در مدایحش نیز، به رغم دیگر گویندگان متملق به جای چاپلوسی و تملق و مبالغه در اوصاف ممدوح، غالبا به عنوان ناصحی دلسوز و بیم دهنده، صاحبان قدرت را به بیثباتی دنیا و زوال پذیری قدرتهای مادی و سرنوشتشوم ستمگران توجه داده و با تازیانه هوشیاری بخش ملامت و نصیحتبه تادیب ممدوحان خود پرداخته است و بدین شیوه، حقگویی، آنان را به خداترسی و عدالت و نیكوكاری دعوت كرده است. ابیات ذیل گلچینی است از این گونه مضامین: … اگر زمین تو بوسد كه خاك توام مباش غره كه بازیت
میدهد عیار گرت سلام كند، دام مینهد صیاد ورت نماز برد، كیسه میبرد طرار میان طاعت و اخلاص و بندگی بستن چهپیش خلق به خدمت، چه پیش بت زنار بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا در نبندد هوشیار ای كه دستت میرسد كاری بكن پیش از آن كز تو نیاید هیچ كار این كه در شهنامهها آوردهاند رستم و روئینه تن اسفندیار تا بدانند این خداوندان ملك كز بسی خلق است دنیا یادگار این همه رفتند و ما ای شوخ چشم هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار… نام نیكو گر بماند ز آدمی به كزو ماند سرای زرنگار… چون خداوندت بزرگی داد و حكم خرده از خردان مسكین درگذار شكر نعمت را نكویی كن كه حق دوست دارد بندگان حقگزار كام درویشان و مسكینان بده تا همه كارت برآرد كردگار… منجنیق آه مظلومان به صبح سخت گیرد ظالمان را در حصار از درون خستگان اندیشه كن وز دعای مردم پرهیزكار سعدیان چندان كه میدانی بگوی حق نباید گفتن الا آشكار (۱۶)
۸) تفسیر زندگی یا رمز و رازهایی از حكمت عملی
از دیگر مزایای معنوی شعر كهن فارسی، وفور نصایح اخلاقی و رهنمودهای ارزشمندی است كه در زمینه حكمت عملی و وظائف فردی و اجتماعی انسان توسط شاعرانی چون سعدی ارائه گردیده و راه و رسم زندگی شرافتمندانه، در خلال مواعظی كه خود عصارهای از تعلیمات عالیه اسلامی است، تفسیر و توجیه شده است. با نگاهی گذرا به درونمایه اغلب اشعار و حكایات سعدی معلوم میشود كه وی علاوه بر داشتن طبعی خلاق و برخورداری از قدرت سخنوری و هنر شاعری، خردمندی فرزانه و معلمی راهشناس و آگاه از رمز و رازهای هستی بوده و به سهم خود كوشیده است تا اسرار حیات متعالی و هدفدار انسان را به صورت لطیفترین تعبیرات تفسیر كند و فراز و نشیبهای راه زندگی را ضمن دستورالعملهایی خردمندانه نشان دهد و براستی این وظیفه خطیر را آن گونه دقیق و استادانه به انجام رسانیده است كه كلامش در پارهای موارد رنگی از سخنان انبیا و عطر و بویی از كتب آسمانی یافته است و از لحاظ كثرت استعمال در ردیف كلمات قصار و ضربالمثلهای متداول در زبان فارسی درآمده است. در اشعار نغز سعدی، جز از موضوعاتی كه تاكنون برشمردیم از ارزشهای معنوی دیگر، هر چه كه مقدس و والاست و از دیدگاه اسلامی در زمره جنود عقل محسوب میشود، ستایش شده و هر چیز ناپسند و فرومایه كه جزء جنود جهل به شمار میرود، نكوهش و تقبیح گردیده است. سعدی
بحق معلم اخلاق بوده و در علوم دینی و حكمت عملی و عرفان و سیاست و شناخت اجتماع متبحر و استاد، و به گفته خود او: سخنهای سعدی مثال است و پند به كار آیدت گر شوی سودمند سعید آورد قول سعدی به جای كه ترتیب ملك است و تدبیر رای مخصوصا در بوستان كه آكنده از نیكی و پاكی و ایمان و صفاست و شاعر با گشودن ده باب به روی كسانی كه قصد گلگشت در این فضای معنوی دارند، آنان را به آرمانشهری از اخلاق و فضیلت رهنمون میشود كه در چشمانداز زیبای آن انسان بر قله رفیع آدمیتبرمیآید و از رذایل اخلاقی پاك و منزه میشود، اسراری از حیات متعالی انسان تفسیر گردیده و راز و رمزهایی از حكمت عملی در قالب تعابیر لطیف، بیان شده است از جمله: نخواهی كه باشد دلت دردمند دل دردمندان برآور ز بند خنك آن كه آسایش مرد و زن گزیند بر آسایش خویشتن… چو انسان نداند بجز خورد و خواب كدامش فضیلتبود بر دواب اگر بد كنی چشم نیكی مدار كه هرگز نیارد گز انگور بار… حذر كن ز پیكار كهتر كسی كه از قطره سیلاب دیدم بسی اگر پیل زوری و گر شیر چنگ به نزدیك من صلح بهتر كه جنگ… گرت مملكتباید آراسته مده كار مغطم به نوخاسته نخواهی كه ضایع شود روزگار به ناكار دیده مفرمای كار… زر و نعمت اكنون بده كان توست كه بعد از تو بیرون ز فرمان توست (۱۷) در اغلب اشعار سعدی، تفسیر زندگی هدفدار و تبیین و ظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی انسانی و موضوعاتی چون; احسان به پدر و مادر، صله رحم، احترام به معلم، اكرام میهمان، شفقتبه یتیم و اسیر و فقیر، آداب سخن گفتن، تربیت فرزند، فواید پرهیزگاری و پاكدامنی، ایثار و بخشندگی، حق شناسی، فروتنی، شكیبایی، وفاداری، امیدواری، رازداری، پاكیزگی، نظم و ترتیب در امور، اعراض از لغوگویی و عیبجویی و غیبت و آزمندی و غرور و حسادت و… به كرات دیده میشوند.
بازتاب مسائل اجتماعی در اشعار سعدی
مفاهیمی كه شاعران و نویسندگان قدیم ایران – از قرن چهارم تا پایان قرن هشتم با درونمایههای اجتماعی در آثار خویش به كار بردهاند، متناسب با اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان بوده است. گروهی بی آن كه راه حلی برای رفع تبعیض و ستمهای روزگار خویش نشان دهند، به اصول و نظام ظالمانه اجتماعی – اقتصادی عصر خویش اعتراض كردهاند. یورش مغول و تاثیر آن بر همه ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آن زمان و دورههای پس از آن، چندان عمیق است كه «در هیچ دولتبر اهل هیچ ملت نشان ندادهاند و لوث آن حادثه ننگین هنوز از دامن ملت ایران شسته نشده است». (۱۸) سخن شاعران و اهل
ادب در این دوره بیش از هر دورهای درخور توجه است. با آن كه بسیاری از گویندگان آن زمان به اعتكاف و بیاعتنایی به عوالم مادی گراییده بودند، باز عظمت واقعه و شومی پیامدهای آن، تحت تاثیرشان قرار داده و حقایقی را به زبان شعر بیان كردهاند. آنچه در آثار این شاعران و نویسندگان مییابیم، انعكاس دردهای بیپایان مردمی است كه در آن دوره زندگی میكردهاند. این بغضهای فروخورده به صورت مطایبات و هزلیات در آثار سعدی منعكس شده است. وی یكی از معدود شاعران و نویسندگان و متفكرانی است كه مسائل اجتماعی زمان خویش را با بیانی زیبا تصویر كرده است. خوشبختانه دیدگاههای اجتماعی سعدی كم نیست. او در قطعهمعروف «بنی آدم اعضای یك پیكرند» به اتحاد مردم جامعه كه باید در دشواریها و سختیهای زندگی یار یكدیگر باشند، اشاره میكند. حكایت «جدال سعدی با مدعی» اختلاف طبقاتی و مفاسد ناشی از آن را نشان میدهد: «اغلب تهیدستان دامن عصمت در معصیت میآلایند و گرسنگان نان ربایند». در آثار سعدی چه منظوم و چه منثور، از یك جامعه طبقاتی متشكل از ستمگران و ستمكشان، گرسنگان و سیران سخن به میان آمده است. مظالم و مفاسد حكمرانان زمان و دردهای اجتماعی با شیوهای بسیار عالی در این آثار مورد بررسی قرار گرفته است. «گلستان سعدی حاصل دریافت و برخوردهای گوناگون مردی اندیشه وراستبا دنیا و مسایل و دشواریهای حیات انسان». (۱۹) وی درباره یكی از ملوك بیانصاف مینویسد: «یكی از ملوك بیانصاف پارسایی را پرسید: از عبادتها كدام فاضلتر است؟ گفت ترا خواب نیمروز تا در آن یك نفس خلق را نیازاری! ظالمی را خفته دیدم نیمروز گفتم این فتنه استخوابش برده به آنكه خوابش بهتر از بیداری است آنچنان بد زندگانی مرده به (۲
۰) در آثار منظوم و منثور سعدی، سیاست كلی حكام و سلاطین و عوامل آنان در امر گرفتن خراج و مالیات نشان داده شده است. بیان چنین واقعیتی پایگاه اجتماعی مردم آن روزگار را روشن میكند به حكایت زیر توجه كنیم: «ذوالنون مصری پادشاهی را گفت: شنیدم فلان عامل را كه فرستادهای به فلان ولایت، بر رعیت درازدستی میكند و ظلم روا میدارد. گفت: روزی سزای او بدهم. گفتبلی. روزی سزای او بدهی كه مال از رعیت تمام شده باشد. سپس به زجر و مصادره از وی بازستانی و در خزینه نهی، درویش و رعیت را چه سود؟ پادشاه خجل گشت و دفع حضرت عامل بفرمود در حال». به نظر سعدی وظیفه دولت در مورد مصرف مالیات و خراج، ساختن عمارت، جسر و مسجد و خانقاه و چاهها بر سر راههاست و نیز معتقد است كه اگر عامل و ماموری بر مردم ستم روا داشتباید او را مجازات كرد و آنچه به زور گرفته از او بازستاند و به مردم غارت شده داد. «سلطان گدا طبع آن كه طمع در مال رعیت و درویش كند». و «پادشاهی كه عدل نكند و نیكنامی توقع دارد، بدان ماند كه جو همی كارد و امید گندم دارد».
ماحصل سخن
باری، ستایش سخن سعدی بشایستگی صورتپذیر نیست و برای درك زیبایی آن و عمق تفكر و اندیشه ناب وی، جز این كه به ذوق خوانندگان عزیز احاله شود كاری نمیتوان كرد. كلمات قصارش را همه به یاد داریم و از آن مهمتر عبارات قابل تاملی است كه از آن محكمتر، موجزتر، و پرمعنیتر كمتر شنیدهایم، میفرماید: «طایفه دزدان عرب بر سر كوهی نشسته بودند و منفذ كاروان بسته و رعیتبلدان از مكاید ایشان مرعوب و لشكر سلطان مغلوب، لاجرم دشمنی صعب روی نمود همه پشتبدادند.» و یا میفرماید: «پادشاهی به دیده حقارت در طایفه درویشان نظ
ر كردی یكی از آن میان به فراست دریافت و گفت: ای ملك، ما در این دنیا به جیش از تو كمتریم و به عیش از تو خوشتر و به مرگ برابر و به قیامتبهتر». و یا میفرماید: «ای پدر، فواید سفر بسیار است، از نزهتخاطر و جر منافع و دیدن عجائب و شنیدن غرائب و تفرج بلدان و محاورت خلان و تحصیل جاه و ادب و مزید مال و مكتسب و معرفتیاران و تجربت روزگاران…». با این همه اعجاب كه در زیبایی سخنانش احساس میكنیم لطف معانیاش اگر از آن بیش نباشد كمتر نیست و درباره او با اطمینان میتوان گفت از معدود سخنسرایانی است كه به هیچ وجه لفاظی و فضلفروشی نكرده و سخنی بیمورد نگفته است كمتر برای «اظهار افكار متعالی و معانی لطیف». گلستان و بوستانش یك دوره كامل حكمت عملی است. علم سیاست و اخلاق و تدبیر منزل را جوهر كشیده و در این دو كتاب به دلكشترین عبارات درآورده است. در عین این كه در نهایتسنگینی و متانت است از مزاح و طیب هم خالی نیست و چنان كه خود میفرماید: «داروی تلخ نصیحتبه شهد ظرافتبرآمیخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند» و انصاف این است كه بوستان و گلستان را چه مكرر بخوانند ملالی به خواننده هوشیار و صاحبدل دست نمیدهد. هیچ كس به اندازه سعدی پادشاهان و صاحبان اقتدار را به حسن سیاست و دادگری و رعیتپروری دعوت نكرده و ضرورت این امر را مانند او روشن و مبرهن نساخته است. از سایر نكات كشورداری نیز غفلت نورزیده و مردم دیگر را هم از هر صنف و طبقه، از امیر و وزیر و لشكری و كشوری، زبردست و زیردست و توانا و ناتوان، درویش و توانگر و زاهد و دینپرور و عارف و كاسب و تاجر و عاشق و رند و مست و آخرتدوست و دنیاپرست، همه را به وظایف خودشان آگاه كرده دقیقهای از مصالح و مفاسد را فرونگذاشته است. از خصایص شگفتانگیز سعدی دلیری و شهامت در حقیقتگویی او است. در دوره تركتازی مغول و جباران دست نشانده ایشان كه از امارت و ریاست جز كامجویی و هوسرانی تصوری نداشتند و هیچ چیز را مانع و رادع اجرای مقاصد خود نمیانگاشتند با آن خشمآوران آتش مزاج، حقایق را شیخ ما، آشكارا به نظم و نثر فریاد كرده است، چنان كه در هیچ عصری كسی به این صراحتسخن نگفته است و عجبتر این كه در همان هنگام تنها به صاحبان اقتدار نپرداخته بلكه از تشریح احوال زاهد و عابد ریایی و قاضی فاسد و صوفی دنیادار و پوچی عبادتها و ریاضتهای ناصادق
انه و ریایی و غیرخدایی خودداری نكرده است و عجب بصیرتی به احوال مردم و طبایع و افكار ایشان و اوضاع جهان و جریان كار روزگار دارد و با چه زبردستی در این امور نكتهسنجی میكند و چگونه در هر باب رای صواب را مییابد، گویی او مصداق همان هنرمند خردپیشه است كه به قول او در این روزگار دوبار عمر كرده و تجربه آموخته و اینك تجربه را به كار میبرد. وجود سعدی سرشته از عشق است و محبت، همه مطالب را به بهترین وجه ادا میكند اما چون به عشق میرسد شور دیگر مییابد. هیچ كس عالم عشق را به مانند سعدی درك و بیان ننموده است. عشق سعدی بازیچه و هوی وهوس نیست، عشقی پاك و تمام است كه عشقبازش در طلب معشوق از خود میگذرد و خود را برای او میخواهد نه او را برای خود، عشق او از مخلوق آغاز میشود اما سرانجام به خالق میرسد: به جهان خرم از آنم كه جهان خرم ازوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقیاست به ارادت ببرم درد كه درمان هم ازوست پادشاهی و گدایی بر ما یكسان است كه برین در همه را پشت عبادت خم ازوست.
پینوشتها:
۱- متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی به كوشش دكتر مظاهر مصفا، كانون معرفت تهران، ۱۳۴۰ ه. ش، ص ۶۹۴. ۲-كلیاتسعدی،چاپمحمدعلیفروغی،.۳۰۲ ۳- ر.ك: جامع الصغیر، سیوطی، احادیثشماره ۶۲۸۵-۶۲۸۴. ۴- بوستان سعدی (سعدینامه)، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، چ۲،۱۳۶۳ ه. ش، ص۳۳. ۵- متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی. ۶- سوره نور /۲۴. ۷- متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص۶۹۹. ۸-
SPAN>همان، ص ۶۹۴. ۹- همان، ص۶۷۹. ۱۰- فیض القدیر، ۵/۵۱۴. ۱۱- بوستان (سعدینامه) تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، ص۸۹. ۱۲- گلستان سعدی (سعدینامه)، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، ص ۱۸۰. ۱۳- بو
ستان سعدی (سعدینامه)، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، ص۱۵۳. ۱۴- همان، ص ۱۴۸. ۱۵- گلستان سعدی، تصحیح و توضیح دكتر غلامحسین یوسفی، ص۶۷. ۱۶- متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص ۷۰۵. ۱۷- بوستان (سعدینامه)، ص ۵۴. ۱۸- دكتر ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، كتابفروشی ابنسینا، ج۳. ۱۹- دكتر غلامحسین یوسفی، دیداری با اهل قلم، ج۱. ۲۰- متن كامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی، ص ۷۸۰.
مآخذ: ۱- فروغی، محمدعلی، كلیات سعدی، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۳۰. ۲- زرین كوب، عبدالحسین; شعر بی دروغ، شعر بی نقاب، انتشارات علمی، تهران،۱۳۴۶. ۳- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، انتشارات ابنسینا، تهران، ۱۳۳۲، ج۱. ۴- ریپكا، یان; تاریخ ادبیات ایران، ترجمه دكتر عیسی شهابی، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، ۱۳۵۴. ۵- ای. زند، میخائیل، نور و ظلمت در تاریخ ادبیات ایران، ترجمه ح. اسدپور پیرانفر، پیام، تهران،۱۳۵۶. ۶- اقبال، عباس; تاریخ مفصل ایران- از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت، تهران، ۱۳۱۲. ۷- دشتی، علی، قلمرو سعدی، انتشارات كیهان، تهران، ۱۳۳۸. ۸- یوسفی، غلامحسین; بوستان سعدی، انتشارات انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، تهران،۱۳۵۹. ۹- شریعتی، علی; تاریخ و شناخت ادیان، انتشارات تشیع، تهران،۱۳۵۹. ۱۰- رزمجو، حسین; شعر كهن فارسی در ترازوی نقد اخلاق اسلامی، ج دوم، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد،۱۳۶۶. ۱۱- ماهنامه ادبی ادبستان، سال اول، شماره نهم، شهریور۱۳۶۹.
منبع: فصلنامه مشكوهٔ، شماره ۵۱ سید محمد ثقفی
www.noorportal.net |