از این طرف اومدی: 
حضرت حجه بن الحسن المهدی (عج)

حضرت حجه بن الحسن المهدی (عج)

فهرست مطالب

على زمانى قمشه‏اى


نام مبارك ايشان: «م;ح;م;د» و نام مادرشان – به اختلاف روايات- «نرجس; ريحانه; سوسن; صيقل; حكيمه; مريم‏» مى‏باشد.
تاريخ زا
دروز آن حضرت – نيز به اختلاف – شب جمعه نيمه شعبان‏سال 255 ه ، يا 8 شعبان سال‏256 ه. و يا23 رمضان سال 258 هبه نگارش آمده است.


ليكن مشهور آن است كه تولد با سعادت آن حضرت در شب جمعه نيمه‏شعبان سال 255ه واقع شده است. اين تاريخ نود هزار و دويست وسى و يك روز(90231) از مبدا هجرت گذشته را نشان مى‏دهد و برابر است‏ با روز پنجشنبه دهم مرداد سال 248(10/5/248) شمسى‏كه به اتفاق در شهر سامره واقع گرديده است.


كنيه آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ايشان: «مهدى، حجه‏الله;بقيه‏الله; صاحب‏الزمان; خلف صالح; منتظر; قائم; خاتم و…» است(1).

سيد بن طاوس از ابوجعفر قمى نقل كرده است: در شهر قم‏ اخترشناسى بود از قوم يهود كه در اخترشناسى و حساب نجوم ‏برجستگى و مهارت ويژه داشت، روزى «احمد بن اسحاق‏» او را حاضر كرد و گفت: در فلان وقت نوزادى به دنيا آمده است، طالع او را بگير و ميلادش را محاسبه كن، اخترشناس ياد شده طالع مولود را گرفت و درباره محاسبات نجومى [كه از آنها احكام نجوم را استخراج و استنباط مى‏كنند] و نظر به عمل آورد، آنگاه رو به ‏احمد بن اسحاق كرد و گفت: نمى‏بينم اين فرزند از آن تو باشد،جز اين نيست كه اين مولود يا پيامبر است ‏يا وصى پيامبر، نجوم‏دلالت دارد اين نوزاد مالك شرق و غرب گيتى مى‏شود، مالك خشكى و دريا كوه، صحرا و بيابان، حتى روى زمين هيچ‏كس باقى نمى‏ماند جز اين كه به دين او مى‏گرود و به ولايت او معتقد مى‏گردد (2).

اعتقاد به موعود نجات‏بخش


1 – در مذاهب يهود، نصارى، مانى، زرتشت و اسلام از انتظارموعودى نجات‏دهنده سخن به ميان است كه او خواهد آمد و همه جهان‏را اصلاح خواهد نمود، مثلا يهوديان و مسيحيان چشم به راه رجعت‏حضرت مسيح(ع) دوخته‏اند. اين سخن برگزيده از كتاب «اشعياء»باب شصت و يكم است.

در مذاهب يهود، مسيح و زرتشت قبل از ظهور نجات‏دهنده نيروهاى‏بدى ظاهر مى‏شوند، نزد يهود هجوم ياءجوج و ماءجوج، نزد عيسويان‏اژدها يا جانور «يوحنايى‏» و پيامبر كذاب، نزد زرتشتيان
‏«مار ضحاك‏» كه همان «دجال‏» مسلمانان است.

نزد هر سه ملت نجات‏دهنده از دودمان عالى مرتبه خواهد بود، نزد
يهوديان و عيسويان از نژاد پادشاه اسرائيل، نزد زرتشتيان‏«سوشيانس‏» پسر زرتشت است.
مسلمانان نيز معتقدند انهدام نيروى دجال يا پيامبر كذاب به‏دست امام غايب انجام خواهد گرفت كه او نيز از اولاد پيامبراسلام(ص) است.

پيروان دين «مانى‏» نيز معتقدند كه «مانى‏» در آخر زمان‏
ظهور خواهد كرد و نام او «خردشهرايزد» است، وقايعى كه با ظهور او مصادف مى‏شود، عبارت است از علامات شگفت‏انگيزى كه در&l t;/SPAN> آسمان پديد مى‏آيد و دال بر آمدن «خرد شهر ايزد» مى‏باشد، او دانش را پيش از تكميل «فرشگرد» به دنيا مى‏آورد، فرشتگانى از شرق و غرب به فرمان او فرستاده مى‏شوند و به همه اهل دنيا پيام‏ مى‏فرستد، اما اشخاص شرور او را انكار مى‏كنند (3).

2 – علامه مجلسى در بحار بابى را ويژه اخبارى ساخته كه از طريق‏كاهنان بر روى الواح و سنگ‏نوشته‏ها به دست انسان رسيده و
مى‏نويسد:
«چون خبر شكست رستم فرخزاد در جنگ قادسيه به يزدگرد ساسانى‏فرزند شهريار رسيد، و
به او گفته شد رستم كشته و پنجاه هزار ازنيروهاى او از پا درآمدند، يزدگرد اهل خانه، زن و فرزند را به‏قصد فرار از مداين خارج كرد و در برابر باب ايوان مداين‏ايستاد و گفت: سلام بر تو اى ايوان اينك از تو روى مى‏گردانم‏ليكن يا من به تو باز خواهم گشت و يا مردى از فرزندانم. «وراجع اليك، اناء او رجل من ولدى‏». كه هنوز زمان او نزديك‏نشده و روزگار او نرسيده است.

سليمان ديلمى مى‏گويد: بر امام صادق(ع) وارد و از اين مساله‏پرسيدم كه منظور يزدگرد از اين جمله كه يا مردى از فرزندانم‏به ايوان كسرى باز خواهد گشت، چيست؟
فرمود: او صاحب شما حضرت قائم به امر خداوند عزوجل است كه‏فرزند ششم از فرزندان من است كه از يزدگرد متولد گشته پس‏فرزند او به شمار مى‏رود (4).
گفتنى است كه فرار يزدگرد با زن و فرزند چنان كه در سخن بالااشاره شده، دليل آن است كه مادر امام زين‏العابدين(ع) در نبردقادسيه اسير نشده چنان كه در حالات حضرت سجاد(ع) پيرامون آن‏تحقيق به عمل آمد.

دلالت كواكب بر وجود حضرت مهدى(عج)
1 – (فلا اقسم بالخنس الجوار الكنس) (5) سوگند به ستارگانى كه باز مى‏گردند حركت مى‏كنند و از ديده‏ها پنهان مى‏شوند.»

اين ستارگان آياازثوابت هستند يااز سيارات ياازكهكشانهاى دور يا از دنباله‏دارها ويا…؟ اين‏ها همه پرسشهاى پيچيده فراوانى است كه هركدام‏احتمال مى‏روند، و اگر نبود تفسير
و تاويل اهل بيت(ع)، امكان‏دست‏يابى به تفسير آنها جدا مشكل بود اگر نگوئيم محال است.

اميرالمؤمنين(ع) با توجه به ويژگيهاى(يادشده) كه خداوند به‏آنها سوگند ياد كرده است مى‏فرمايد: اين ستارگان عبارتند از:
زحل; مشترى; مريخ; زهره و عطارد (6).
منظور على(ع) سيارات پنجگانه و متداول آن عصر بوده و منافاتى‏ندارد كه امروزه ما سياره‏هاى اورانوس، نپتون و پلوتون را برآن‏بيفزائيم چنان كه اين امكان نيز وجود دارد كه در آينده سياره‏يا سياراتى كشف و بر آن‏ها اضافه گردند.

علامه طباطبائى(ره) در ميان تفس
یرهايى كه بر اين آيات بيان شده‏است، اين تفسير را انتخاب كرده كه مراد از صفات يادشده عبارت‏است از «استقامت‏»، «رجعت‏» و «اقامت‏» سيارات ياد شده‏زمانى حركت متشابه دارند(استقامت) آنگاه برمى‏گردند و عقب ‏مى‏روند(رجعت) آنگاه توقف مى‏كنند و سرانجام به حركت متشابه خودادامه مسير مى‏دهند (7).

اين سرگردانى در حركت‏سبب شد منجمان آنها را «متحيره‏»بنامند ليكن عجيب است جناب علامه با اين كه در جاى جاى تفسيرگرانسنگ الميزان مى‏نويسد: هياءت بطليموسى باطل است، در اينجاتفسير آيات مزبور را بر همان اساس باطل قرار داده و سخنان فوق‏را به نگارش آورده است.
شايسته است جهت توضيح سخن، ما تفسير آيات را هم بر اساس هياءت‏قديم (بطليموس) و هم بر پايه هياءت جديد بنگاريم.
اما براساس هياءت بطليموس: غير از ماه و خورشيد اجرام ديگرى‏چون زهره، مريخ، مشترى، زحل از سياره‏هاى درخشان، به شمار رفته‏ولى برخلاف ساير ستارگان(ثوابت) چشمك نمى‏زنند. -اين امر نشانه‏نزديك بودن آنها به زمين است- با اين وجود، درخشندگى آنهاگاهى زياد و گاهى كم مى‏شود- سياره‏ها هميشه در نزديكى‏«دايره‏البروج‏» در آسمان ديده مى‏شوند.

ما چنانچه اجرام ياد شده را در طول چند شب متوالى نظاره كنيم،مى‏بينيم كه مانند خورشيد و ساير ستارگان، از شرق طلوع مى‏كنندو د
ر غرب ناپديد مى‏شوند، همچنين علاوه بر حركت‏شبانه‏روزى مانندخورشيد از ستارگان(ثوابت) عقب مى‏افتند و به نظر مى‏رسد كه نسبت‏به ستارگان داراى يك نوع حركت از «غرب به شرق‏» مى‏باشند، ولى‏نه تنها رعت‏حركت از غرب به شرق آنها با سرعت‏حركت از غرب به‏شرق خورشيد تفاوت دارد، بلكه هر يك از اين سياره‏ها در حركت از«غرب به شرق‏» خود داراى سرعتى خاص و متفاوت با سيارات ديگراست.

افزون بر اين، سيارات گاهى در مسير خود حركتى غير عادى‏دارند، از باب نمونه، سياره بهرام(مريخ) حركت غير عادى اووقتى آغاز مى‏شود كه با خورشيد در حالت «مقابله‏» باشد(يعنى‏1800 درجه اختلاف مسير داشته باشند). در اين حالت طلوع آن باغروب خورشيد همزمان است، اگر هنگامى كه مريخ نسبت‏
به خورشيددر حالت مقابله است، آن را براى چند هفته زير نظر بگيريم‏مى‏بينيم مريخ ابتداء به‏طور عادى در زمينه ستارگان(ثوابت) به‏طرف شرق تغيير موقعيت مى‏دهد(استقامت) ولى پس از چند شب چنين‏به نظر مى‏آيد كه حركت از غرب به شرق آن متوقف مى‏شود(اقامت‏اول) سپس به مدت چند شب نسبت‏به ستارگان در جهت «شرق به‏غرب‏» حركت مى‏كند(رجعت، برگشت، قهقراء) و باز پس از چند شب‏ديگر دوباره ظاهرا متوقف مى‏شود(اقامت دوم) و آنگاه از نو، به‏حركت معمولى(متشابه) خود از «غرب به شرق‏» ادامه مى‏دهد. ازاين‏رو اين نوع حركت را «حركت عقب‏گردى‏» مى‏نامند. به هنگام‏حركت عقب‏گردى درخشندگى مريخ بيشتر است. حالتى شبيه مريخ درمورد ساير سيارات نيز مشاهده مى‏شود.

اما براساس هياءت جديد(خورشيد مركزى) بايد گفت: حركت واقعى‏سيارات را نمى‏توان از زمين مشاهده كرد، زيرا زمين پيوسته خوددر حركت است، از اين‏رو چيزى كه در حركت‏سيارات شايسته توجه‏خاص است، حركت‏بازگشتى(رجعى، قهقرائى) آنهاست، در اين حركت‏ چنين مشاهده مى‏شود كه سياره در جهتى خلاف جهت عادى خويش حركت‏مى‏كند.
قرن‏هاى زياد توجيه حركت‏ بازگشتى، من
جمان را به حيرت افكنده‏بود، ولى آنان نسبت‏حيرت و سرگردانى را به سيارات داده و آنهارا «متحيره‏» مى‏خواندند تا اين كه «كوپرنيكوس‏» آن را توضيح‏داد:

«فرض كنيد كه دايره داخلى -در شكل زير- مدار زمين را به دورخورشيد نشان دهد، و دايره بيرونى مدار بهرام را، زمين كه به‏خورشيد نزديكتر است، تندتر از مريخ حركت مى‏كند، فرض كنيد كه‏قسمت‏بالاى تصوير بخشى از كره آسمان باشد كه به منزله زمينه‏اى‏بر حركت مريخ و سيارات به شمار آيد».
بنابراين: هنگامى كه زمين در مكان 1- است، مريخ در مكان 1بر كره آسمان ديده مى‏شود، چند هفته بعد زمين و مريخ هر دو درمدارهايشان جابجا شده‏اند، اينك مريخ در نقطه 2 است. وقتى كه‏ زمين از نقاط‏3 و 4 مى‏گذرد، خطى كه حركت مريخ را بر كره آسمان‏نشان مى‏دهد، حركت ‏بازگشتى سياره را توجيه مى‏كند.

در اين شكل زمين كه از مريخ به خورشيد نزديكتر است، تندتر از مريخ حركت مى‏كند (زمين يك دور كامل را در 365 روز مى‏پيمايد و مريخ در687 روز) در نقطه 1، مريخ بر زمين پيشى دارد و حركت‏ آن مستقيم (از غرب به شرق) است، در نقطه 4، زمين از مريخ جلوافتاده و حركت مريخ بازگشتى (رجعى، قهقرائى) به نظر مى‏رسد (8).

تاويل آيات


در ذيل آيات مزبور روايات فراوانى به چشم مى‏خورد كه در آنهابه روشنى از حضرت مهدى(ع) سخن به ميان آمده است و اگر نبودتاءويل معصوم(ع)، كسى را ياراى تطبيق بر آن وجود مبارك‏نمى‏بود.


پي نوشت:


1- بحارالانوار: ج‏51، ص 2،15،16،23،24،28،95، نشر مكتبه اسلاميه.
2- همان، ص‏23.
3- زندهوهومن يسن، صادق هدايت، ص‏24، 25 چاپ چهارم، تهران 1344ش.
4- بحار: ج‏51، ص 164.
5- تكوير: 15،16.
6- نورالثقلين، مجمع‏البيان و الميزان، ذيل آيه.
7- الميزان، ذيل آيه.
8- حركت اختران، تاليف و تدريس نگارنده در موسسه پژوهشهاى فلكى و نجومى، قم.


www.mahdiehtehran.ir

به این مطلب امتیاز دهید:

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید