مهدی مجاهد
شوند و ترجیح می دهند ثروت خود را با ارز خارجی نگهداری کنند.
در قسمت اول به یکی از مهمترین روشهای محاسبه نرخ ارز یعنی روش برابری قدرت خرید مطلق پرداخته شد، همچنین بر مبنای آن روش، نرخ واقعی ارز حدود 850 تومان برآورد شد. حال باید دید علت این عدم اعتماد به پول ملی و تمایل اقتصاد ایران به کالاهای جایگزین و ایجاد تقاضای کاذب در بازار ارز و بازارهای موازی ناشی از چیست؟ و چرا این عدم تعادل از سال64 در اقتصاد ایران پدید آمده و طی سه دهه گذشته به صورت مزمن ادامه پیدا کرده؟نگاهی به تکانه های تورمی اقتصاد ایران در سه دهه گذشته و انطباق آن بر تغییرات نسبت نرخ ارز به سادگی می تواند پاسخ این سوال را روشن سازد.
تغییرات نسبت نرخ ارز دربازار آزاد به نرخ ارز بر اساس برابری قدرت خرید مطلق1
زمانی که فعالین اقتصادی به این باور برسند که مسئولین بر رشد بی رویه نقدینگی اصرار داشته، حافظ ارزش پول ملی نبوده و نسبت به تکانه های تورمی بی تفاوتند، به پول ملی بی اعتماد می شوند و ترجیح می دهند
ثروت خود را با ارز خارجی نگهداری کنند. در چنین شرایطی، واکنش هایی از این دست و ایجاد تقاضای کاذب در بازار کاملا طبیعی است و در حد محدود آن هم می تواند خسارت های گسترده ای بر اقتصاد وارد کند. به عنوان مثال فرض کنید در اقتصادی مثل ایران تنها 10 درصد نقدینگی، یعنی حدود 50 هزار میلیارد تومان، ترجیح دهد از ریال به دلار تبدیل شود. این ترجیح کافی است که تقاضایی معادل واردات سالانه کشور به بازار ارز تحمیل کند و نیاز ارزی کشور را دو برابر کند.
نگاهی آماری نشان می دهد که متوسط نرخ تورم کشورهایی که در آن ها نسبت نرخ ارز در بازار به نرخ واقعی، کوچک تر از 1، بین 1 تا 1.5 و بزرگ تر از 1.5 است، به ترتیب 2، 4 و 7 درصد است. از این رو می توان متوسط تورم 20 درصدی در 35 سال گذشته2 را یکی از مهمترین دلایل مزمن شدن شکاف بین نرخ واقعی ارز با نرخ مبادلاتی آن در کشور دانست.
متوسط تورم در کشورها با نسبت نرخ ارز در بازار آزاد به قدرت خرید ارز سؤال اساسی که می بایست به آن پاسخ داد این است؛ چرا پس از بهبودی تدریجی این شاخص از سال81 تا 90، مجدد در سال 91 با یک جهش به مقدار خود در سال 81 بازگشت؟!
همانطور که همه به یاد داریم، افزایش قیمت و سفته بازی از بازار طلا شروع و پس از آن به بازار ارز سرایت کرد.این مسأله به خوبی نشان می دهد که تکانه های ارزی نه به علت کاهش عرضه ناشی از تحریم ها و کافی نبودن برای پاسخ به نیازهای واقعی بازار، که به علت ترس اقتصاد از احتمال سقوط ریال به دلیل تحریم ها به وقوع پیوست.
به زبان ساده هنگامی که رسانه های بیگانه با هدف به زانو در آوردن اقتصاد ایران، با رسانه های داخلی با هدف تسویه حساب های سیاسی با دولت وقت، در بحرانی نشان دادن اوضاع کشور هم صدا می شوند، اقتصاد به این سمت حرکت می کند که پول ملی را از ترس سقوط ارزش آن به کالایی دیگر مثل طلا یا ارز تبدیل کند. در واقع هیچ چیز به اندازه ترس از سقوط پول ملی نمی تواند باعث سقوط آن شود! واضح است این ترس باعث افزایش قابل توجه تقاضای سرمایه ای برای ارز شده و این تشدید تقاضا باعث التهاب بازار ارز خواهد شد.
ممکن است برخی گمان کنند، پیش بینی اقتصاد از تشدید تحریم ها در نیمه دوم سال 90 باعث به وجود آمدن ترسی منطقی و واقع بینانه نسبت به احتمال سقوط ارزش ریال شد و همین امر موجب تمایل جامعه برای تبدیل ریال به طلا و ارز شده است. اما آیا واقعا این ترس منطقی و واقع بینانه بود؟ آیا اگر تقاضای سرمایه ای برای ارز پدید نمی آمد، تحریم ها باعث می شد که ارز حاصل از صادرات ایران کفاف نیازهای واقعی بازار را ندهد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به چند نکته توجه داشت:
1) علی رغم نبود آمار دقیق از میزان ذخایر طلا و ارز کشور، آمارهای بین المللی از مجموع تراز حساب جاری ایران از سال 2000 تاکنون نشان می دهد که ایران می بایست نزدیک به 200 میلیارد دلار ذخایر طلا و ارز داشته باشد3 ! با چنین ذخایری در صورتی که به فرض محال تحریم ها بتوانند تمامی صادرات نفتی و غیر نفتی ایران را متوقف کنند، کشور با نیاز وارداتی سالانه 53 میلیارد دلار 4، تقریبا تا 4 سال هیچ گونه م
شکلی در تأمین منابع ارزی نخواهد داشت.
تراز حساب جاری ایران از 2000 تا 2012
2) حجم 41 میلیارد دلاری صادرات غیر نفتی ایران5 نشان می دهد که اگر کشور بتواند تنها سالانه 12 میلیارد دلار نفت بفروشد، یا به عبارتی با قیمت نفت هر بشکه 80 دلار بتواند تنها روزانه 435 هزار بشکه نفت صادر کند، کشور هیچ نیازی به استفاده از ذخایر ارزی خود نخواهد داشت و صادرات سالانه کشور، کفاف واردات سالانه آن را خواهد داد!
این نگرانی با توجه به صادرات روزانه 2.26 میلیون بشکه نفتی ایران پیش از تحریم ها6 ، به هیچ عنوان واقع بینانه نبوده و هم اکنون با گذشت نزدیک به 18 ماه از شروع تحریم های شدید نفتی، بیمه ای و بانکی بنا به آمارهای بین المللی صادرات نفت خام ایران روزانه نزدیک به 1.5 میلیون بشکه است7 .
ممکن است برخی گمان کنند که هر چند حجم صادرات ایران حتی با وجود تحریم ها بسیار بیشتر از واردات آن است، اما عدم دسترسی به ارز حاصل از صادرات باعث کاهش عرضه ارز در بازار و در نتیجه افزایش قیمت ارز شده است.
اما عبارت عدم دسترسی به منابع ارزی عبارت دقیقی برای وضعیتی که اقتصاد ایران بر اثر تحریم های بانکی با آن مواجه است نبوده. در شرایط تحریم بانکی فرقی نمی کند که ذخایر ارزی به صورت دلار
نگهداری می شوند و یا یورو، و یا این پول ها در بانک های ایران باشند یا اتحادیه اروپا و یا آمریکا!
وارد کننده ما در دنیای امروز برای تجارت نیاز به انتقال پول به حساب بازرگان خارجی دارد و تحریم های بانکی آمریکا و اتحادیه اروپا اجازه نمی دهد وارد کننده ما این مبادله ارزی را انجام دهد. به عبارت ساده تر شما اگر میلیاردها دلار پول نقد هم داشته باشید، نمی توانید جز با دور زدن تحریم ها و به صورت خرد و مخفیانه کالایی از بازار اروپا خرید کنید.
در چنین شرایطی دلار و یا یورو موجود در بانک مرکزی یا صرافی های ایران بسیار ناکارآمد تر و یا به عبارتی بی ارزش تر از یوان و روپیه ای است که در بانک های چین و هند نگهداری می شوند و امکان واردات به صورت علنی و قانونی با آن ها وجود دارد! شاید در چنین شرایطی منطقی باشد که کارمزد انتقال های خرد دلار و یورو به منظور واردات از مبادی اروپایی و یا کشورهای حاشیه خلیج فارس افزایش یابد، اما قطعا افزایش قیمت دلار و یورو در بازار ایران غیر منطقی و افزایش نرخ یوان و روپیه هماهنگ با دلار و یورو نه تنها غیر منطقی بلکه مضحک است!
با توجه به تحلیل های موجود می توان نتیجه گرفت که به هیچ عنوان تأثیرات واقعی تحریم ها بر اقتصاد ایران – چه از نظر کاهش درآمدهای ارزی و چه از لحاظ دشواری دسترسی به منابع ارزی – علتی برای فاصله گرفتن چند برابری نرخ ارز آزاد از نرخ واقعی آن نیست.
البته باید توجه داشت، هنگامی که صحبت از هجوم سرمایه ها به بازار طلا و ارز می شود، بر خلاف تبلیغات رایج، حجم بسیار اندکی از آن به صورت خرد توسط مردم عادی صورت می گیرد، و متأسفانه شواهد متعددی وجود دارد که سیستم بانکی در سال91 با حجم چند صد هزار میلیارد تومانی از دارایی های مردم که به عنوان امانت نزد آن سپرده شده بود، وارد بازار ارز شده و تنها در یک مورد آن بنا به ادعای رئیس کل سابق بانک مرکزی، اغلب بانک های کشور از طریق صرافی های خود اقدام به فروش گسترده ارز دولتی به قیمت آزاد کردند8 ! یا اخباری که از خرید اوراق قرضه آمریکا توسط یکی از مؤسسات مالی و اعتباری حکایت داشت9 تنها نمونه ای از این شواهد است، هر چند واضح است موارد نا معلوم در این موضوع چندین برابر موارد مشخص شده است!
در این مقطع به تدریج بسیاری از تولید کنندگان نیز با متوقف کردن خط تولید ترجیح دادند که سرمایه های خود را برای جلوگیری از افت ارزش به سمت بازار ارز روانه کنند. در چنین شرایطی القای ترس از سقوط ارزش پول ملی توسط رسانه های بیگانه و داخلی و عدم نظارت بر نهادهای پولی همچون سیستم بانکی که به منظور سودجویی وارد این بازار شدند، باعث توقف روند
بهبودی نرخ ارز و تشدید شکاف بین نرخ بازار و نرخ واقعی شد.
متأسفانه در چنین شرایطی تعادل حاصل از عرضه و تقاضا قیمت بازار را تعیین نمی کند بلکه تنها عاملی که نرخ ارز در بازار آزاد را رقم می زند، اتفاق نظر طرف عرضه و تقاضا است که ارزش این کالای سرمایه ای را تعیین می کند!
رفتار بازار در چنین شرایطی شبیه آن است که 75میلیون جمعیت ایران به هر علت توافق کنند که یک کالای کمیاب بی ارزش، قیمت بالایی داشته باشد. اگر کسی از خود نپرسد که من می خواهم با این کالا چه کنم، این کالا می تواند تا زمانی که مردم به بالا بودن ارزشش باور دارند، قیمت بالای خود را حفظ و بهتر از هر نوع دارایی دیگر به منظور حفظ ارزش پول مورد مبادله قرار گیرد!
اما به واقع اتفاق نظر نانوشته 75میلیون ایرانی بر ارزش 3.73 برابری دلار نسبت به قدرت خرید آن چه اثری بر اقتصاد گذاشته و خواهد گذاشت؟ و چگونه می توان این اتفاق نظر جمعی را از بین برد؟
در قسمت های بعدی سعی خواهیم کرد پاسخی برای این سوال ها ارائه کنیم.
پی نوشت:
1 مراجعه شود به پیوست قبل
2 http://www.hamshahrionline.ir/details/< ;/SPAN>224481
3 http://www.tradingeconomics.com/iran/current-account
4 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920119000184
5 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920119000184
6 http://alef.ir/vdcaw0n6o49nee1.k5k4.html?137309
7 ؟؟
8 http://www.inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=7&Id=177648&Rate=0
ادامه دارد……….
www.farsnews.com