در مراحل اجتماعى و سياسى يك فرد آگاه از وضع زمان و آشنا به درد و درمان بود و نهيب او بر مستكبران و سلطه جويان، تازيانه اى بود كه پشت آنان را مىلرزاند و نقشه هاى آنان را بر باد مىداد.
مقام عرفانى و فلسفى، فقاهت و اجتهاد، ذوق ادبى و آشنايى او به لطايف كلام، آگاهى او از سياستهاى جهانى و اخلاق آموزنده و سازندهى او،
مناجاتهاى تكان دهنده نيمه شب وى همه و همه پرتوى از ابعاد گسترده ى شخصيت او مىباشند، ولى آنچه مىتوان در اين باره گفت، اين است كه او داراى دو خصيصه گرانقدر بود كه همه آثار و تجليات را به دنبال داشت:
1- ايمان به مبدا و معاد، ايمان اصيل و نيرومند، تو گويى پرده ها از جلوى ديدگانش كنار رفته و ماوراى طبيعت را به راى العين ديده است.
2- عشق به هدف و آرمانهاى اسلمي و ايثارگرى همه جانبه در راه آن.
اين دو عنصر از صفات بارز و عناصر چشمگير شخصيت او به شمار مىرود. روى اين اساس به برخى از ابعاد شخصيت وى اشاره مىنماييم.
1- آگاهى از وضع جهان:
امام صادق عليه السلام در حديث كوتاهى چنين مىفرمايد: «العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس» ؛ انسان آگاه از اوضاع و شرايط زمان هرگز غافلگير حوادث غير مترقب نمىشود.
در اين حديث، يكى از شرايط رهبرى بيان شده است رهبر بايد با ديد نافذ از حوادث تلخ و ناگوارى كه در كمين امت او است از قبل آگاه باشد و براى آن چاره انديشد.
يكى از ابعاد شخصيت حضرت امام، آگاهى او از وضع جهان و شرايط زمان بود و حركتهاى سياسى و الحادى را كه در جهان بر ضد اسلام در حال شكل گرفتن بود، به خوبى مىشناخت و همه را مد نظر داشت و اگر از دوران جوانى، داراى چنين خصيصهاى نبود، هرگز در دوران پيرى و فرتوتى كه زمام امور را ب
ه دست گرفت نمىتوانست انقلاب اسلامي را با چنين صلابت و استوارى، متجاوز از ده سال رهبرى كند و دشمنان را به تعجب و شگفتى وادارد.
او به خاطر چنين خصيصهاى، از دوران جوانى، رجال كشور را مىشناخت، رجال خائن و صالح و تا آنجا كه امكانات زمان اجازه مىداد، از طرق مختلف مسايل سياسى را تعقيب مىكرد.
در دوران پراختناق حكومت «رضاخان» كه از سال 1304 شمسى آغاز شد و در شهريور 1320 به پايان رسيد، تمام وسايل در اختيار دولت بود و كمتر كتابى حتى دور از سياست به چاپ مىرسيد، ولى پس از شهريور20 و ورود متفقين به ايران و شعله ورشدن آتش جنگ جهانى، زنجيرها از قلم و بيان برداشته شد و حضرت امام از اين فرصت استفاده كرد و ضمن رد رساله ى «اسرار هزار ساله» به بيان حقايق پرداخت و پرده ها را بالا زد.
قلم شيوا و بيان لطيف و در عين حال شور انگيز كتاب «كشف اسرار» توانست روح تازه اى در قلوب مسلمانان ايران بدمد. او تحت عنوان «چرا رضاخان با علما بد بود؟» ماهيت حكومت رضاخانى را تشريح و مقام گرانقدر روحانيت را براى مردم روشن كرد.
اين كتاب كه در سال 1323 به چاپ رسيد، شورعظيم و موج بزرگى در ايران پديد آورد. كتاب «كشف اسرار» نه تنها يك كتاب عقيدتى و فكرى است، بلكه يك كتاب كاملا سياسى نيز مىباشد. با آن كه حضرت امام به خاطر دورى از تظاهر آن را بدون ذكر نام مؤلف چاپ كرد و مايل نبود كه مؤلف آن شناخته شود ولى به حكم اين كه «ماكان لله ينمو» هر عملى كه خالصانه براى خدا باشد بيشتر رشد مىكند، نشر كتاب بدون نام مؤلف، سبب اشتهار بيشتر نويسنده شد و در هر حال هر كس آن كتاب را بخواند اذعان مىكند كه اين حضرت امام از همان دوران ديرينه، داراى افكار بلند سياسى بوده و پيوسته مىخواسته نظام اسلمي را جايگزين نظامهاى فاسد كند.
متفقين در سالهاى 1324- 1325 ايران را ترك گفتند و بار ديگر استعمار مصلحت ديد كه فرزند رضاخان بر سر كار باشد و برنامه پدر را با رياكارى خاصى تعقيب كند و به مرور زمان، استبداد را بار ديگر به ايران باز گردانيد و هر چه پيش مىرفتبر قدرت نظام افزوده مىشد. ولى امام را در اين فترت يعنى از سالهاى 25 تا 40 كاملا ساكت و آرام مىبينيم كه تنها به تدريس فقه و اصول و اخلاق و فلسفه مىپرداخت و كمتر در مسايل سياسى بحث مىكرد. چه شد آن قلم شورآفرين و تحرك بخش كه نمونه ى بارز آن كتاب «كشف ا
سرار» بود و چرا از سالهاى 1325 تا 1340 از تحرك باز ايستاد و در مجراى علمي حركت كرد؟ در اين جا نكته اى است كه كمتر به آن توجه مىشود و آن اين است كه:
مرحوم آيت الله العظمي بروجردى در سال 1324 كه براى معالجه از بروجرد به تهران آمده بود، بنا به درخواست زعما و فضلاى قم، رحل اقامت در اين شهر افكند و پس از درگذشت آيت الله العظمي اصفهانى در سال 1325، رشته زعامت را به دست گرفت و رسالت رهبرى را به دوش كشيد و حقا مردى بزرگ و كم نظير و فقيهى بىبديل بود.
امام كه خود يكى از دعوت كنندگان مرحوم آقاى بروجردى به قم بود، وقتى چنين مرجعى را پذيراى مسؤوليت ديد، احساس آرامش كرده، ديگر وظيفه نديد مسايل سياسى را مستقيما تعقيب كند و با خويشتندارى خاصى مهر سكوت بر لب زد و كمتر سخن مىگفت و اين خود از شهامتهاى روحى انسانهاى كامل است كه گاهى با داشتن افكار بلند و رهنمودهاى مؤثر، دم فرو مىبندند. از اين جهت حضرت امام احترام مرجع بزرگ را حفظ نموده و فقط درموارد لزوم و در ملاقاتهاى خصوصى مطالبى را ياد آور مىشد. از اميرمؤمنان عليه السلام متجاوز از 12000 خطبه و نامه و كلمه به جاى مانده است و همه اينها مربوط به دوران پس از رحلت پيامبر است، در حالى كه او در عصر رسالت نيز داراى چنين معلومات و آگاهى بود. اما در مقابل پيامبر كاملا ساكت بود و مهر خاموشى بر لب داشت و ما همين خصيصه را در حضرت امام در عصر مرجعيت مرحوم بروجردى لمس كرديم، ولى همان طور كه ياد آور شديم ايشان در عين حال مساله ى مهم «النصيحه لائمه المسلمين» را فراموش نمىكرد و در مواقع حساس يادآورىهاى لازم را انجام مىداد.
مرحوم آيت الله عظمي بروجردى در فروردين ماه 1341 بدرود زندگى گفت و شاه كه مدتها انتظار مرگ ايشان را مىكشيد، تا برنامه هاى خائنانه ى خود را يكى پس از ديگرى به اجرا درآورد، فرصت را مناسب شمرد تا به تضعيف مرجعيت در ايران بپردازد و براى ارجاع مردم به خارج از ايران، تلگرام تسليتى براى مرحوم آيت الله العظمي حكيم مخابره كرد. او گاهى در سخنان خود مىگفت: اكنون موانع برداشته شده و بايد برنامه هاى اصلاحى اجرا شود و ديگر در ايران شخصيت مهمي كه مانع از اجراى برنامه هاى ما باشد، به چشم نمىخورد.
چيزى نگذشت كه تصويب آيين نامه ى انجمنهاى ايالتى و ولايتى پيش آمد كه در آن اهانت خاصى به كتاب مقدس آسمانى ما شد و پاره اى از قوانين رسمي آن زير پا گذارده شده بود.
طرح آيين نامه «انجمنهاى ايالتى و ولايتى» يك طرح آزمايشى بود تا هيات حاكمه از واكنش آن در محافل روحانى و پايه علاقه آنان به حفظ اصول اسلام آگاه شوند.
رؤوس طرح در روزنامه هاى عصر پايتخت يعنى كيهان و اطلاعات آن روز در نيمه مهرماه 1341 چاپ شد. نگارنده كه يكى از خوشه چينان خرمن علمي حضرت امام به شمار مىرفت،
در جلسات خصوصى شاهد انتقادهاى ايشان از دولت و سوءنيت آن سبت به اسلام بود، از اين جهت فرصت را مغتنم شمرده يك شماره از روزنامه كيهان آن روز را به حضور ايشان برد. ايشان نماز مغرب را به جا آورده بود و مىخواست كه نماز عشاء را شروع كند، در آن لحظه خاطر شريف را از محتواى تصويب آيين نامه ى انجمنهاى ايالتى و ولايتى مستحضر ساخت ناراحتى شديدى در سيماي او احساس كرد. امام نماز عشاء را به جماعت به جا آورد، سپس داماد خود مرحوم اشراقى را احضار و درخواست نمود كه به منزل آيت الله حائرى برود و از ايشان درخواست نمايد كه مراجع وقت را به منزل خويش دعوت كنند تا درباره ى اين تصويب نامه به طور دسته جمعى بينديشند و تصميم بگيرند.
اجتماع با شكوه مراجع درآن شب در خانه ى آيت الله حائرى نشانه وحدت و يگانگى بود و تلگرامهاى همگان حاكى از ثبات و مقاومت روحانيت، در برابر توطئه هاى شاه به شمار مىرفت ولى در اين ميان تلگرام امام از صلابت و سازش ناپذيرى خاصى حكايت مىكرد.
در اين نهضت، كه دو ماه به طول انجاميد، تگرامهاى امام و نامه هاى او به اطراف، ملت را با شخصيت آگاه او آشنا ساخت و مردم به تدريج رهبر خود را شناختند.
جريان انجمنهاى ايالتى و ولايتى به پايان رسيد و دولت وقت با رياكارى خاصى، تصويب نامه را پس گرفت ولى با نيرنگ ديگرى پس از چند ماه تحت عنوان لوايح شش گانه راه خود را تعقيب كرد كه در آن حق و باطل را به هم آميخته بود. در چنين شرايطى صلابت امام و استوارى و استقامت او بيش از پيش آشكار شد و با تحريم رفراندوم و مقاومت در برابر فشار دستگاه و اعلام عزاى ملى، ضربه ى محكمي بر حيثيت هيات حاكمه وارد آورد. در اين اوضاع و شرايط امام در پانزده خرداد 1342 دستگير شد و انتشار خبر دستگيرى امام رستاخيزى در تهران به پا كرد كه در نتيجه آن عدهاى از فرزندان اسلام به وسيله دژخيمان شاه به شهادت رسيدند و روز پانزده خرداد براى هميشه روز عزا اعلام شد. امام پس از هشت ماه، سرانجام بر اثر فشارهاى داخلى و خارجى آزاد شد و به قم بازگشت.
چيزى نگذشته بود كه مصونيت مستشاران امريكايى (كاپيتولاسيون) در آبان ماه 1343 پيش آمد و مجلس شوراى آن روز ذلت اسلام و مسلمين را با تصويب آن امضا كرد.
امام با سخنرانى گرم و شورانگيز و هيجان آفرين و با پرخاشگرى خاص خود انقلاب نوينى را به پا كرد كه منجر به دس
تگيرى و تبعيد ايشان به تركيه گشت.
هيات حاكمه از تبعيد امام به تركيه طرفى نسبت و سرانجام پس از سنجش ها و محاسبات فراوان تصميم گرفت كه در سال 1346 امام را از تركيه، به نجف اشرف تبعيد كند تا در آن محيط علمي محصور گردد و سخنان او كمتر شنيده شود. ولى اين رهبر آگاه در اقامت چهارده ساله ى خود در نجف، تمام حركتها را در ايران زير نظر داشت و به هسته هاى مقاومت كمك مىنمود و از طريق نامه و سخنرانى و ارسال پيامها بر شور مردم و هيجان آنان مىافزود.
سرانجام دستگاه بر اثر بىخردى با نشر مقاله اى در اطلاعات بر ضد امام، گور خود را به دست خود كند. اين بار، يك نهضت گسترده همه جانبه به وجود آمد كه ديگر دستگاه نتوانست آن را مهار كند و اين انقلاب از دى ماه 1356 تا 22 بهمن 1357 ادامه يافت.
اعتصابهاى دسته جمعى روحانيون، حوزههاى علميه، دانشگاهها، مراكز صنعتى، و ادارى و سرانجام نيروهاى انتظمي سبب شد كه رژيم 2500 ساله در 22 بهمن 57 فروريخته و به تاريخ سپرده شود.
امام از 22 بهمن به عنوان يك مرجع و رهبر سياسى و دينى مطلق شناخته شده و با درايت و ژرف بينى خاصى بسيارى از توطئه ها را خنثى نمود و توانست درخت اسلام را در سرزمين ايران آبيارى نموده و پس از ده سال رهبرى، نظام با شكوه اسلمي را به امتى كه تربيت كرده بود تحويل دهد.
ادامه دارد…
http://salat.ir