برای دسته بندی زبان ها از دیدگاه زبان شناسی، دو شیوه مرسوم است:
این نظریه که ”بشر ریشه ی آفریقایی دارد“ شاید درست باشد، اما بدیهی است که زبان های آسیایی، دقیقا در آسیا تکامل یافته اند:
2.5 میلیون سال پیش، نیاکانِ بشر (و نه انسان امروزی) از نظر فیزیکی و رشد مغزی به درجه ای رسید که بتواند طراحی کند و بسازد. البته، در عمل، این اتفاق بسیار دیر رخ داد؛ تنها 350 هزار سال پیش بود که بشر برای نخستین بار شکارهای از پیش طراحی شده را پایه گذاشت، آتش افروخت، و لباس پوشید. همچنین کهن ترین آثار هنری و دینی بشر (در قالب نقش ها و اشیای مذهبی) بین 30 تا 40 هزار سال قدمت دارند. از دید یک انسان شناس ، زبان ساده ی بشر نب
اید قدمتی بیش از 350 هزار سال داشته باشد و این زبان احتمالا از حدود 40- 30 هزار سال پیش شکل های پیچیده تری به خود گرفته است. آواهای معنادار برای ارتباط میان انسان هایی که دو میلیون سال پیش می زیسته اند کافی بوده است.
نخستین تمدن های آسیایی، در جنوب باختری آسیا (میان رودگان)، شمال هندوستان، و شمال چین پدیدار شد. کشاورزی ویژگی مشترک هر سه تمدن بود. حمله های افراد بیابانگرد، کشاورزان را به داخل شهرهایی با برج و باروی مستحکم راند. از حدود سه هزار سال پیش از میلاد که گاوآهن
اختراع شد، گروهی از کارگرانِ کشاورزی این امکان را یافتند تا به صنعت روی آورند و افزایش محصولات کشاورزی و کارِ صنعتگران، رویهمرفته، زمینه را برای بازرگانی و ارتباط فرهنگی مهیا ساخت.
با مطالعه ی خانواده های زبان های آسیایی خواهید دید که تقسیم این خانواده ها به زیرخانواده ها و سپس به زبانهای گوناگون از پس از اختراع گاوآهن آغاز شده است. اساسا گوناگونی زبان ها، نتیجه ی مستقیم کوچ و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری فرهنگی است.
خان
واده زبان های هند و اروپایی بزرگترین خانواده زبان های جهان از نظر تعداد کسانی که بدان سخن می گویند(6/1 میلیارد نفر)می باشد. محدوده جغرافیایی این خانواده، از آسیای جنوبی و ایران گرفته تا کل قاره های اروپا و آمریکا را دربر می گیرد.
6000 سال پیش، مردمی که به
زبان هند و اروپایی اصیل سخن می گفتند، در منطقه قفقاز جنوبی (ارمنستان، گرجستان، آذربایجان) می زیستند. این قوم به تدریج، شاید به دلیل کمبود منابع زیستی و شاید هم بخاطر حمله قوم های همسایه، ناچار به مهاجرت از زیستگاه خود شدند. این مردم، خود را آریایی (یعنی شریف ، خوشنام و شکوهمند) می خ
واندند و ظاهرا باید این لقب را برازنده آنان دانست! چراکه به هرکجا مهاجرت می کردند، فرهنگ و زبانشان بر آن سرزمین مسلط می شد؛ بدیهی است که گویش هر گروه مهاجر از قوم آریایی، زیر تاثیر زبان و حتی فرهنگ سرزمین میزبان تغییراتی می یافت. علت تاثیر فرهنگ بر زبان، آن است که زبان در گهواره فرهنگ یک ملت پرورش می یابد. درست به همین دلیل است که مثلا در زبان عربی ، برای واژه پارسی شتر، واژه الجُمُل را داریم که معمولا به شتر نر گفته می شود والناقه که به شتر ماده می گویند؛ همینطور واژه الفَصیل برای شتربچه (بویژه هنگامی که از مادر
SPAN> گرفته شده)، واژه البُعیر برای شتر 9 ساله، و… آشکار است که محیط زندگی افراد، تاثیری شگرف بر فرهنگ ایشان دارد.
آریاییان را تا شمال دریای سیاه بالا می برد. تصویر زیر، موقعیت احتمالی قوم های هند و اروپایی را در 3500 سال پیش (برابر نظریه دوم) نشان می دهد:
گروه زبان های هند و ایرانی
گروه زبان های هند و ایرانی ، مهمترین گروه از خانواده ی زبان های هند و اروپایی است؛ چراکه کهن ترین گروه از< ;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; COLOR: black; FONT-SIZE: 9pt” dir=ltr lang=AR-SA> این خانواده به شمار می رود که متن های بسیاری از آن بجای مانده است. تنها خطِ آ ، خطِ ب ، و متن های موجود از زبان هیتی (Hittite)کهن تر از گروه هند و ایرانی هستند. خط آ ، معدود نوشته هایی متعلق به 1500 سال پیش از میلاد هستند که بر روی گل کنده کاری شده و در جزیره ی کرت پیدا شده اند. خط ب نیز متعلق به 1400 سال پیش از میلاد است و آنهم بر روی لوح های گلی در کرت و
SPAN>یونان پیدا شده است. با این وجود، بدلیل اندک بودن بقایای این دو خط و نیز کم بودن دانسته های ما درباره ی زبانی که با این دو خط نوشته می شده است، نمی توان از آنها چیز زیادی بدست آورد. زبان هیتی نیز در آناتولی و بخش هایی از سوریه امروزی بکار می رفته است. با وجود لوح های بسیاری که از این زبان بجای مانده، زبانشناسان هنوز نتوانسته اند آنرا در یکی از گروه های خانواده ی هند و اروپایی جای دهند و تنها به این نکته بسنده می کنند که این زبان احتمالا هند و اروپایی بوده است< ;/SPAN>.
از سوی دیگر، به دلایل زیر، از خانواده ی هند و ایرانی متن های بسیاری بجای مانده و امروزه مرجعی قابل اطمینان برای پژوهشگران شده است:
2. زبان اوستایی (ایران باستان)، زبانی است که اوستا بدان نوشته شده و بدیهی است که مورد احترام و پاسداری ایرانیان بوده است. عین کتاب اوستا هم اکنون موجود است و بعلاوه واژه نامه های چندجلدی از زبان اوستایی نیز انتشار یافته که می تواند مورد توجه پژوهشگران باشد.
3. زبان پارسی باستان، از آنجایی که زبان مردم ایران تا قرن سوم پیش از میلاد بوده است، از دید من، بسیار شایان اهمیت است. باقی مانده های این زبان بر روی لوح های سنگی بجامانده از دوران هخامنشی موجود است. معروفترین لوح بجامانده، کتیبه بیستون است که به سه زبان پارسی باستان، ایلامی، و آکِدی نوشته شده است. متاسفانه زبان پارسی باستان از هجوم و تاراج تازیان و دیگران بی نصیب نمانده و بسیاری از شواهد مربوط به آن از میان رفته است. بسیاری دیگر از این شواهد نیز در دوران قاجار به کشورهای غربی صادر شده است. واژه نامه ی پارسه- فارسی که برای نخستین بار در جهان در تارنمای دنبلید آورده شده است، با بهره گیری از گنجینه ی متن ها و واژه نامه ی Parsah-English دانشگاه شیکاگو نوشته شده و از کتابهای تاریخ زبان فارسی و واج شناسی تاریخی زبان فارسی )هر دو اثر دکتر مهری باقری) نیز در گردآوری این واژه نامه استفاده شده است.
به هر روی، گروه زبان های هند و ایرانی به دو زیرگروه ایرانی و هندی تقسیم می شود:
2. زبان های هندی: زبانهای مهم این زیرگروه عبارتند از سانسکریت، هندی ، اردو ، بنگالی ، گجراتی ، سیلانی ، و نپالی.
پارسی باستانزبان پادشان و مردم بخش هایی از ایران در دوره هخامنشی“.
دانسته های ما دربار
ه این زبان، محدود به آثاری است که بطور پراکنده در کاوش های تخت جمشید، نقش جهان ، پاسارگاد ، عیلام ، شوش ، همدان ، وان «ارمنستان) ، و آبراه سوئز «مصر) بجا مانده است. حتما خوانندگان می دانند که این راهبردی ترین کانال جهان (سوئز) توسط داریوش بزرگ ساخته شده و داستان آن نیز شایان توجه است:
”
ی میخی باقی مانده نیست. همچنین قرضی بودن تعداد اندکی واژه – (پوست پف کرده) که از aky همچون ma زبان آرامی گرفته شده بدیهی است.
پارسی باستان، بیشترین تاثیر را از زبان مادی پذیرفته و دلیل آن نیز آشکار است(فراموش نکنید که زبان مادی، خود از زبان های ایرانی و پارسی است). بنا به شهادت تاریخ، حفظ و پاسداری از زبان و فرهنگ قوم های مقلوب، از ویژگی های کوروش بزرگ (نخستین پادشاه هخامنشی) بوده و چون مادها و پارس ها هر دو ایرانی بودند و میان این دو ارتباطی نزدیک بود، ارتباط زبانی این دو گروه نیز طبیعی بنظر می رسد. (حتما می دانید که ماندانا (مادر کوروش بزرگ) نیز مادی بوده است.)
خود بود.
کوروش هنگام فتح کشورهای میان رودگان دستور داد با پادشاه سابق به نیکویی رفتار شده و همه اسرا آزاد شوند، برابر سنت ایرانی (مبنی بر تنفر از برده داری) برده های آن سرزمین را آزاد نمود و حتی یهودیان& lt;SPAN dir=ltr>
را که در بند بخت النصر (پادشاه بابل) بودند، آزاد کرد و به کشور خود بازگرداند و در بازسازی سرزمینشان به آنها کمک نمود. ،دستور داد که حاکمان کشورهای مغلوب، از مردم همان کشورها باشند و به همه سفیران ایران در این کشورها فرمان داد که زبان آرامی بیاموزند. بعلاوه عده ای از مردم آن دیار، این امکان را یافتند که تا مقام دبیری دربار ایران رشد کنند. به این ترتیب ضمن تاثیرپذیری این دو زبان از یکدیگر، متن های بسیاری نیز با خط و زبان آرامی در ایران بجای مانده است.دستور زبان پارسی باستان ، همچون دیگر زبان های کهن هند و اروپایی، بسیار پیچیده بوده است. برای نمونه جمله ima tya manâ kartam astiy را در نظر بگیرید. ترجمه واژه به واژه این جمله می شود
این آنچه من کردم است یا به زبان امروزی تر این کاری است که من کردم. در این جمله، kartam از نظر حالت، جنس، و تعداد، تابع مفعول (ima)است و mana (فاعل) نیز در حالت ملکی بکار رفته است.اما ساختار کلی جمله در پارسی باستان، درست شبیه به ساختار جمله در فارسی امروزی (فاعل مفعول فعل) است. شاید سوال شود که چرا در جمله بالا چرا ترتیب فوق مراعات نشده ،در جواب باید گفت ،ژَرفساختِ مثال بالا، این چنین است: ”این است؛ من کردم“. در عبارت نخست، فاعل نداریم و مفعول پیش از فعل می آید و در عبارت دوم، مفعول نداریم و فاعل پیش از فعل می آید.
کمابیش می توان در فارسی امروزی یافت؛ گرچه بیشتر آنها از میان رفته اند. برای نمونه manâ kartam در پارسی باستان را امروزه بصورت man kardam (من کردم) بکار می بریم.
داریوش شاه می گوید : هرکه اهورامزدا را بپرستد، در زندگی و پس از مرگ، رحمت الهی بر او خواهد بود.
http://daneshnameh.roshd.ir