تاریخ تدوین قرآن
براي حفظ و صيانت از كتاب مقدس آسماني مسلمين يعني قرآن كريم يا از حاف
ظه مردم و يا از كتابت و نگارش استفاده ميشد.
نزول تدريجي قرآن كريم، در مدت تقريباً بيست و سه سال كامل شد. براساس روايات، دلايل و شواهد بسياري به صورت قطع و يقين، جمع آوري قرآن را در عصر رسول خدا ثابت ميكند. در اين مورد گروهي عالمان بر اين عقيده هستند كه آنچه امروز در ميان همه امتهاي اسلامي به عنوان قرآن كريم موجود است، دقيقاً با همين شكل و ترتيب آيات و سوره ها، در زمان حيات رسول الله (ص) جمع آوري شده است و هيچگونه جابجائي در آن صورت نگرفته است.
بنابراين نظم آيات و سوره تحت نظارت و به اشاره آن حضرت بوده است. از جمله طرفداران اين نظريه ميتوان به حارث محاسبي، خازن زرقاني، عبدالصبور شاهين، محمد غزالي و…اشاره كرد. (1) اما بايد روشن شود كه معناي جمع آوري قرآن چيست و اين كار به چه صورتي انجام ميگرفت؟
معناي جمع و تدوين قرآن
كلمه ‹‹جمع›› معمولاً به معني گردآوري و افزودن چيزي به چيز ديگر است، در تاريخ علوم قرآن اين كلمه را به معناي مختلف به كار برده اند. با نگاهي به روايات و احاديثي كه درباره مراحل مختلف جمع و گردآوري قرآن سخن به ميان ميآيد به خوبي نشان ميدهد كه اين كلمه در مراحل مختلف به معاني مختلف و متناسب با مقصود به كار رفته است. بنابراين بر حسب زمان و به اقتضاي كلام، معاني مختلفي را دربر گرفته است.
1- جمع به معني حفظ كردن و به حافظه سپردن و از بركردن است. از اينجا به آن دسته صحابي كه قرآن از حفظ داشتند ‹‹حفاظ قرآن›› يا ‹‹جماع قرآن›› و يا جامعان قرآن يعني جمع كنندگان قرآن ميگفتند. اين معناي جمع، بدون ترديد در عهد رسول خدا رايج بوده است. بطور قطع در اين زمان عده اي به نام ‹‹حفاظ يا قراء و يا جماع قرآن›› از آغاز تا پايان آنرا كاملاً و با دقتي درخور توجه، به خاطر سپردند و آنرا حفظ كردند كه در راس همه آنها پيامبر اكرم(ص) به عنوان نخستين حافظ قرآن قرار داشت
2- جمع قرآن به معني نوشتن يا نگارش بوده، منتها به صورت پراكنده و متفرق نوشته شده و در يك جلد جمع نشده و بعضي از سوره ها نيز مرتب بوده است. اين مرحله دوم جمع آوري است كه طبق اسناد و گواهي با ارزش و معتبر، قطعاً همزمان با حيات رسول خدا (ص) به ثمر رسيد و هيچ محققي در علوم قرآني به آن ترديد ندارد.
3- زماني هم جمع به معني اينكه قرآن به صورتي كه سوره هاي آن مانند آيات، مرتب شده باشد جمع آوري و تدوين گرديد. اين مساله اي است كه اكثر محققان علوم قرآني را به پژوهش مشغول كرد.
4- معني ديگر هم به تدوين و گردآوري يك متن و نص مرتب بر حسب قرائت متواتر رايجي نيز ميگفتند. اين نكته يادآوري شود كه منظور از تاليف هرگز نگارش و تصنيف نيست بلكه منظور همان جمع آوري كردن آيات و سوره هاست.&l t;BR>آنهايي هم كه مرحله اول را قبول ندارند. جمع را سه دوره ميبينند: جمع در زمان رسول خدا را ‹‹تاليف›› ميگويند، اقدام ابوبكر را ‹‹جمع›› مينامند و آنچه را در زمان عثمان انجام شد ‹‹نسخ›› يا نسخه برداري و تكثير نسخه ميدانند. (4)
در نزد تعدادي از صحابي، قرآنهايي وجود داشته كه مخصوص خود آنان بوده است مانند مصحف علي (ع) و ابن مسعود و….رافعي ميگويد: ‹‹بر اين مطلب اتفاق نظر است كه عليبن ابي طالب، ابن مسعود، ابي بن كعب و زيدبن ثابت، از كساني هستند كه قرآن را به طور كامل نوشته و قرآنهاي ايشان براي قرآن هايي كه بعد نوشته شد، اصل قرار گرفت. (5)
پس همه جا نميتوان جمع را به معني حفظ گرفت، معني كلمه برحسب مورد فرق ميكند. وقتي علي (ع) ردا به دوش نميگيرد تا قرآن را جمع كند هرگز نميتواند بدان معني باشد كه به حفظ كردن و ازبركردن قرآن همت گماشته است. بلكه همچنانكه تاريخ شاهد است او و بسياري از صحابه مجموع قرآن را نوشتهاند. در دوره نبوي هم، جمع همين معني را ميدهد. يعني هم حفظ و هم نوشتن و هم گردآوري است. (6)
اطلاق لفظ كتاب بر قرآن
در زمينه جمع قرآن در زمان پيامبر گرامي (ص) امام شرف الدين استدلالي دارد مبني بر اينكه لفظ ‹‹كتاب›› از دير باز بر قرآن اطلاق ميشده است. در حالي كه الفاظ تا زماني كه مكتوب نشود و به رشته تحرير درنيايد، كتاب ناميده نميشود. پس اطلاق لفظ كتاب بر قرآن، پس از نوشتن آيات بوده است و اين امر نشان ميدهد كه قرآن در عصر نزول نوشته ميشده است.(7)
ولي ما نميتوانيم اين نتيجه گيري را بپذيريم، زيرا چه بسا گفته شود كه اطلاق لفظ كتاب از سوي خداوند بر قرآن، به اين جهت بوده است كه بعد از نزول تدريجي و تكميل شدن همه آيات آن، مجموعه اي مكتوب پديد آيد، و اطلاق كتاب بر قرآن به اعتبار آن باشد نه فضيلت آن. سپس اين استعمال به عنوان يك اصطلاح در ميان مردم رواج يافته باشد بدون اينكه قرآن را نوشته باشند.
كاتبان وحي
پيامبر اكرم (ص) به منظور صيانت از نصوص قرآني، علاوه بر استمداد از نيروي حافظه خود و حافظه مردم، دستور داد قرآن را بنويسند و همگان را به كار نوشتن تشويق ميكرد.
آنانكه دست اندركار نگارش قرآن بوده اند ‹‹كتاب وحي›› ناميده ميشدند كه طبق مطالعات محققان اسلامي و گروهي از خاورشناسان شمار نويسندگان وحي به چهل و سه يا چهل و پنج نفر ميرسد كه در زمان پيامبر به كتابت وحي اشتغال داشتند.(8)
با عنايت به اينكه در اوايل بعثت در تمام قريش تنها هفده نفر خواندن و نوشتن ميدانستند و در مدينه كمتر از اين تعداد بوده است كه با تشويق پيامبر(ص) تعدادشان زياد شد. (9)
كاتبان وحي در مكه
كتابت وحي در دوران اقامت رسول خدا در مكه شروع شد. زيرا اگر آيات مكي و مدني را با هم مقايسه كنيم از يكصد و چهارده سوره قرآن هشتاد و شش سوره در مكه آمده و يا اينكه از مجموع 6236 آيه، نزديك به 1600 آيه فقط مدني است. البته آيات مكي كوتاهتر است. و به همين جهت اگر شمار كلمات را در نظر بگيريم به تقريب كمي، بيش از يك ثلث قرآن در مدينه و
نزديك دو ثلث آن در مكه نازل شده است. بدين ترتيب اهميت نويسندگان وحي در مكه بيشتر نمودار ميشود. بعلاوه كه آگاهيهاي ما از دوران مكه نسبت به مدينه كمتر است.
درباره اولين كاتب وحي در مكه، محققان، نام عبدالله بن سعدبن ابي سرح را نام ميبرند و نخستين كسي كه از قريش در مكه براي رسول خدا (ص) نوشت، عبدالله بن سعدبن ابي سرح بود كه مرتد شده و در ايام فتح مكه به اسلام بازگشت. (10)
كاتبان وحي در مدينه
در اين دوره تعداد نويسندگان بيشتر شد. و نخستين نويسنده وحي در مدينه، نام ابي بن كعب را به ميان ميآوردند و اولين كسي كه در مدينه نگارش وحي را بعهده گرفت ابي بن كعب بود كه پيش از زيدبن ثابت، به اين مهم در مدينه اشتغال داشت. (11) و براساس روايات، آنكه بيش از همه به نگارش وحي، موفق بود، در مرحله اول علي (ع) و سپس زيدبن ثابت بود. چون اين دو بيش از ديگران با پيغمبر بوده اند. (12)
مساله ديگر اينكه كاتبان همه در يك سطح قرار نداشتند، بعضي كتابت را خوب گرفته بودند و برخي در اين فن كمبود داشتند. پاره اي چون زيد و ابي، سرياني و يا عبري هم ميدانستند.
كساني مثل زيد و ابي بيشتر به كار نوشتن وحي اشتغال داشتند وعده ديگر، هم آيات را مينوشتند و هم نامه ها و رساله ها را تنظيم ميكردند.
كساني كه بيش از همه ياور پيامبر در مكتوب كردن كتاب وحي بودند علي (ع) و عثمان بودند در غياب آنها ابي در اين كار معاضدت ميكرد. بعد زيد كتابت آموخت و بدين جمع پيوست.
او چون جوان بود و خانه اش نزديك خانه پيامبر بود هر لحظه كه احتياج ميشد در دسترس بود اين بود كه پيامبر او را احضار كرده و دستور كتابت ميفرمود. در مورد علي (ع) تقريباً همه تصريح دارند كه از كاتبان اوليه و مداوم وحي بوده است. (13)
در مورد طرز نوشتن هم چنين بود كه هرگاه آيه اي نازل ميشد پيغمبر كس يا كساني از نويسندگان وحي را احضار نموده و دستور نوشتن ميفرمود. نويسندگان وحي آيات را با دقت مينوشتند و بر پيامبر گرامي ميخواندند. گاه بود كه او خود انگشت بر روي كلمه مينهاد و آنرا ميپرسيد و يا دستور ميداد كه هر آيه اي را در كجا بايد گذارد. در اواخر عمر گاهي بر روي درست نوشتن، واضح نوشتن بعضي از حروف كشيده و يا دندانه دار كردن حرفهايي نيز تذكراتي ميفرمود.
زماني كه قبايلي اسلام ميآوردند پيامبر تني چند از ياران را براي آموزش قرآن و تعليم احكام به نزد آنها ميفرستاد.
نوشت افزار معمول براي نگارش وحي
در قرآن و حديث عموماً ابزارهائي براي نگارش ياد شده است كه اكثر آنها كم و بيش مورد استفاده كتاب وحي در نگارش قرآن كريم همزمان با حيات پيامبر اكرم (ص) بوده است.
در قرآن نام نوشت افزارهاي زير را به مناسباتي ميبينيم.
قرطاس: يعني كاغذ كه در آيه ولوانزلنا عليك كتاباً في قرطاس و…(14)
قلم: كه به صورت مفرد و به صورت جمع ‹‹اقلام›› در چهار مورد در قرآن بكار رفته است (15)
صحف: به معني برگهايي از كاغذ كه روي آن نوشته شده است برگي كه از دو رو مكتوب باشد اين واژه به همان صورت، در هشت مورد از آيات قرآني آمده است. (16)
رق: به معني پوست نازك و ظريفي كه بر آن مينويسند و برگ سفيد اين كلمه در آيه در في رق منشور بكار رفته است(17)
اين واژه ها كه ابزاري براي نگارش ميباشد در قرآن ديده ميشود البته نه به عنوان اينكه اين نوشت افزارها براي نگارش قرآن در زمان پيامبر بكار ميرفت.
نوشت افزار معمول براي نگارش قرآن
در احاديث
مربوط به نگارش قرآن در زمان پيامبر (ص) نوشت افزارهايي جالب به چشم ميخورد كه مورد استفاده كتاب و نويسندگان وحي بوده است. و ما با استناد به همين احاديث به اسامي زير اشاره ميكنيم:
عسب: اين كلمه، جمع عسيب و آن عبارت از جريده و چوبه نخل است كه برگهاي آخر آن را ميكندند و در قسمت پهناي آن، قرآن مينوشتند.
لخاف: جمع لخفه و به معني سنگهاي سفيد نازك و ظريف ميباشد.
اكتاف: جمع كتف به معني استخوان شانه، معمولاً استخوان شانه شتر و يا گوسفند پس از خشك شدن به صورت آماده ميساختند كه بتواند روي آن بنويسند.
اقتاب: جمع قتب به معني چوبهايي بود كه بر اشتران مينهادند تا بر آنها سوار شوند.
رقاع: جمع رقعه كه داراي معني گستردهاي است و شامل برگ كاغذ يا درخت و گياه و پوست حيوانات ميشود.
قراطيس: جمع قرطاس و به معني كاغذ است.
اصطلاحات فوق الذكر در روايات و تاريخچه هاي كه مربوط به نگارش قرآن در زمان پيامبر (ص) است كه به چند نمونه آن اشاره ميكنيم:
اجمع منالرقاع و اللخاف و العسب و صدورالرجال و… زيدبن ثابت روايت شده است كه ميگفت:
‹‹كنا عندرسول الله مؤلف القرآن حسن الرقاع›› (19)
از امام صادق (ع) نقل شده است كه رسول خدا به علي (ع) فرمود: يا علي، قرآن در پشت سر خوابگاه من در صحيفه ها و حريرها و كاغذها است آنرا جمع كنيد و نگذاريد قرآن ضايع گردد چنانكه يهوديان تورات را ضايع و تباه نمودند.(20)
شواهد و دلايل درباره اينكه قرآن در زمان حيات خدا (ص) گردآوري شده بسيار است ولي در اينجا به اختصار به چند مورد اشاره ميشود:
دليل اول: حكمت و مصلحت انديشي
با توجه به اينكه قرآن بر امت پيامبر (ص) حجت بوده و مايه قوام دعوت او و دربردارنده فرايض است و از ناحيه پروردگار نازل شده اگر آن حضرت قرآن را كنار مينهاد و آن را جمع آوري نميكرد، در حكمت و مصلحت انديشي پيامبر (ص) شك و ترديد زياد ميشد.
به گفته امام شرفا لدين ‹‹كسي كه پيامبر اسلام (ص) را خاتمالانبياء بداند و او را در اوج حكمت و نصيحت و سفارش نمودن در مورد خدا و قرآن و بندگان خدا بشناسد و به آيندهنگري و دورانديشي او درباره آينده امتش آگاهي داشته باشد. اذعان خواهد نمود كه محال است پيامبر اكرم (ص) قرآن را پراكنده و از هم گسيخته رها كرده باشد و…›› (21)
دليل دوم: واقعيت تاريخي
هيچ فردي نمي تواند در اين واقعيت ترديد كند كه رسول خدا (ص) نويسندگاني داشته است كه وحي را مينوشتند. و ايشان را شخص رسول خدا(ص) بدين منظور مشخص ميفرمود. مورخان نيز نام نويسندگان را به صراحت ياد كردهاند و برخي آنان را تا چهل و سه نفر دانسته اند.(22)
جز كتابهاي تاريخي، نصوص زيادي در اختيار است كه بر اين واقعيت دلالت دارد. بعلاوه كه خداوند متعال فرمود: رسول من الله يتلوا صحفا مطهره فيها كتب قيمه`.(23) نيز گوياي اين است كه قرآن نوشته ميشده است.
از زيدبن ثابت روايت شده است كه ميگفت: ‹‹كنا عند رسول الله مولف القرآن من الرقاع›› يعني من همواره وحي را براي رسول خدا (ص) مينوشتم و چنين بود كه وقتي وحي نازل ميشد آن را در شرايط شديدي دريافت ميداشت سپس من وسيلهاي آورده و در حالي كه پيامبر املاء ميكرد من مينوشتم. و هنگامي كه از نوشتن فارغ ميشدم پيامبر ميفرمود: بخوان! من ميخواندم چنانچه مطلبي يا چيزي جا افتاده بود آن را تصحيح ميكرد آنگاه در اختيار مردم قرار ميگرفت.(24)
دليل سوم: نهي پيامبر از نوشتن جز قرآن
علماي اهل سنت روايت كردهاند كه رسول خدا (ص) از نوشتن هرچيز جز قرآن منع كرده و فرموده است ‹‹لاتكتبوا عني الا القرآن و من كتب عني شيئا غيرالقرآن فليمعه››(25) البته اين نقل صحيح نيست ولي بفرض كه صحيح باشد در مورد نويسندگان فرمود كه وحي را در حضور او از آن حضرت دريافت ميداشته و مينوشتند و اين فرمان به اين جهت بود كه قرآن با تفسير و تاويلهايي كه آن حضرت بيان ميداشته، آميخته نگردد.
دليل چهارم: تاليف قرآن نزد رسول خدا و حديث حضرت علي (ع)
زيدبن ثابت ميگويد: ما نزد رسول اكرم (ص) بوديم و قرآن را از اوراق (نوشته شده پس از وحي) تاليف ميكرديم. حاكم ميگويد: ‹‹اين سخن دليل روشني است بر اينكه قرآن در عهد حيات رسول خدا (ص) گردآوري شده است.(26) از حضرت علي (ع) روايت شده است كه فرمود: آنچه ما از رسول الله نوشتيم فقط قرآن است و نيز آنچه در اين صحيفه است.(27)
دليل پنجم: مصحف به جا مانده از پيامبر و اساس بودن قرآن براي اسلام
طبق آنچه در برخي از روايات مورد تصريح قرار گرفته، در محل استراحت رسول خدا (ص) در خانه آن حضرت، نسخه اي از قرآن كريم وجود داشته است.(28) و پيامبر گرامي به اميرالمؤمنين فرمان داده است تا آن قران را برگرفته، و گردآوري كند در اين زمينه امام علي (ع) نيز تصريح دارد كه آن حضرت ميفرمايد: ‹‹هيچ آيه بر رسول الله (ص) نازل نشد مگر اينكه پيامبر خدا (ص) بر من املا ميكرد و من نيز آن را نوشتم.
مورخان تصريح كردهاند پيامبر (ص) نويسندگان مخصوص براي ثبت معاهدات و ارزيابي بار درختان خرما و مدانيات (پولهاي قرض گرفته شده) در اختيار داشته است چنانچه به ايشان امر فرموده تا نام همه كساني را كه قبل از صلح حديبيه اسلام آورده ثبت نمايند. بنابراين آيا معقول است كه گمان رود پيامبر (ص) به نوشتن اين امور اهتمام ميورزيده ولي به نوشتن قرآن اهميتي نميداده است.
دليل ششم: قرآنهاي موجود در عصر پيامبر (ص)
دستهاي از احاديث بيانگر اين مطلب است كه در عصر پيامبر قرآنهاي متعددي (كامل يا ناقص) نزد صحابه وجود داشته است و آنان، قرآنهاي مذكور را قرائت كرده و در اختيار ديگران نيز قرار ميدادند و رسول خدا (ص) احكام چند دربارهِ آن صحائف مقرر داشته است. چنانكه از نصوص آينده دانسته خواهد شد، از ميان دستهاي از نصوص كه بر وجود مصحف يا مصاحفي در زمان رسول خدا (ص) دلالت دارد ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1- عقبه بن عامر، از پدرش، از پيامبر گرامي (ص) نقل ميكند كه فرمود: ‹‹تعلموا الكتاب الله و تعاهدوا و اقتنوه و تغنوا به…(29)
2- مهاجربن جيب ميگويد رسول خدا (ص) فرمود: يا اهل القرآن، لاتبسد و القرآن، و اتلوه حق تلاوته، آناء الليل و النهار و تغنوه و تقنوه و اذكرو ما فيه لعلكم تفلحون›› در اين روايت منظور از كلمه ‹‹تغنوه›› اين است كه قرآن را مايه بي نيازي و دوري از فقر قرار دهيد و تهي دستي را فقر
به حساب نياورند. و منظور از كلمه ‹‹تقنوه›› اين است كه قرآن را چونان اموال خويش جمع كنيد و آن را از دارايي و ثروت خويش محسوب داريد.(30)
3- عبدالله بن عمر ميگويد: شخصي فرزند خود را نزد رسول خدا آورد و گفت: يا رسول الله فرزندم تمام روز را قرآن قرائت ميكند و شب را بيدار ميماند. رسول خدا (ص) فرمود: آيا نگراني و كراهت داري كه فرزندت روز در حال ذكر قرآن و شب زنده داري را در حال سلامت به پايان رساند.(31)
دليل هفتم: رواج كتابت قرآن در عهد پيامبر
از ديگر شواهدي كه نشان ميدهد نوشتن قرآن در عهد رسول اكرم(ص) رواج داشته علاوه بر احاديثي كه تاكنون عنوان شده است روايات ذيل نيز گوياي همين مطلب است.
1- رسول خدا (ص) فرمود: ‹‹فضيلت انديشيدن در قرآن، بر قرائت ظاهري آن همانند فضيلت فرائض بر نوافل است. (سيوطي ميگويد: سند اين حديث صحيح است.» (32)
2- همچنين از پيامبر گرامي (ص) نقل شده است: برترين عبادت است من، تلاوت انديشمندانه قران است.(33)
دليل هشتم: گردآورندگان قرآن در عهد پيامبر
مورخان و نويسندگان، نام گروهي از صحابه را ياد كرده اند كه آنان گفته اند، ما قرآن را در عهد رسول خدا (ص) گردآوري كرده ايم. و نيز نام برخي ديگر از اصحاب را برده اند كه گفته اند ماتمام قرآن را جز دو يا سه سوره آن گردآوري كرده ايم.
بديهي است كه منظور از جمع آوري قرآن، آن است كه قبلا تفرق و پراكندگي دا
شته است. زيرا قرآن به صورت جدا و پراكنده نازل شده و صحابه يا گروهي از ايشان به دستيابي بر آنچه نازل ميشد و ضميمه كردن آن بر آيات قبل، اهتمام داشته، آن را دنبال كردهاند. و طبيعي است كه اين امر از طريق نوشتن آيات صورت ميگرفتنه و افزودن آيات جديد به آيات گذشته به اين شكل صورت ميگرفته است. آن دسته از كساني كه آنان را در زمره گردآورندگان قرآن برشمرده اند، صاحب مصاحف مخصوص به خويش نيز بوده اند، مانند زيد، ابن مسعود، علي (ع) و… برخي از اين مصاحف تا صدها سال پس از فوت ايشان، باقي بوده است.(34)
قتاده ميگويد: از انسبن مالك پرسيدم، چند نفر در عهد پيامبر قرآنها را گردآوري كردند؟
انس گفت: چهار نفر كه همگي از انصار بودند.(35)
شواهد ودلايل زيادي وجود دارد كه قرآن در عهد پيامبر (ص) گردآوري و تدوين شده است. كه به چند مورد آن اشاره كرديم. از بيان موارد ذكر شده نتيجه ميگيريم كه نظم و ترتيب آيات و سور قرآن مورد توجه رسول اكرم(ص) بوده است و با عنايت به دلايل فوق استنتاج ميشود كه قرآن در عهد پيامبر (ص) گردآوري و تدوين شده است.
دلايل مخالفان جمع و تدوين قرآن در زمان پيامبر (ص)
با وجود دلايلي كه جمع و تدوين قرآن در زمان پيامبر اسلام را تاييد مينمايد. شواهد و مدارك ديگري خلاف آنرا بيان ميكند. از همان زيدبن ثابت كه ميگفت: ما نزد رسول خدا بوديم و قرآن را روي نوشت افزاري معمولي يعني ‹‹رقاع›› جمع و تاليف مينموديم – نقل شده است كه گفته بود: پيامبر از دنيا رفت در حاليكه قرآن در محصف واحد جمع آوري نشده است. ظاهرا اين دو روايت متناقض و متعارض به نظر ميرسد. در اينجا ميتوان دو توجيه را براي سازش ميان اين دو روايت آورد.
نخست آنكه زيد و ديگران طبق روايات اول دستاندركار جمع و تاليف قرآن در زمان پيامبر شدند و شايد قبل از رحلت آن حضرت موفق به انجام آن نگشتند، يعني نتوانستند قرآن مرتب و منظم يا مدوني از نظر سوره ها فراهم آورند.
دوم اينكه منظور زيدبن ثابت از تاليف قرآن، ترتيب آيات و سور آن بوده است كه بر حسب دستور پيامبر (ص) انجام ميشد، ولي نتوانستند مصحف واحدي را جمع آوري نمايند بلكه صرفا پيامبر آنان را به نظم و ترتيب خاصي در مورد آيات و سور آگاه ساخت. به هر صورت طبق روايت دوم، قرآن به صورت قرآن كامل و مجموعه مدوني در نيامده و چنانكه ميدانيم اميرالمؤمنين علي (ع) پس از وفات رسول خدا (ص) اهتمام و فرصت خود را مصروف جمع و تدوين قرآن نمود. و در اين قضيه كه فريقين معترض آن شده اند دليل بارزي است بر اين مطلب كه قرآن در حيات رسول خدا (ص) در مصحف واحدي جمع آوري نشد. و مسلما علي (ع) دست به كاري زد كه در زمان خود پيامبر (ص) بيسابقه بوده است و الا اقدام امام علي (ع) در جمع آوري قرآن لزومي نداشت و در حقيقت آن حضرت كار تازه اي را آغاز كرده بود كه خود را ملزم به آن ميديد. و ميخواست با اين كار به سفارش و وصيت رسول خدا (ص) در مورد قرآن عمل نمايد. مگر آنكه كار اميرالمؤمنين (ع) را به صورت ديگري توجيه كنيم كه در اكثر روايات نيز منعكس است و آن اين است كه جمع و ترتيب قرآن به صورتي كه هم اكنون در دسترس ماست. در زمان رسول خدا (ص) نيز سابق
ه داشته است و كار تازه علي (ع) در مورد جمع و ترتيب، اين بود كه آن حضرت قرآن را بر حسب تاريخ نزول آيات و سور آن مرتب ساخت. عده اي ديگر از محققان صريحا اظهار كرده اند كه قرآن در زمان رسول خدا به صورت يك كتاب جمع آوري و مدون نگرديد.
خطابي ميگويد: چون رسول خدا (ص) همواره در انتظار نزول وحي به سر ميبرد، هيچگاه در زمان حيات رسول خدا (ص) مجال فرصتي پيش نيامد كه وحي، منقطع گردد تا نويسندگان را به جمع و ترتيب قرآن در صحف واحدي وادار سازد واين احتمال وجود داشت كه آياتي نازل شود تا آيات ديگر را نسخ كند و يا تلاوت آنها را منسوخ سازد. با وجود چنين اوضاع و احوالي كه وحي استمرار داشت. چگونه ممكن بود در زمان آن حضرت به جمع و ترتيب قرآن اقدام گردد. بديهي است كه اين كار پس از انقطاع وحي كه همزمان با پايان عمر آن حضرت بود و امكان داشت و سپس ميگويد: تمام قرآن در زمان حيات پيامبر(ص) نگارش يافت لكن در يكجا جمع آوري نشده و سوره هاي آن مرتب نگرديد.(36)
علامه محدث نوري از كساني است كه جمع و ترتيب قرآن را به صورتي كه هم اكنون ميبينيم، نميپذيرد اگرچه جمع و ترتيب آن به گونه اي متفاوت از ترتيب قرآن موجود مورد قبول اين دانشمند عالي مقام در حديث است. وي مينويسد: از مجموع اخبار و احاديث مربوط به جمع قرآن، چنين بر ميآيد كه قرآن كريم با ترتيب موجود آن، در زمان پيامبر (ص) بيسابقه بوده است و حتي كسي آن را با چنين ترتيبي حفظ و از برنكرده بود. بلكه قرآن كه به تدريج نازل ميگرديد و نگارش مييافت در دو جا نگهداري ميشد. يكي نزد رسول خدا (ص) كه پراكنده و نامنظم بود و نويسندگان وحي كه در راس آنها علي (ع) قرار داشت وحي را روي حرير و كاغذ و… تحرير ميكردند. و جاي ديگر كه قرآن در آن محافظت ميشد خزينه ذهن و حافظه مردم و نوشته هاي ديگر صحابه و ياران آن حضرت بود كه هركس درخور نياز و استعداد وتوفيق خودش به هنگام نزول آيات در سفر و حضر، آيات و سوره هايي از قرآن را حفظ نموده و يا آنرا مينوشتند.با توجه به مطالب فوق ميتوان نتيجه گرفت كه تمام قرآن به صورت نوشته اي در نزد كسي موجود بوده تا چه رسد به آنكه قائل شويم قرآن با ترتيب موجود در زمان پيامبر (ص) مرتب و مدون گرديد.(38)
بنابراين از مجموع دلايل و شواهدي كه در هر دو مورد بيان شد ميتوان گفت كه قرآن با ترتيب موجود به طور كامل در زمان پيامبر نگارش يافت. منتهي بر روي نوشت افزار
هايي كه نميتوانست به صورت مصحف و دفتري جمع آوري شود. اين نوشت افزارها به كيفيتي بوده است كه حفظ اين ترتيب در مورد آنها بسيار دشوار بوده است.
با اين اوصاف با توجه به تلاشهايي كه اميرالمؤمنين (ع) و ديگر كاتبان وحي در مورد اختلاف در مصاحف و قرآن به وجود آوردند قرآني در اختيار مسلمين قرار گرفت كه متفقا مورد تاييد همه فرق اسلامي ميباشد. و عليرغم اختلافي كه در مورد كتب آسماني ديگر ديده ميشود كمترين اختلافي در كتاب آسماني مسلمين وجود ندارد. و وعده الهي بر ضمانت قرآن و مصونيت آن را از هرگونه تحريفي كه آنرا ضمن آيه ‹‹انا نحن نزلنا الذكر و اناله لحافظون›› به مسلمين گوشزد فرمود كه در ظل مساعي مسلمين صدر اسلام، تحقق يافته و پيوسته تا ابد به اين مصونيت بر قرار و قرآن عظيم، ضامن يكپارچگي تمام مسلمين خواهد بود. ان شاءالله.
پاورقي ها:
1- البرهان، زركشي، ج 1، ص 240-228.
2- تاريخ قرآن كريم، محمدباقر حجتي، ص 220-216.
3- تاريخ قرآن، دكتر محمود راميار، ص 212-209.
4- البرهان في علوم القرآن، ص 235.
6- تاريخ قرآن دكتر محمود راميار، ص 213.
7- اجوبه` مسائل، موسي جارالله، ص 31.
8- تاريخ القرآن، زنجاني، ص 42.
9- فتوح البلدان، ص 457.
10- تاريخ قرآن، محمدباقر حجتي، ص 203-202.
10- تاريخ قرآن، محمدباقر حجتي، ص 203-202.
12- تاريخ القرآن، عبدالصبور، ص 164.
13- اعجاز القران، رافعي، ص 35.
14- سوره انعام، آيه 7.
15- سوره علق، آيه 4؛ سوره لقمان، آيه 27؛ سوره ن و القلم؛ سوره آلعمران، آيه 44.
16- سوره طه، آيه 133، سوره نجم، آيه 36؛ سوره عبس، آيه 13؛ سوره تكوير، آيه 10؛ سوره اعلي، آيه 19-18؛ سوره مدثر، آيه 52؛ سوره بينه، آيه 2.
17- سوره انبياء، آيه 104.
18- الاتقان، ج 1، ص 99.
19- همان منبع، ج 1، ص 99؛ البرهان، ج 1، ص 237.
20- الوافي، ج 2، ص 238.
21- اجوبه` مسائل، ص 31.
22- الوزراء و الكتاب، ص 12 و 13.
23- سوره بينه، آيه 2 و 3.
24- تاريخ القرآن، صغير، ص 80.
25- تاويل مختلف الحديث، ص 286.
26- البرهان، زركشي، ج 1، ص 237 و 256.
27- تاريخ واسط، ص 102.
28- ر. ك تاريخ قرآن، زنجاني، ص 44.
29- سنن دارمي، ج 2، ص 439.
30- تفسير ابنكثير، ج 4، ص 34.
31- البرهان زركش، ج 1، ص 462.
32- همان منبع، ص 63.
33- آداب المتعلمين طوسي، ص 151.
34- ر. ك الفهرست، ابن النديم، ص 29.
35- صحيح بخاري، ج 2، ص 201.
36- ر. ك الاتقان، ج 1، ص 98 و 99.
37- فصل الخطاب، ص 14 و 15.
38- تاريخ القرآن، محمدباقر حجتي، ص 268.
رجبعلي سالاريان
منبع : سایت سراج
http://www.iyqa.ir