ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

بازخوانی عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت

فهرست مطالب

شناخت و بازشناخت انديشه مهدويت، شناخت و بازشناخت بزرگترين جريان معرفتي و معنويتي در طول تاريخ است. بازكاوي و بازپژوهي اين جريان، يك ضرورت عيني است؛ تا جرياني كه براي ناب سازي معرفت ديني و بازسازي و نوسازي فرهنگي، معنوي و اجتماعي اتفاق ميافتد، پيوسته زلال و اصيل بماند. بر همین اساس شناخت و تحليل ريشه ها و علل پيدايش و رشد مدعيان مهدويت، يك ضرورت عقلاني است؛ تا با نابود كردن علل، معلولها نيز از بين رفته و با ادعاهاي پيدا و پنهان در حال وقوع نيز مبارزه شود.
ضرورت بحث از عوامل پيدايش مدعيان دروغين


عوامل متعددي در پيدايش مدعيان موثرند كه آنها را به سه دسته تقسيم ميكنيم:


۱. عوامل زمينه ساز: مجموعه عواملي ريشه اي كه در زمينه سازي و بسترسازي پيدايش مدعيان، نقش داشته است.
۲. عوامل تسهيل كننده: عواملي كه سبب آسانتر شدن طرح ادعاهاي دروغين يا گرايش مردم به چنين ادعاهايي است.
۳. عوامل شتاب زا: عواملي كه روند رو به جلوي ادعاهاي دروغين و گرايش مردم به آن را سرعت بيشتر ميبخشد.


عوامل زمينه ساز


• نجات باوري مهدوي


آنچه به ماهيت شور انگيز و انقلابي امامت در تشيع ميافزايد، اصل مهدويت است. انتظار فرج و اميد به ظهور امام غايب، اميدواري شيعه را براي پيروزي نهايي بر ظلم و ستم و سامان يافتن جهان ميفهماند. همين پيوند معنادار بين ظهور امام زمان (عج) و تشكيل حكومت حق، بهانة برخي “فعاليتهاي تندروانه” ميشود. شيعيان در هر دورهاي انتظار داشتند منجي رهايي بخش به نام “قائم” قيام كند و آنان را از آزارها و فشارهاي سياسي روزگار برهاند.


مرحوم آيت الله لنكراني دربارة گرايش مردم به علي محمد باب ميگويد:

&#x 0D;

«اين باور تحرك بخش اسلامي و شيعي مهدويت بود كه البته با خطاي تشخيص مصداق و صحنه گرداني بازيگران سياسي، غوغاي بابيت را در ايران اسلامی و شيعه برانگيخت و جمعي از شيعيان ساده لوح را حول پرچم كسي گرد آورد كه مدعي باب امام عصر بود و با نداي “يا صاحبالزمان” به تهورهاي بعضاً كم نظير و شگفت انگيز در برابر قواي حكومت وا داشت.»۱


• جهل و ناداني مردم


دين، بسياري اوقات، آماج بهره برداريهاي نادرست قرار ميگيرد. مردم، با عشق و احساس، بر گرد دين حلقه ميزنند و اگر از آموزه هاي آن به درستي آگاهي نداشته باشند، در دام شيادان گرفتار خواهند شد. علت اصلي تأثيرگذاري و رشد مدعيان دروغين مهدويت، جهل مردم است. بسياري از افرادي كه در دام چنين مدعياني گرفتار ميشوند، در حقيقت جويندگان آب هستند؛ اما چون آب واقعي را نديده و نشناخته اند، به دنبال سراب راه افتاده اند.


ناآگاهيهاي مردم ايران در زمان قاجاريه، يكي از مهمترين علل گرايش عده اي به سيد علي محمدباب بود. مرحوم آيت الله لنكراني بر اين باور است:


«بابيان فداكار و جان فشان اوليه كه در قيامهاي خوني زمان باب شركت داشتند و خود را به آب و آتش ميزدند، بابي و بهائي به معنايي كه امروزه از اين كلمات مراد ميكنيم، نبودند؛ بلكه شيعياني ساده لوح و ره گم كرده بودند كه در تشخيص “مصداق” به خطا رفته، به عشق هواداري از صاحب الزمان و قائم موعود، اسير مشتي بازيگران سياسي شده بودند»۲


• نابسامانيهاي اجتماعي و اقتصادي


اميرالمؤمنين عليه السلام دربارة فقر در كارايي ذهن ميفرمايد: «تهيدستي، مرد زيرك را در برهان كند ميسازد.» آيا با چنين دل مشغولياي ميتوان از چنين شخصي انتظار داشت در زندگي روزمره خود، سهم لازم دينداري را بپردازد و خود را برابر انديشه و نظرهاي التقاطي حفظ كند.


اوضاع نابسامان نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران در دوران قاجار نيز بستر اجتماعي مناسبي براي ظهور بابيه را فراهم ساخت. اين اوضاع، در يك نگرش كلي عبارت بود از:


۱. انحطاط نظام سياسي ايران؛


۲. فساد زايد الوصف حكومت و نخبگان سياسي؛


۳. رقابت استعمار براي كسب منافع ملي مردم ايران؛


۴. اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان و غارت ذخاير ملي؛


۵. فقر عمومي و بيسوادي گسترده.


• فزون طلبي و زياده خواهي


دلبستگي به دنيا، يكي از زمينه هاي افكار التقاطي و منحرف است كه متأسفانه دامن انديشه مهدويت را نيز در بر ميگيرد. اين زياده خواهي و دنياطلبي، تحت عناوين مختلفي ميگنجد كه عبارتند از:


• تضعيف رقيب


در طول تاريخ ميبينيم عدهاي براي تضعيف رقيب و در كشاكش رقابتهاي سياسي و نظامي، انديشه اصيل مهدويت را هم بي نصيب نگذاشته و با اتهاماتي واهي، رقيب را به ادعاي مهدويت متهم ميكنند.


• ادامه حيات فرقه اي


بعضي از سران فرقه هاي غلات مانند مغيريّه، از قيامهاي علويان بر ضد حكومت عباسي سوء استفاده ميكردند و با ادعاي مهدويت، سعي در جذب نيرو به سوي خود داشتند.


• سوء استفاده هاي مالي


عده اي با مطرح كردن مهدويت امامي از امامان شيعه كه از دنيا رفته بود، خود را جانشين او در زمان غيبتش معرفي ميكردند و بدين وسيله براي خود مال و مقامي كسب ميكردند.


• باورهاي غلط


انديشه مهدويت، از يك سو علل و عواملي دارد و از سويي ديگر، اهداف و اغراضي عالي. عده اي عالمانه يا جاهلانه، عامدانه يا غافلانه، آموزه مهدويت را به گونه اي تفسير كرده اند كه يا علل و عوامل پيدايش اين رخداد را دستخوش تغيير ميكند و آن را دگرگون جلوه ميدهد يا اهداف آن را به گونه اي معرفي ميكند كه با اهداف واقعي آن و متون روايي و پژوهشهاي عميق و علمي ناسازگار است. برخي از اين باورهاي غلط عبارتند از:


• تعيين وقت ظهور


امامان معصوم عليهم السلام بر عدم تعيين زماني براي ظهور مهدي موعود (عج)بسيار تأكيد داشتند و حتي تعيين كنندگان زمان معين براي ظهور را دروغگو ناميدند ولي در طول تاريخ، عدهاي به جاي پرداختن به برهان، فقط براي تحريك احساسات و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، درباره ظهور وعدههاي دروغين خود به مردم القا ميكردند و همين امر، زمينه را براي پيدايش مدعيان دروغين فراهم ميساخت.


سيد كاظم رشتي، شاگرد شيخ احمد احسايي، از كساني است كه بدون در نظر گرفتن روايات معصومان به نزديكي ظهور حضرت ولي عصر (عج)بشارت ميداد.


• مهدويت نوعي


در باب مهدويت، عقيده شيعه
اين است كه مهدويت خاصه صحيح و مقبول است؛ به اين معنا كه مهدي اين امت، يك فرد معين است كه موعود امتها و ملتها بوده و ابعاد و ويژگيهاي او مشخص است؛ ولي بعضي از صوفيه، قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند؛ به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصري و دوره بايد يك مهدي وجود داشته باشد كه ويژگيها و خواص مهدويت را داشته باشد. آنان بر اين باورند كه هيچ عصري خالي از يك مهدي هادي نيست و ضرورتي هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسي است و چه خصوصياتي دارد. عده اي با سوء استفاده از چنين طرز تفكري، خود را مهدي موعود ناميدند.


• نگاه سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت


يكي از ريشه هاي انحراف و تحريف در پديده مهدويت، نگاه “سطحي” به آن است؛ يعني صرفاً نقل گزارشي از ظهور حضرت بدون توجه به فلسفه و انگيزه قيام، پيامدها و آثار حكومت جهاني حضرت مهدي (عج). عوامل تاريخي خاص از جمله مهجوريت و مغلوبيت سياسي اجتماعي در قرون متمادي، عاملي شد تا مسلمانان، رويكردي “عاطفي” به آموزه مهدوي داشته باشند؛ در نتيجه از كانون انديشه مهدويت، كمترين بهره برداري معرفتي ـ معنويتي انجام شد
. اين خود دستمايه اي شد تا برخي شيادان، خود را مهدي زمان جا زدند و از ظرفيتهاي عاطفي مسمانان سوء استفاده كنند كه چنين مشكلي هنوز هم ادامه دارد.


• حمايت هاي بيگانگان


همه كساني كه درك عميق و دقيقي از تاريخ معاصر دارند، ميدانند كه بابيه، بهائيه و ازليه در ايران مسلكهايي هستند كه دست سياست، آنها را به صورت دين در آورد و به جان ملت مسلمان ايران انداخت، تا از رهگذر تفسيرهاي ارتجاعي و خرافاتي آنها، و ايجاد اختلاف در جامعه اسلامي، هسته پويايي دين اسلام و مذهب تشيّع در ايران گرفته شود و راه براي سيطره استعمار هموار گردد. در تهاجم پيروان مسلكهاي استعماري به دين و هويت ملي، سه هدف اساسي دنبال ميشد:


۱. خارج كردن دين از حوزه اجتماعي و در رأس آن، سياست و حكومت


۲. توجيه حضور استعمار در كشور به عنوان يگانه عامل تجدد و ترقي


۳. تثبيت نيروهاي غرب گرا در اركان سياست گذاري و تصميم گيري كشور


مسلكهاي استعماري بابيه و بهائيه دقيقاً همين اهداف را تعقيب ميكنند. سر لوحه آموزه هاي اين مسلك ها، جدايي دين از حوزه سياست و حكومت است.


بزرگترين مشكل استعمار براي حضور در كشورهاي اسلامي ـ علاوه بر ماهيت سياسي دين و سياسي بودن مسلمانان ـ وجود برخي احكام حماسي و تحرك بخش اسلام مثل احكام جهاد بود. بهائيت از اين جنبه نيز در خدمت استعمار قرار گرفت؛ براي نمونه، حسينعلي نوری، مأموريت داشت يكي ديگر از احكام مترقي اسلام يعني حكم جهاد را متزلزل سازد، تا اين مانع بزرگ نيز از راه استعمار برداشته شود. او ميگويد: «اين ظهور، رجعيت كبري و عنايت عظمي است كه حكم جهاد را در كتاب محو كرده است» ۳


عوامل تسهيل كننده


• تكليف گريزي و اباحه گري


بين پيروان هر مكتب، هستند كساني كه انگيزه گردن نهادن به بايدها و نبايدها دین را ندارند و هميشه و همه گاه تلاش ميورزند از زير بار تكليف، شانه خالي كنند. اين افراد، در جامعه دينداران، خود را زنداني ميپندارند و هميشه براي خود راه فراري ميجويند؛ از اين روي با هر نغمه اي كه با هواها و هوسهاي اينان همراه باشد، همنوا ميشوند.


انگيزه هاي مهم گرايش شماري از جوانان به مسلك بابيت و بهائيت، همين آسان گيري و بي پروايي اخلاقي بوده كه اين مسلك از آن سخن ميگفته است. رهبران بابيت، به نام اصلاح دين و تمدن و نوآوري، مرزهاي شرعي ميان زن و مرد و پوشش زن را در اسلام به سخره ميگرفتند و براي تبليغ مرام خود و جذب جوانان به سوي مسلك خود از زنان استفاده ميكردند.


• بي تفاوتي خواص


مرز ميان خواص و عوام، بصيرت و آگاهي است. در رشد و پيدايش مدعيان دروغين مهدويت عملكرد خواص بسيار مؤثر است. نكته پر اهميت آن است كه بسياري از ادعاهاي دروغين در آغاز پيدايي، كم اهميت جلوه ميكردند. در واقع، در مقطع ايجاد اين انحراف ها، كمتر كسي فكر ميكرد كه يك جريان كوچك و كم اثر، روزي به صورت يك فرقه و جريان، در تاريخ بماند و موجبات انحرافات گوناگون اخلاقي، اجتماعي و اعتقادي را فراهم آورد. طبعاً اگر در زمان مناسب، عالمان و حاكمان متعهد و مسئول با اين گونه انحرافات برخورد ميكردند و با افشاگري يا رديّه نويسي و حتي ايجاد محدوديت، مانع از عضوگيري و گسترش آن جريان ميان مردم ميشدند، ميزان اثرگذاري آن محدود ميشد، و طبعاً در راستاي زمان، اثري از آن باقي نميماند.


• جعل احاديث


عقيده به مهدي موعود، چنان در ذهن و قلب مردم رسوخ كرده بود كه از همان صدر اسلام در انتظار ظهورش بودند. اين انتظار، در ايام هرج و مرج و بحرانها و حوادث ناگوار تاريخي، شدت مييافت. طبيعي است كه جاعلان حديث نيز از اين قضيه سوء استفاده كرده و به جعل حديث و تغيير متن آن ميپرداختند.


 


عوامل شتابزا


• نمونه سازي بر اساس نشانه هاي مهدي موعود


فراواني رواياتي كه از رسول خدا (ص) درباره غيبت مهدي (ع) نقل شده بود و آگاهي هايي كه از سوي امامان معصوم صورت گرفته بود، سبب شد كه غيبت به صورت يك باور عمومي و واقعه اي مسلم و حتمي در آيد و همين امر، زمينة بهره برداريهاي منفي بسياري از فرقه ها را فراهم كرد.


علي محمد شیرازی نيز كه شنيده بود امام زمان (عج) از مكه با شمشير ظهور ميكند و در جاي ديگر سخن از درفشهاي سياهي ميرفت كه از خراسان بيرون ميآيد، براي آنكه خويش را با حديثهاي ذكر شده هماهنگ كند، ملاحسين بشرويه اي را به خراسان ميفرستد تا به جمع آوري عده اي مشغول شود و سپس با پرچمهاي سياه به سوي شيراز حركت كنند. علي محمد هم با چنين استنباطي عازم مكه شد تا با شمشير ظاهر گردد. البته چنين به نظرمي رسد كه علي محمد، به جاي مكه به بوشهر رفته است.
• عوامل
روان شناختي


در علت يابي و شناسايي زمينههاي پيدايش مدعيان دروغين، به عنوان يك وسيله براي دستيابي به اهداف مورد نظر، ميتوان بر دانش روان شناسي تأكيد ورزيد.


• ناكامي


تأمل در ادعاهاي هر يك از مدعيان دروغين در عصر حاضر كه صرفاً در راستاي سودجويي هاي مالي و اخلاقي مطرح ميشوند، نشان ميدهد بسياري از اين ادعاها از ناكاميهايي در زندگي نشأت ميگيرد.


• احساس محروميت


احساس محروميت نسبي، نارضايتي و احساس ضرر را ميان قوميتها برده و آن را دروني ميكند. اين احساس، توده هاي قومي را به عنوان يك مجموعه محروم و تحت ستم براي رفع محروميت بر ميانگيزاند. اين ساختگي بودن و خيال پردازانه بودن، ميتواند توسط ديگران نيز ايجاد و القا شود.


• عوام فريبي


عوام فريبي بدين معنا است كه شخصي به جاي استدلال و اقامه برهان براي اثبات يك عقيده، س
عي ميكند از راه تحريك احساسات و هيجانهاي جمعي پيش رود و نوعي اقبال عمومي نسبت به نتيجه مطلوب خود به دست آورد. شخص عوام فريب، در صدد است به ديگران القا كند اگر سخنان او را نپذيرند، گويي با جمع مخالفت كرده است. به امید قیام قائم آل محمد. انشالله

پی نوشت:


۱. کوچک زاده، عبدالله. حوزه های علمیه و مبارزه با انحرافات، تهران، نشر مهر، ۱۳۸۷ه.ش.


۲. عبدالهی، عبدالکریم. اندیشه و مبنای مبارزات روحانیت شیعه، تهران، نشر نیک، ۱۳۷۱ه.ش.


۳. اشراق خاوری، عبدالحمید. گنجینه حدود و احکام، موسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۸ بدیع.


مجله انتظار موعود، شماره ۳۰


برگرفته از وب سایت خبر آینده روشن

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید