از این طرف اومدی: 
قرآن در نهج البلاغه – بخش دوم

قرآن در نهج البلاغه – بخش دوم

فهرست مطالب

فصل دوم
استحقاق علي بن‌ابي طالب(عليه‌السلام) براي معرّفي قرآن حكيم
استحقاق اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)، براي بررسي ابعاد گوناگون قرآن، از دو جهت قابل اثبات است: يكي از آن جهت كه آن حضرت(عليه‌السلام) از اهل بيت طهارت(عليهم‌السلام) است و هرچه درباره استحقاق آن ذاتهاي مقدّس براي تحليل قرآن و معارف آن رسيده باشد، شامل حضرت علي(عليه‌السلام) خواهد شد و ديگر، از جهت نصوص ويژه‌اي كه درباره صلاحيت علمي و عملي شخص آن حضرت(عليه‌الس
لام) رسيده است. امّا از جهت اوّل، يعني ادلّه اولويت تعييني اهل‌بيت(عليهم‌السلام) و استحقاق حتمي آنها براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني، گذشته از حديث ثقلين كه سنّي و شيعه به سند و متن آن اذعان دارند، سخنان حضرت علي(عليه‌السلام) درباره عظمت اهل‌بيت عصمت(عليهم‌السلام) است.
زيرا آن حضرت در اين‌باره چنين فرموده است: «هُم مَوضِعُ سِرّهُ و لجأ أمره و عيبةُ عِلمه و موئل حُكمِهِ و كُهوفُ كتبه و جبال دينه؛ بهم أقام انحناء ظهره، و أذهب ارتعاد فرائصه» [20]، «لا يقاس بآل محمد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من هذه الأُمة أحدٌ و لا يسوّي بهم من جَرَتْ نعمتهم عليه أبداً. هُم أساس الدين و عماد اليقين… و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة».[21]
«بنا يُستَعطي الهُدي و يُستَجلي العَمَي» [22]؛ «فيهم كرائم القرآن وهم كنوز الرحمان إن نَطَقوا صَدَقوا و إن صَمَتوا لم يُسبَقوا» [23]؛ «هم عَيشُ العلم و مَوتُ الجهل. يخبركم حلمُهم عن عِلمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صَمتُهُم عن حِكم منطقهم. لا يخالفون الحق و لا يختلفون فيه. هم دعائم الإسلام و ولائج الإعتصام. بهم عاد الحق إلي نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن مَنَبة. عَقَلوا الدين عَقلَ وِعايَة و رِعاية لا عقل سَماعٍ و روايةٍ؛ فإنّ
رواة العلم كثير و رعاته قليل
» [24]؛ «ان اللّه تبارك و تعالي طَهَّرنا و عَصَمَنا و جَعَلَنا شهداء علي خلقه و حجباً علي عباده و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن مَعَنا لا نفارقه و لا يفارقنا».[25]
«فأين تذهبون و أنّي تؤفكون… و بينكم عِترة نبيّكم و هم أزمّة الحقّ و أعلام الدين و ألسِنةُ الصدق؛ فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن و ردوهم ورود الهيم العطاش، أيها الناس خذوها عن خاتم النبيين(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أنه يموت من مات منّا و ليس بميّت و يبلي من بَلِي منّا و ليس ببالِ» [26]؛ «نحن شجرة النبوة و محطّ الرسالة و مختلف الملائكة و معادن العلم و
ينابيع الحِكم
» [27]، «انّا صنائع ربّنا و الناس بعدُ صنائع لنا».[28]
فضايل علمي و عملي اهل‌بيت(عليهم‌السلام) بيش از آن است، كه در نهج البلاغه گردآوري شده است، و هم مجموع آنچه در كتاب مزبور آمده، به مراتب بيش از آن است كه ما نقل كرديم.
يادآوري عظمت اهل بيت(عليهم السلام)
خلاصه آنچه تا كنون درباره عظمت اهل‌بيت(عليهم‌السلام) يادآوري شده، عبارت است از:
1. خاندان معصوم رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) حامل اسرار خدا و صندوق دانش او و قرارگاه كتابهاي آسماني خدا و سلسله جبال دين اويند.
2. هيچ‌كس از اُمّت اسلامي به اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) نمي‌رسد و با آنها سنجيده نمي‌شود. آنان پايه دين و ستون يقين‌اند.
3. به وسيلهٴ اهل بيت(عليهم‌السلام) هدايت عطا مي‌شود و كوري باطني انسانها علاج مي‌شود.
4. حقيقتِ قرآنِ حكيم و آيات كريمه او درباره آنهاست و رموز آن در آنها مستقر است و اينان گنجهاي خداي رحمان‌اند. اگر سخن بگويند، در گفتار خود صادق‌اند و اگر ساكت شوند، چيزي آنها را به سكوت محكوم نكرده است و مقهور هيچ مقام خارجي نبوده‌اند؛ بلكه چون خودشان صاحبان سخن و اميران كلام‌اند، سخن گفتنْ اسير آنان است و در اختيارشان قرار دارد. هر وقت مصلحت باشد، سخن مي‌گويند و هر زماني كه سخن گفتن مصلحت نباشد، ساكت خواهند بود.
5. آنها حيات دانش‌اند و علم به وسيله آنها زنده است. درباره حقّ، نه مخالف‌اند و نه مختلف و به وسيله آنان است كه حق به نصاب لازم خود بر مي‌گردد و باطل از جايگاهش بركنار مي‌شود. اينان، دين خدا را عاقلانه در خود جاي مي‌دهند و دستورهاي آن را رعايت مي‌كنند؛ نه اينكه فقط در محدوده گوش و زبان خود آن را فراگيرند.
6. خداوند آنان را از گزند گناه نگاه داشته و شاهدان اعمال بندگان خود قرار داده و آنها را با قرآن قرين و قرآن را با آنها همراه ساخته؛ به طوري كه هرگز قرآن را رها نمي‌كنند و قرآن نيز آنان را رها نخواهد كرد.
7. هركس راهي جداي از راه خاندان پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را طي كند، گمراه است. زمامداران حقّ و پرچمهاي دين و زبانهاي صدق، حقيقتِ اهل‌بيت طهارت(عليهم‌السلام) است و بايد آنها را به بهترين
درجات قرآني منزل داد و همانند شتران تشنه كام، به كوثر زلال معرفت آنان وارد شد.
8. اگر حسب ظاهر، يكي از آنان بميرد، حقيقت ولايت و امامت او زنده است، و حقيقت او هيچ‌گاه فرسوده نمي‌شود.
9. اهل‌بيت طهارت(عليهم‌السلام)، مخلوق و دست پرورده خداوند سبحان‌اند؛ ولي ديگران به اين منظور پرورده مي‌شوند كه از بركات و حسنات علمي و عملي آن ذاتهاي نوراني بهره‌مند شوند.
اما از جهت دوم، يعني ادلّه اولويت تعييني شخص اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) نسبت به امّت اسلامي براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني، سخنان آن امام همام(عليه‌السلام) درباره شخصيت علمي خود اوست كه برخي از آنها در حضور رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و با تقرير آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) صادر شده است. حضرت علي(عليه‌السلام) درباره خود چنين مي‌فرمايد: «اري نور الوحي و الرسالة و أشمّ ريح النبوّة» [29]؛ «إنّي لعلي يقينٍ من ربّي و غير شبهةٍ من ديني» [30]؛ «ما شككت في الحق مُذ أُريته» [31]؛ «و انّ معي لبصيرتي ما لبّستُ و لا لَبِسَ عليّ» [32]، «انّ الكتاب لَمعي ما فارقته مذ صحبته» [33]؛ «بل اندمجت علي مكنون علم، لو بُحتُ به لاضطربتم اضطراب الارشيّة في الطوي البعيدة» [34] «فَاسْألوني قبل أن تفقدوني؛ فوالذي نفسي بيده لا تسألوني عن شي‏ء فيما بينكم و بين الساعة و لا عن فئة تهدي مائة و تُضِلُّ مائةً الاّ أنبأتكم بناعقها و قائدها و سائقها و مُناخ ركابها و محطّ رحالها… » [35]؛ «اَنَا بطرق السماء أعلم منّي بطرُق الأرض» [36]؛ «ليس كل أصحاب رسول اللّه(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من كان يسأله و يستفهمه… و كان لا يمرّ بي من ذلك شي‏ء الاّ سألتُ عنه و حفظته» [37]، «ألَم أعمَل فيكم بالثَقل الأكبر و أترك فيكم الثقلَ الأصغر».[38]
مناقب علمي و عملي حضرت علي(عليه‌ال
سلام) به مراتب بيش از آن است كه در نهج البلاغه آمده؛ زيرا سراسر اين كتاب شريف، بيانگر فضايل آن حضرت(عليه‌السلام) است؛ چنان‌كه فضايل مزبور، بيش از منقول آن است.
عظمت علمي و عملي اميرالمؤمنين(عليه السلام)
خلاصه آنچه تا كنون درباره عظمت علمي و عملي حضرت علي(عليه‌السلام) نقل شده، عبارت است از:
1. حضرت علي(عليه‌السلام)، نور وحي و رسالت را با چشم ملكوتي خود مي‌ديد، و بوي نبوّت را با شامّه دروني خويش استشمام مي‌كرد.
در نهان انسانِ صالح، حواس ديگري وجود دارد كه با شامه آن بوهاي غيبي را استشمام مي‌كند؛ مانند آنچه حضرت يعقوب(عليه‌السلام) فرموده است: ﴿إنّي لأجد ريح يوسف لولا أن تفنّدون﴾ [39] و منظره‌هاي غيبي را مي‌بيند: ﴿كلاّ لو تعلمون علم اليقين ٭ لترونّ الجحيم﴾ [40] و صداي فرشتگان غيبي را مي‌شنود: ﴿إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة ألاّ تخافوا و لا تحزنوا وَأبشِروا بالجنّة التي كنتم توعدون﴾.[41]
2. يقين به حق بودن اصول و فروع دين كه بين بندگان خدا كمتر وجود دارد، براي حضرت علي(عليه‌السلام) حاصل بود و تحقّق آن از آسيب هر شبهه‌اي مصون بوده است.
3. آن حضرت(عليه‌السلام) معارف الهي را با چشم ملكوتي خود مشاهده كرد. نه تنها با تفكر حصولي از آنها آگاه شد، بلكه از همان لحظه ارائه ملكوت اشيا، با يقين به سر مي‌برد و هرگز گرفتار شك نشده بود.
4. بينش الهي آن حضرت(عليه‌السلام) با وي بوده و نه خود مورد تلبيس قرار گرفت و نه ديگران را در اشتباه قرار داد.
5. قرآن كريم، همراه با آن حضرت(عليه‌السلام) بوده و هرگز او را رها نكرد.
6. علمي كه آن حضرت(عليه‌السلام) داشت، اگر آن را اظهار مي‌كرد، مايه اضطراب و لرزش ديگران مي‌شد؛ آن‌طوري كه ريسمان در چاه عميق مي‌لرزد. فرمود: قبل از ارتحال من، هرچه خواستيد از من بپرسيد. قسم به كسي كه جانم در دست اوست! هرگز از بين حوادثي كه اكنون تا قيامت رخ مي‌دهد، چيزي سؤال نمي‌كنيد و نه از گروهي كه صدها نفر را هدايت مي‌كند و صدها نفر را گمراه مي‌سازدْ ن
مي‌پرسيد، مگر آنكه من شما را از تمام خصوصيات قائد و سائق و ساير شئون آن آگاه مي‌كنم و من به راههاي آسمانِ غيب از راه زمين حسّ و شهادت، آگاه‌ترم! سرانجام، آيا من در بين شما به ثقل اكبر يعني قرآن كريم عمل نكردم و آيا در بين شما ثقل اصغر عترت(عليهم‌السلام) را به وديعت ننهادم؟!

تذكر: آنچه، از دو جهتِ ياد شده، استنباط شده است، مسبوق به دلالت خود قرآن كريم است كه علم صحيح و تفسير ناب قرآن حكيم بهره اهل‌بيت طهارت(عليهم‌السلام) است؛ زيرا طبق آيه ﴿إِنّه لقران كريم ٭ في كتاب مكنون ٭ لا يمسّه إلاّ المطهّرون﴾.[42] مساس علمي با كتاب مكنون كه باطن قرآن است و ظاهر قرآن نيز از آن تنزل يافته است، فقط بهره مطهّران از رجس وَهم و رِجز خيال است و كساني كه واجد چنين شرايطااند، همانا اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام)ااند كه طبق آيه ﴿إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً﴾.[43]
اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) كه تنها از رجس گناه به دورند، بلكه از آثار رقيق آنها نيز مطهّرند، شايسته مساس علمي با فرهنگ دروني و بيروني قرآن كريم هستند؛ لذا تعريف و تبيين آنان نسبت به علوم و مفاهيم قرآن، ويژه است.
مناسب است در پايان اين فصل، خصوصيّت انسان كاملي چونان علي‏بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) از لحاظ سخن گفتن درباره قرآن، با نقل گفتار كوتاهي از خود آن حضرت(عليه‌السلام) روشن‌تر شود. سهل بن حنيف انصاري كه از محبوب‌ترين ياران اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) بود، بعد از مراجعت از صفين در كوفه درگذشت. حضرت علي(عليه‌السلام) بعد از شنيدن خبر ارتحال سهل بن حنيف، چنين فرمود: «لو أحبّني جَبَل لتهافت»؛[44] يعني اگر كوه، محبّت مرا در خود جاي دهد و دوست من شود، متلاشي مي‌شود و فرو مي‌ريزد.
سيد رضي در شرح جمله مزبور چنين گفته است:[45] محنت و اندوه او افزوده مي‌شود و مصيبتها با شتاب به او رو آور مي‌شوند و اين كار، جز براي پارسايان و پرهيزگاران و نيكان و برگزيدگان حاصل نمي‌شود؛ يعني خوبان، هدف تير بلا و غم‌اند! گفتار ديگر كه حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره فرمود: «مَن أحبنا أهل‌البيت فليستعدَ [فليعد] للفقر جلباباًاين شرح جناب سيد رضي گرچه قابل قبول است و برخي از شواهد نقلي نيز آن را تأييد مي‌كند، ليكن مي‌توان براي گفتار ياد شده معناي دقيق‌تري بيان داشت و آن اينكه حقيقت انسان كامل با حقيقتِ قرآن، كاملاً هماهنگ است و حديث ثقلين و جدا نبودن آنها از يك‌ديگر، و نيز همراهي قرآن با علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) آن را تأييد مي‌كند.
بنابراين، حكم ولايت و خلافت انسان كامل، حكم قرآن كريم است؛ همان‌طور كه حقيقت قرآن، فراتر از آن است كه كوه آن را تحمّل كند و اگر خداوند قرآن را بر كوه نازل مي‌كرد، كوه متلاشي مي‌شد، حقيقت ولايت انسان كامل نيز برتر از آن است كه محمول كوه شود؛ زيرا احتمال و پذيرش كوه نسبت به امور مادي محسوس، محفوظ است؛ ليكن تحمّل آن نسبت به امور مجرد و معقول محرز نيست؛ بلكه عدم آن محرز است؛ بنابراين، مي‌توان معناي «لو أحبّني جبل لتهافت» را هماهنگ با معناي آيه ﴿لو أنزلنا هذا القران علي جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشية اللّه و تلك الأمثال نضربها للناس لعلّهم يتفكّرون﴾ [47] دانست.
اگر چنين معنايي براي حديث علوي(عليه‌السلام) پذيرفته شود، آنگاه به خوبي روشن مي‌شود كه استحقاق آن حضرت(عليه‌السلام) براي تحليل معارف قرآني به نحو تعيّن خواهد بود؛ زيرا آن حضرت(عليه‌السلام) به نوبه خود، قرآن ناطق است و بهترين راه شناخت هر چيزي، آن است كه آن شي‏ء را از زبان همان شي‏ء بشناسيم و معرفت قرآن از زبان اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) به منزله شناخت قرآن از زبان خود قرآن است.
آنچه تا كنون ثابت شد، عبارت است از صلاحيت كامل و استحقاق تعييني اهل‌بيت عصمت(عليهم‌السلام) به ويژه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني و آنچه در پيش داريم، بررسي گفتار آن حضرت(عليه‌السلام) درباره قرآن كريم است.
به نظر مي‌رسد بررسي اجمالي سخنان حضرت علي(عليه‌السلام) درباره قرآن به تبيين سه نظام بر مي‌گردد:
اول: نظام فاعلي قرآن كه در آن ثابت مي‌شود كه مبدأ پيدايش قرآن چيست و نحوه تحقّق آن چگونه بوده است.
دوم: نظام داخلي قرآن كه در آن بررسي مي‌شود چگونه مي‌توان به معارف قرآن كريم بار يافت.

سوم: نظام غايي قرآن كه در آن چنين تحليل مي‌شود كه هدف نهايي پديد آمدن قرآن كريم چيست؟ بنابراين، با افزودن سه فصل ديگر درباره نظامهاي سه‌گانه، بر دو فصل گذشته، رسالت اين رساله به پايان مي‌رسد.
ادامه دارد…


http://portal.esra.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید