يكى از ابعاد عظمت قرآن كريم فراگير بودن آن بر تمام معارفى است كه بر پيامبران قبلى در كتابهاى الهى نازل شده است، چون قرآن وجه نهايى و كامل آن كتابها است و به هيچ وجه محتواى اين كتاب الهى گسسته از آن كتابها نيست، قرآن بر محتواى آنها احاطه و نظارت دارد، چه در مواردى كه احكام آنها را نسخ كرده و چه در مواردى كه ابقا كرده است. اين ويژگى باعث مىشود كه پذيرش معارف قرآن براى پيروان حقيقى اديان الهى آسان باشد.
پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ در اشاره به اين معنى فرمودند:
«اعطيت السور الطوال مكان التوراة و اعطيت المئين مكان الانجيل و اعطيت المثانى مكان الزبور و فضلت بالمفصل ثمان و ستون سورة و هو مهيمن على سائر الكتب و التوراة لموسى و الانجيل لعيسى و الزبور لداود.»
«سورههاى بلند به جاى تورات به من داده شد، و سورههاى صدگانى به جاى انجيل، و سورههاى “مثانى” به جاى زبور و سورههاى مفصل نيز مايه برترى من است، و قرآن خود گواه كتابهاى آسمانى است و مشرف بر آنها.» همچنين نقل شده است كه فرمود:
«و أعطيت جوامع الكلم.»
«سخنان جامع به من داده شده است.»
عطاء از امام باقر ـ عليه السلام ـ پرسيد: منظور از «جوامع الكلم» چيست؟ امام عليه السلام فرمود: «مراد از جوامع الكلم، «قرآن» است.»
قرآن شامل سخنان فراگير و پرمحتوى است ؛ چرا كه قرآن در هر موضوعى از موضوعهاى مربوط به هدايت انسان در بردارنده كليات و ضوابط مربوط به آن موضوع است كه از آن مىتوان مطالب زيادى را استخراج كرد و احتمال دارد كه منظور از جوامع الكلم بودن قرآن، جامعيت قرآن براى همه طبقات انسانها از صاحبان دانش و مردم عادى باشد. يعنى هر كسى به حسب كمال و ضعف ادراك خود و درجهاى كه از علم دارد مىتواند از آن استفاده بكند.
بنابراين، يكى از ابعاد عظمت و رفعت قرآن اين است كه معارف الهى را با روشهاى متفاوت و در سطوح گوناگونى تبيين كرده است، تا هم ژرف انديشان خود را از آن بى نياز نپندارند، و هم ساده انديشان به بهانه پيچيدگى مطالب آن، خود را از آن محروم نبينند. قرآن سفره گسترده الهى است كه همه اصناف مردم، در هر سطح علمى كه باشند، مىتوانند به فرا خور همت و استعداد خود از آن بهره ببرند.
پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ فرموده است :
«القرآن مأدبة الله، فتعلموا من مأدبة الله ما استطعتم، انه النور المبين و الشفاء النافع، تعلموه؟ فان الله شرفكم بتعلمه.»
«قرآن سفره خداست، پس تا مىتوانيد از ميهمانى او فرا گيريد، آن نور روشن و درمان سودمند است، آن را فرا گيريد؛ چرا كه خدا با آموختن آن به شما شرافت مىبخشد.»
در توضيح اين حديث شريف بايد گفت: روح انسان در حركت تكاملى خود نيازمند غذاى روحانى است كه نياز انسان به معارف حيات بخش و هدايتگر را پاسخ گويد استعدادهاى فطرى او را شكوفا سازد و حتى ظرفيت و قابليتهاى جديدى در او ايجاد مىكند، قرآن كريم چنين تغذيهاى را براى همه انسانها فراهم مىكند، قرآن سفره گسترده الهى است كه در اختيار انسان قرار داده شده است و هر كس به فراخور حال خود به بهره بردارى از آن دعوت شده است، و قرآن نور و شفاست، تاريكيهاى جهل و دردهاى ناشى از جاهليت را از بين مىبرد. بنابراين، رسيدن به كرامت و شرف انسانى در گرو فراگيرى آن است.
براى فهم عميقتر عظمت قرآن كريم، به بررسى دو صفت از صفتهاى قرآن كريم كه در اين حديث به آنها اشاره شده است مىپردازيم:
1 ـ مأدبة الله
«مأدبة الله» به سفره ميهمانى گفته مىشود: همچنين ممكن است به معناى جاى فراگيرى ادب نيز به كار رود.
بنا بر معناى اول، اطلاق وصف «مأدبة الله» بر قرآن كريم به لحاظ اين است كه معارف و علوم قرآن كريم تأمين كننده غذاى روح است، روح انسان به لحاظ فطرى نيازمند معارف و علوم راستين است، به خصوص علوم و معارفى كه مربوط به شناخت مبدأ و معاد و سير حركت او به سوى جهان ابدى است و قرآن
به عنوان منبع اين معارف با عرضه غذاى سالم و مطمئن نياز روح را رفع مىكند، اگر بشر نيازمند معارف، سر اين سفره ننشيند و غذاى مورد نياز خود را از آن اخذ نكند، براى رفع نياز خود به غذاهاى آلوده روى مىآورد و روح خود را با آن مسموم مىكند. اما برمعناى دوم، به قرآن كريم به اين لحاظ «مأدبة الله» است كه جايگاه ادب آموزى انسان است كه از سوى خداوند متعال براى انسان مهيا شده است.
سيد مرتضى، از بزرگان شيعه در قرن چهار هجرى در بيان اين صفت و وجه اطلاق آن بر قرآن كريم سه بيان را ذكر كردهاند:
«مأدبة به ضم دال يا به فتح آن از ريشه ادب به ضم عين گرفته شده و به غذايى گفته مىشود كه انسان براى كسى كه دعوت كرده آماده كند. بنابراين، پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ فايدهاى را كه انسان از قرائت و حفظ قرآن كسب مىكند به انتفاع شخص دعوت شده از غذايى كه برايش آماده مىكند، تشبيه فرموده است. ممكن است وجه تشبيه اين باشد كه خواسته شده به گرد قرآن فراهم آيند، چنان كه دعوت شدگان بر سر سفره جمع مىشوند و ممكن است كه هر دو وجه مراد باشد.
اگر مأدبة به فتح دال از ريشه ادب به ضم عين گرفته شده باشد پس معناى جمله ” قرآن، مأدبة خداست ” اين خواهد بود كه قرآن براى نگه داشت ادب خلق نازل شده است.»
برخى از اين اوصاف به شفا بودن قرآن دلالت دارد.
توضيح اين كه قلب ـ كه تعبيرى است از روح و شخصيت واقعى انسان ـ اگر سالم باشد، مىتواند حقايق جهان هستى، به خصوص حقايق مربوط به خود را درك كند، و به مبدا و معاد ايمان بياورد، و به خوبيها ميل پيدا كند، و از هر چيزى كه مانع رسيدن او به كمال است، به خصوص كفر و شرك دورى بجويد، اما اگر در اثر كردار بد، قلب انسان مريض شود، نمىتواند حق را بشناسد و اگر هم بشناسد، نمىتواند به آن گزارش پيدا كند و پايبند آن شود، بلكه همواره به كارهاى باطل ميل پيدا مىكند، تا جايى كه تمام استعدادهاى الهى خود را براى كمال از دست مىدهد و براى ابد گرفتار بدبختيهايى مىشود كه به دست خود براى خود ساخته است.
امراض روح، چون امراض جسم انواع و اقسامى دارد كه هر كدام نياز به درمان خاص خود دارد، برخى از اين امراض چنان سخت است كه هر طبيبى نمىتواند آن را مداوا كند، و هر درمانى در آن مؤثر واقع نمىشود.
2 ـ الشفاء النافع
قرآن كريم جامعترين و موثرترين نسخه امراض روحى است. از اين رو، قرآن به «دواء ليس بعده دواء»، «دارويى كه بالاتر از آن دارويى نيست»، توصيف شده است.
پيامبر اعظم ـ صلى الله عليه و آله ـ فرمود:
«ان القلوب تصدا كما يصدأ الحديد قيل: يا رسول الله: و ما جلاؤها؟ قال: قراءة القرآن و ذكر الموت.»
«دلها چون آهن زنگ مىزند. سؤال شد: اى رسول خدا! جلاى دلها چيست؟ حضرت فرمود: خواندن قرآن و ياد مرگ.»
قرآن كريم نه تنها مرضهاى روحى را شفا مىدهد بلكه حتى قلب مرده را زنده مىكند.
پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ به انس فرمود:
«يا بن أم سليم! لاتغفل عن قراءة القرآن صباحا و مساء، فان القرآن يحيى القلب الميت، و ينهى عن الفحشاء و المنكر.»
«اى پسر ام سليم! از خواندن و تلاوت قرآن در صبح و شام غافل مباش! چرا كه قرآن دل مرده را زنده مىكند، و از كار زشت و ناپسند باز مىدارد.»
مقام پيامبر صلىاللهعليهوآله و عظمت معنوى قرآن كريم
قرآن كريم كتابى عادى چون كتابهاى ديگر نيست كه ابتدا و انتهاى آن در اختيار ما باشد، بلكه كتابى است كه از ساحت قدساللّه، با جلال و شكو
ه خاصى نازل شده است و در عوالم قبل از نزول و حين نزول و پس از آن تجليات خاصى داشته است. از اين رو، غير از جنبههاى شناخته شده آن، اتصالش به معدن عظمت الهى، عظمتى فراتر از انديشههاى عادى بشرى به آن بخشيده است.
براى درك عظمت معنوى قرآن كريم بررسى عظمت متكلم و پديد آورنده آن، عظمت حامل و مرسل اليه آن، عظمت حافظ و نگهبان آن، عظمت شارح و مبين آن، عظمت وقت ارسال و كيفيت ارسال آن، عظمت مطالب و محتويات آن، عظمت رسالت آن و عظمت جايگاه آن در روز قيامت لازم است، برخى از اين امور ذاتا و برخى عرضا در عظمت معنوى دخيل قرآن بوده و برخى كاشف از عظمت آن است.
قرآن كريم از همه اين ابعاد، بالاترين رتبه عظمت را داراست؛ چون گوينده آن: خداوند متعال، و حامل آن: ملك مقرب، جبرئيل است، گيرنده و مخاطب آن اشرف مخلوقات، خاتم پيامبران، حضرت محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ و حافظ و نگهبان آن خداوند متعال است، و شارح، مفسر و معلم آن، اهل بيت اطهار ـ عليهم السلام ـ هستند، و زمان ارسال آن، شب قدر است، پس همه جهت هايى كه در عظمت قرآن دخيل است، خود از بعد عظمت بى نظيرند.
در احاديث اهل بيت ـ عليهم السلام ـ جهتهايى كه در عظمت معنوى قرآن كريم دخيل بوده و يا بيانگر آن است به مناسبتهاى مختلف تبيين شده است. اين احاديث را مىتوان در چند دسته زير مورد بررسى قرار داد:
1 ـ رواياتى كه راجع به كيفيت نزول قرآن كريم و برخى سورههاى آن آمده است؛
2 ـ احاديثى كه راجع به عظمت محتوى قرآن وارد شده است؛
3 ـ احاديثى كه بر تمثل قرآن كريم در روز قيامت دلالت دارد؛
4 ـ رواياتى كه از وجود آثار خاصى براى برخى از سورهها و آيههاى قرآن كريم خبر مىدهد؛
5 ـ احاديثى كه از حاوى بودن قرآن كريم بر اسم اعظم الهى حكايت مىكند. اسم اعظم حقيقتى كه است تمام مخلوقات خدا مسخر آن هستند و كسى كه علم مربوط به اسم اعظم خدا به او داده شود، هر كارى را به اذن خداوند متعال مىتواند انجام دهد.
ما در بخش قبلى به احاديثى كه بيانگر قرآن كريم در بعد محتوا و رسالت بود، اشاره كرديم و در اين جا تنها به ذكر چند نمونه از سخنان ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ در باره عظمت مخاطب قرآن، يعنى حضرت محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ اكتفا مىكنيم:
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:
«خداوند چون خلق را آفريد آن را دو دسته كرد و برگزيده خويش را در ميان يكى از دو دسته قرار داد و آن گاه آنان را سه دسته كرد و برگزيده خويش را در ميان يكى از سه دسته قرار داد آن گاه همچنان برگزيد، تا آن كه عبد مناف را انتخاب كرد و از عبد مناف هاشم را آن گاه از هاشم، عبدالمطلب و از عبدالمطلب عبدالله و از عبدالله، محمد رسول خدا را برگزيد، در نتيجه پيامبر ولادتى پاكتر و پاكيزهتر از همه مردم دارد، خداوند او را نسبت به حق بشارت داد وبيم دهنده برانگيخت و كتاب را بر وى فرو فرستاد و هر چه كه باشد در كتاب تبيين شده است.»
از امام هادى ـ عليه السلام ـ درباره عظمت آورنده قرآن كريم، يعنى خاتم الانبياء ـ صلى الله عليه و آله ـ چنين نقل شده است :
«چون پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ
چهل سالش تكميل شد، خداوند عزوجل به قلب او نگريست و ديد كه قلب پيامبر از همه دلها برتر، والاتر، مطيعتر، خاشعتر، و خاضعتر است، به درهاى آسمان اجازه داد، آنها گشوده شدند و محمد به آسمانها نگريست، خداوند به فرشتگان اجازه داد، آنان فرود آمدند و محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ آنان را مىديد، و خداوند به رحمت دستور داد و رحمت از ساق عرش تا سر محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ فرود آمد و او را فرا گرفت، وى به جبرئيل روح الامين ـ كه گردنبندى از نور دارد و طاووس فرشتگان است و به سوى او فرود آمده بود ـ نگاه كرد، جبرئيل شست پيامبر را گرفت و تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان وى گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد! “بخوان به اسم پروردگارت كه آفريده است، انسان را از علق آفريده، بخوان به نام پروردگار گرامىات، هم او كه با قلم، به انسان آنچه را كه نمىدانست ياد داد.”
آن گاه آنچه را كه خداوند به وى گفته بود به پيامبر وحى كرد و سپس به بالا صعود كرد. پيامبر ـ صلى الله عليه و آله ـ از كوه پايين آمد و عظمت جلال خدا او را فرا گرفت و از بزرگى مقام الهى كه به دل او راه يافته بود، تب و لرز بر او عارض گرديد. ترس از تكذيب قريش و اتهام جنون و اتهام به اين كه شيطان بر او مسلط شده است بر پيامبر ـ صلى الله عليه و آله ـ سخت و گران آمد.پيامبرى كه از روزهاى نخستين زندگى اش عاقلترين خلق خدا و گرامىترين، بزرگوارترين آفريده او بود هم او كه شيطان و كارهاى ديوانگان و گفتارشان نزد وى از هر چيزى مبغوضتر بود. پس خدا خواست تا سينه پيامبر را فراخى دهد و دل وى را قوى سازد و در اين راستا كوهها و صخرهها و سنگ ريزهها را به سخن واداشت و پيامبر به هر چه از اينها كه مىرسيد ندايش مىدادند: درود بر تو اى محمد! درود بر تو اى ولى خدا! درود بر تو اى رسول خدا! بشارت باد تو را، چرا كه خداوند عز و جل تو را بر فراز خلائق از اولين و آخرين برترى دا
ده، زينت كرده و گرامى داشته است.»
در اين دو حديث با اشاره به برخى از مقامات معنوى حضرت محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ اين نكته بيان شده كه نزول قرآن كريم به وى به اين جهت بوده كه وى برگزيدهترين و پاكترين و والاترين انسان روى زمين بوده است.
فضيلت پيامبر صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام در مقايسه با قرآن
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام براى تعليم راه ديندارى به مردم موظف به احترام به كعبه و قرآن كريم بودند و حتى براى حفظ آنها حاضر به گذشتن از جان خود بودند، ولى اين به معناى بالاتر بودن مقام آن دو از پيامبر ـ صلى الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نيست بلكه چنان كه از احاديث خلقت نور حضرت محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ و على ـ عليه السلام ـ قبل از خلقت همه عالم ـ فهميده مىشود كه مقام حض
رت محمد ـ صلى الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از همه مخلوقات عالم حتى از قرآن كريم و كعبه معظمه نيز بالاتر است.
مرحوم كاشف الغطاء كه از علماى بزرگ شيعه است و در اين باره آورده است:
«قرآن از همه كتابهاى آسمانى و از سخنان انبيا و اصفيا برتر است، ولى از پيامبر ـ صلى الله عليه و آله ـ و جانشينانش ـ عليه السلام ـ برتر نيست، هر چند احترام و با بزرگداشت آن، بر آنان واجب باشد، چرا كه بر مملوكان ـ هر چند به سلطان هم نزديك باشند ـ لازم است كه سخنان و خاندان و فرزندان و خانه و لباس سلطان را احترام كنند؛ چرا كه اين در حقيقت بزرگداشت سلطان است. بنابر اين، تعظيم ايشان به حجر الاسود و اركان كعبه و قرآن و نوشتههاى آن از قبيل اسمها و صفات از همين حيث است، نه اين كه منجر به زيادت شرافت آنها شود.»
البته اين مطلب نسبت به نمود ظاهرى و كتبى قرآن كريم است اما مراتب بالاى قرآن كريم به حكم آيه كريمه «بل هو آيات بينات فى صدور الذين اوتوا العلم» با نور وجود حضرت پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ متحد است و از يكديگر جدايى ندارند.
منبع: فرهنگ جهاد ، بهار و تابستان 1385، شماره 43 و 44
http://quran.al-shia.org


