نوشتار حاضر درصدد پاسخگويىبه چند پرسش محورى و مهم دربارة تغذيه، بر اساس سيرة پيامبر اعظم(ص) است. پرسشهايى چون چرايى تغذيه، نوع غذا، تنوع و مقدار آن، زمان تغذيه، همراهى با ديگران در تغذيه وبالاخره چگونگى انجام تغذيه.
چكيده
تغذيه از نيازهاى اجتنابناپذير هر موجود زندهاى است و انسان نيز از اين قانون، مستثنا نيست. از اين روآگاهى از روش و شيوه بزرگان دين در اين زمينه، شايان توجه و تأمل است. نوشتار حاضر درصدد پاسخگويى به چند پرسش محورى و مهم دربارة تغذيه، بر اساس سيرة پيامبر اعظم… است. پرسشهايى چون چرايى تغذيه، نوع غذا، تنوع و مقدار آن، زمان تغذيه، همراهى با ديگران در تغذيه وبالاخره چگونگى انجام تغذيه.
در سيرة نبوى… غذا خوردن با هدف كسب توان براى طاعت و عبادت بوده است. غذاهاى آن حضرت، ويژگىهايى چون حلال بودن، تنوع، سادگى، مضرّ نبودن و سودمندى را داشته است. آن حضرت از صرف بيش از يك نوع غذا در يك وعده ـ به منظور زهد ـ پرهيز داشته، مقدار غذاىمصرفىاش نيز در حد نياز بدن بوده است. وقت غذاى حضرت، هنگام گرسنگى بوده و اصرار بر صرف غذا بههمراه ديگران داشته است. نيز آن حضرت در شروع و پايان صرف غذا نام خدا را بر زبان جارى و در اينزمينه، آداب خاص ديگرى را رعايت مىفرمود.
مقدمه
خوردن و آشاميدن از لوازم اصلى استمرار حيات مادى انسان است و بدون آن، هيچ انسانى قادر به انجام تكاليفاساسى خويش و حركت در مسير كماليابى نخواهد شد. جسم انسان، همچون مركبى است كه روح را حمل مىكند واختلال در كار اين مركب، اختلال در كار روح پديد مىآورد. اين حقيقت، اقتضاى آن داشته كه حتى برترين موجوداتنظام هستى، يعنى انبيا و اولياى الهى نيز وجود را بىنياز از خوردن و آشاميدن ندانند و با بهرهگيرى از شيوههاى صحيحو در عين حال ضرورى، لوازم استمرار حيات و حركت جسم خويش را فراهم كرده و آن را در خدمت روح بلندشانقرار دهند.
با توجه به آنچه گفته شد، در اين نوشتار به بررسى روايات حاكى از سيره نبوى در اين باره مىپردازيم. مجموعاطلاعات موجود در اين زمينه، در حقيقت پاسخ به اين سؤالهاست كه پيامبر اكرم… چرا، چه نوع، چند نوع، به چه ميزان، چه هنگام، تنها يا با ديگران، و چگونه مىخورد و مىآشاميد.
1. چـرا؟
سخن از چرايى خوردن و آشاميدن در سيره نبوى…، منطقاً بايد پيش از ديگر مسائل مربوط به سيرهآن حضرت در خوردن و آشاميدن، مورد توجه قرار گيرد. اينكه چرا انسان به خوردن و آشاميدن رو آورده، پرسشىاست كه پاسخ آن ابتدا بديهى مىنمايد، زيرا به محض طرح چنين پرسشى، اين پاسخ به ذهن مىرسد كه خوردن وآشاميدن لازمه طبيعى زندگى بشر و زنده ماندن اوست. اين سخن در عين درستى، تمام پاسخ نيست، زيرا فلسفهخوردن و آشاميدن در نگاه اولياى دين، صِرف تأمين نيازهاى جسمانى نيست، بلكه مسئلهاى مهمتر و برتر مطرحاست. طبق اين ديدگاه، جسم، نقش آلى و ابزارى براى حقيقت انسان، يعنى روح او دارد، از اين رو براى اينكه روحبتواند مسير كماليابى خود را طى كند بايد نيازهاى جسم به عنوان مركب و ابزار روح، تأمين شود. بر اساس ديدگاهاول، انسان و حيوان مشترك و همسان مىشوند، اما در اين نگاه، انسان در تأمين نيازهاى جسم در پى تأمين هدفى بسوالاست. در برخى روايات به نقش ابزارى خوردن در راستاى عبادت و انجام فرائض و تكاليف اشاره شده است. درروايتى، از پيامبر اكرم… چنين نقل شده است كه به خداوند عرضه داشت:
در نان به ما بركت عطا كن، و بين ما و نان جدايى ميفكن، چرا كه اگر نان نباشد قادر به اداى نماز و گرفتن روزه و انجام فرايض پروردگارمان نخواهيم بود. 2
و در روايت امام صادق(عليه السلام) نيز آمده است:
بنيان جسم بر نان نهاده شده است. 3
بنا بر روايتى ديگر، هنگامى كه مردى از ابوذر درباره برترين اعمال پس از ايمان پرسش كرد وى پاسخ داد: «نماز وخوردن نان!» و هنگامى كه آن مرد با شگفتى به ابوذر نگريست، وى ادامه داد: «اگر
نان نباشد خداوند عبادت نمىشود». و مراد ابوذر اين بود كه انسان براى كسب توانايى انجام عبادت بايد از نان بهره ببرد. 4
با توجه به اين گونه روايات، هدف انسان مؤمن از خوردن غذا، آمادهسازى جسم براى انجام تكاليف عبادى وفرايض دينى است، و ـ چنان كه گذشت ـ اين نوع نگاه به خوردن، به مراتب والاتر از نگاه طبيعى به آن است.
2. چه نوع؟
پرسش ديگر درباره سيره نبوى… در خوردن و آشاميدن، مربوط به نوع غذاى آن حضرت است. بنابرروايات سيره مىتوان ويژگىهايى را در مورد غذاى پيامبر اكرم… استنباط كرد كه عبارتاند از:
حلال بودن
از مهمترين اين ويژگىها حلال بودن غذاست. طبيعى است پيامبر اكرم… با توجه به جايگاههدايتىاش در ميان انسانها، بارزترين مصداق براى رعايت اين اصل است. در برخى روايات آمده است كه آنحضرت آنچه را خداوند برايش حلال كرده بود به همراه خانواده و خدمتكار تناول مىكرد. 5
تنوع
ويژگى ديگر در غذاهاى پيامبر اكرم… آن بود كه اصرار بر نوع خاص و برجستهاى از غذاها نداشت وغذايى، همچون
غذاى متعارف همه مردم را مصرف مىكرد، و در اين ميان، به سادهترين نوع آن قناعت مىكرد و بر آنشاكر بود. بنا به نقل طبرسى، آن حضرت گونههاى مختلف از غذاها را مصرف مىكرد. 6 معناى اين سخنمىتواند آن باشد كه حضرت اصرار بر نوع خاصى از غذاها نداشت و در اين زمينه، تكلف نمىورزيد و در صورتدسترسى به غذاهاى نافع، براى تأمين نياز جسم از آنها بهره مىبرد.
سادگى
در بيشتر موارد، آن حضرت نان جو، با آرد سبوسدار، و در حدّ عدم سيرى مصرف مىكرد. در برخى روايات، از نانجو به عنوان غذاى انبيا ياد شده است. به عنوان نمونه در روايتى، به نقل از امام رضا(عليه السلام) چنين مىخوانيم:
هيچ پيامبرى نبوده جز آن كه مردم را به خوردن [نان] جو فرا خوانده و براى آن، بركت طلبيده است. و [اين غذا] در هيچشكمى داخل نشده جز آن كه بيمارى را از ميان برداشته است. و اين، غذاى پيامبران است و طعام نيكان. و خداوند ابا كرده ازاينكه غذاى انبيا را چيزى غير از جو قرار دهد. 7
از ديگر روايات مربوط به سادگى غذاى پيامبر…، روايت قتاده است. وى گويد: ما گاه نزد انس بنمالك مىرفتيم و مىديديم كه خدمتكار او مشغول پختن نان بود. روزى انس در همين حال، رو به ما كرده، گفت: [از ايننانها] بخوريد، اما نسبت به پيامبر، من سراغ ندارم كه حضرت نان با آرد الك كرده و بدون سبوس، و گوشت گوسفندكباب شده مصرف كرده باشد. 8
خورشِ غذاى پيامبر… نيز معمولاً بسيار ساده بود. بنا به نقل كلينى از امام صادق(عليه السلام)، روزىپيامبر اكرم… به حجره امسلمه وارد شد. امسلمه قطعه نانى نزد حضرت آورد. پيامبر فرمودند: آياخورش نيز دارى؟ گفت: خير يا رسول الله، جز سركه ندارم. فرمود: سركه خوب خورشى است، و خانهاى كه سركه درآن هست بىچيز نيست. 9
مضرّ نبودن
ويژگى مهم ديگر در غذاهاى مورد استفاده پيامبر اكرم…، مضرّ نبودن است. از نظر آن حضرت، گذشته از مفيد و نافع بودن، يك غذا ـ كه در ادامه، به آن خواهيم پرداخت ـ مىبايست فاقد آثار منفى بر بدن باشد. بهعنوان مثال، بنا به نقل كلينى از امام صادق
(عليه السلام)، و آن حضرت از اميرالمؤمنين(عليه السلام)، هنگامى كه براى پيامبراكرم… غذاى داغى آوردند، فرمود:
آن را بگذاريد تا سرد شود، خداوند آتش را غذاى ما قرار نداده و بركت در غذاى غير داغ است. 10
بنا بر بعضى روايات، آن حضرت از خوردن برخى غذاها يا گياهان كه بوى آنها در دهان مىماند نيز اجتناب مىكرد. البته اين پرهيز، ناشى از آثار خانوادگى يا اجتماعى بقاى بوى اين غذاها در دهان بود و نه به سبب ضرر آن براى بدن. بنا به نقل طبرسى، پيامبر اكرم… سير، پياز، تره و عسلى كه مغافير11 در آن بود تناولنمىكرد، زيرا بوى آنها در دهان مىماند. 12
سودمندى
ويژگى ديگر غذاهاى مورد استفاده پيامبر اكرم…، ميزان نافع بودن غذا براى بدن بود. بنا بر روايتى كهپيش از اين گذشت، حضرت سادگى را در مجموع زندگى و از جمله تغذيه، رعايت مىكرد، اما اين، منافات با توجه بهسودمندى غذاها ندارد و در مواردى كه گشايش اقتصادى براى مسلمانان و خود حضرت پديد مىآمد با تنوعبخشىبه غذاى خود و خانواده، از غذاهاى سودمند بهره مىبرد. در برخى روايات، ضمن اشاره به اين موارد، از زبانپيامبر… و ديگر معصومان(عليهم السلام) فوايدى براى برخى غذاها بيان شده است. مجموع اينروايات، حكايت از آن دارند كه پيامبر اكرم … به علت اتصال به منبع علم الهى و آگاهى از خواصغذاها، نافعترين آنها را براى بدن ـ در صورت دسترسى به آنها ـ بر مىگزيده، ضمن آنكه در ميزان مصرف نيزاصول سلامت را رعايت مىكرد.
در روايتى كه پيش از اين از امام رضا(عليه السلام) نقل كرديم، به خاصيت درمانى نان جو اشاره شد. 13 به جزآن، در برخى روايات، امام صادق(عليه السلام) شير، سركه، روغن و سويق (نوعى حليم از گندم يا جو، و شكر و خرما) راغذاى پيامبران، و گوشت و شير را، شورباى (آبگوشت) آنان معرفى كرده است. 14
همچنين گفته شده است كه محبوبترين غذاها نزد پيامبر اكرم… گوشت بود و مىفرمود:«گوشت موجب افزونى قوه شنوايى و بينايى مىشود». و در كلامى ديگر فرمود:
گوشت، سرآمد غذاها در دنيا و آخرت است و اگر از خدايم مىخواستم كه هر روز مرا
با آن اطعام كند چنينمىكرد. 15
آن حضرت گوشت را گاه به صورت پخته [با آب] و گاه به صورت كباب، همراه نان مصرف مىكرد. 16
بنا به نقل طبرسى، پيامبر اكرم … تگرگ را جمع كرده و تناول مىكرد و مىفرمود: اين موجبنابودى عوامل فساد دندانها مىشود. 17
نيز از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه پيامبر اكرم… در صورت دسترسى به شيرينىجاتبا آن افطار مىكرد، و اگر بدان دسترسى نداشت با آب گرم افطار مىكرد و مىفرمود:
اين باعث پاكسازى كبد و معده، و موجب خوشبو شدن بوى دهان، و سبب تقويت دندانها و چشم، و عامل تيزى بينايىمىشود؛ و گناهان را مىشويد و عروق تحريك شده را ساكن، و تلخى غالب را از بين مىبرد و بلغم را قطع مىكند و حرارت را ازمعده فرو نشانده و سردرد را زايل مىكند. 18
گفتنى است، تأثير افطار با آب ولرم در شسته شدن گناهان مىتواند به لحاظ فضيلتى باشد كه شخص روزهدار در اثرگرسنگى و سپس افطار با نوشيدنى سادهاى چون آب به دست مىآورد.
پيامبر اكرم… عسل را بسيار دوست داشت و خوردن آن را همراه با قرائت آياتى از قرآن و جويدنكُندر موجب زوال بلغم مىدانست. 19
پيامبر اكرم… مطلوبيت بعضى غذاها را گاه با تعبير «طيّب» تأييد مىكرد. به عنوان مثال، هنگامىكه يكى از اصحاب حضرت فالودهاى به ايشان هديه كرد و حضرت قدرى تناول كردند، پرسيدند: «اى ابا عبدالله، اينرا از چه چيزى فراهم كردهاى؟» عرض كرد: پدر و مادرم فدايت، روغن و عسل را در ظرفى سنگى ريخته، با آتش تفتمىدهيم و سپس مغز گندم را آسياب كرده و با آن مخلوط مىكنيم تا به خوبى با هم عجين شوند و چنين چيزى فراهمآيد. حضرت فرمود: «اين غذايى نيكو و گواراست». 20
3. چند نوع؟
روح سادهزيستى در پيامبر اكرم… مانع از آن بود كه بر سر سفره غذاى آن حضرت بيش از يك نوعغذا يافت شود. علت اين امر در روايت صحيحة كلينى از امام صادق(عليه السلام) بيان شده است. بنا بر اين نقل، پيامبراكرم… در شامگاه پنجشنبهاى كه در مسجد قبا حضور داشت، براى افطار، نوشيدنى طلب كرد و اوسبن خولى انصارى كاسة بزرگى حاوى شير مخلوط با عسل آورد. حضرت چون آن را به لبهاى مبارك رسانيد ناگاه آنرا كنار نهاد و فرمود:
اين، دو نوع نوشيدنى است كه به يكى از آنها نيز مىتوان بسنده كرد. من آن دو را با هم نمىنوشم، اما تحريم نيز نمىكنم، لكن من براى تواضع در برابر خداوند چنين مىكنم، و هر كس براى خدا تواضع كند خداوند او را بلند مرتبه سازد، و هر كستكبّر ورزد خداوند او را فرود آورد. و هر آن كس كه در معيشت، راه ميانه برگزيند خداوند روزىاش دهد، و هر آن كه اهل تبذيرباشد خداوند او را محروم سازد، و هر آن كه فراوان ياد مرگ كند خداوند دوستش دارد. 21
اين روايت چندين پيام دارد:
. قناعت پيامبر اكرم… بر يك نوع از نوشيدنى و غذا؛
. اين قناعت، بُعد استحباب و ترجيح داشته و ترك آن حرام نيست؛ و اين در حقيقت، ناشى از شريعت سهلهاىاست كه پيامبر… خود را مروّج و آورنده آن معرفى كرد. 22 و از اين رو فرمود: من اين دونوشيدنى را با هم نمىنوشم، اما تحريم نيز نمىكنم؛
. زهد مثبت در سيره معصومان(عليهم السلام) و اولياى صالح خداوند عبارت از همين است كه با وجود دسترسى بهمواهب دنيوى جز در حد ضرورت، از آنها چ
شمپوشى مىكردند؛
. پيامبر اكرم… سرّ اين اقدام خويش را تواضع در برابر خدا معرفى مىكند، و اين، جلوهاى ديگر ازصفت تواضع است كه عبارت از تواضع در برابر خداست. افراد متكبّر و دنيازده با گردن كشى و روحية طلب كارانه دربرابر خداوند ظاهر شده و نعمتهاى الهى را بىتوجه به مُنْعِم مصرف مىكنند، در حالى كه بندگان حقيقى خداوند بااظهار كوچكى و تواضع در برابر خداوند، خود را مستحق كوچكترين نعمتها نيز نديده و نسبت به توان برشكرگزارى براى كمترين نعمت نيز اظهار عجز مىكنند و درصدد افزون خواهيِ همراه با ناسپاسى نيستند؛
. توصيه كلى پيامبر اكرم… در اين حديث، به اعتدال و ميانهروى در زندگى، و ترك تبذير است؛
. و نهايتاً در راستاى اصول و سيره و شيوه تربيتى پيامبر اكرم…، مسئله ياد مرگ مطرح مىشود كهبهترين وسيله حفظ انسانها از كژى است.
4. به چـه ميزان؟
اولياى دين و نيز حكيمان، همواره به كمخورى و پرهيز از پرخورى سفارش اكيد داشتهاند. اين مسئله امروزه نيز موردتأكيد پژوهشگران علوم پزشكى است و به عنوان راز سلامت و پيشگيرى از بيمارىها مطرح است. در روايت كلينى
ازامام باقر(عليه السلام) آمده است:
چيزى نزد خداوند، مبغوضتر و ناپسندتر از شكم پر نيست. 23
در روايتى ديگر از آن حضرت آمده است:
آن گاه كه شكم پر شود، ره طغيان در پيش گيرد. 24
و به گفته برخى حكما:
زياد نخوريد تا زياد بنوشيد تا زياد بخوابيد تا زياد حسرت بخوريد. 25
در روايات نبوى… نيز بر اين امر تأكيد شده است. آن حضرت، پرخورى را موجب فساد بدن، بروزبيمارى، كسالت در عبادت، قساوت و مردن قلب، دورى از خدا، مبغوض خداوند واقع شدن، ضرر زدن به دين فرد واز ويژگىهاى افراد كافر و منافق معرفى فرموده است. 26 در بعضى روايات، آن حضرت ميزان مناسب براىخوردن را چنين تعيين كرده است:
فرزند آدم! هيچ ظرفى بدتر از شكم را پر نكرده، براى او تنها چند لقمه كه سبب قوام وجودش شود كافى است. و اگر ناچار ازغذا خوردن شد، پس ثلث [معده] براى غذايش، و ثلث آن براى نوشيدنىاش، و ثلث ديگر را براى نفس بگذارد. 27
در اين زمينه، از بعضى همسران پيامبر اكرم… نقل شده است كه: «هيچگاه شكم پيامبرصلى الله عليه و آلهو سلم از غذا پر نشد». 28
5. چه هنگام؟
پرسش ديگر دربارة سيره نبوى… در تغذيه، اين است كه آن حضرت در چه اوقاتى غذا صرفمىكرده است؟ از برخى روايات مىتوان اصلى كلى در اين باره استنباط كرد و آن اينكه آن حضرت جز به وقتگرسنگى و احساس نياز بدن، اقدام به صرف غذا نمىكرده است. 29 در روايتى از آن حضرت نقل شده استكه فرمود:
بخور در حالى كه اش
تها به خوردن دارى، و دست بكش در حالى كه هنوز اشتها به خوردن دارى. 30
و بنا به نقل انس بن مالك:
هيچ گاه در روز يا شب، آن حضرت گوشت يا نان مصرف نكرد مگر هنگامى كه بدن نياز به آن داشت. 31
بر اين اساس، نقل شده است كه پيامبر اكرم… شخصاً با مردم مواسات و همراهى مىكرد، به گونهاىكه ازار (لنگ) خود را با پوست وصله مىكرد و هيچ گاه، هم صبحانه (يانهار) و هم شام نخورد تا اينكه از دنيا رحلتفرمود. 32
بنا بر بعضى روايات، معصومان(عليهم السلام) دو وعده غذايى را در طول شبانه روز سفارش مىكردند و از صرف غذابين آن دو وعده، نهى مىكردند. 33 و از برخى روايات، بر مىآيد كه معصومان(عليهم السلام) تأكيد بر آن داشتند كهافراد، شب هنگام چيزى خورده و بخوابند، ولو بسيار اندك باشد. امام صادق(عليه السلام) در اين زمينه فرموده است:
خوردن شام را ترك نكن، حتى اگر سه لقمه به همراه نمك باشد. و كسى كه شام خوردن را [به كلى] ترك گويد رگى در بدنشمىميرد كه هرگز احيا نخواهد شد. 34
پيامبر اكرم… نيز مىفرمود:
شام بخوريد هر چند يك مشت خرماى غيرمرغوب باشد، چرا كه ترك شام خوردن موجب پيرى است. 35
ادامه دارد…
پی نوشت:
1 دكترى علوم قرآن و حديث.
2 قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله: «بارك لنا فى الخبز و لاتفرّق بيننا و بينه، فلولا
الخبز ما صلينا و لا صمنا و لا ادّينا فرائض ربنا» (كليني، الكافي، ج 5، ص 73، ح 13 و ج 6، ص 287، ح 6).
3 «انما بنى الجسد على الخبز»؛ (همان، ج 6، ص 286، ح 3 و 7).
4 «قال ابوذر حين سأله رجل عن أفضل الأعمال بعد الايمان. فقال: الصلوة و اكل الخبز. فنظر اليه الرجل كالمتعجب. فقال: لولا الخبز ما عبداللَّه تعالي؛ يعنى بأكل الخبز يقيم صلبه فيتمكن من اقامة الطاعة» (شمس الدين سرخسي، المبسوط، ج 30، ص 258).
5 «… و كان يأكل ما احلّ اللَّه له مع أهله و خدمه أذا أكلوا… » (طبرسي، مكارم الاخلاق، ص 26 و مجلسي، بحار الانوار، ج 16، ص 241).
6 «… كان يأكل كل الاصناف من الطعام… » (طبرسي، همان، ص 26 و مجلسي، همان، ج 16، ص 241).
7 و عن ابى الحسن الرضاعليهالسلام: «ما من نبى الاّ و قد دعى لأكل الشعير و بارك عليه. و ما دخل جوفا الاّ اخرج كل داء فيه، و هو قوت الانبياء و طعام الابرار، ابى اللَّه ان يجعل قوت انبيائه الا شعيراً» (كليني، همان، ج 6، ص 305، ح 1).
8 «عن قتادة: كنّا نأتى الانس و خبازه قائم، فقال يوما: كلوا فما اعلم رسول اللَّه رأى رغيفاً مرققا و لا شاة سميطا قطُّ» (مسند احمد، ج 3، ص 134 و صحيح البخاري، ج 6، ص 206).
9 «دخل رسول اللَّهصلى الله عليه وآله الى امسلمه رضى اللَّه عنها فقربت اليه كسرة، فقال: هل عندك ادام؟ فقالت: لا يا رسول اللَّه، ما عندى الّا خلّ، فقال: نِعْمَ الإدام الخلّ ما اقفر بيت فيه خل» (كليني، همان، ج 6، ص 329، ح 1 و مجلسي، همان، ج 16، ص 267، ح 70).
10 عن ابى عبداللَّهعليهالسلام قال: «قال اميرالمؤمنينعليهالسلام: اقرّوا الحار حتى يبرد فان رسول اللَّه قرب اليه طعام حارّ فقال: اقروه حتى يبرد ما كان اللَّه عز و جل ليطعمنا النار و البركة فى البارد» (ر. ك:كليني، همان، ج 6، ص 322، ح 4-1، باب الطعام الحارّ).
11 مراد از مغافير، بقاياى گياهان در شكم زنبور عسل است كه آن را در عسل داخل مىكند.
12 «… و كانصلى الله عليه وآله لا يأكل الثوم و لا البصل و لا الكرات و لا العسل الذى فيه المغافير، و هو ما يبقى من الشجر فى بطون النحل فيلقيه فى العسل فيبقى ريح فى الفم» (طبرسي، همان، ص 30 و ر. ك: طبري، دلائل الامامه، ص 11 و بيهقي، السنن الكبري، ج 7، ص 50 و خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج 2، ص 262).
13 كليني
، همان، ج 6، ص 305، ح 1.
14 عن خالد بن نجيح عن ابى عبداللَّهعليهالسلام قال: «اللبن من طعام المرسلين» (برقي، المحاسن، ج 2، ص 491)؛… عن خالد بن نجيح عن ابى عبداللَّهعليهالسلام قال: «الخلّ و الزيت من طعام المرسلين» (همان، ص 482)؛… عن خالد بن نجيح عن ابى عبداللَّهعليهالسلام قال: «السويق طعام المرسلين» (كليني، همان، ج 6، ص 306)؛ عن هشام بن سالم عن ابى عبداللَّهعليهالسلام قال: اللحم باللبن مرق الانبياء» (برقي، همان، ج 2، ص 467).
15 كان احبّ الطعام اليه اللحم، و كان يقول: «هو يزيد فى السمع و البصر». و «اللحم سيد الطعام فى الدنيا و الاخرة، و لو سألت ربّى أن يطعمينه كلّ يوم لفعل» (طبرسي، همان، ص 30).
16 «وكان صلى الله عليه وآله يأكل اللحم طبيخاً بالخبز و يأكله مشوياً بالخبز» (همان).
17 «و كانصلى الله عليه وآله يأكل البرد و يتفقد ذلك اصحابه فيلتقطونه له فيأكله و يقول انه يذهب بأكلة الأسنان» (همان، ص 31).
18 عن الصادقعليهالسلام: ان رسول اللَّهصلى الله عليه وآله كان يفطر على الحلو، فاذا لم يجده يفطر على الماء الفاتر و كان يقول: «انه ينقى الكبد و المعده و يطيّب النكهة و الفم و يقوى الاخراس و الحدق، و يحدّ الناظر و يغسل الذنوب غسلا، و يسكن العروق الهائجة و المرة الغالبة و يقطع البلغم، و يطفىء الحرارة عن المعدة و يذهب بالصداع» (نيسابوري، روضة الواعظين، ص 341؛ طبرسي، همان، ص 27 و 28 و مجلسي، همان، ج 16، ص 242). در برخى از آثار ياد شده براى افطار با آب ولرم در روايتى از امام صادقعليهالسلام نيز آمده است: …عن ابن ابى عمير عن رجل عن ابى عبداللَّهعليهالسلام «اذا افطر الرجل على الماء الفاتر نقى كبده و غسل الذنوب من القلب و قوى البصر و الحدق» (كليني، همان، ج 4، ص 152).
19 عن ابى عبداللَّه: «كان النبىصلى الله عليه وآله يأكل العسل و يقول: آيات من القرآن، و مضغ البان، يذيب البلغم» (همان، ج 6، ص 332). در روايتى مشابه، از امام صادقعليهالسلام درباره اميرالمؤمنينعليهالسلام چنين نقل شده است:… عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّهعليهالسلام قال: «قال اميرالمؤمنينعليهالسلام: لعق العسل شفاء من كل داء. قال اللَّه عز و جل: يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس و هو مع قرائة القرآن. مضغ اللبان يذهب البلغم» (همان).
20 و لقد جاءه
صلى الله عليه وآله بعض اصحابه يوماً بفالوذج فأكل منه و قال: ممّ هذا يا اباعبداللَّه؟ فقال: بابى انت و امّي، نجع السَّمْن و العسل فى البُرْمة و نضعها على النار ثم نقليه ثم نأخذ الحنطة اذا طحنت فنلقيه على السمن و العسل ثم نسوطه حتى ينضج فيأتى كما تري. فقالعليهالسلام: «ان هذا الطعام طيّب» (طبرسي، همان، ص 28).
21 محمد بن يعقوب الكليني، عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن عبدالرحمن بن الحجاج عن ابى عبداللَّه عليهالسلام قال: «أفطر رسول اللَّهصلى الله عليه وآله عشيّة خميس فى مسجد قبا فقال: هل من شراب؟ فأتاه أوس بن خولى الانصارى بُعسّ مخيض بعسل، فلما وضعه على فيه نحّاه، ثم قال: شرابان يكتفى بأحدهما من صاحبه، لا أشربه و لا احرّمه، و لكن أتواضع للَّه فان من تواضع للَّه رفعه اللَّه، و من تكبّر خفضه اللَّه، و من اقتصد فى معيشة رزقه اللَّه، و من بذر حرمه اللَّه، و من اكثر ذكر الموت احبّه اللَّه» (كليني، همان، ج 2، ص 122، ح 3؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 11، ص 219، ح 31 و مجلسي، همان، ج 16، ص 265 و ج 75، ص 126، ح 25). اين روايت را حسين بن سعيد اهوازى نيز در كتاب الزهد، ص 55، ح 148، از ابن ابى عمير و او از عبدالرحمان بن حجاج نقل كرده است و در بحارالانوار، ج 16، ص 265، ح 64، ج 75، ص 126 در ادامه روايت 25 آمده است.
22 ولكن بعثنى بالحنيفة السهلة السمحة» (كليني، همان، ج 5، ص 494)؛ «جئتكم بالشريعة السهلة السمحاء» (سيد مرتضي، الانتصار، ج 9، ص 407).
23 قال ابوجعفرعليهالسلام: «ما من شىء ابغض الى اللَّه عز و جل من بطن مملوء» (الكافي، ج 6، ص 270، ح 11).
24 عن ابى جعفرعليهالسلام: «اذا شبع البطن طغي» (همان، ح 10).
25 قال بعض السلف: «لا تأكلوا كثيراً فتشربوا كثيراً فترقدوا كثيراً فتحسروا كثيراً» (يحصبي، الشفاء بتعريف حقوق المصطفىصلى الله عليه وآله، ج 1، ص 85).
26 نوري، مستدرك الوسائل، ج 16، ص 221-209.
27 عن المقدام بن معديكرب: قال سمعت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله يقول: ما ملأ ابن آدم وعاء شرّاً من بطن، حسب ابن آدم أكلات يقمن صلبه، فان كان لا محالة فثلث لطعامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه» (احمد بن حنبل، مسند، ج 4، ص 133). روايت مشابهى با همين مضمون از امام صادقعليهالسلام نقل شده است (ر. ك: برقي، همان، ج 2، ص 440 و كليني، همان، ج 6، ص 26
9).
28 و عن عايشه: لم يمتلىء جوف النبىعليهالسلام شبعا قطّ» (يحصبي، همان، ج 1، ص 85).
29 «و كان احبّ الطعام اليه ما كان على ضفف، فلا يأكل مع الشبع» (طبرسي، همان، ص 27 و مجلسي، همان، ج 16، ص 241). «ضفف» را گاه حاجت و نياز معنا كردهاند و گاه به اجتماع چند نفر بر غذا، و بنا بر معناى دوم، اين روايت به مبحث بعد مربوط خواهد بود (ر. ك: صحاح جوهري، ماده ضفف و مجلسي، همان، ج 16، ص 254 و 255).
30 و قالصلى الله عليه وآله: «كل و أنت تشتهي، و أمسك. و أنت تشتهي» (نوري، همان، ج 16، ص 221).
31 «عن انس: انهصلى الله عليه وآله لم يجتمع عنده غداء و لا عشاء من خبز و لحم الاعلى ضفف» (مسند احمد، ج 3، ص 270 و ترمذي، الشمائل المحمديه، ص 318).
32… عن منصور بن زادان عن الحسن قال: «كان رسول اللَّهصلى الله عليه وآله يؤاسى الناس بنفسه حتى جعل ]يرقع[ ازاره بالأدم و ما جمع بين عشاء و غداء ثلاثة ايام حتى قبضه اللَّه» (ابن ابى شيبه، المصنف، ج 8، ص 143، ح 126).
33 عن ابى اخى شهاب بن عبدربه، قال: شكوت الى ابى عبداللَّهعليهالسلام ما القى من الاوجاع و التخم، فقال: تغد و تعش، و لا تأكل بينهما ]شيئا[ فان فيه فساد البدن. اما سمعت اللَّه عز و جل يقول: «لهم رزقهم فيها بكرة و عشيّا» (كليني، همان، ج 6، ص 288، ح 2).
34 عن الصادقعليهالسلام:«لا تدع العشاء ولو بثلاث لقم بملح و من ترك العشاء ليلة، مات عرق فى جسده لا يحيى ابداً» (طبرسي، همان، ص 195).
35… عن انس بن مالك عن النبىصلى الله عليه وآله، انه قال: «تعشوا ولو بكفّ من حشف، فان ترك العشاء مهرمة» (سنن الترمذي، ج 3، ص 188 و مجلسي، همان، ج66، ص 346، ح 22).
منبع: فصلنامه«تاريخ درآينه پژوهش» ، شماره 13
نويسنده: محمدرضا جبارى
http://ahlebayt.porsemani.ir