برای تحليل بنيادی چرايی واقعه عاشورا بايد با توجه به تحليل حضرت امير(ع) از جريان نفاق و مفهوم بازگشت جاهليت و منشأيابی حضرت از جهل و سستی و سهلانگاری برخی از اصحاب خود و نفاق و كينههای ديرينه و پنهان و آشكار دشمنانشان در نهجالبلاغه توجه كنيم.
حجتالاسلام و المسلمين سيدعلیاكبر حسينی، عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
چرايی شهادت حضرت اباعبدالله(ع)
بدون شك حادثهای با اين عظمت و با اهتمامی كه دنيا به آن دارد و مقالات و كتابهای بسياری كه در اين ارتباط نوشته شده، عموماً در اين زمينه به بحث پرداختهاند، اما بعضی از امور، در اين رابطه، آن چنان كه شايسته و بايسته است، مورد توجه لازم واقع نشده است.
مسئله اين است كه اساساً چه عاملی باعث شد كه امام حسين(ع) به اين وضعيتی كه برای همه روشن است، به شهادت رسيدند و بنیاميه كه در ظاهر خليفه و جانشين پيامبر(ص) بودند، به هم تبريك گفتند و اين ظلم را فتحالفتوح به حساب آوردند و به ميمنت شهادت اباعبدالله(ع) هزاران محفل به پا كردند؛ به شكلی كه وقتی از امام سجاد(ع) سؤال كردند كه پررنجترين لحظه كه در اين ماجرا مشاهده كرديد و شما را رنج داد چه بود و حضرت فرمودند: وقتی كه هزاران نفر از مردم كوفه با تكبير و لا
اله الا الله و با شمشيرهای برهنه به پدرم هجوم آوردند و او را به شهادت رساندند.
توحيد را با شعار توحيد سربريدن و آن را در زير پا قرار دادن بسيار غمانگيز است، برای واكاوی اين موضوع و پاسخ به پرسش در باب چرايی وقوع اين امر، در اولين گام بايد وجود معمايی و تو در توی انسان را بشناسيم كه امكان چنين فراز و نشيبهايی را در وجود او پديد میآورد. اين فراز و نشيبها را بايد در تاريخ پر افت و خيز انسان و به شكل ويژهای كه در زمان حيات پيامبر گرامی اسلام(ص) و بعد از آن نمود پيدا كرده است، مورد بررسی قرار داد.
مغفول ماندن جریان نفاق در تحلیلهای اجتماعی از صدر اسلام
جريانی با عنوان و نام نف
اق و منافقين كه قرآن كاملاً بر آن تأكيد كرده و بخش قابل توجهی از آيات آن به تحليل اين پديده اختصاص دارد و منشأ و پيامدهای نفاق و شيوههای منافقين را بازگو میكند، جريانی بسيار قابل توجه است. در واقع، در حالی كه ما شاهد تأكيد و دغدغه بسيار جدی قرآن بر اين مسئله هستيم، اما، به تعبير علامه طباطبايی، گويی كه اين جريان بعد از رحلت پيامبر(ص) به كلی ريشهكن میشود و وجود خارجی ندارد، چرا كه در تحليلها و بررسیهای اجتماعی چندان به جد گرفته نمیشود.
اوج وضعيت تاريخی پديد آمده توسط اين جريان در جامعه نوپای اسلامی و مربوط به دوران اميرالمؤمنين(ع) است. اين امر ما را به متنی به نام نهجالبلاغه رهنمون میكند كه شامل واكاویهای حضرت از مسائل گوناگون است.
به تعبير مؤلف تاريخ طبری شايد در تاريخ بشر سابقه نداشته است كه بر يك شخصيت، چنين توافق فراگيری برای اداره نظام سياسی پديد آيد. چنان كه طبری میگويد تعداد كسانی كه با حضرت بيعت نكردند، از تعداد انگشتان دست كمتر بود و اين يعنی مردمسالاری به معنای تام و تمام، چرا كه همه مردم دست به دست هم دادند و امام علی(ع) را برای خلافت جامعه اسلامی انتخاب كردند.
با توجه به تأثيرات جريان نفاق و حضور آن در جامعه، بايد در چنين شرايطی ديد كه حضرت امير(ع) بر چه عناصر و مفاهيم و موضوعات سياسی، تاريخی و اجتماعی تكيه میكنند، جريانی كه با عنوان عام نفاق از آن ياد میكنيم، بعد از رحلت پيامبر(ص) كاملاً فراموش میشود. ما اين جريان را در تاريخ صدر اسلام گم میكنيم و شاهد هيچ تأكيدی بر آن نيستيم و اهتمامی برای واكاوی آن نمیبينيم تا اين كه اين جريان ادامه پيدا میكند و به زمان خلافت حضرت امير(ع) میرسد.
نهج البلاغه یا «آسيبشناسی حكومت دينی و جامعه دينی»
تنها فردی كه به تحليل اين مقوله و آن دوره پرداخته، اميرالمؤمنين(ع) است، تنها متنی كه به صورت گويا و متقن و قابل دفاع در اين زمينه در اختيار ماست، نهجالبلاغه است كه هر چند با نامهای مختلف نهج البلاغه، نهجالسعادة و نهجالحيات خوا
نده شده و حتی به تعبير خود حضرت میتوان آن را نهجالسماء لقب داد، اما به نظر میرسد كه وقتی به بستر تاريخی شكل گرفتن و بيان آن چه در نهجالبلاغه آمده است، توجه میكنيم و بر اهتمام حضرت و گفتمانی كه در سخنان و نوشتههای خود دارند، متمركز میشويم، «آسيبشناسی حكومت دينی و جامعه دينی» را بهترين عنوان برای مباحث مطرح شده از سوی ايشان میيابيم.
اين مدرس حوزه و دانشگاه با اشاره و تـأكيد بر اين نكته كه بدون توجه به اين آسيبشناسی، نمیتوانيم تحليل درستی از واقعه عاشورا داشته باشيم، در ادامه به تشريح برخی از اين آسيبها پرداخت و گفت: حضرت علی(ع) در مرحله اول پيشنهاد خلافت به ايشان، از پذيرفتن آن استنكاف كرده و ابا میكنند و خود ايشان دليل اين امر را اين گونه توضيح میدهند كه اساساً منطق و انديشهای كه من دنبال آن هستم، با مطالبات شما مردم همسو و همراه نيست. امام(ع) به همين دليل از آنان میخواهند كه او را رها كنند و تنها به عنوان يك مشاور و وزير به ايشان رجوع كنند. اين گفته اميرالمؤمنين(ع) نشان میدهد كه بستر برای حكومت و ولايت ايشان فراهم نيست.
بازگشت به جاهلیت يكی از اساسیترين مفاهيم در آسيبشناسی حضرت امیر(ع) در شرایط پس از رحلت پیامبر(ص)
حضرت علی(ع) در اولين سخنرانی خود، بعد از اين كه مسند خلافت را میپذيرند، میفرمايند: بعد از رحلت پيامبر(ص) جريان سياسی و اجتماعی جامعه اسلامی دچار يك انحراف حقيقتاً بزرگ شد. ايشان با عنوان بازگشت به جاهليت، از يك ارتجاع تلخ و وحشتناك سخن میگويند كه يكی از اساسیترين مفاهيم در آسيبشناسی حضرت از اين وضعيت است كه نمیتوان از آن گذشت و جای تحليل و بررسی زيادی دارد.
حضرت فرمودند: «وَ إِنَّ بَلِیَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیَّهُ(ص)؛ تيرهروزیهای شما بازگشته است، به همان شكلی كه در ابتدای بعثت پيامبر(ص) دچار آن بوديد». امام(ع) بر اين تأكيد میكنند كه همان هيئت و معيارهای جاهلی كه پيش از اسلام وجود داشت و اسلام آمد كه آنها را زائل كند، بازگشته است. ايشان در بخشهای مختلف سخنان و گفتارهای خود كه در نهجالبلاغه آمده است، به تحليل و بررسی جوانب مختلف اين امر پرداختهاند.
فراگیری شبهات و بروز فتنههای بزرگ؛ زمینه در هم آمیختن حق و باطل
در حقيقت دوره حضرت اميرالمؤمنين(ع) دوره فوران و گسترش فراگير شبهاتی است كه در حوزههای مختلف عقيدتی، سياسی، اجتماعی و فرهنگی پديد آمده و زمينههای بروز فتنههای بزرگ و يغماگر و هزار تو را در جامعه اسلامی فراهم كرده است و ما شاهد درنگ و تأمل امام علی(ع) در سخنان خود، بر تحليل و واكاوی اين مقولات هستيم.
با بروز اين فتنهها حق و باطل به هم میآميزد و باطل در مسند قدرت مینشيند، به قدرت رسيدن اهل باطل در شرايط فتنه به اين واسطه است كه پيروان باطل نه پروايی از وانهادن اصول اخلاقی دارند و نه از بر باد رفتن و نابودی دستاوردهای رسالت ناخشنودند. امام علی(ع) به عنوان تجلی تمامنمای حق، در شرايط آميختگی حق و باطل، با معاويهای روبروست كه نه دلواپس از بين رفتن دستاوردهای پيامبر(ص) است و نه دلنگران از بين رفتن اصول اخلاقی و بنابراين ميدان برای او باز و شرايط برای او مهياست.
بنابراين اگر بخواهيم تحليلی از چرايی شهادت حضرت اباعبدالله(ع) داشته باشيم، بايد با توجه به بازگشت جاهليت، به كالبدشكافی آن و منشأيابی حضرت امير(ع) از جهل و سستی و سهلانگاری برخی از اصحاب ايشان و نفاق و كينههای ديرينه و پنهان و آشكار دشمنانشان توجه كنيم. بنابراين به نظر من اگر بخواهيم كاری بنيادی در اين زمينه انجام دهيم، بايد بر نهجالبلاغه تأمل و درنگ ويژه داشته باشيم.
اين متن در شرايط بسيار ويژه و به دست انسانی با تجربه والا و برخوردار از علم و هوشمندی و خلاقيت بینظير پديد آمده است كه از همه مهمتر از ويژگی عصمت برخوردار است و اين قدرتی به حضرت داده است كه به واسطه آن متنی آفريده شده است كه علاوه بر نهج بلاغت و سعادت و سماوات و از همه مهمتر، تحليل يا آسيبشناسی عصر دوران بعد از رحلت پيامبر(ص) و به عبارت ديگر آسيبشناسی حكومتهای دينی است؛ آسيبها و معضلات دامنگيری كه در مسير حركت يك جامعه دينی سر بر میآورند و آن را دچار انحراف و اعوجاج میكنند.
www.iqna.ir


