ساده سازی نمادها برای رسیدن به دریافت هنری، از ویژگی های مهم در فرایند کار آفرینشگر دانسته می شود، زیرا یکی از فرضیه های ارزشمند هنر امروز در زمنیه ی آفرینش، ساده سازی مفاهیم ژرف توسط آفرینشگر است.
انسان امروز، به دلیل زندگی ماشینی، متاسفانه فرصت فراگیر برای کاوش و بازیابی پدیده های پیچده ی هنری را ندارد (سوگمندانه نبودهمین فرصت سبب می شود که از لذت دشوار یافتن و مزه ی درک خودیافته هایش باز ماند).
بر بنیاد نداشتن همین مجال است که هنر امروز در عرصه ی آفرینش، به نوعی ساده سازی مفاهیم و نمادها رو آورده است. آفرینشگر برجسته در هنر امروزکسی است که تصورات، مفاهیم، روایت ها – به ویژه نمادها- را با هنر ساده سازی می آراید و با ژرفنگری ارایه می دهد.
نماد با آن که از عناصر مهم در آفرینش هنری است، اما ارایه ی آن با روش ساده – و تا حدی متعارف- از شگردهای مهمتر در کار آفرینشگری دانسته می شود، زیرا ساده ساختن مفاهیم نمادین برای ایجاد رابطه و رسانگی بیشتر با مخاطب، روش برتر و ویژه ای است که توجه زیادتر مخاطبان را در مرحله ی- گیرندگی و دهنده گی در باره ی اثر بر می انگیزد.
برای ساماندهی بهتر در مورد این بحث (آفرینشگر و ساده سازی نمادها)، خوب است توجیه نسبی برای شناخت بیشتر از مساله ی نماد و نماد گرایی داشته باشیم و سپس گفته ها در باره ی مساله ی ساده سازی نماد ها را پی بگیریم :
نماد چیست؟
نماد(sambol) در لغت به معنای مظهر، علامت و نشانه است، اما نماد گرایی (sambolism) عبارت است از ” هنر یا عملیه ی به کار بردن نشانه ها، یا بیان موضوع نا مریی یا نا مشهود به وسیله ی نمایش موضوع مشهود و یا محسوس ” (1)
به لحاظ هنری، نمادگرایی (sambolism) سبک هنری است برای بیان و ارایه واقعیت ها یا حالت های نامشهود و ناشناخته به مدد نشانه ها که در فرانسه به حیث یک جریان سیال هنری با رو رشد و شمار زیادی از نویسندگان، شاعران، نقاشان و هنر مندان را بر آن داشت تا از این سبک، پیروی کنند.
باتوجه به این که امروزه مفهوم و مراد از مقوله ی نمادگرایی، با برداشت ها و انگاره های سنتی گذشته همخوان نیست، اما در توجیه مفهومی از اصل مساله، همگی بر مفهوم نمادگرایی به عنوان روش به کارگیری نشانه ها، توافق رای دارند.
این ساده سازی، نخست در فرایند ذهنی آفرینشگر شکل می یابد به این مفهوم که نشانه هابا آن که در هییت صوری و باطنی خودشان در آغاز با نوعی پیچیدگی و گاهی هم ابهام و توهم زاده می شوند، اما شکل گیری آن با روش ساده سازی، مبتنی برداشتن ظرفیت و خلاقیت ویژه ی آفرینشگر است که چگونه می تواند برای ایجاد رابطه ی بهتر به منظور درک نمادها، از روش ساده سازی نشانه ها استفاده نماید.
نمادها در آفرینش های هنری، به حیث ابزاری برای نمایاندن مفاهیم و داده های به کار می روند و همه ای این نشانه ها، ما را برای رهیابی به جهان ناشناخته یاری می رسانند. نا شناخته ه
ا، دنیای نا مریی اند که در ذهن آفرینشگر زاده می شوند و سپس به مدد همین نمادها، ما به آن جهان نامریی (ناشناخته ها) گام می گذاریم و پا به پای درک مفاهیم، به پیش می رویم.
جهان نمادها، دنیای محدود و جغرافیه پذیر نیست، زیرا نمادها در تقابل ذهنی هنرمند با اشیاء به گونه نامحدود،شکل می گیرند و به قول والری” :دنیای محدود نا محسوسات را به جهان گسترده ی محسوسات بدل می سازند” (2)
ساده سازی نمادها :
همان گونه که در آغاز این نبشتار گفته شد، دنیای امروز، به دلیل پیچدگی های سرسام آور فن آوری، حق تفکر و ظرفیت پژوهش در لایه های فلسفی را از انسان سلب کرده و از او موجودی ساخته است، ماشینی، سطحی نگر و کم فرصت. در میان این سه آسیب (ماشینی بودن، سطحی نگری و کم فرصتی) دو عامل سطحی نگری و کم فرصتی،بیشترازهمه انسان امروز را وا داشته تا در دریافتش از نماد ها، بسیار ژرفنگر نباشد، بنابرین یکی از ضرورت هایی که میتواند – به گونه ی فرضی – راه حلی باشد برای دریافت داده ها و مفاهیم نمادین، ساده سازی نماد ها یا نشانه ها، توسط آفرینشگر است.
این ساده سازی، نخست در فرایند ذهنی آفرینشگر شکل می یابد به این مفهوم که نشانه هابا آن که در هییت صوری و با طنی خودشان در آغاز با نوعی پیچیدگی و گاهی هم ابهام و توهم زاده می شوند، اما شکل گیری آن با روش ساده سازی، مبتنی برداشتن ظرفیت و خلاقیت ویژه ی آفرینشگر است که چگونه می تواند برای ایجاد رابطه ی بهتر به منظور درک نمادها، از روش
برای درک بیشتر این مساله مثا
لی می دهم: فرض کنیم تک درخت پوسیده، نمادی از پوسیدگی حیات انسان و پیری وی است، برگ هایی که تک تک از اثروزش باد به زمین می افتند، به تحلیل رفتن جریان عمر و نیروی زندگی است که انسان سر انجام به آن می رسد و درخت پیر هستی اش می شکند (و یا هم دیگر سبز نمی شود). با آن که ارایه ی این نماد با این گونه پنداشت بدون پیچیدگی و ابهام است، اما شاید وقتی در بستر فلسفی ذهن زاده می شود، خالی از ابهامهای فلسفی در فرایند فکروخیال نباشد و شاید هم دهها گره فلسفی دیگردر سرشت این نماد موجود باشد، اما ویژگی کار آفرینشگر اینست که گره این پیچیدگیهای نمادین را در رویکرد آفرینشی باز کند و به شیوه ی ساده سازی نمادها – برای ایجاد رسانگی بیشتر با مخاطب- توسل جوید.
“لبخند ژوکوند” با این که یک پرده نقاشی ژرف است، اما روایت ساده سازی نماد در این اثر نقاشی با وصف پیچیدگی ها و گره های فلسفی آن شفاف، یکدست و قابل رویت است، زیرا هر بیننده ای با توجه به دریافت فردی خود، لبخند نمادین ژوکوند را به صورت نماد ساده- اما چند گونه – تعبیر می کند : کسی در پس این لبخند، زهرخند را می بین
د، کسی شکست را و کسی هم اندوه ژرف و به نوعی حسرت را.
بحث درباره ی چندگانگی و چندگونگی مفاهیم و تعبیرات نیست، بل جان مساله این است که این لبخند، نماد ساده شده از بیان یک حالت است که با توجه به برداشت های متعدد و چند لایه، با صمیمیت و” سادگی ژرف ” ارایه شده است.
” ساده سازی نمادها” در کار آفرینش، به معنای گریز از ژرف اندیشی نیست، بل قابل رویت ساختن نماد های پیچیده، برای درک روشن و به دور از ابهام مخاطب است که از آن می توان به عنوان ” ساده سازی ژرف نمادها ” یاد کرد.
هدف از ساده سازی نمادها، رهیابی مخاطب به سوی دریافت، تاملات و دیدگاه های مبتنی بر نشانه ها در اثر هنری است. برای ساده سازی نمادها، افزون به مواردی که مطرح شد، یا دمان نرود که گرایش به این روش، به مفهوم عادت دادن مخاطبان به فر آورده های سطحی و مسامحه و تساهل در برابر نمادهای ژرف نیست، بل به نحوی، فراهم سازی زمینه های اشتراک ذهنی مخاطبان برای درک وحس بیشتر،ازاثر آفرینشی است.
پانوشت ها
1. فرهنگ معاصر فارسی غلام حسین صدری افشار نسرین حکمی نسترت حکمی نشر فرهنگ معاصر تهران چاپ دوم 1381 ص 1271
2. پل والری می گوید
3. نمادها دنیای نا محسوسات را به جهان محسوسات بدل می سازند و برای القای مفاهیم هنرمندانه در ذهن راه فراختری را باز می کنند و بازگو کننده خصوصیت هنری پدیده ها با دریافت هنرمندانه است هر آفرینشی برای باز نمایی خود در صورت نیاز می تواند از نماد ها استفاده کند
4. جستاری در نماد گرایی دکتر بهروز آژند چاپ سوم انتشارات زوار 386تهران ص123
بخش هنری تبیان
منبع: آفتاب