ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

محمد حنفيه و نهضت حسينی

فهرست مطالب

نگاهی به دلایل غیبت برادر امام حسین (ع) در واقعه عاشورا



چكیده
حوادث تاریخی مهم و تأثیرگذار به همان اندازه كه خود بزرگ و پر اهمیت‌اند، در غربال‌گری شخصیت‌ها و چهره‌های متنفذ جامعه نیز مؤثرند. وقتی رویدادی همچون عاشورا اتفاق می‌افتد، موضع‌گیری افراد، سلبی یا ایجابی، مورد دقت پژوهشگران و حتی عامهٔ مردم قرار می‌گیرد. بر این اساس، همیشه این پرسش برای عاشوراپژوهان وجود داشته و دارد كه چرا برخی نزدیكان حسین‌بن علی‌(ع) كه از آنها انتظار می‌رفت در یاری آن حضرت گوی سبقت را از دیگران بربایند، از این قافله خیر عقب مانده، در زمره عاشوراییان قرار نگرفتند. محمد حنفیه، برادر امام حسین‌(ع)، از این شخصیت‌هاست كه حضور نیافتنش در كربلا این سؤال را در ذهن پرسشگران ایجاد كرده است كه چرا وی در كربلا غایب بود و از همراهی برادرش محروم ماند؟ پاسخ به این پرسش با بررسی منابع كهن تاریخ‌نگاری مسلمانان، مسئله اصلی این نوشتار است.



نسب محمد حنفیه


محمد فرزند علی‌بن ابی طالب‌(ع) معروف به محمد حنفیه از خاندان بنی‌هاشم بود. او برادر امام حسن‌(ع) و امام حسین‌(ع) است. اما مادر حسنین‌(ع)، فاطمه‌ (س) و مادر محمد، خوله دختر جعفربن قیس بن مسلمه حنفیه بود. برای تمییز از آن دو امام همام (كه از ذریه پیامبر اعظم‌(ص) بودند) محمد را به مادرش نسبت داده، ابن‌حنفیه خوانده‌‏اند. مادرش از تیره بنی‌حنیفه از تیره‌های یمن بود كه به مدینه آمد. دربارهٔ زمان آمدن او به مدینه دو روایت متفاوت وجود دارد. بلاذری بر اساس روایتی از مدائنی می‌نویسد: پیامبر(ص)، علی‌(ع) را به یمن فرستاد و او به خوله كه در میان بنی‌زبید همراه عمرو‌بن معدی كرب مرتد شده بودند، دست یافت. خوله در همان زمان حیات رسول خدا‌(ص) سهم علی‌(ع) شد. پیامبر‌(ص) به او فرمود: اگر پسری برای تو به دنیا آورد او را به اسم و كنیه من بنام. پس از درگذشت فاطمه (س)، خوله پسری به دنیا آورد و علی‌(ع) اسم او را محمد و كنیه‌اش را ابوالقاسم۱ انتخاب كرد.


بلاذری پس از نقل روایت مدائنی می‌نویسد: در روایت دیگری آمده است بنو اسدبن خزیمه بر بنی حنیفه حمله كرده، خوله را به اسارت گرفتند. آنها در آغاز خلافت ابوبكر او را به مدینه آورده، به علی‌(ع) فروختند. این خبر به خویشان خوله رسید. آنها در مدینه نزد علی‌(ع) آمدند. امام او را آزاد و با قرار دادن مهریه با او ازدواج كرد و محمد از او به دنیا آمد. بلاذری می‌نویسد كه این روایت از روایت مدائنی «اثبت» است.۲ دیگر مورخان هم نوشته‌اند خوله در نبرد‌های دوران ابوبكر و جنگ‌های ردّه در یمامه به دست خالد‌ن ولید اسیر و سهم علی‌(ع) شد و محمد را به دنیا آورده.۳ در تاریخ طبری این نظر با عبارت «قیل» گزارش شده است.۴ سیدمحسن امین در میان اقوال مختلف این قول را می‌پذیرد كه خوله در زمان خلافت ابوبكر اسیر شد
و به ازدواج علی‌(ع) درآمد.
۵ هر چند سید مرتضی علم‌الهدی بر این باور است كه خوله اسیر نبوده، بلكه او به سبب پذیرش اسلام آزاده بوده است.۶

موضع سیاسی محمدحنفیه در زمان علی‌(ع) و حضرت یحیی‌(ع)


او در جنگ‌های جمل و صفین، نبرد‌های عصر خلافت علی‌(ع) با ناكثین و قاسطین حضور داشت و در برخی موارد پرچم‌دار بود.۷ فردی از محمد پرسید: چرا پدرت تو را در برابر تیر قرار می‌دهد، اما حسنین‌(ع) را نه؟ پاسخ داد: چون آن دو همچون صورت اویند و من همچون دستش. امام با دست خود صورتش را حفظ می‌كند.۸ علی‌(ع) در صفین نگران بود محمد كشته شود از این رو، خود با عبیدالله‌بن عمر تن به تن نبرد كرد.۹


دربارهٔ زندگی او پس از شهادت پدرش علی‌(ع) گزارش چندانی در دست نیست. به طور طبیعی او در كنار برادرش امام حسن‌(ع) و امام حسین‌(ع) قرار داشته و موضع مخالفی از او گزارش نشده است. در منابع آمده است كه امام حسن‌(ع) به محمد و امام حسین‌(ع) وصیت كرد كه حسین‌(ع) خیر محمد را بخواهد و محمد یاور حسین‌(ع) باشد.۱۰ هنگامی هم كه كوفیان از او خواستند كه قیام كند، محم
د خودداری كرد و مسئله را با برادرش حسین‌(ع) در میان گذاشت.
۱۱



ابن‌سعد در میان مورخان از او با عنوان كثیرالعلم و ورع یاد كرده است.۱۲ طبری نیز در توصیف او می‌نویسد: «وكان فاضلاً دیناً ذا علم جم و ورع».۱۳ گویا مورخانی همچون ابن‌سعد، صفتی مانند ورع را برای افرادی به كار می‌بردند كه در مسائل سیاسی دخالت چندانی نداشتند. مؤلف الطبقات الكبری اعتقادی را به محمد نسبت می‌دهد مبنی بر اینكه او هیچ یك از طرف‌های درگیر پس از رسول خدا(ص)، حتی پدرش را اهل نجات نمی‌دانسته است، [۱۴&l t;/SPAN> در حالی كه این موضع با حضورش در جمل و صفین و دیگر مواضع او در منازعات سیاسی سازگاری ندارد. جالب آن است همین نویسنده گزارش می‌كند كه محمد اظهار علاقه می‌كرد جانش را برای شیعیان فدا كند و اعتقاد داشت رفتار امویان از شمشیر مسلمانان كارگرتر خواهد بود.۱۵



موضع محمد پس از صلح امام حسن‌(ع) با معاویه از سوی مورخان متفاوت گزارش شده است. ابن‌خلدون می‌نویسد كه معترضان به صلح نزد محمد رفته و با او مخفیانه بیعت كردند تا هر وقت ممكن شد خواهان خلافت شود و او نیز برای هر شهری مردی را معین كرد.۱۶ این در حالی است كه ابن‌سعد نوشته است محمد از همكاری با معترضان خودداری كرد و موضوع را با برادرش حسین‌(ع) در میان گذاشت.۱۷ ابن‌عساكر نیز گفته ابن‌سعد را تأیید كرده است.۱۸ ابن‌كثیر هم نوشته است وقتی شورشیان مدینه در زمان خلافت یزید از محمد خواستند تا همراه آنها بجنگد، او امتناع كرد. از او پرسیدند پس چگونه همراه پدرت جنگیدی؟ گفت: مانند پدرم را بیاورید تا همراه او جنگ كنم.۱۹



به اعتقاد شیعه، محمد پس از عاشورا بر این باور بود كه امامت از آن علی‌بن حسین‌(ع) است. در منابع در این باره از زبان صادقین‌(ع) گفت‌وگویی میان امام سجاد‌(ع) و محمد حنفیه نقل شده است. پس از از آن كه آن دو نزد حجر الأسود رفتند و از آن‌ داوری خواستند و حَجر به جانشینی زین‌العابدین‌(ع) گواهی داد، محمد حنفیه امامت آن حضرت را پذیرفت.۲۰ محققان شیعه نوشته‌اند مسند این روایت صحیح است و بر ایمان محمد و اعتقاد او به امامت امام سجاد‌(ع) دلالت دارد.۲۱ در روایتی از امام صادق‌(ع) هم نقل شده است كه محمد حنفیه نمرد تا این كه به امامت علی‌بن حسین‌(ع) اعتراف كرد.۲۲



عكس‌العمل محمد حنفیه در برابر حوادث پس از عاشورا نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. او با ابن‌زبیر مخالفت كرد و حاضر به همكاری با وی نشد. وقتی خبر قیام مختار به ابن‌زبیر رسید، او محمد حنفیه را دستگیر كرد و از وی خواست تا با او بیعت كرده و مطیعش باشد. محمد گفت: اگر مسئله خلافت مطرح باشد، من از تو به این امر سزاوارترم.۲۳ محمد و ابن‌عباس از بیعت با ابن‌زبیر خودداری كرده، از مكه به طا
ئف رفتند.
۲۴ كیسانیه معتقد به امامت محمد حنفیه بودند و این‌گونه احتجاج می‌كردند كه علی‌(ع) در جنگ جمل پرچم را به او سپرده است.۲۵ مختار، نخستین كسی بود كه مردم را به امامت او فرا خواند.۲۶



در گزارشی آمده است كه او پس از مرگ ابن‌عباس، در ایله سكونت گزید و در همانجا درگذشت.۲۷ برخی مكان مرگ او را طائف یا مدینه دانس
ته‌اند.
۲۸ شیخ عباس قمی هر سه قول را بدون ترجیح نقل كرده است.۲۹ زمان در گذشت او را سال‌های ۸۱ یا ۸۲ ق در سن ۶۵ سالگی دانسته‌اند.۳۰



آنچه موجب جلب توجه مورخان و شرح حال نویسان به محمد شده، دو حادثه مهم تاریخی است: نخست، غیبت او در كربلا و همراهی نكردن با امام حسین‌(ع) و دیگری شكل‌گیری شاخه‌ای از شیعه به نام كیسانیه كه مدعی مهدویت او بودند. حادثه نخست مسئله این نوشتار است.۳۱ شایان توجه است كه در آغاز بررسی موضع محمد حنفیه در قیام عاشورا، نخست دیدگاه نویسندگان اهل‌سنت را درباره عدم همراهی او با امام حسین‌(ع) آمده و برخی نسبت‌های غیرواقعی پاسخ داده شده است، سپس دیدگاه نویسندگان شیعه در این باره اشاره شده و برخی علل احتمالی همراه نشدن او با امام حسین‌(ع) در نهضت عاشورا نقد و بررسی گردیده است.



الف) دیدگاه نویسندگان اهل‌سنت


برخی مورخان اهل‌سنت نوشته‌اند: محمد هنگام حركت امام حسین‌(ع) از مدینه به مكه، با آن حضرت همراهی نكرد و به او پیشنهاد كرد كه از یزید و شهرها دوری كند و داعیان خود را به سوی مردم اعزام نماید؛ اگر با او بیعت كردند وارد آن شهر شود. اما امام پاسخ داد كه می‌رود. محمد گفت: پس به مكه برو. امام فرمود: ‌ای برادر تو از سر دلسوزی و خیرخواهی سخن گفتی.۳۲ ابن‌كثیر می‌نویسد: در پی نامه‌ای كه امام حسین‌(ع) به مدینه نوشت و جمعی از بنی‌هاشم كه شمار آنها نوزده تن بودند، در مكه به آن حضرت پیوستند و محمد حنفیه هم به دنبال آنها آمد. او پس از دیدار با امام، مخالفت خود را با حركت به عراق ابراز داشت.۳۳ طبری به نقل از ابومخنف نوشته است وقتی حسین‌(ع) از مكه راهی كوفه شد، خبر آن در مدینه به محمد حنفیه رسید. او در حالی كه داشت وضو می‌ساخ
ت به قدری گریه كرد كه اشك‌هایش در تشت می‌ریخت.
۳۴ این گزارش هم نشان می‌دهد محمد به مكه نیامده است. بنابراین، همراه نشدن محمد با امام تردیدناپذیر است. البته نویسندگان اهل‌سنت افزون بر مخالفت محمد از همراهی با برادرش، مطلب دیگری را نیز به او نسبت می‌دهند كه او نه تنها خود، امام را همراهی نكرد، بلكه از رفتن فرزندانش نیز جلوگیری نمود.۳۵ برخی محققان معاصر شیعی ادعای یاد شده را به دلایلی رد كرده‌اند:



اولاً: در كتاب‌های شیعه چنین مطلبی نیامده است.


ثانیاً: در منابع اهل‌سنت هم به جز ابن‌عساكر، مزی و ذهبی، نویسنده دیگری این مطلب را نیاورده است. روایت ذهبی و مزی مرسل است و شاید آنها از ابن‌عساكر گرفته‌اند، افزون بر اینكه بیشتر راویان این گزارش مجهول‌اند، به گونه‌ای كه برخی از آنها را خود ابن‌عساكر نیز ضعیف دانسته است. علاوه بر این باید توجه داشت كه هر سه نویسنده یاد شده، به نوعی از ابن‌سعد گرفته‌اند كه هم تأثیرپذیری آنها از ابن‌سعد و هم تعصب اموی ابن‌سعد بر صاحب‌نظران پوشیده نیست.



ثالثاً: این روایت از جعلیات امویان به نظر می‌رسد كه می‌خواسته‌اند وحدت صفوف هاشمیان را در نهضت حسینی مشوّه سازند. آنها به ابن‌حنفیه بد كردند در حالی كه او به امامت حسنین‌(ع) و امام سجاد‌(ع) باور داشت.۳۶



افزون بر دلایل یاد شده در ردّ ادعای فوق، باید گفت كه مورخان مش
هوری همچون طبری و به پیروی او، ابن‌اثیر به منع فرزندان و رنجش امام هیچ‌گونه اشاره‌ای نكرده‌اند، بلكه آن دو فقط نوشته‌اند كه محمد با حسین همراهی نكرد.۳۷ دینوری هم نوشته است او در مدینه ماند، اما سخنی از منع فرزندان و گفت‌وگویی كه موجب رنجش امام شود، نیاورده است.۳۸ بنابراین، چنان‌كه گفته شد دور از ذهن نیست كه ادّعای حبس فرزندان، ساخته برخی نویسندگان متعصب همچون ابن‌سعد باشد كه دیگران نیز از او پیروی كرده‌اند. متأسفانه برخی از پژوهشگران معاصر، مخالفت محمد با همكاری فرزندانش با امام حسین‌(ع) را مسلّم فرض كرده‌اند.۳۹
ابن‌اعثم كوفی می‌نویسد: محمد به برادرش حسین‌(ع) پیشنهاد داد از مدینه به مكه برود و در صورت مساعد نبودن شرایط، راهیِ یمن شود؛ شهری كه یاران جدّ، برادر و پدرش آنجایند، و اگر یمن هم مساعد نبود، از شهری به شهر دیگر برود تا ببیند عاقبت چه خواهد شد.
۴۰



ب) دیدگاه نویسندگان شیعه


پیشنهاد‌های محمد حنفیه


مورخان شیعه نوشته‌اند كه محمد حنفیه از رفتن همراه امام خودداری و پیشنهادهایی را مطرح كرد.

شیخ مفید می‌نویسد: محمد حنفیه نمی‌دانست امام به كجا می‌رود. او به امام پیشنهاد داد از بیعت با یزید و رفتن به شهرها خودداری كند و نمایندگان خود را به سوی مردم اعزام نماید و آنها را به سوی خود بخواند؛ اگر از او پیروی كردند و با او بیعت نمودند، شكر خدا را بجا آورد و اگر روی كس دیگری اجماع كردند، خداوند چیزی از دین و عقل او را كم نخواهد كرد و بدین گونه مروّت و فضیلتش حفظ خواهد شد. امام از او پرسید: كجا بروم؟ محمد گفت: به مكه برو؛ اگر ماندن در آنجا أمن و مطمئن بود، همانجا می‌مانی و در صورت مساعد نبودن اوضاع، از شهری به شهری دیگر می‌روی و از بیعت با یزید امتناع می‌كنی. او با حركت به سوی شهری خاص مخالف بود. [۴۱ طبرسی نیز همچون شیخ مفید می‌نویسد: محمد، امام حسین‌(ع) را در حركت به عراق همراهی نكرد و نمی‌دانست امام به كجا می‌رود.۴۲ دیگر مورخان شیعه نوشته‌اند: شبی كه امام آهنگ حركت به سوی كوفه را نمود، محمد به مكه آمد و امام را از فریب‌كاری كوفیان نسبت به پدر و برادرش هشدار داد و گفت من ترس آن دارم كه حال تو نیز مانند آنها گردد، چنانچه در مكه بمانی عزیزترین كس در حرم خواهی بود و مردم از هر سو به طرف تو خواهند آمد. امام در پاسخ او ترس از ترو
ر را مطرح كرد. محمد پس از شنیدن پاسخ امام به او پیشنهاد كرد كه به یمن برود.
۴۳ در مجموع، هشدارها، و پیشنهاد‌های محمد در موارد زیر خلاصه می‌شود : پرهیز از بیعت با یزید، مخالفت با حركت به كوفه، هشدار به فریب‌كاری كوفیان، اقامت در مكه و حركت به یمن یا نواحی دیگر.۴۴



ج) علل عدم حضور محمد در كربلا


در خصوص علل همراه نشدن محمد حنفیه با امام حسین‌(ع) در كربلا موارد ذیل گفته شده است:


۱. بیماری محمد.
۲. نمایندگی از سوی امام در مدینه.
۳. قرار نگرفتن نام او در لوح محفوظ شهدای كربلا.
۴. باز ماندن از ف
تح.

۱. بیماری


برخی علمای شیعه بر این باورند كه محمد حنفیه زمان خروج امام حسین‌(ع) بیمار بود. در بخشی كه با عنوان كتاب «حكایة المختار فی الأخذ بالثار» به ضمیمه لهوف چاپ شده، این‌گونه آمده است كه محمد به طوری دستش آسیب دیده بود كه توان به دست گرفتن شمشیر را نداشت.۴۵ البته معلوم نیست این بخش، از فصول پایانی كتاب لهوف است یا دیگران بر آن افزده‌اند. از سخن برخی مترجمان لهوف نیز این‌گونه فهمیده می‌شود كه این بخش كتاب جداگانه‌ای۴۶ است كه در چاپ به
لهوف ضمیمه شده است.
۴۷ بنابراین نمی‌توان این سخن را نظر سیدابن طاووس در لهوف نامید. علامه حلی، فاضل دربندی و حبیب‌الله كاشانی نیز مسئله بیماری محمد را نقل كرده‌اند.۴۸ مجلسی می‌نویسد: از علامه حلی دربارهٔ تخلف محمد حنفیه سؤال شد. او گفت: شأن محمد حنفیه، عبدالله‌بن جعفر و امثال آنها اجلّ از آن است كه اعتقاداتشان برخلاف حق باشد، اما دربارهٔ تخلف محمد از یاری امام حسین‌(ع) نقل شده كه او مریض بوده است.۴۹ برخی مقتل‌نویسان به نقل از ابن‌نمای حلی، بیماری چشم را به عنوان عذر ابن‌حنفیه ذكر كرده‌اند.۵۰


مامقانی از طرفی روایت ستایش محامده‌ (محمدها)۵۱ را دلیل بر عدالت محمد می‌داند و از سوی دیگر بیمار بودن محمد را هنگام قیام حسینی، صحیح ندانسته و معتقد است چنانچه بیماری او صحت داشته باشد پس از شهادت امام حسین‌(ع) و بازگشت اهل بیت‌(ع) به مدینه بوده است؛۵۲ سخنی كه از خود محمد حنفیه نیز نقل شده است.۵۳ مامقانی در عبارتی دیگر علت نیامدن محمد را به كربلا عذر و مصلحت خاصی دانسته است.۵۴ گفتنی است در منابع كهن كه گفت‌وگوی امام حسین‌(ع) با محمد را گزارش كرده‌اند، هیچ سخنی از بیماری محمد به میان نیامده است.& lt;SPAN style=”LINE-HEIGHT: 200%; FONT-FAMILY: ‘Tahoma’,’sans-serif’; FONT-SIZE: 9pt; mso-fareast-font-family: ‘Times New Roman'” dir=ltr>



۲. نمایندگی امام در مدینه


در منابع كهن مانند تاریخ طبری و پس از آن در كامل ابن اثیر سخنی از اجازه امام به محمد برای ماندن در مدینه و چشم آن حضرت بودن، دیده نمی‌شود.۵۵ تنها در منابع كهن، ابن‌اعثم این مطلب را نقل كرده و به تبع او مستوفی هروی در ترجمه فتوح ابن اعثم‌ آورده است.۵۶ اما در برخی منابع متأخر آمده است كه امام به محمد فرمود: مانعی ندارد كه تو در مدینه بمانی و عامل اطلاعاتی من باشی و هیچ امری از امور حكومت را از من پنهان نكنی.۵۷ برخی محققان معاصر هم نوشته‌اند با توجه به این روایت، پاسخ این سؤال كه چرا محمد حنفیه امام را همراهی نكرد، روشن است، زیرا محمد به فرمان امام‌(ع) در مدینه ماند و همراه او حركت نكرد.۵۸


به نظر می‌رسد نمی‌توان با استناد به روایت یاد شده، محمد را مأمور از سوی امام دانست. تنها مطلبی كه می‌توان گفت این است كه، بر فرض صحت این گزارش، چون محمد به همراهی با امام تمایلی نشان نداد، امام هم او را مجبور نكرد و فرمود كه عامل اطلاعاتی من در مدینه باش. اگر محمد اظهار همراهی می‌نمود، به طور حتم امام از همراهی او استقبال می‌كرد.< BR>
۳. نبودن نام محمد حنفیه در لوح محفوظ


ابن‌شهر آشوب مطلبی را به نقل از محمد حنفیه آورده است كه دیگران نیز همین مطلب را به نقل از او آورده‌اند. او می‌نویسد: محمد درباره همراه نشدنش با امام در كربلا گفت: «انّ اصحابه عندنا لمكتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم؛۵۹ نام‌های یاران امام حسین‌(ع) و نام پدرانشان نزد ما نوشته و از پیش تعیین شده بود».


مامقانی نیز می‌نویسد:


جواب درست آن است كه یاران شهید امام حسین‌(ع) افراد معینی بودند و شمار آنها ۷۲ تن كه در تقدیر الهی به این افتخار رسیده بودند؛ سخنی كه از خود محمد حنفیه نیز نقل شده است».۶۰


این علّت همان توجیهی است كه ابن‌عباس هم در پاسخ به سرزنشش از سوی دیگران در همراهی نكردن امام می‌گفت كه احدی از یاران امام حسین‌(ع) كاهش و افزایش نیافتند و ما پیش از شهادتشان آنان را به نام می‌شناختیم.۶۱



این علت نیز پذیرفته نمی‌شود، زیرا:


اولاً: در صورت وجود چنین علمی، این آگاهی اختصاص به امام معصوم‌(ع) دارد نه كسان دیگر؛ دیگران فقط بر اساس روایات شنیده بودند كه چنین رویدادی برای امام حسین‌(ع) رخ خواهد داد، اما این كه یاران او چه تعداد و چه كسانی خواهند بود، دست كم برای امثال ابن‌عباس و ابن‌حنفیه معلوم نبوده است.



ثانیاً: چنین آگاهی برای هیچ كس، چه امام و چه غیر امام (بر فرض داشتن چنین آگاهی)، تكلیف آور نیست. معصومان‌(ع) اعم از پیامبران و امامان نیز فقط برای اثبات نبوت و امامت و موارد مهمی از این قبیل، از این آگاهی بهره می‌بردند، نه در زندگی عادی و شخصی، زیرا چنانچه می‌خواستند برای هر كاری از این علم بهره ببرند، از بشر بودن خارج شده و دیگر نمی‌توانستند الگوی دیگران باشند.

ثالثاً: این توجیه می‌تواند ادّعا و بهانه‌ای برای همه كسانی باشد كه از یاری امام حسین‌(ع) سر باز زدند.

۴. باز ماندن از فتح


از امامان شیعه‌(ع) جز یك روایت در این باره گزارش نشده است. در این روایت، حمزةبن حمران (یا عمران) از امام باقر‌(ع) یا امام صادق‌(ع) درباره خروج امام حسین‌(ع) و تخلف محمد حنفیه از همراهی با آن حضرت می‌پرسد. امام می‌فرماید:
‌ای حمزه در این‌باره سخنی با تو می‌گویم ولی پس از این جلسه در این باره پرسش مكن. امام حسین‌(ع) وقتی عازم عراق شد، كاغذی خواست و بر آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. من الحسین بن علی الی بنی‌هاشم. امّا بعد، فانّه من لحق بی منكم استشهد معی و من تخلف لم یبلغ الفتح، و السلام.
۶۲

ابن‌قولویه هم این روایت را در كامل الزیارات آورده است. سیدابن طاووس نیز در لهوف به همین صورت نقل كرده است.
۶۳
در برخی منابع همانند روایت مذكور با اندك تفاوتی، از زبان خود امام حسین‌(ع) نقل شده است كه امام در كربلا نامه‌ای به این مضمون به برادرش محمد حنفیه نوشت:
من الحسین بن علی‌(ع) الی محمد بن علی و من قبله من بنی هاشم. اما بعد، فانّ من لحق بی استشهد و من تخلف لم یدرك الفتح و السلام از حسین‌بن علی به محمد‌بن حنیفه و هر كس كه از بنی‌هاشم نزد او است: اما بعد، هر كس به من بپیوند به شهادت می‌رسد و هر كس تخلف كند به پیروزی دست نیافته است و السلام.
۶۴
اما آنچه ابن‌قولویه نقل كرده با عبارت فوق متفاوت است. او به نقل از امام باقر‌(ع) می‌نویسد: امام حسین‌(ع) نامه‌ای از كربلا به برادرش محمد و دیگر بنی‌هاشم نوشت و فرمود: «اما بعد فكأن الدنیا لم تكن و كأن الآخرة لم تزل و السلام؛
۶۵ گویا دنیا نبوده و آخرت همیشگی بوده است». مجلسی و شیخ عبدالله بحرانی هر دو صورت روایت را از ابن‌قولویه نقل كرده‌اند.۶۶

علامه مجلسی دو تعلیقه بر روایت نخست، نوشته ‌است:
الف: معنای لم یبلغ الفتح، یعنی به آرزوهای فتح دنیوی و تمتع از آن نمی‌رسد كه ظاهر عبارت، سرزنش آمیز است. شاید هم معنایش مخیر گذاشتن بنی‌هاشم است؛ بنابراین، ‌گناهی بر متخلف نیست.
ب: معنای دیگرش آن است كه امكان فتح و فلاح دنیا یا آخرت برای متخلف نیست.
۶۷
برخی محققان نوشته‌اند: نص این روایت ( عبارت لم‌یبلغ الفتح) بی‌تردید این نكته را بیان می‌كند كه هركس به امام ملحق نشود از این فتح محروم خواهد بود؛ چه معذور باشد یا غیر معذور؛ بنابراین، دلیلی در این عبارت نیست كه هر متخلفی غیر معذور است. شاید هم امام صادق‌(ع) می‌خواهد گفت‌وگو كنندگان در این‌باره را به این نكته رهنمون سازد كه آنچه مهم است اصل محروم ماندن از رسیدن به یاری حسین‌(ع) است نه سبب تخلف شخص محمد حنفیه، چون حقّ هر مؤمنی است كه از محروم ماندن از این فوز عظیم اظهار حسرت كند.
۶۸ پژوهشگر دیگری نوشته است: روایت ل
م یبلغ الفتح دلالت دارد بر این كه متخلفان از همراهی با امام به مقام شهادت نایل نشدند، نه این كه مؤاخذ و معاقب باشند.
۶۹
به هر حال، همراهی نكردن محمد با برادرش حسین‌(ع) و محروم شدن از جهاد، سلب توفیقی از او بود، اما امام با برخورد كریمانه، ماندن در مدینه را، (در صورت پذیرش روایت نمایندگی از سوی امام) برای او مجاز شمرد و همچون وظیفه‌ای برای وی دانست. از طرف دیگر، امام به جمع نیرو نپرداخت و همه را آزاد گذارد. از برخورد كریمانه امام با محمد فهمیده می‌شود كه او می‌خواست در مدینه بماند، امام هم او را آزاد گذارده، مكلف به همراهی با خود نكرد.
با توجه به نقد فرضیه‌های بیماری ابن‌حنفیه، داشتن نمایندگی از سوی امام، نبودن نامش در میان لوح محفوظ شهدای كربلا، و بالأخره بازماندن از فتح، در جمع‌بندی علل تخلف محمد حنفیه از همراهی با امام، گزینه‌های دیگری زیر محتمل است:

۱. مخالفت با هرگونه قیامی علیه امویان.


۲. مشروع دانستن حكومت امویان.


۳. نپذیرفتن تاكتیك امام در برابر امویان.


۴. عافیت‌طلبی و عدم خطر‌پذیری و نداشتن تفكر انقلابی.


در میان فرضیات چهارگانه یاد شده، سه فرضیه نخست، غیر قابل پذیرش‌اند، زیرا محمد در پیشنهاد‌هایش به امام، خودداری از بیعت با یزید را مطرح نمود؛ نكته‌ای كه مورخان شیعه و اهل‌سنت آن را نقل كرده‌اند و ابتدای نوشتار گفته شد. از سوی دیگر، او امام را به حركت از شهری به شهری دیگر فرا می‌خواند كه باز نشانه غیر مشروع دانستن امویان در باور اوست. او در این‌باره حركت به یمن را پیشنهاد می‌داد. همچنین از این فراخوان او فهمیده می‌شود كه او با هرگونه قیامی علیه امویان مخالف نبوده است. بنابراین، ممكن است این‌گونه نتیجه گرفته شود كه ابن‌حنفیه با اصل قیام علیه امویان مخالف نبوده، بلكه با تحلیل ظاهری از قیام، با حركت امام به عراق نظر مساعد نداشته است و علت آن را فریب‌كاری و بی‌وفایی آنان با پدر و برادرش می‌دانست، در حالی كه امام حسین‌(ع) به‌گونه‌ای دیگر می‌اندیشید. همین نوع نگاه او به قیام امام حسین‌(ع) موجب بازماندنش از رسیدن به فتح گردید؛ تعبیری كه در روایت یاد شده به آن تصریح شده است، اما باید توجه داشت كه از آغاز حركت امام از مدینه به قصد مكه كه هنوز بحثی از رفتن امام به عراق نبود، او امام را همراهی نكرد. پس گزینه سوم نیز قابل دفاع به نظر نمی‌رسد. در مجموع می‌توان نتیجه گرفت كه گزینه چهارم به واقعیت نزدیك است؛ یعنی ابن‌حنفیه تفكر انقلابی و روحیه خطرپذیری نداشت، اما حركت امام را مشروع می‌دانست و چون امام به او تكلیف و الزام نكرد كه او را همراهی كند، در مدینه ماند و قرار شد اطلاعات مدینه را به امام گزارش كند.



نتیجه‌
با توجه به آنچه در این مقاله بیان شد، محمد حنفیه برادر امام حسین‌(ع) از حضور در كربلا باز ماند. ملاقات محمد با امام‌(ع) در دو جا گزارش شده است؛ برخی این ملاقات را در مدینه، و برخی دیگر آن را به مكه مربوط دانسته‌اند. براساس نقل ملاقات مدینه، محمد به امام توصیه كرد به مكه برود یا از شهری به شهر دیگر حركت كند. براساس نقل ملاقات مكه و آگاهی محمد از نیت امام برای حركت به كوفه، به امام توصیه كرد در مكه بماند. وقتی امام فرمودند در مكه بیم ترور وجود دارد، محمد پیمان‌شكنی مردم كوفه نسبت به جدشان امیرالمؤمنین‌ و برادرش امام حسن مجتبی‌(ع) را یاد‌آوری، و به امام توصیه كرد به سمت یمن برود. امام بعد از شیندن توصیه‌های محمد، وی را در همراهی با خودش آزاد گذاشت كه محمد ماندن در مدینه را انتخاب كرد و از همراهی با امام‌(ع) باز ماند.


محققان برای ریشه‌یابی علت همراهی نكردن محمد، دلایل متعددی بیان كرده‌اند؛ مانند: مریضی محمد، نمایندگی از طرف امام، نبودن نام محمد در لوح محفوظ شهدا، مخالفت با هرگونه قیامی علیه امویان، مشروع دانستن حكومت امویان، نپذیرفتن تاكتیك امام در برابر امویان، عافیت‌طلبی و عدم خطرپذیری ونداشتن تفكر انقلابی.


به باور نگارنده، از میان تمامی دلایل مزبور، عافیت‌طلبی و عدم خطرپذیری، و به تعبیر دیگر نداشتن تفكر انقلابی، عامل حقیقی شركت نكردن وی در قیام كربلا بوده است.



منابع
ابن طاووس، علی‌بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ترجمه، تعریب، تصحیح و تحقیق عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، ۱۳۷۷.
ابن كثیر الدمشقی، أبو الفداء اسماعیل‌بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفكر،
۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
ابن‌اعثم الكوفی، أبومحمد أحمد، كتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء،
۱۴۴۱ق/ ۱۹۹۱م.
ابن اثیر، عزالدین أبوالحسن علی‌بن ابی الكرم، الكامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر ـ دار بیروت،
۱۳۸۵/۱۹۶۵.
ابن‌بابویه قمی، علی‌بن الحسین، الامامة و التبصرة من الحیرة، قم: مدرسة الامام المهدی‌?،
۱۴۰۴ ق/۱۳۶۳ ش.
ابن‌حزم، ابومحمد علی‌بن احمدبن سعید، جمهرة أنساب العرب، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، دارالكتب العلمیة،
۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن محمد، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفكر، ط.الخامسه،
۱۴۰۸/۱۹۸۸.
ابن‌سعد، محمد، الطبقات الكبری، تحقیق محمدبن صامل السلمی، الطائف، مكتبة الصدیق،
۱۴۱۴/۱۹۹۳.
ابن‌سعد، محمد، الطبقات الكبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الكتب العلمیة،
۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
ابن‌شهر آشوب مازندرانی، محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب‌، نجف، المكتبة الحیدریة،
۱۳۷۶ ق/۱۹۵۶م.
ابن‌طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انوار الهدی،
۱۴۱۷ق.
ابن‌عساكر، علی‌بن حسن شافعی، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دار الفكر،
۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
ابن‌قولویه، جعفر بن محمد، كامل الزیارات، تحقیق الشیخ جواد قیومی، مؤسسة النشر الإسلامی،
۱۴۱۷ق.
اربلی، علی بن عیسی، كشف الغمة فی‌معرفة الائمة، بیروت، دار الاضواء،
۱۴۰۵ ق/۱۹۸۵م.
امین عاملی، سیدالمحسن، لواعج الاشجان فی‌مقتل الحسین‌(ع)، قم، مكتبه بصیرتی،
۱۳۳۱.
امین عاملی،
سیدمحسن، اعیان الشیعة، تحقیق حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی‌تا.
بحرانی اصفهانی، شیخ عبد الله، العوالم، الامام الحسین‌(ع)، قم، مدرسة الامام المهدی?،
۱۴۰۷ق / ۱۳۶۵ ش.
بلاذری، أحمدبن یحیی‌بن جابر، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زكار و ریاض زركلی، بیروت، دار الفكر،
۱۴۱۷/۱۹۹۶.
ثقفی الكوفی، ابواسحاق ابراهیم‌بن محمد، الغارات، تحقیق جلال‌الدین حسینی‌ارموی، تهران، انجمن آثار ملی،
۱۳۵۳ش.
چلونگر، محمدعلی، «محمدبن حنفیه و قیام كربلا»، حوزه و دانشگاه، ش
۳۳، زمستان ۱۳۸۱،
ص
۱۵۰ ـ ۱۳۷.
حسین یعقوب، احمد، كربلا، الثورة و المأساة، بیروت، الغدیر،
۱۴۱۸ ق/ ۱۹۹۷ م.
حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، تحقیق مشتاق المظفر، بی‌جا، بی‌نا،
۱۴۲۰ ق.
حموی، شهاب‌الدین ابو عبد الله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر،
۱۹۹۵م.
خوئی، سیدابو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بی‌جا، بی‌نا،
۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۲ م.
دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضی،
۱۳۶۸ش.
ذهبی، شمس‌الدین محمدبن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهی
ر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الكتاب العربی،
۱۴۱۳/۱۹۹۳.
رضوی اردكانی، سیدابوفاضل، ماهیت قیام مختار، قم، دفتر تبلیغات اسلامی،
۱۳۷۸ ش.
صدوق، محمدبن علی‌بن بابویه قمی، كمال الدین و تمام النعمة، تصحیح علی اكبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی،
۱۴۰۵ ق/ ۱۳۶۳ ش.
صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق حاج میرزا محسن كوچه باغی، تهران: مؤسسهٔ الاعلمی،
۱۳۶۲ ش/ ۱۴۰۴ ق.
طبرسی، ابوعلی الفضل‌بن الحسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسهٔ آل‌البیت‌(ع)،
۱۴۱۷ ق.
طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، تاریخ الأمم و الملوك، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث،
۱۳۸۷/۱۹۶۷.
طبری، محمد بن‌جریر بن‌رستم، دلائل الامامه، قم: مؤسسه البعثه،
۱۴۱۳ق.
طبسی، نجم‌الدین، الامام الحسین‌(ع) فی مكة المكرمة (مع الركب الحسینی من المدینة الی المدینة)، قم، مركز الدراسات الاسلامیة لممثلیة ولی الفقیه فی حرس الثورة الاسلامیة،
۱۴۲۱ق/۱۳۷۹ش.
فتال النیشابوری، محمد، روضة الواعظین، قم، منشورات الرضی، بی‌تا.
قمی، حسن‌بن محمدبن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن‌بن علی‌بن حسن عبد الملك قمی، تحقیق سیدجلال‌الدین تهرانی، تهران، توس،
۱۳۶۱ ش.
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تهران، كتابفروشی اسلامیه،
۱۳۳۸ ش.
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، هجرت،
۱۴۱۱ ق.
طهرانی، الشیخ آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت: دار الاضواء،
۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
طوسی، محمد بن الحسن، اختیار معرفة الرجال، تصحیح و تعلیق المعلم الثالث میرداماد الاسترآبادی، تحقیق السیدمهدی الرجائی، قم، مؤسسه آل‌البیت‌(ع) لاحیاء التراث،
۱۴۰۴ ق.
كلینی الرازی، محمدبن یعقوب، الكافی، تحقیق علی‌اكبر غفاری، تهران، دارالكتب الاسلامیة،
۱۳۶۳ش.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء،
۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
مزی، ابو الحجاج یوسف، تهذیب الكمال فی أسماء الرجال، تحقیق بشار عواد معروف، بغداد، مؤسسة الرسالة،
۱۴۰۶ ق/ ۱۹۸۵ م.
مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة،
۱۴۰۹.
مسعودی، أبوالحسن علی‌بن الحسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بی‌تا (افست قم، مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة).
مفید البغدادی، محمدبن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسة آل‌البیت(ع) لاحیاء التراث، بیروت، دار المفید،
۱۴۱۴ ق/ ۱۹۹۳ م.
مقدسی، مطهربن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، بی‌جا، مكتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
مقرم، عبدالرزاق الموسوی، مقتل الحسین‌(ع)، بی‌جا، المكتبة الحیدریة،
۱۴۲۳ ق.
منقری، نصربن مزاحم، پیكار صفین، ترجمه پرویز اتابكی، تهران، آموزش انقلاب اسلامی،
۱۳۷۰ ش.
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان. دریافت:
۲۸/۱۱/۸۸ ـ پذیرش: ۱۹/۱/۸۹

پانوشت‌ها:
۱. با این که ابن‌سعد هم کنیه او را ابو القاسم دانسته، ابن‌حزم اندلسی او را ابا عبد‌الله نامیده است. ( ابن‌سعد، الطبقات الکبری،
ج
۵ ، ۶۸ / ابن‌حزم، جمهرهٔ انساب العرب، ص ۳۷).
۲. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص ۲۰۰ – ۲۰۱.
۳. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۳۱ / مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴ / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۶، ص ۱۸۱.
۴. طبری، تاریخ اامم و الملوك، ج ۱۱، ص ۶۲۸.
۵. سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۴۳۳.
۶. مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۰۸.
۷. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۶۹ / دینوری، الاخبار الطوال ص ۱۴۷ و ۱۴۹ و ۱۷۴ / قمی، تاریخ قم، ۲۳۶.
۸. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص ۲۳۵ / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۶، ص ۱۸۴.
۹. منقری،پیکار صفین، ص ۳۰۰.
۱۰. دینوری، الاخیار الطوال، ص ۲۲۱ .
۱۱. ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۶۱ .
۱۲. ابن‌سعد، الطبقات الكبری، ج ۵، ص ۶۸.
۱۳. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۱۱، ص ۶۲۸ .
۱۴. ابن سعد، الطبقات الكبری، ج ۵، ص ۶۹.
۱۵. همان، ص ۷۲.
۱۶. ابن‌خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۲۱۵ – ۲۱۶ .
۱۷. ابن‌سعد، الطبقات الكبری، الطبقة الخامسة، ج ۱، ص ۴۳۹.
۱۸. ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۱۴، ص ۲۰۵.
۱۹. ابن کثیر، البدائة و النهایة، ج ۸، ص ۲۳۳.
۲۰. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۴۸ / فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۱۹۷ / صفار، بصائر الدرجات، ص ۵۲۲ ؛ ابن بابویه، الامامة و التبصرة، ص ۶۲.
۲۱. خوئی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۵۵- ۵۶.
۲۲. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص ۳۶.
۲۳. مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۶، ص ۲۰ .
۲۴
.
دینوری، الاخیار الطوال، ص ۲۶۴ و ۳۰۹ .
۲۵. مقدسی، البدء التاریخ، ج ۵، ص ۱۳۱ .
۲۶. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۱، ص ۳۴۲ .
۲۷. دینوری، الاخیار الطوال، ص ۳۰۹.
۲۸. مسعودی، مروج ا
لذهب و معادن الجوهر، ج
۳، ص ۱۱۶ ؛ همو، التنبیه و الاشراف، ص ۲۷۳ .
۲۹. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۸۶. یاقوت حموی می نویسد در جزیره خارک قبری است که ساکنان آن گمان می کنند قبر محمد حنفیه است اما تواریخ چنین چیزی را تأیید نمی کنند. معجم البلدان ۲ / ۳۳۷.
۳۰. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۲، ص ۲۰۱ و ج ۳، ص ۲۹۵.
۳۱. در خصوص زندگی محمد در قرون نخستین،‌ حنفیه کتابی با عنوان اخبار محمد بن الحنفیه به طور جداگانه توسط سه تن به نام های ابواحمد عبدالعزیز جلودی، ابو مخنف لوط‌بن یحیی ازدی (م ۱۵۷ق) و ابو المنذر هشام بن محمد بن السائب الکلبی (م ۲۰۶ق) نگاشته شده است. آقا بزرگ طهرانی، الذریعه، ج ۱، ص ۳۴۷.
۳۲. دینوری، الاخبار الطوال، ص ۲۲۸ / ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۲۶ / ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۸&l t;/SPAN>،
ص
۱۴۷ – ۱۴۸.
۳۳. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۶۵ .
۳۴. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۳۴۹ .
۳۵. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۶۵ / ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات ا
لحشاهیر و الاحلام، ج
۵، ص ۹ / مزی، تهذیب الکمال، ج ۶، ص ۴۲۱ / ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۱۴، ص ۲۱۱.
۳۶. طبسی، الامام الحسین(ع) فی مكة المكرمة، ص ۲۶۴ – ۲۶۵.
۳۷. طبری، همان، ج ۵، ص ۳۴۱ / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۱۶.
۳۸. دینوری، الاخبار الطوال، ص ۲۲۸.
۳۹. محمد علی چلونگر، محمد حنفیه و قیام کربلا، ص ۱۴۹.
۴۰. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۲۰۲۱.
۴۱. مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۳ – ۳۵.
۴۲. طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج ۱، ص ۴۳۴.
۴۳. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص۲۴۰ / طبسی، الامام الحسین‌(ع) فی مكة المكرمة، ص ۲۵۵.
۴۴. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص ۲۴۰.
۴۵. ابن طاووس،اللهوف، ص ۱۶۴.
۴۶. از تعلیقه عبد الرزاق مقرم چنین فهمیده می‌شود که ابن نما کتابی با این عنوان داشته است. مقرم، مقتل الحسین(ع)،
ص
۱۳۵.
۴۷. سید ابن طاووس، اللهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص ۲۵۳.
۴۸. طبسی، الامام الحسین‌(ع) فی مكة المكرمة، ص ۲۶۲ – ۲۶۳.
۴۹. مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۱۰.
۵۰. ر.ك: مقرم، مقتل الحسین(ع).
۵۱. در روایتی از امام رضا(ع) آمده است : کان امیر المؤمنین یقول: انّ المحامدة تأبی ان یعصی الله عزّ و جلّ. قلت من المحامدة؟ قال: محمدبن جعفر، محمدبن ابی حذیفة، محمدبن ابی بکر و محمدبن امیر المؤمنین. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ۱، ۲۸۶ / بحارالانوار ۳۳ / ۲۴۲و ج ۳۴ / ۲۸۲ به نقل از رجال کشی. در منابع دیگر نیز شبیه همین تعبیر هست: ثقفی کوفی، الغارات، ج ۲، ص ۷۵۲. آیت‌الله خوئی، روایت فوق را ضعیف دانسته است. معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۵۴.
۵۲. رضوی اردکانی، ماهیت قیام مختار، ص ۱۶۴ – ۱۶۵ به نقل از مامقانی، تنقیح المقال ج۳، ص ۱۱۱ – ۱۱۲ کلمه محمد حنفیه .
۵۳. ابن‌شهر آشوب، المناقب، ج ۳، ص ۲۱۱ / مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۵.
۵۴. رضوی، ماهیت قیام مختار، ص ۱۶۵ به از مامقانی ج ۳ کلمه محمد حنفیه.
۵۵. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۵، ۳۲ـ۳۱؛ ج ۵، ص ۳۴۱ – ۳۴۲ / ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۱۶ – ۱۷.
۵۶. ابن اعثم، كتاب الفتوح، ج ۵، ص ۲۱ / ابن اعثم، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص ۸۳۳.
۵۷. مجلسی، ۴۱، ج ۴۴، ص ۳۲۹ (به نقل از تسلیة المجالس و زینة المجالس تألیف سیدمحمدبن ابی‌طالب حسینی موسوی حائری) / شیخ عبد الله البحرانی، العوالم، الامام الحسین(ع)، ص ۱۷۸- ۱۷۹ / سید محسن امین، اعیان الشیعه، ۱ / ۵۸۸ / همو، لواعج الاشجان ص ۳۰ / شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص ۵۵۸.
۵۸. رضوی اردکانی، ماهیت قیام مختار، ص ۱۷۰.
۵۹. ابن شهر آشوب، مناقب آل ‌ابی‌ طالب، ج ۳، ص ۲۱۱ / مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۵.
۶۰. رضوی، ماهیت قیام مختار، ص ۱۶۵ به نقل از مامقانی، ج ۳، ص ۱۱۲.
۶۱. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۱۱ / مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۵.
۶۲. صفار، بصائر الدرجات، ص ۵۰۱ / حلی، مختصر البصائر، ص ۷۶ / ابن شهر آشوب، م
ناقب آل ابی طالب، ج
۳، ص ۲۲۸ / طبری، دلائل الامامة، ص ۱۸۲.
۶۳. کامل الزیارات ص ۱۵۷ / بحار ۴۴ / ۳۳۰ و ج ۴۵ ص ۸۷ / ابن طاووس، اللهوف، ص ۳۹ ـ ۴۰.
۶۴. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵&lt ;/SPAN>، ص ۸۷ / البحرانی، العوالم، ص ۱۵۵ و ۱۹۶.
۶۵. ابن قولویه، كامل الزیارات، ۱۲ ص۱۵۸ ؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸۷.
۶۶. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸۷ / بحرانی، العوالم، ص ۵۵ و ۱۹۶.
۶۷. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۸۱.
۶۸. طبسی، الامام الحسین(ع) فی مكةالمكرمة، ص ۲۵۹ – ۲۶۰.
۶۹. رضوی، ماهیت قیام مختار، ص ۱۶۹.

مرجع :
سامانه نشریات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)


www.bfnews.ir

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید