از این طرف اومدی: 

سجاد لشکر

فهرست مطالب

نویسنده: فاطمه سعادت نصری

پدر ما از عشاير بود و زندگي مان بيشتر در مهاجرت مي گذشت . جمعاً شش نفر بوديم ؛ چهار برادر و دو خواهر . مهاجرت تحول مدام است در عرصة حيات و ما هميشه در حال كوچ از جايي به جايي ديگر به سر مي برديم.


با آن وسعت بي نظير، منظري وسيع به آدم « ساردوئيه » دشت هاي سبز هديه مي كرد. روزهاي كودكي ما با عدم وابستگي به مكاني مشخص مي گذشت. زندگي ساده اي داشتيم

دانلود

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید