بهاره زمانی
هنگامی که سخن از «دجّال» به ميان میآيد، معمولا طبق يک سابقه ذهنی عاميانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معيّن يک چشمي میشود که با جثّه و مرکب افسانهایتر با برنامهای مخصوص به خود پيش از آن انقلاب بزرگ مهدی ظهور خواهد کرد.
همانگونه که از ريشه لغت دجّال از يک سو [۱] و از منابع حديث از سوي ديگر استفاده مي شود، دجّال منحصر به يک فرد نيست، بلکه عنواني است کلّي براي افراد پر تزوير و حيله گر؛ و پر مکر و فريب و حقّه باز که براي کشيدن توده هاي مردم به دنبال خود از هر وسيله اي استفاده مي کنند و بر سر راه هر انقلاب سازنده اي که در ابعاد مختلف صورت مي گيرد ظاهر مي شوند.
در حديث معروفي که از صحيح «ترمذي» نقل شده مي خوانيم که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)فرمود: «انه لم يکن نبي بعد نوح الا انذر قومه الدجال و اني انذر کموه:[۲] هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت، من نيز شما را بر حذر مي دارم!»
مسلّماً انبياي پيشين به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالي که در آخر زمان آشکار مي شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمي دادند.
بخصوص که در پايان حديث مي خوانيم: «فوصفه لنا رسول اللّه فقال لعله سيدرکه بعض من رآني او سمع کلامي: سپس پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) صفات او را براي ما بيان کرد و گفت شايد پاره اي از آنها که مرا ديده اند يا سخن مرا شنيده اند عصر او را درک کنند!»
به احتمال قوي ذيل حديث اشاره به طاغيان و فريبکاران خطرناکي همچون بني اميّه و افرادي همانند معاويه است که در لباس «خال المؤمنين» و عنوان «کاتب وحي» به مکر و فريب و تزوير و بيرون راندن مردم از صراط مستقيم به سوي آداب و سنن جاهلي و زنده کردن نظام طبقاتي و حکومت استبدادي و خودکامه و روي کار آوردن ناصالحان چاپلوس، و جنايتکاران بيباک، و کنار زدن صلحا و فضلا و مردان لايق، پرداختند.
و نيز در حديث ديگري در همان کتاب مي خوانيم: پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در مورد دجّال فرمود: «ما من نبي الاوقد انذر قومه و لکن ساقول فيه قولا لم يقله نبي لقومه تعلمون انه اعور …: هيچ پيامبري نبود مگر اين که قوم خود را از فتنه دجّال بر حذر داشت، ولي من جمله اي درباره او مي گويم که هيچ پيامبري به قوم خود نگفته، من مي گويم او يک چشمي است!»
تکيه روي زمان «نوح» در بعضي از اين احاديث، شايد به خاطر اشاره به دورترين زمان باشد؛ يا عدم وجود دجّال ها در زمان هاي پيش از نوح به سبب اين باشد که نخستين آیين و شريعت را نوح آورد و يا به خاطر عدم نفوذ حيله ها و تزويرها در جوامع انساني پيشين بوده است.
جالب توجّه اينکه در پاره اي از احاديث آمده است که پيش از ظهور مهدي (عليه السلام)
در رساله دوّم يوحنا (باب
در حديث ديگري مي خوانيم: «قال رسول اللّه (صلي الله عليه و آله و سلم) لا تقوم السّاعة حتي يخرج نحو من ستّين کذّاباً کلّهم يقولون انا نبي!؛ [۴] پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: رستاخيز بر پا نمي شود مگر آن که شصت نفر دروغگو ظهور خواهند کرد که همه ادّعاي نبوّت مي کنند!»
گرچه در اين روايت عنوان دجّال به ميان نيامده، ولي اجمالاً از آن بر مي آيد که مدّعيان دروغين و فريبکار در آخر زمان محدود به يک يا چند نفر نخواهد بود.
اينها دجّالاني هستند که همه پيامبران، امّت خويش را از آنها بر حذر داشتند و نسبت به نقشه هاي فريبنده آنها هشدار دادند.
منتها پيش از ظهور مهدي و آن انقلاب عظيم و وسيع و راستين، هر قدر زمينه هاي فکري و
رواني و اجتماعي در سطح جهاني آماده تر مي شود، فعّاليّت اين دجّالان که يکي از بعد از ديگري ظهور مي کنند افزايش مي يابد؛ تا در پيشرفت زمينه هاي انقلابي وقفه ايجاد نمايند و به هزار حيله و فن براي منحرف ساختن افکار دست زنند.
البتّه هيچ مانعي ندارد که يک دجّال بزرگ در رأس همه آنها باشد. و امّا نشانه هايي که در بعضي از روايات براي او ذکر شده بي شباهت به تعبيرات سمبوليک و اشاره و کنايه نيست؛ مثلا، از روايتي که مرحوم علاّمه مجلسي در بحار الانوار از اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نقل کرده چنين استفاده مي شود که او داراي صفات زير است:
۱ـ او يک چشم بيشتر ندارد که در ميان پيشاني اش همچون ستاره صبح مي درخشد! امّا همين چشم خون آلود است، گويي با خون ترکيب شده!
۲ـ او الاغ (مرکب) سفيد تندروي دارد که هر گام او يک ميل است و بسرعت زمين را طي مي کند!
۳ـ او دعوي خدایی مي کند و هنگامي که دوستان خود را به گرد خويش مي خواند صداي او را تمام جهانيان مي شنوند!
۴ـ او در درياها فرو مي رود و خورشيد با او حرکت مي کند، در پيش روي او کوهي از دود و پشت سرش کوه سفيدي قرار دارد که مردم آن را موادّ غذايي مي بينند.
۵ـ به هنگام ظهور او مردم گرفتار قحطي و کمبود موادّ غذايي هستند… . [۵]
شک نيست که ما مجاز نيستيم به هر مفهومي از مفاهيم مذهبي که در قرآن يا منابع حديث وارد شده شکل سمبولک بدهيم، چه اينکه اين کار همان تفسير به رأي است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود مي شمرد، ولي با اين حال جمود بر مفهوم نخستين الفاظ در آنجا که قراین عقلي يا نقلي در کار است آن هم صحيح نيست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلي سخن است.
و اتّفاقاً درباره حوادث آخر زمان نيز اين گونه مفاهيم کنایی بي سابقه نيست؛ و تعجّبي ندارد که دجّالي که با صفات بالا مشخص شده نيز جنبه سمبوليک داشته باشد.
حتماً مي پرسيد چگونه مي توان آن را تفسير کرد؟
در پاسخ اين سؤال مي گويم بعيد نيست دجّال با آن صفاتي که گفته شد اشاره به فريبکاران و رهبران مادّي ستمگر در دنياي ماشيني
باشد؛ زيرا:
1 – آنها يک چشم دارند و آن چشم اقتصاد و زندگي مادّي است؛ آنها فقط به يک (بعد) مي نگرند و آن بعد منافع مادّي ملّت خويش است؛ و به هزار گونه نيرنگ و تزوير و سياست هاي استعماري براي رسيدن به اين هدف متوسّل مي شوند؛ آنها دجّالاني هستند فريبکار که چشم معنوي و انساني را از دست داده اند، امّا همين يک چشم مادّي آنها بسيار خيره کننده و پرفروغ است در صنايع به پيروزي هاي درخشاني نایل شده اند، و از اقطار زمين نيز گذشته اند.
2 – مرکب هايي در اختيار دارند که بسيار تند و سريع السّير است و کره زمين را در مدّت کوتاهي دور مي زند با سرعت هايي حتّي مافوق سرعت صوت!
3 – آنها عملا مدّعي الوهيّت هستند و مقدّرات مردم جهان را به دست خويش مي دانند و با تمام ضعف و ناتواني که دارند، پياده شدن در کره ماه را دليل تسخير فضا! و مهار کردن پاره اي از نيروهاي طبيعت را نشانه تسخير طبيعت، در حالي که يک زمين لرزه مختصر، يک طوفان کم قدرت، يک سلّول سرطاني، همه کاسه و کوزه هاي آنها را در هم مي شکند؛ در عين ضعف همچون فرعون دعوي خدايي دارند.
4 – با زير دريایی هاي مجهّز به زير درياها مي روند، وسایل سريع السّيرشان با مسير شمس حرکت مي کند (بلکه گاهي از مسير آن نيز جلو مي افتد). در پيش روي کارخانه هاي عظيمش، کوهي از دود، و به دنبال سرش کوهي از فرآورده هاي صنعتي و موادّ غذايي (که مردم آن را موادّ غذايي سالم فکر مي کنند در حالي که ارزش غذايي چنداني ندارند و غالباً خوراک هاي ناسالمي هستند) مشاهده مي شود.
5 – مردم به عللي ـ از قبيل خشکسالي و يا استثمار و استعمار و تبعيضات مختلف و سرمايه گذاريهاي کمرشکن در مورد تسليحات و هزينه طاقت فرساي جنگ ها، و ويراني هاي حاصل از آن که همگي معلول زندگي
يک بعدي مادّي است ـ گرفتار کمبود مواد غذايي مي شوند و بویژه گروهي از گرسنگي مي ميرند و از ميان مي روند، و دجّال که عامل اصلي اين نابساماني هاست از اين وضع بهره برداري کرده و بعنوان کمک به گرسنگان و محرومان جامعه براي تحکيم پايه هاي استعمار خود کوشش مي کند.
در پاره اي از روايات نيز نقل شده که هر مویی از مرکب عجيب دجّال سازِ مخصوص و نواي تازه اي سر مي دهد که انطباق آن بر اين همه وسايل سرگرم کننده ناسالم دنياي ماشيني يک بعدي که در تمام خانه ها و لانه و شهر و بيابان و ساحل دريايش نفوذ کرده کاملا قابل تصوّر است.
به هر صورت، مهم آن است که عناصر انقلابي يعني سربازان راستين مصلح بزرگ مهدي موعود (عليه السلام) همچون بسياري از مردم ساده لوح و ظاهربين، فريب دجّال صفتان را نخورند و براي پياده کردن طرح انقلابي خود بر اساس ايمان و حق و عدالت از هيچ فرصتي غفلت نکنند.
البتّه آنچه در بالا گفتيم يک تفسير احتمالي براي دجّال بود که قراین مختلفي آن را تأييد مي کند، ولي قبول يا عدم قبول اين تفسير به اصل موضوع صدمه نمي زند که مسأله دجّال، با اين صفات جنبه کنايه دارد نه اين که انساني باشد با چنان مرکب و چنان صفات و مزايا!
پی نوشت ها
(۱) دجال، از ماده «دجل» به معني دروغگويي و حقه بازي است.
(۲) سنن ترمذي، باب ما جاء في الدجال ، ص۴۲
(۳) سنن ابي داوود
(۴) بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۰۹
(۵) اقتباس از حديث صعصة بن صوحان / بحار الانوار،ج۵۲، ص۱۹۲
(۶) بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۹۴
(۷) بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۹۵
www.bfnews.ir