ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

سرزمین محبت

فهرست مطالب

امام عصر (عج) تجلى رحمت گسترده الهی است؛ بايد که نمودها و جلوه‏هاى مهر و محبت او را به تمام انسان‏ها، به ويژه دوستداران آن امام نشان داد تا بدانیم و تکرار کنیم مناجات شاکرین را….، در شرايط امروز و براى انسان خسته و تنها‏ى معاصر، این موضوع از اهميت بسیاری برخوردار است؛ چرا كه بسيارى، به جاى مهر، بر قهر آن امام همام تاكيد ورزيده‏اند و… السلام عليك ايها الرحمة الواسعة. (1) ان رحمة ربكم وسعت كل شئ و انا تلك الرحمة. (2) اللهم هب لنا رافته و رحمته و دعاءه و خيره. (3) و اشفق عليهم من آبائهم و امهاتهم. (4) امام، مظهر اسماى حسناى الهى و تجلى رحمت واسع حق است.


 كسى كه تربيت‏شده‏ى خداى رحمان باشد، مظهر حمت‏بى‏كران الهى است. در وسعت‏سينه‏ى او كه درياها هم به چشم نمى‏آيد، كران، تا به كران عشق به همه‏ى انسان‏ها موج مى‏زند. امام، پدرى مهربان، همدمى شفيق و همراهى خيرخواه است. (5) در حجم نگاه سبز او، افق هم، رنگ مى‏بازد. حضرت مهدى عليه السلام، شاهد همه‏ى دردها و آلام انسان‏ها است. دل او، دل بيدارى است كه همراه هر تازيانه و هر قطره‏ى خون و هر فرياد، حضور دارد و درد و رنج مرا از من بهتر و بيش‏تر احساس مى‏كند و براى من بيش از خود من مى‏سوزد، چرا كه معرفت و محبت من، محدود و غريزى است، در حالى كه معرفت او، حضورى و محبت او به وسعت وجودى او باز مى‏گردد و تجلى رحمت واسعه‏ى حق است. (6) دريغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدى عليه السلام گفته‏اند و ما را از شمشير و جوى خون او ترسانده‏اند و از مهر و عشق او به انسان‏ها و تلاش و فريادرسى او به عاشقان و منتظران خود كم‏تر گفته‏اند! هيچ كس به ما نگفت كه اگر او بيايد، فقيران را دستگيرى، بى خانمان‏ها را سامان، بى كسان را همدم، بى همسران را همراه، غافلان را تذكر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در يك كلام، خاك نشينان عالم را تاك نشين خواهد كرد. قهر او نيز جلوه‏ى محبت او است، چه اين‏كه قهر او
بر جماعتى اندك و ناچيز از معاندان و نژاد پرستانى خواهد بود كه على‏رغم رشد فكرى انسان‏ها در آن عصر، و هدايت‏ها و معجزات آن حضرت و نزول مسيح (ع) از آسمان و اقتدايش به وى، باز هم به او كفر مى‏ورزند و حكومت عدل‏اش را گردن نمى‏گذارند و در زمين فساد مى‏كنند، كسانى مانند صهيونيست‏ها كه دشمن انسانيت‏اند و جز زبان زور، هيچ زبانى نمى‏فهمند، و اين، يعنى خارها را از سر راه انسان و انسانيت‏برداشتن و مهر در چهره‏ى قهر. آرى، چه سخت است مولاى مهربانى را كه رحمت واسع حق است و در دل‏اش، عشق به انسان‏ها موج مى‏زند، به چنين اتهام‏هايى خواندن و «مير مهر» را، «مير قهر» نشان دادن! سزاوار است در ايام ولادت تجلى رحمت واسع حق، مرورى به گوشه‏هايى از جلوه‏هاى مهر و محبت آن امام همام و آخرين ذخيره‏ى الهى داشته باشيم.


 1. ناميدن (ياد كردن حضرت برخى از دوستداران خود را به اسم) نام هر كس، عاطفى‏ترين، شخصى‏ترين و مورد علاقه‏ترين نشانه‏ى هر كس است. آن‏گاه كه نام ما را مى‏خوانند، چه بسيار مايه‏ى شادمانى و سرور ما مى‏گردد. هر چه، خواننده‏ى ما، محبوب‏تر و زيباتر، شنيدن صداى دل رباى او و شنيدن اسم و نام خود از زبان او دل پذيرتر و سرور انگيزتر. به راستى چه ابتهاجى دارد آن‏كه نام خود را از زبان خداى عالم مى‏شنود: سلام على ابراهيم، سلام على نوح، سلام على آل ياسين،…. مهدى (عج) همه‏ى مردم و بويژه شيعيان خود را نيك مى‏شناسد و با نام تك تك آنان آشناست. (7) نامه‏ى اعمال ما، هر هفته، به خدمت‏حضرت‏اش عرضه مى‏شود. او، هرگز، ياد ما را از خاطر نمى‏برد (ولا ناسين لذكركم) چه شعف‏انگيز است كه در سرزمينى غريب، يكه و تنها آن‏جا كه راه را گم كرده‏اى، ناگهان، كسى با زبان آشنا، تو را بخواند و با مهربانى، تو را در آغوش نگاه‏اش بنشاند.


روزى آية‏الله العظمى بهاءالدينى به من گفت: امسال، در مكه‏ى معظمه در مجلسى كه آقا امام زمان (عج) تشريف داشتند، اسم افرادى برده شد كه مورد عنايت آقا بودند، از جمله‏ى آنان حاج آقا فخر (8) بود. خودم را به آقا فخر رساندم و از ايشان پرسيدم: «چه كرده‏اى كه مورد عنايت‏حضرت واقع شده‏اى؟» گريه كرد و پرسيد: «آقاى بهاءالدينى نگفت چه گونه خبر به ايشان رسيده است؟» گفتم: «نه‏». حاج آقا فخر گفت: «من، كارى نداشته‏ام، جز اين‏كه مادر من، علويه است و افليج و زمين‏گير شده است. تمام خدمات او را خود بر عهده گرفته‏ام، حتى حمام و شست‏وشوى او را. من گمان مى‏كنم، خدمت‏به مادر، مرا مورد عنايت‏حضرت قرار داده است‏».(9) للاخ السديد والولي الرشيد الشيخ المفيد ابى عبدالله محمد بن محمد بن النعمان، ادام الله اعزازه.(10)


 2. سلام (تحيت و سلام امام بر دوستداران خود) سلام، تحيت و بركت و رحمت و سلامتى است؛ نشانه‏ى محبت و صفا، اخلاص و يك رنگى است؛ رمز عاشق و معشوق، مريد و مراد است. سلام خدا و امام بر هر كس، مهر تاييدى است‏بر كارنامه‏ى او. «سلام على ابراهيم» در روايت است، آن گاه كه فرشتگان الهى، نزد ابراهيم آمدند و بشارت تولد فرزند براى او آوردند و بر او سلام كردند، لذتى كه ابراهيم عليه السلام از سلام اين فرشتگان برد، با تمام دنيا، برابرى نداشت. به راستى چه لذتى دارد سلام مولا! (11) «سلام عليك ايها الولي المخلص لنا في الدين، المخصوص فينا باليقين‏» «سلام عليك ايها الناصر للحق، الداعي الى كلمة الصدق‏» (12) چون ثلث از راه را تقريبا [برگشتم] سيد جليلى را دي
دم كه از طرف بغداد رو به من مى‏آيد. چون نزديك شد، سلام كرد… (13)


3. معانقه و در آغوش گرفتن چون نزديك شد، سلام كرد و دست‏هاى خود را گشود براى مصافحه و معانقه و فرمود: «اهلا و سهلا!» و مرا در بغل گرفت و معانقه كرديم و هر دو هم را بوسيديم.(14) چرا اين طور نباشد و حال آن‏كه حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) مرا شبى در مسجد كوفه به سينه‏ى خود چسبانيده است. (15) در اين موقع وارد مسجد سهله شديم، در مسجد كسى نبود. ولى پدرم در وسط مسجد ايستاد كه نماز استغاثه بخواند. شخصى از طرف مقام حجت عليه السلام نزد او آمد. پدرم به او سلام كرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: اين كيست؟ گفتم: آيا حضرت حجت عليه السلام است؟ فرمود: پس كيست؟ !(16)


 4. نظارت (آگاهى از احوالات جامعه‏ى شيعه) «فانا نحيط علما بانبائكم ولايعزب عنا شى‏ء من اخباركم‏» ما بر اخبار و احوال شما، آگاه‏ايم و هيچ چيز از اوضاع شما، بر ما پوشيده و مخفى نمى‏ماند. «انا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم اللاواء واصطلمكم الاعداء» ما، در رسيدگى و سرپرستى شما، كوتاهى و اهمال نكرده‏ايم و ياد شما را از خاطر نبرده‏ايم، كه اگر جز اين بوده دشوارى‏ها و مصيبت‏ها، بر شما فرود مى‏آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى‏كردند. «صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشى فى اسواقهم و يطا فرشهم …» صاحب اين امر، در ميان آنان، راه مى‏رود و در بازارهايشان رفت و آمد مى‏كند، روى فرش هايشان گ
ام بر مى‏دارد…


5. شريك غم و شادى در اين مورد، طوايفى از روايات وجود دارد كه صاحب مكيال المكارم آن‏ها را متذكر شده است. (17) جداى از آن ها از ديگر ائمه عليهم السلام نيز در اين مورد، روايات فروانى به ما رسيده است: امام اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد: «انا لنفرح لفرحكم و نحزن لحزنكم…» ما، در شادمانى شما، شاد، و براى اندوه شما، اندوهگين مى‏شويم… (18) امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: « والله! لانا ارحم بكم منكم بانفسكم…» به خدا سوگند! كه من، نسبت‏به شما، از خود شما، مهربان‏تر و رحيم ترم. (19) امام رضا عليه السلام نيز مى‏فرمايد: « ما من احد من شيعتنا ولا يغتم الا اغتممنا لغمه ولا يفرح الا فرحنا لفرحه…» هيچ يك از شيعيان ما، غم زده نمى‏شود، مگر اين‏كه ما نيز در غم آنان، غمگين، و از شادى آنان، شادمانيم، و هيچ يك از آنان، در مشرق و مغرب زمين، از نظر ما، دور نيستند و هر يك از شيعيان ما كه بدهى از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده‏ى ما است…


 6. دعا براى دوستداران خود امام عليه السلام همواره، بر دوستداران خود دعا مى‏كند. صاحب مكيال المكارم در اثبات اين مدعا، چنين مى‏گويد: چون مقتضاى شكر احسان، همين است. و دليل بر آن، فرمايش مولى صاحب الزمان عليه السلام در دعايى است كه در مهج الدعوات مى‏باشد: و كسانى كه براى يارى دين تو، از من پيروى مى‏كنند، نيرومند كن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان
من و ايشان، پيروزشان گردان (20) بدون شك، دعا كردن براى آن حضرت و براى تعجيل فرج آن جناب، تبعيت و نصرت او است؛ چون يكى از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان عليه السلام يارى كردن به زبان است، و دعا براى آن حضرت، يكى از انواع يارى كردن به زبان مى‏باشد؛ و نيز دليل بر اين معنا است كه در تفسير على بن ابراهيم قمى، ذيل آيه‏ى شريفه «واذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها» (21)؛ و هرگاه مورد تحيت [بدرود و ستايش ] واقع شديد، به بهتر يا نظير آن، پاسخ دهيد.» گفته است: «سلام و كارهاى نيك ديگر.(22) واضح است كه دعا، از بهترين انواع نيكى است، پس اگر مؤمن، براى مولاى خود، خالصانه دعا كند، مولايش هم براى او خالصانه دعا مى‏كند، و دعاى آن حضرت، كليد هر خير و داس هر شر است. شاهد و مؤيد اين مدعا، روايتى است كه قطب راوندى، در خرايج آورده كه گفت: جمعى از اهل اصفهان، از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علويه، نقل كردند كه: شخصى به نام عبدالرحمان، مقيم اصفهان شيعه بود. از او پرسيدند: «چرا به امامت‏حضرت على النقى‏(ع) معتقد شدى؟ گفت: چيزى ديدم كه موجب شد من اين چنين معتقد شوم. من مردى فقير، ولى زباندار و پر جرات بودم. در يكى از سال‏ها، اهل اصفهان مرا با جمعى ديگر براى شكايت‏به دربار متوكل بردند، در حالى كه بر آن دربار بوديم دستورى از سوى او بيرون آمد كه على بن محمد بن الرضا‏(ع) احضار شود. به يكى از حاضران گفتم: «اين مرد كيست كه دستور احضارش داده شده؟» گفت: «او، مردى علوى است كه رافضيان، معتقد به امامت‏اش هستند.سپس گفت: «چنين مى‏دانم كه متوكل، او را براى كشتن احضار مى‏كند.» گفتم: «از اين‏جا نمى‏روم تا اين مرد را ببينم چه‏گونه شخصى است؟» گويد: «آن‏گاه او، سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست و چپ راه، در دو صف ايستاده به او نگاه مى‏كردند. هنگامى كه او را ديدم، محبت‏اش در دل‏ام افتاد. بنا كردم در دل براى او دعا كردن كه خداوند، شر متوكل را از او دفع كند، او، در بين مردم پيش مى‏آمد و به كاكل اسب‏اش نگاه مى‏كرد، و به چپ و راست نظر نمى‏افكند، من در دل پيوسته برايش دعا مى‏كردم. هنگامى كه كنارم رسيد صورتش را به سويم گردانيد. آن‏گاه فرمود: «خداوند، دعايت را مستجاب كند، و عمرت را طولانى، و مال و فرزندات را زياد. از هيبت او، بر خود لرزيدم و در ميان رفقايم افتادم. پرسيدند: «چه شد؟» گفتم: «خير است.» و به هيچ مخلوقى نگفتم. پس از اي
ن ماجرا، به اصفهان برگشتيم. خداوند، به بركت دعاى او، راه هايى از مال بر من گشود، به طورى كه امروز، من، تنها، هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم، غير از مالى كه خارج از خانه، ملك من است، و ده فرزند دارا شدم، و هفتاد و چند سال از عمرم مى‏گذرد. من، به امامت اين شخص معتقدم كه آن چه در دل‏ام بود، دانست و خداوند، دعايش را درباره‏ام مستجاب كرد (23) مى‏گويم: اى خردمند! نگاه كن چه‏گونه امام هادى عليه السلام دعاى اين مرد را پاداش داد به اين‏كه در حق او دعا كرد به آن چه دانستى، با اين‏كه در آن هنگام او از اهل ايمان نبود، پس آيا چه‏گونه درباره‏ى حضرت صاحب الزمان عليه السلام فكر مى‏كنى؟ به گمان‏ات اگر براى‏اش دعا نمايى، او دعاى خير در حق‏ات نمى‏كند، با اين‏كه تو از اهل ايمان هستى؟ نه! سوگند به آن‏كه انس و جن را آفريد، بلكه آن جناب براى اهل ايمان دعا مى‏كند، هر چند كه خودشان از اين جهت غافل باشند، زيرا كه او، ولى احسان است. در تاييد آن‏چه در اين جا ذكر شد، يكى از برادران صالح، براى‏ام نقل كرد كه آن حضرت عليه السلام را در خواب ديده، آن حضرت، به او فرموده‏اند: من، براى هر مؤمنى كه پس از ذكر مصائب سيد الشهداء، در مجالس عزادارى، دعا كند، دعا مى‏كنم. از خداوند، توفيق انجام دادن اين كار را خواهان‏ايم كه البته، او، مستجاب كننده‏ى دعاها است. (24)


 7. آمين بر دعاهاى دوستداران خود امام مهدى (عج) بر دعاهاى ما «آمين‏» مى‏گويد. امام اميرالمؤمنين عليه السلام به زميله مى‏فرمايد: اى زميله! هيچ مؤمنى نيست كه بيمار شود، مگر اين‏كه به مرض او مريض مى‏شويم، و اندوهگين نشود مؤمنى، مگر اين‏كه به خاطر اندوه او، اندوهگين گرديم، و دعايى نكند مگر اين‏كه براى او آمين گوييم، و ساكت نماند مگر اين‏كه براى‏اش دعا كنيم. (25)


 8. نامه (به شيخ مفيد، سيد ابوالحسن اصفهانى و…) «انه قد اذن لنا فى تشريفك بالمكاتبة. هذا كتابنا اليك ايها الاخ الولى‏» «هذا كتابنا باملائنا و خط ثقتنا. هذا كتاب اليك… ولاتظهر على خطنا الذى سطرناه‏»(26) «ارخص نفسك واجعل مجلسك فى الدهليز واقض حوائج الناس، نحن ننصرك‏» خودت را براى مردم ارزان كن و در دست‏رس قرار بده، محل نشستن‏ات را در دهليز خانه‏ات انتخاب كن، تا مردم، سريع و آسان، با تو ارتباط داشته باشند و حاجت‏هاى مردم را بر آور. ما، يارى‏ات مى‏كنيم‏(27)


 9. عيادت داستان‏هاى متعددى از عيادت حضرت حجت (عج) از دوستداران خود در كتاب‏ها نوشته شده است. از جمله‏ى آن‏ها عيادت حضرت، از حاج ملاعباس تربتى و حاج سيد عبدالله رفيعى است. (28)


 10. تشييع حضرت، در تشييع جنازه‏ى برخى دوستداران مخلص خود، شركت مى‏كند. در اين مورد، نمونه‏هاى فراوانى است: آقای امامى كاشانى، در جلسه‏ى سوم مجلس ختمى كه در «مسجد اعظم قم‏»، از طرف اساتيد حوزه‏ى علميه‏ى قم برگ
زار شده بود، در سخنرانى خود فرمودند: يكى از افرادى كه مورد وثوق است و گاهى اخبارى را در دسترس‏ام قرار مى‏دهد، گفت: «به منظور شركت در تشييع جنازه‏ى حضرت آية الله العظمى گلپايگانى‏قدس سره از تهران به قم رفتم و به مسجد امام حسن مجتبى عليه السلام رسيدم. در آن‏جا به دو نفر از اصحاب حضرت حجت، ارواحنا فداه، برخورد كردم. آنان به من گفتند: «امام زمان عليه السلام در مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام تشريف دارند، برو آقا را ملاقات كن‏». با عجله، خودم را به مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام رساندم و وارد مسجد شدم. در آن هنگام اذان ظهر را گفته بودند. من، متوجه شدم كه حضرت، با سى نفر از اصحاب، مشغول نماز هستند. اقتدا كردم. بعد از نماز، حضرت فرمودند: «ما، از همين جا تشييع مى‏كنيم…». از مسجد خارج شديم و دنبال جمعيت، با آقا رفتيم تا به صحن رسيديم. (29) مرحوم آية الله سيد محمد باقر مجتهد سيستانى، پدر آية الله العظمى حاج سيد على سيستانى، دامت‏بركاته، در مشهد مقدس، براى آن‏كه به محضر امام زمان عليه السلام شرفياب شود، ختم زيارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدى از مساجد شهر آغاز مى‏كند. ايشان مى‏فرمود: «در يكى از جمعه‏هاى آخر، ناگهان، شعاع نورى را مشاهده كردم كه از خانه‏اى نزديك به آن مسجدى كه من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم، مى‏تابيد. حال عجيبى به من دست داد و از جاى برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه‏ى كوچك و فقيرانه‏اى بود كه از درون آن، نور عجيبى مى‏تابيد. در زدم. وقتى در را باز كردند، مشاهده كردم كه حضرت ولى‏عصر امام زمان عليه السلام، در يكى از اتاق‏هاى آن خانه، تشريف دارند و در آن اتاق، جنازه‏اى را مشاهده كردم كه پارچه‏اى سفيد روى آن كشيده بودند. وقتى كه من وارد شدم و اشك‏ريزان سلام كردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا اين گونه به دنبال من مى‏گردى و اين رنج‏ها را متحمل مى‏شوى؟ ! مثل اين باشيد (اشاره به آن جنازه كردند) تا من به دنبال شما بيايم.» بعد فرمود: «اين، بانويى است كه در دوره‏ى بى حجابى (دوران رضا خان پهلوى)، هفت‏سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند.» ! (30) و (31)


 11. دفع بلا «انا خاتم الاوصياء و بى يدفع الله عزوجل البلاء عن اهلى و شيعتى‏» «من، آخرين وصى‏ام و خداوند، به واسطه من بلا، را از اهل و شيعيان من دور مى‏سازد». (32)


 12. پيام آن بزرگوار، در فرازهاى مهمى از تاريخ، پيام‏هايى براى جامعه‏ى شيعه يا برخى افراد مى‏فرستد. داستان فتواى حرمت استعمال تنباكو به ميرزاى شيرازى (33) و پيام به سيد ابوالحسن اصفهانى نمونه‏هاى خوبى است.(34)


 13. مسجدها و مقام‏ها (مسجد سهله، جمكران، امام حسن مجتبى عليه السلام…) امام، جايگاه‏هايى را براى عبادت و توجه به خود مى‏گزيند و با نشانه‏ها و كراماتى، همراه مى‏كند و همگان را به آن‏جا فرا مى‏خواند تا خدا را بخوانند و متوجه امام خود باشند و فرج او را كه فرج خود آنان است، بخواهند. در ايران اسلامى، مسجد جمكران، از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. (35)


 14. نيابت قرار دادن حضرت نايبى را براى خود در ايام غيبت، يكى از مهم‏ترين جلوه‏هاى محبت‏حضرت به شيعيان است« و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا.» (36)


 15. تعليم حضرت، دعاها (37)، زيارات، پرسش‏هاى علمى برخى علما (38)، را… تعليم مى‏دهد. از جمله‏ى دعاها، زيارت آل ياسين، عظم البلاء (39)، زيارت رجبيه است كه هر يك، داراى مضامين بسيار بلندى‏اند. حكايت‏سيد رشتى و سفارش امام عصر (عج) بر خواندن نافله و عاشورا و جامعه، بسيار شنيدنى است. (40) «طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانكارنا» طلب معارف از غير طريق ما اهل بيت، مساوى با انكار ما است‏.(41) سفارش حضرت به قرائت قرآن و ادعيه و زيارات. (42)


 16. درس آموزى داستان شيعيان بحرين و اين‏كه ما آماده‏ايم، پس چرا حضرت نمى‏آيد و انتخاب يك نفر از ميان خود به عنوان بهترين فرد و برخورد حضرت با آن فرد و فرستادن پيام به اين‏كه در فلان روز و فلان مكان، همه‏ى شيعيان جمع شوند و درس مهمى كه حضرت به آنان مى‏دهد…. (43)


17. از غربت تا حكومت در هنگام شهادت امام عسكرى عليه السلام شيعه، در غربت است و در حيرتى جانكاه به سر مى‏برد، اما روزی فرا خواهد رسید که آن حضرت قيام مى‏كند و پيروز مى‏شود. آيا اين چيزى جز عنايات و امداد حضرت است؟ خداى تعالى به پيامبرش مى‏گويد: به ياد بياور آن زمانى كه در غربت‏بوديد و از اين‏كه شما را نربايند، در هراس بوديد (44) و… مقايسه‏ى وضع گذشته و امروز ما، درس‏هاى زيادى از جلوه‏هاى محبت‏يار را با خود به همراه دارد. در اين زمينه، كلام حضرت به مرحوم ميرزاى نايينى نمونه‏ى گويايى است: «اين‏جا (ايران) شيعه خانه‏ى ما است. مى‏شكند، خم مى‏شود، خطر هست، ولى ما نمى‏گذاريم سقوط كند. ما او را نگه‏ مى‏داريم.(45)


 18. فريادرسى (دستگيرى درماندگان و راه‏يابى گمشدگان) داستان‏هاى متعددى وجود دارد در مورد اين‏كه چه‏گونه حضرت به فرياد برخى از مستضعفان جهان و دوستداران خود مى‏رسند: داستان مرحوم آقاى نمازى شاهرودى كه چه‏گونه كاروان آنان، راه را در مكه كم كرد و…(46) سرخ پوستان سه قبيله از قبائل داكوتاى شمالى و منطقه‏ى قطب، در هنگام نياز و نيز گم كردن راه در يخ‏هاى قطبى و جنگل، از فردى به نام «مهدى‏» كمك مى‏طلبند كه تا اين اواخر از ارتباط اين نام با اسلام و يا اصولا مكتب اسلام نيز اطلاعى نداشتند پس از اطلاع از اين موضوع، تعدادى از دانشجويان سرخ‏پوست‏به اسلام گرويدند. توضيح خبرنامه: زبان‏شناسان و محققان زبان‏هاى بومى آمريكاى شمالى كشف كرده‏اند كه ريشه‏ى «مهد» و «مهدى‏» در زبان‏هاى بومى اوليه، در كشورهاى شمالى و جنوبى آمريكا، از جن
به‏ى بسيار مذهبى و اسرارآميزى برخوردار است. (47)


 19. دفاع (فردى و جمعى( موارد متعددى است مبنى بر اين‏كه حضرت، از برخى دوستداران خود دفاع مى‏كند (داستان ضربه‏ى صفين (48) و دفاع از وحيد بهبهانى (49) اين دفاع، منحصر به موارد شخصى و فردى نيست، بلكه در مواردى، از جامعه‏ى شيعه دفاع مى‏كند و باعث‏حفظ آنان مى‏شود (داستان انار كه مربوط به شيعيان بحرين و وزير آن كه دست نشانده‏ى انگليسى‏ها بوده است و…(50)


20. هدايت افراد متعددى، به دست‏حضرت هدايت‏شدند. از آن جمله است‏بحرالعلوم يمنى (51)


 21. برآوردن حاجات و رفع مشكلات داستان‏هاى متعددى نقل شده كه حضرت، برآورنده‏ى حاجات و مشكل گشاى بسيارى از افراد بوده‏اند.(52)


 22. شفا داستان‏هاى فراوانى وجود دارد كه حضرت، بسيارى از بيماران لاعلاج را كه به آن حضرت متوسل شده‏اند شفا داده است. (53)


 23.همسفره شدن شيخ اسدالله زنجانى فرمود: «اين قضيه را دوازده نفر از بزرگان، از شخصى كه در محضر سيد بحرالعلوم‏قدس سره بود، نقل كردند. آن شخص مى‏گويد:هنگامى كه جناب آقاى شيخ حسين نجفى، از زيارت بيت الله الحرام به نجف اشرف مراجعت كرد، بزرگان دين و علما، براى تبريك و تهنيت، به حضور او رسيدند و در منزل ايشان جمع شدند. سيد بحرالعلوم‏قدس سره چون با جناب آقا شيخ حسين، كمال رفاقت و صميميت را داشت، در اثناى صحبت، روى مبارك خويش را به طرف او گرداند و فرمود: «شيخ حسين! تو، آن قدر سربلند و بزرگ گشته‏اى، كه بايد با حضرت صاحب الزمان عليه السلام هم كاسه و هم غذا شوى!». شيخ، متغير و حالش دگرگون شد. حضار مجلس، از شنيدن سخن سيد بحرالعلوم، اصل قضيه را از ايشان سؤال كردند. سيد فرمود: «آقا شيخ حسين! آيا به ياد ندارى كه بعد از مراجعت از حج در فلان منزل بودى، در خيمه‏ى خود نشسته و كاسه‏اى كه در آن آبگوشت‏بود؛ براى ناهار خود آماده كرده بودى، ناگاه، از دامنه‏ى بيابان، جوانى خوش‏رو و خوش‏بو در لباس اعراب، وارد گرديد و از غذاى تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح همه عوالم امكان، حضرت صاحب الامر و الزمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف) بوده‏اند».(54) چهارشنبه‏ها به مسجد سهله مى‏رفتم و مراقب خود بودم و غذاى اندك و غير حيوانى مى‏خوردم. در حدود چهارشنبه‏ى 34 يا 35 بود كه شبى در مسجد به هنگام دعا و عبادت، ديدم مرد عربى آمد در كنارم نشست، ابتدا قرآن خواند و سپس مرا به سخن
گرفت. من پاسخ او را با اكراه مى‏دادم و نخواستم با او حرف بزنم، زيرا او را مانع كارم مى‏دانستم، در اين هنگام، سفره باز كرد و به خوردن غذاى چرب و پر از گوشت (پلو ته‏چين) پرداخت و به من نيز اصرار مى‏كرد كه بيا با من از اين غذا بخور. از او اصرار بود و از من امتناع، سرانجام به او گفتم من در شرايطى هستم كه غذاى حيوانى نمى‏خورم آن مرد گفت: بيا بخور، آن‏چه را شنيدى معنايش آن است كه مثل حيوان نخور نه آن‏كه حيوانى نخور.(55)


 24. تذكر حضرت عليه السلام به او فرمودند: براى از دست دادن مال و ضررى كه امسال ديده‏اى غم مخور؛ زيرا خداوند مى‏خواهد بدين وسيله تو را امتحان كند. مال مى‏آيد و مى‏رود. آن‏چه ضرر كرده‏اى به زودى جبران خواهد شد و قرض‏هايت را پرداخت‏خواهى كرد. (56)


 25. زيارت و حج نيابى حضرت ولى‏عصر عليه السلام فرمودند: بيا با هم به زيارت قبر حاج سيدعلى مفسر برويم، وقتى در خدمتشان به آن‏جا رفتم ديدم روح آن مرحوم كنار قبرش ايستاده است و به آن حضرت، اظهار ارادت مى‏كند. بعد سيدعلى به من گفت: سيد كريم! به حاج شيخ مرتضى زاهد سلام مرا برسان و بگو: چرا حق رفاقت و دوستى را رعايت نمى‏كند و به ديدن ما نمى‏آيى و ما را فراموش كرده‏اى؟ حضرت ولى‏عصر عليه السلام به سيدعلى فرموند: حاج شيخ مرتضى گرفتار و معذور است، من به جاى او خواهم آمد. (57) اين قضيه توسط حضرت آية‏الله العظمى ميلان
ى‏قدس سره نقل شده است:… زير فشار عذاب طاقت‏فرسا، دست توسل به سوى مادرم حضرت فاطمه زهرا عليها السلام گشودم و گفتم: مادر جان! درست است كه من فريضه‏اى را ترك نموده‏ام، اما من عمرى از حسين عزيزت سخن گفته‏ام، شما مرا نجات بدهيد. و پس از اين توسل خالصانه، در زندانم گشوده شد و گفتند: مادرت فاطمه عليها السلام تو را خواسته است. مرا نزد مادرم بردند و او از اميرمؤمنان عليه السلام درخواست كرد كه مرا ببخشايد و نجاتم را از خدا بخواهد. اما اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: دختر گرامى پيامبر! ايشان بارها روى منبر به مردم گفته است كه اگر كسى فريضه‏ى حج را در صورت امكان و توان ترك كند، به هنگام مرگ به او گفته مى‏شود: يهودى يا نصرانى يا مجوسى بمير! اكنون او خودش ترك كرده است! من چه كنم؟! مادرم فرمود: راهى براى نجات او بيابيد. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: تنها يك راه به نظر مى‏رسد كه خدا او را ببخشايد. و آن اين است كه از فرزندت مهدى عليه السلام بخواهى امسال به نيابت او حج كند، و مادرم چنين كرد و فرزندش مهدى عليه السلام پذيرفت و من نجات يافتم، و آن‏گاه مرا به اين باغ زيبا و پر طراوت آوردند. (58)


 26. ديدار داستان‏هاى معتبر و ارزنده و درس‏آموز فراوانى مبنى بر اين‏كه حضرت با برخى از دوستداران خود ديدار دارد. در ميان آن‏ها داستان‏هاى خوبى از بزرگان هست كه مى‏تواند بسيار درس‏آموز و تاثير گذار و احساس برانگيز باشد. ناگفته نماند كه در اين مورد، هر ادعايى را از هر كسى نمى‏توان پذيرفت؛ چه، آن را كه خبر شد، خبرى باز نياورد. هزار نكته‏ى باريك‏تر ز مو اين‏جا است. آن چه كه ذكرش در اين‏جا ضرورى است، اين است كه از ما، عمل به تكليف را خواسته‏اند و ديدن حضرت عليه السلام، تكليف نيست. ديدار حضرت، گرچه بدون شك، توفيق بزرگى است، اما ما مكلف به آن نشده‏ايم. در داستان‏هاى متعددى، حضرت، خود، به همين نكته اشاره مى‏فرمايد
و تقوا و دين مدارى را از شيعيان و دوستداران خود مى‏خواهد، نه جست و جوى ملاقات با آن حضرت. عاشق راحتى معشوق را مى‏خواهد، و زمينه‏ى آمدن او را فراهم مى‏سازد و خواسته‏هايش را كه هدايت انسان‏ها و بهبود وضع جامعه است، گردن مى‏نهد. آن‏كه فقط مى‏خواهد امام را ببيند، عاشق نيست، خود خواه است! از اين‏ها كه بگذريم موارد بيست و شش گانه‏ى ذكر شده (59) را در سه عنوان ياد و مدد و ديدار مى‏توان جمع كرد. الف) یاد: 1- ناميدن؛ 2- سلام؛ 3- عيادت؛ 4- نظارت؛ 5- شريك غم و شادى؛ 6- دعا بر دوستداران خود؛ 7- آمين بر دعاهاى دوستداران خود؛ 8- نامه؛ 9- عبادت؛ 10- تشييع؛ 11- دفع بلا؛ 12- پيام؛ 13- مسجدها و مقام‏ها؛ 14- هم سفره شدن؛ 15- تذكر؛ 16- زيارت و حج نيابى. ب) مدد: 1- نيابت؛ 2- تعليم؛ 3- درس آموزى؛ 4- از غربت تا حكومت؛ 5- فريادرسى؛ 6- دفاع؛ 7- هدايت؛ 8- برآوردن حاجات و رفع مشكلات؛ 9- شفا. ج) ديدار :(داستان‏هايى معتبر، ارزنده و سازنده.)


 پى‏نوشت‏ها:
 1. مفاتيح الجنان، زيارت آل ياسين. 2. بحار الانوار، ج 53، ص 11. 3. دعاى ندبه. 4. روزگار رهايى، ج 1، ص 129 (به نقل از الزام الناصب، ص 10) 5.الامام الامين الرفيق و الولد الشفيق، و الاخ الشقيق، و الاخ الشفيق، و كالام البرة بالولد الصغير مفزع العباد…؛ امام، امين و دوست است، و پدر مهربان و برادر هم‏زاد است، و مانند مادرى مهربان است نسبت‏به فرزند خردسال خود، و پناهگاه مردم است. (تحف العقول، ص 324) 6. ان رحمة ربكم وسعت كل شي‏ء و انا تلك الرحمة.(بحارالانوار، ج 53، ص 11) 7.ر. ك: آيه 105 از سوره‏ى توبه و روايت ذيل آن. 8. حاج آقا فخر، از صالحانى بود كه چند سال پيش، در قم، رحلت كرد. 9. سيرى در آفاق (زندگى
‏نامه‏ى حضرت آية‏الله العظمى بهاءالدينى، ص 374) 10. نامه به شيخ مفيد. 11. تفسير نمونه، ج 27، ص 186. 12. نامه‏ى حضرت به شيخ مفيد، بحار، ج 53، ص 175، 176. 13. داستان حاج على بغدادى،)النجم الثاقب، حكايت…؛ مفاتيح الجنان در زيارت كاظمين) 14. داستان حاج على بغدادى، النجم الثاقب، حكايت…؛ مفاتيح الجنان) 15. داستان علامه بحرالعلوم، (عنايات حضرت مهدى عليه السلام به علما و طلاب، محمدرضا باقى اصفهانى، ص 262) 16. توجهات ولى‏عصر عليه السلام به علما و مراجع تقليد، عبدالرحمن باقرزاده بابلى، ص 84. 17. ر. ك: ترجمه‏ى مكيال المكارم، ج 1، ص 341- 342. 18. مكيال المكارم، ج 2، ص 94 و 53. 19. مكيال المكارم، ج 1، ص 94 و 53. 20. مهج الدعوات، 302. 21. نساء: 86. 22. تفسير القمى، ج 1، ص 145. 23. الخرائج، باب حادى عشر فى معجزات الامام على بن محمد الهادى عليه السلام. 24. ترجمه مكيال المكارم، ج 1، ص 447 449. 25. مشارق الانوار، ص 452؛ مكيال‏المكارم، ج 1، ص 163. 26. ر. ك: احتجاج، طبرسى، ج 2، ص 323. 27. آثار الحجة، ج 1، ص 134؛ عنايات حضرت مهدى (عج) به علما و طلاب، ص 141. و نيز حكايت 62 و 63 از كتاب عنايات حضرت…، ص 142 و 143. 28. عنايات حضرت مهدى…، ص 349 360. 29. شيفتگان حضرت مهدى، ج 2، ص 137. 30. شيفتگان حضرت مهدى عليه السلام، ج 3، ص 158. 31. و نيز ر. ك: عنايات حضرت مهدى (عج)، ص 361 370. 32. الغيبة، شيخ طوسى، ص 246 33. شيفتگان حضرت مهدى (عج)، ج 2، ص 355؛ عنايات حضرت مهدى (عج) و… ص 48. 34. ر. ك. مجله انتظار، شماره 1، ص 31. 35. النجم الثاقب، ص 383. 36. احتجاج، طبرسى، ج 2، ص 37. عنايات حضرت مهدى…، ص 57 74. 38. ر. ك: عنايات حضرت مهدى (عج…)، ص 15 28. 39. مكيال المكارم، ج 1، ص 334. 40. النجم الثاقب، ص 602؛ مفاتيح الجنان (پس از زيارت جامعه) 41. مهدی(ع)…، ص 171. 42. عنايات حضرت مهدى…، ص 146 153. 43. ر. ك: تاريخ الغيبة الكبرى، سيد محمد صدر، ص 116 117. 44. (واذكروا اذ انتم قليل مستضعفون فى الارض تخافون ان يتخطفكم الناس.) انفال: 26. 45. ر. ك: عنايات حضرت مهدى…، ص 315. 46. ر. ك: پادشه خوبان، ص 100. براى آگاهى از موارد ديگر، ر. ك: تشرف يافتگان، ص 49 و عنايات حضرت مهدى (عج…)، ص 305 345 و 413 438؛ مكيال المكارم، ج 1، ص 332 335. 47. خبرنامه فرهنگى اجتماعى سازمان تبليغات اسلامى، شماره‏ى منبع 13 خرداد 1366، ص 6 (به نقل از صبح امي
د، صدر الدين هاشمى دانا، ص 126 ( 48. بركات حضرت ولى عصر (حكايات العبقرى الحسان) ص 124. 49. ر. ك: عنايات حضرت مهدى (عج)، ص 93. 50. نجم ثاقب، حكايت 49، ص 556. 51. ر. ك: عنايات حضرت مهدى (عج) ص 91. و همچنين است‏حكايت‏شيخ ابوالقاسم حاسمى و رفيع الدين حسين. همان، ص 89، و حكايت‏ياقوت روغن فروش، مكيال‏المكارم، ص 107. 52. ر. ك: عنايات حضرت مهدى (عج…)، ص 273 284؛ شميم عرش (تشرف يافتگان) ص 150. 53. ر. ك: عنايات حضرت مهدى (عج…)، ص 177 194 و كرامات المهدى (عج) 54. بركات حضرت ولى عصر عليه السلام ص 288؛ العبقرى الحسان، ج 1، ص 118. 55. توجهات ولى عصر به علما و مراجعه تقليد.، عبدالرحمان باقرزاده‏ى بابلى، ص 162 و 163. 56. تاريخ الغيبة الكبرى، سيد محمد صدر، ج 2، ص 125 (به نقل از النجم الثاقب، ص 366) 57. عنايات حضرت مهدى عليه السلام…، ص 368. 58. عنايات حضرت مهدى عليه السلام…، ص 369 و 370. 59. ناگفته نماند، موارد ديگرى نيز از جلوه‏هاى محبت امام، را مى‏توان بر شمارد، اما به همين اندازه اكتفا مى‏شود؛ چه اين‏كه ما، در صدد استقصاى تمامى موارد نبوديم. آن چه در اين‏جا ارائه شد، برخى از جلوه‏هاى محبت امام عليه السلام است.


**** به نقل از فصلنامه انتظار، شماره 5، مقاله با عنوان جلوه هاي محبت يار، سيد مسعود پور سيد آقايی


www.thaghalain.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید