مضمون آخرالزمان از مضامینی است که در برهههای مختلف زمانی در دنیای درام به کار گرفته شده است؛ اگرچه در برخی دورهها به این مضمون توجه بیشتری شده است. یکی از مهمترین دورههای به کارگیری تصاویر آخرالزمانی، در درام قرون وسطی بوده است.
نويسنده مطلب : محمد حسن فردوسی زاده
نکته مهم در مورد این آثار این بود که همه آنها روایتهای کتاب مقدس را بیان میکردند و منبع اصلی آنها برای ارایه تصاویر آخرالزمان، مکاشفات یوحنا بود. این درامها غالباً روز حساب را به نمایش در میآوردند و در آنها تصویر روشنی از انتهای دنیا و روز محاسبه آورده شده است.
همچنین غالباً روز محشر نیز ـ که در آن اعمال بشر در دادگاه خداوند سنجیده میشوند ـ در آن گنجانیده میشد. دو عمارتی که در غالب نمایشنامهها وجود داشت بهشت و جهنم بود.
همچنین نمونههای دیگری در تاریخ درام وجود داشته است که تفاسیر و برداشتهایی از مفاهیم مربوط به آخرالزمان در کتب مقدس داشتهاند؛
درامهایی که در ظاهر، آن تصویر مستقیم و واضح درام قرون وسطی را ارایه نکردهاند. محدودۀ چنین آثاری میتواند بسیار گسترده شود و تنها به یکی از نمونههای شناخته شده آن، اشاره میشود.
احتمالاً مشهورترین این موارد، شاهلیر اثر شکسپیر است که تفسیرهای بسیاری در این حوزه بر این درام نگاشته شده است. حکمرانی جیمز اول که بر بهرهگیری از کتاب مقدس تأکید بسیار داشت، از دلایل عمده رویکرد درامنویسان آن عصر به استفاده از مفاهیم آخرالزمانی موجود در متون مقدس به شمار می رود. در طول دوره جیمز اول، مفهوم آخرالزمان جایگاه استثنایی مهمی در نوشتار، فلسفه و شیوه زندگی جامعه انگلستان پیدا کرد. البته شاهلیر به طور مستقیم به مفهوم آخرالزمان اشارهای ندارد، اما استفاده از برخی لغات، جملات و تصاویر مکاشفات، راه را برای ارایه تفسیری آخرالزمانی از آن هموار ساخته است.
سال های آخر سلطنت الیزابت و ابتدایی حمکرانی جیمز، دورهای بود که در آن شکسپیر تقریباً تمام تراژدیهای بزرگ خود را پدید آورد؛ هملت، اتللو، شاهلیر، مکبث، آنتونی و کلئوپاترا، کوریولانوس و تیمون آتنی. بنابراین منطقی است اگر فرض کنیم که این تراژدیها عموماً باید ارتباطی با فضای آخر دنیا داشته باشند و پیرامون آخرالزمان بحث کنند. این فرض بویژه در مورد شاهلیر که در آن تصاویر، کلمات و سخنان متعددی چه مستقیم و چه به شکل آزاد از موتیفهای مکاشفات یوحنا برداشت شده است و وقایع نمایشی آخر دنیا یا پایان موعود را نشان میدهد، صدق میکند.
…
پایان دنیا که دایماً در نمایشنامه از آن نام برده میشود، قطعاً توسط خدایان رقم نمیخورد، بلکه تنها مسبب آن انسان است. این دنیا، دنیایی است که در آن هیچ نظم صحیحی وجود ندارد و هر فردی تنها قهرمانی است برای زندگی بهتر خود، رشد خود و ارضای شهوات خود؛ دنیایی است که در آن هر انسان، گرگی است برای انسان های دیگر ـ مانند ادموند، گونریل، رگان و کورنوال ـ و دنیایی است که به فساد و تباهی منجر به آشوب و بربریت میانجامد. هنگامی که پادشاهی که آموخته است تا خود را «حیوانی وحشی» بداند تا اینکه نسبت به انسان همنوع خود همدردی کند و از اجرای عدالت در اجتماع اطمینان یابد، اما زمان عصبانیت تنها ادای این صفات انسانی را در میآورد، آنگاه دیگر این چه معنایی دارد جز پایان تاریخ انسانیت.
در شاهلیر، شکسپیر با خوانش جیمز اول از آخرالزمان که در آن خوانش، این مفهوم، رنگ دغدغههای ملی، سیاسی و مذهبی دارد، مقابله کرده و دغدغههای فردی را جایگزین آنها میسازد؛ تا
ریخ بشریت تنها هنگامی میتواند دورۀ تازهای را پیش روی داشته باشد که احساس انسانیت و عدالت بعنوان مهمترین ارزشها به رسمیت شناخته شود.
بعنوان نکته آخر، توجه به این مطلب خالی از لطف نیست که به نظر میرسد، نوع تلقی شکسپیر نسبت به آخرالزمان، ارتباط با خوانش درامنویسان سده بیستم نبوده و هر دو در فاصله گرفتن از تعاریف رایج مسیحیت از خدا و دین، اشتراکاتی دارند.
میتوان چنین نتیجه گرفت که تا پیش از قرن بیستم، هرگاه که به واسطۀ شرایط اجتماعی و سیاسی، ارجاعات بیشتری به کتب مقدس صورت میگرفت، به تبع آن، مضامین برگرفته از کتب مقدس، به ویژه آخرالزمان، در درام آن دوره و در مکتبهای صاحب تئاتر بیشتر استفاده شده است. اما در آستانه قرن بیستم، شرایط به کلی متفاوت شد.
* براکت، اسکار ، تاریخ تئاتر جهان، ج ۱و۳، هوشنگ آزادیور، تهران، مروارید، ۱۳۸۳
* کامیابی مسک، احمد، گفتگوهایی با ساموئل بکت، اوژن یونسکو، ژان لوئی بارو، تهران، نمایش، ۱۳۸۱
* Cody, H. Gabrielle , The Columbia Encyclopedia of Modern Drama, V. ۱, Columbia University Press, New York, ۲۰۰۳
* Fischer-Lichte, Erika, History of European Drama and Theater, Routledge, London, ۲۰۰۲
مرجع: خبرگزاری آینده روشن، www.bfnews.ir