از این طرف اومدی: 
حکایتی از یک واقعه‏ عجيب‏

حکایتی از یک واقعه‏ عجيب‏

فهرست مطالب

در ايام كودكى و نوجوانى به دنبال حالات دينى پدرم، و برخوردهائى كه آن بزرگوار با اهل علم و مسجد و مجالس مذهبى داشت، عاشق عالم ربانى و مسجد و مجالس الهى شدم، رفت و آمدم به مراكز مذهبى، و نشست و برخاستم با عالم واجد شرايط، در دوران طاغوت كه كشور، و درصدى از مردم بخصوص جوانان غرق فساد بودند، براى من و شكل‏گيرى باطنم بسيار مؤثر بود، بر اساس همان مايه‏ها كه از خانواده و مسجد و عالم ربانى گرفتم در سنين 16 و 17 در سال 42 با عشقى خالص به سوى حوزه علميه قم كشيده شدم، و طبعاً در حوزه علميه قم برخورد وسيعترى با علم و عالم پيدا كردم. </o:p&g t;


در ايام تحصيل علوم اسلامى به ديدار اهل حال، و چهره‏هاى برجسته موفق شدم، به ياد ندارم داستان شگفتى كه مى‏خواهم نقل كنم از كدام عالم شنيدم، ولى داستانى جالب و آموزنده است، و نشانگر موقعيت فكرى و روحى زن، آنگاه كه خاك وجودش با باران ايمان و اخلاق حسنه و عمل صالح عجين شود.


آن بزرگ‏مرد مى‏گفت: سازنده مسجد گوهرشاد، در كنار مرقد مطهر حضرت رضا (عليه السلام)، كه از بامنفعت‏ترين مساجد روى زمين است، و شبانه‏روز هزاران ركعت نماز، و هزاران بار زيارت در آن‏ خوانده مى‏شود، و دهها مجلس درس جهت تعليم علوم اسلامى و تربيت عالم ربانى در آنجا برپا مى‏گردد؛ زن باكرامت، باسواد، متديّنه، انديشمند و پاكدامنى بود.


پيش از ساختن مسجد به معماران و دست‏اندركاران گفت اولًا از محل آوردن مصالح ساختمانى تا مسجد جهت حيواناتى كه بناست حمل مصالح كنند ظرف‏هاى آب و علف بگذاريد، مباد كه حيوانى در حال گرسنگى و تشنگى حمل بار كند، كه اين پسند خدا و وجدان نيست، صاحبان مراكب حقّ زدن حيوانات را ندارند، ساعات كار بايد معين باشد، امّا نسبت به بنا و كارگر، رأفت و محبت اعمال كنيد، مزد آنان را مطابق زحمتشان بدهيد، با زبانى نرم و ليّن به وقت نياز به تذكر، به آنان تذكر دهيد، دل كسى را مرنجانيد، خانه‏هاى اطراف را به قيمت بخريد، چراكه مى‏خواهيم خانه عبادت و مركز زيارت، و محل درس و بحث علوم الهى بسازيم، مباد كه ذره‏اى ستم به حيوان و انسانى برسد، كه به ارزش عمل و قيمت كار لطمه خواهد خورد!!


اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نهج‏البلاغه فرموده:


فَانَّكُمْ مَسْئُولوُنَ حَتّى عَنِ الْبِقاعِ وَالْبَهائِمِ.


همانا همه شما در برابر قطعات زمين و چهارپايان مسئول هستيد.


آن عالم مى‏گفت: اغلب اوقات گوهرشاد خانم به مسجد جهت سركشى و دستورات لازم مى‏آمد.


روزى يكى از كارگران به طور ناگهان چهره او را ديد، دل بسته به او شد، جرأت اظهار نبود، موقعيت به نظرش خطرناك مى‏نمود، گوهرشاد خانم همسر شاهرخ ميرزا و عروس تيمور كوركانى بود، اين دلبستگى و علاقه جا نداشت، ولى كارگر ساده اين مسائل برايش مفهوم نبود.


مريض شد، در گزارش كار روزانه مسجد از بيمارى آن كارگر كه در خانه‏اى خرابه با مادرش زندگى مى‏كرد آگاه شد، به عيادت او رفت، بيمار در بستر بيمارى با رنگ پريده و ضعف حال ناله مى‏كرد، پس از احوالپرسى و اصرار نسبت به علت بيمارى، بناچار مادر آن كارگر ساده‏ كه ساده‏تر از فرزندش بود مسئله را فاش كرد، گوهرشاد خانم بدون اينكه خشمگين شود، و از موقعيت بالاى مملكتى خود استفاده نمايد از مادر كارگر جوان سخت گلايه كرد و سپس به او گفت من حاضرم پس از جدائى از همسرم با او ازدواج كنم، ولى بايد قبل از اين برنامه مهر و صداق مرا بپردازد، صداق و مهريه من اين است كه اين جوان چهل شبانه‏روز در محراب اين مسجد نيمه‏كاره خدا را عبادت كند.


شنيدم رهروى در سرزمينى*** چنين گفت اين معما با قرينى‏


كه‏اى صوفى شراب آنگه شود صاف*** كه در شيشه بماند اربعينى‏


جوان پذيرفت، چند روزى از پى هيجان عشق و دلبستگى عبادت كرد ولى پس از آن با عنايت حق و توجه حضرت رضا (عليه السلام) تغيير حال داد، واقعيتى كه گوهرشاد خانم به آن واقف بود</SPAN&gt ;.


پس از چهل روز از حال او جويا شد، به فرستاده گوهرشاد خانم گفت:


اگر لذت ترك لذت بدانى*** ديگر لذت نفس لذت نخوانى‏


مى‏توانيم فضاى خانه را با بهره‏گيرى از ايمان به خدا و توجه به قيامت، و به كارگيرى اخلاق حسنه و رفتار پسنديده جلوه‏گاه فضائل معنوى و آثار الهى و انسانى
كنيم، و اين برنامه سختى نيست، كه توفيق خدا يار هر كس شود، طى راه هرچند براى ديگران از سخت‏ترين امور باشد براى او آسان خواهد بود
.


(يا ايها النّاس كلوا ممّا فى الارض حلالا طيّبا


و لا تتبعوا خطوات الشيطان)


«بقره/ 168»


www.aliakbar421.blogfa.com

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید