زماني در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما مقالهاي نوشتم با موضوع چهرههاي معصومين. يكي از پرسشهايي كه من مطرح كردم اين بود كه وقتي ميخواهيم وارد بحث زمان معصوم شويم چه بايد بكنيم؟ مثل حضرت مريم، حضرت فاطمه زهرا(ع)، حضرت خديجه (س)؛ مثلاً، حضرت زهرا(س) ۱۸ سالگي از دنيا رفتند. يك دختر جوان و يا نوجوانان را بايد نشان بدهيم كه با علي (ع) روابط خانوادگي دارد. نميتوانيم بگوييم براي شوهرش آراسته نميگشته؛ اين را ميخواهيد نشان بدهيد يا نه؟ اگر كسي نشست و نگاه به بازيگر نقش حضرت زهرا«س» كرد و تحريك جنسي شد چه اتفاقي ميافتد؟ حضرت مريم(ع) چهرة بسيار زيبايي داشت. در روايت هست كه در قيامت زن فاسدي را ميآورند، ميگويند چرا فساد كردي، ميگويد من زيبا بودم، زيباييام باعث شد گناه كنم. ميگويند كنيز مخصوص ما مريم را بياوريد، ميآورند، نگاهي به او مياندازد. از خودش خجالت ميكشد كه حضرت مريم عفت خود را حفظ كرده، ولي او حفظ نكرده است. حالا ما ميخواهيم حضرت مريم (س) را نشان بدهيم. نميتوانيم همة ويژگيهاي چهرة حضرت مريم (س) را نشان بدهيم چه كار بايد بكنيم؟ يك چهرة وجيهي بايد نشان دهيم كه معصوميت از آن ببارد، نه چهرهاي كه جذابيت جنسي توليد كند. قطعاً بحث زيبايي شناختي، بحثي است كه ما آن را در موضوع حجاب مطرح ميكنيم. اشكالي كه به ما ميگيرند اين است كه شما زنها را چادري كرديد خوشتيپتر شدند، مردها بيشتر ميپسندند و بعد هم اسم آن را گذاشتند وقار. پاسخي كه ما ميدهيم اين است، ميگوييم كه اگر زن طوري بيرون بيايد كه به ارزشش بيافزايد، ولي تحريك جنسي توليد نكند و تحريك جنسي را افزايش ندهد؛ موقرتر نشان بدهد، چهرهاش آراستهتر نشان بدهد، اما اين آراستگي نه از نوع آراستگي جنسي باشد كه تحريك ساز جنسي باشد، معصوميتش را افزايش بدهد؛ چه عيبي دارد؟ در شريعت اين آراس
تگي، مذموم نيست. شما ممكن است بتوانيد از اين ويژگي در رسانه استفاده كنيد. الان خيلي از آقاياني كه در رسانه هستند، به آن معنا خوشگل نيستند ولي آراستهاند. خانمهايي هم كه در رسانه هستند برخي همين طورند. در مسائل فقهي داريم كه ميگويند كه اگر چهرة زني طوري است كه ديگران را به گناه بيندازد، اين زن بايد صورتش را هم بپوشاند. اما اگر صورت شخص طوري نيست كه ديگران را به گناه بياندازد، بلكه طرف ديگر مريض است، لازم نيست صورت خود را بپوشاند. شخص مقابل بايد احتياط كند. شما در رسانه ميتوانيد از اين قاعده استفاده كنيد. ما هم از زن سنتي و هم از زن مدرن انتقاد ميكنيم؛ حدِ وسطي را كه مورد نظر ما است، چه شاخصههاي بايد داشته باشد و نمودهايش در رسانه چگونه بايد باشد؟ غير متدينها به ما اشكال ميگيرند ـ كه نقد درستي است ـ و ميگويند متدينها هميشه نقد محورند، يعني هميشه خوب خراب ميكنند و هيچ توليد حرف اثباتي نميكنند. اين يك واقعيتي است و اين اشكال هم، اشكال واردي است. يعني اصولاً جريان توليد علم چون هزينهبرتر است و آدمهاي ويژه و نيروهاي فكري ميخواهد؛ كمتر اتفاق ميافتد. كسي كه اولاً ميخواهد توليد علم كند و ثانياً عملياتي هم توليد كند، مشكلات بيشتري را بايد به جان بخرد. در بين كارهايي كه ما انجام دادهايم، حوزة مسائل زنان يك حوزة نوظهوري است؛ يعني مثل حوزة كلام و فلسفه كه ۱۲۰۰ يا ۱۳۰۰ سال سابقه دارد، نيست. دربارة اين موضوع پژوهشگران چنداني هم در كشور نداريم، اصلاً در دنيا هم كم هستند، يعني۲۰، ۳۰ سال است كه رشتة مطالعات زنان در دنيا به وجود آمده است. گر چه در يكي از دانشگاهها ۱۰ رشته در مورد مطالعات زنان وجود دارد و ۲۴۵ عضو هيئت علمي ـ اگر بيشتر نشده باشد ـ در كشور ما سه چهار سال است كه در حد فوق ليسانس يك رشتة مطالعات زنان به وجود آمده، البته بيشتر با نگرش فمنيستي و هنوز خيلي چارچوب علمي دقيقي هم ندارد. در حوزة عمليه تازه ميخواهد مطرح بشود. مهمتر اينكه پژوهشگر هم نداريم، از وقتي كه دفتر تحقيقات و مطالعات زنان را تأسيس كرديم، تماس ميگرفتيم تا افرادي را جذب كنيم تا بيايند در اين حوزه كار كنند. خيلي از خواهران فاضله و يا كساني ديگر را كه دعوت ميكرديم، ميگفتند ما كار متفرقه نميكنيم؛ يعني اصلاً حوزة مطالعات زنان اعتبار نداشت. الان بعد از گذشت ۶ سال تازه امسال ـ ۱۳۸۳ ـ تعدادي كادر علمي گرفتيم و الان اساتيد ما چه آنهايي كه با ما كار ميكنند و يا كار نميكنند تلقيشان، تلقي ۶، ۷ سال پيش نيست. يعني به ضرورت اين بحث رسيدهاند. تا جايي كه دربارة اين موضوع من با آيت ا… مؤمن صحبت ميكردم، ايشان به من پيشنهاد دادند كه ما بايد در حوزه، رشتة مطالعات زنان هم داشته باشيم. الان پژوهشگران جرات نميكنند در حوزة مطالعات زنان كار كنند، چرا؟ چون پيشينهاي وجود ندارد. افراد كمي خودشان را به خطر مياندازند و معمولاً در كارهايي كه انجام ميدهند، حرفهاي ديگران را تكرار ميكنند. الان اين اتفاق نميافتد، كاري كه ما كرديم اين بود كه از سال ۶۸&l t;/SPAN> به اين طرف، حدود ۲۵۰۰ مقاله را از روي ۱۰۰ نشرية علمي كشور، در موضوعات مختلف مربوط به زنان جمعآوري كرديم كه در حال افزايش هم هست و براي آنها پروندة علمي درست كرده و خلاصه كرديم و كليد واژه زديم. كه هر كس در هر موضوعي از حوزة زنان ميخواهد كار كند بداند سابقة علمي اين كار چيست و كتابها و مقالاتش كدام است تا پژوهشگر جرأت پژوهش پيدا كند و راه تا اندازهاي پيموده شده باشد و ما بايد يك قدم آن طرفتر برداريم. اگر بخواهيم در بحث زن در رسانه يك اتفاقي بيفتد باز ما نياز به تعدادي از فضلا داريم. اگر من بخواهم براي رسانه پژوهشهاي رسانهاي انجام بدهم مشكلي كه وجود دارد اين است كه شما كه در فضاي رسانهاي هستيد، ميگوييد به درد نميخورد. راهش اين است كه شما تعدادي از طلبههاي فاضل را كه هم در فضاي رسانهاي باشند و هم به مباحث نظري علاقمند باشند، انتخاب كنيد و در حوزة زنان برايشان دورهاي مثلاً دربارة اصول انديشههاي ديني در مورد زنان گذاشته شود و يا اردوهاي كارآموزي داشته باشيد تا از محصولاتش استفاده كنيد و بعد هم دو، سه هفته، به صورت فشرده در طول سال به طور منبسطتر براي اينها دورة مطالعاتي بگذاريد و بعد هم موظفشان بكنيد كه در هفته چند ساعت در موضوع زنان مطالعه كنند، اطلاعات و اخبار را بگيرند، به تعبيري ذهنشان همين طور زنانه بماند و به روز باشد تا بدانند در موضوع زنان چه اتفاقي دارد ميافتد. از م
همترين نيازهاي رسانه، به روز بودن آن است. شنيدم كه برنامة «كمربندها را ببنديد» به NGOها پرداخته است. منتظريم عكسالعمل آنها را ببينيم؛ خب اين پيام سياسي كه ميخواهد آنها را خراب بكند بايد در يك جايي به NGOهاي غير مذهبي هم تلنگر بزند. و اين اطلاعات هم بايد به روز باشد تا اگر شما ميخواهيد فيلم بسازيد، بر اساس دغدغههاي ۱۵ سال پيش، فيلم نسازيد. يك بحث ديگر هم اين است كه اين اتفاق نميافتد؛ مگر اينكه يك نشاطي به وجود بيايد؛ يعني پژوهشگران شما بايد احساس كنند كه مطالعاتشان در صدا و سيما مصرف ميشود و ۵ تا ۱۰ درصد آثارش ظاهر ميشود. اگر اين اتفاق نيفتد، اين نشاط علمي به وجود نميآيد. چند سال پيش در يك قدم گفتند ما هنرمندان را از رسانه جدا ميكنيم؛ يعني قبلاً بيشتر آنها كارمند رسانه بودند و با امكانات خود صدا و سيما فيلم ميساختند و صدا و سيما هم اگر پس از توليد يك فيلم يا سريال ميگفت اينها را نميخواهم، امكانات و بودجه سازمان از بين ميرفت. مجبور بود هر چه را كه ميدهند قبول كند. موقعي از اينها حمايت كرد كه در قالب بخش خصوصي فعاليت كنند اين امكان برايش بود كه روي توليداتشان نظارت كند و محصول بدون كيفيت را نخرد. وقتي هم كه نميخريد آنها تلاش ميكردند نظر صدا و سيما را تأمين كنند. اين يك تصميم مباركي بود كه داشت اتفاق ميافتاد، ولي چون حلقههاي ديگر همراه با آن نبودند، فشار آنتن غلبه كرد و اين طرح به درستي اجرا نشد. معلوم نيست در طرح و برنامه ميخواهيم چه كنيم؛ برنامههاي طرح و برنامه بايد اصلاحات شيبدار و آرام داشته باشد و ابتدا در جهت حمايت از تهيهكننده باشد، ولي اگر براي تهيهكننده ضابطه معين شود احساس محدوديت ميكند و دل به كار نميدهد، لذا به خود صدا و سيما فشار ميآيد. مثلاً بحثي بود كه سال ۷۷-۷۶ در قم شروع شد. و آن اين كه ساليانه بر اساس سياستهاي ديني و نيازهاي اجتماعي تا جايي پيش برويم كه توليد موضوع داشته باشيم، نه داستانپردازي. فرضاً قصد داريم در خصوص صدقه با مشخصاتي فيلم ساخته شود. يا به بُعد خاصي از طلاق توجه شود، يا اينكه به موضوعاتي مانند آسيبهاي اجتماعي و اعتياد توجه شده و امتياز داده شود. به جاي اينكه نويسنده يا كارگردان دنبال موضوع يا سوژه بگردد، وارد سايتهاي اينترنت ميشود و موضوعات مورد نياز را كه حتي امتيازاتي نيز دارد انتخاب ميكند و به آن ميپردازد. كه حد موفقيت وي را نيز مضاعف ميكند. از طرف ديگر لازم است واحدهاي نظارتي كارشناسان
هتر بشوند تا از ابتدا نظارت اعمال شود، نه پس از توليد فيلم. اين امر مهمي بود ولي شايد انگيزهاي در صدا و سيما نبود، چرا كه سري كه درد نميكند به آن دستمال نميبندند، بنابراين ميبايست از صدا و سيما خواسته شود؛ يعني به صدا و سيما فشار بياورند، و اين فشار به جامعة علمي منتقل شود؛ يعني به جامعهشناس بگويند كه صدا و سيما از شما ميخواهد تا دربارة صدا و سيما اين كار را انجام دهيد. به حوزة علميه نيز بگويند. اينكه الان حوزة علميه به صدا و سيما فشار بياورد، اين عيب است؛ يعني صدا و سيما احساس نياز به جامعة علمي ندارند. اين احساس نياز كه به وجود آمد در مرحله بعد زمينههاي آن را نيز فراهم كنند؛ طوري نباشد كه كسي طرح يا پيشنهادي داد فقط بگويند پيشنهادهايتان را بنويسيد و بياوريد. چرا كه اگر ميخواستند پيشنهاد مكتوب بشود، قراردادي با او ميبستند، و هزينه ابتدايي تبديل پيشنهاد به طرح عملي را پرداخت ميكردند و تخصيص اعتبار ميكردند والّا كسي نميرود هزار ساعت روي پيشنهاد فكر كند. متاسفانه اين احساس نياز در دستگاهها نبوده كه اگر به وجود بيايد دنبال ساز و كارش هم ميروند. از كارهايي كه لازم است انجام شود، نظام شناسنامه داركردن برنامهها است، تا مشخص شود كه هر برنامه چه ويژگيهايي دارد؛ معلوم شود اين فيلم و برنامه چه مقدار ضرورت دارد يا اين فيلم به خاطر تب آنتن نشان داده ميشود. در اين صورت من با استفاده از شناسنامة فيلم ميتوانم به بچهام بگويم اين فيلم مناسب است يا نه. الان شبكة چهار سيما، فيلمهاي هنري سطح بالايي را نشان ميدهد كه كارگردان روي آن فيلم فكر كرده است. اين امتياز است، من وقتي شبكة چهار را تماشا ميكنم، احساس ميكنم يك فيلم فني ديدهام. و اين غير از شبكه سه است. بنابراين اگر برنامهها شناسنامهدار شوند، يا مشخص شود اين فيلم متناسب با چه گروه سني و مخاطبي است و متناسب چه گروهي نيست؛ ميتوان به بچه گفت فيلم را ببيند يا نبيند. قبل از انقلاب فيلمهاي سكسي و مستهجن را كه سينما نشان ميدادند، ورود به سينما براي افراد كمتر از ۱۸ سال، ممنوع بود. كه چنانچه كنترل نميكردند بچههاي زير ۱۸ سال بيشتر تحريك ميشدند كه ببينند. ممكن است فيلمي از نظر تربيتي متناسب با يك گروه سني باشد. يك شناسنامة داخلي هم بايد داشته باشد كه از نظر هنري به فيلم امتياز بدهد كه اگر سوژه تكراري بود فيلم ساز بداند كه اگر كار علمي روي فيلم نكند برايش صرف نميكند و فيلم او كمارزش است. از نظر هنري نيز همين طور باشد. سعي شود هميشة ذائقة مردم يك پله بالاتر قرار گيرد. يك شناسنامه كارشناسانه؛ كه كارشناس، روانشناس اجتماعي، جامعه شناس؛ كارشناس مسائل ديني و كارشناس اقتصادي، به آن برنامه امتياز بدهند، بعد هم بازخورد فيلم را بگيرند كه چه آثاري داشته است. ابتداً فيلم ساز فيلم را به كارشناس رسانهاي ميدهد تا كنترل شود و بعد از اطمينان خاطر، فيلم جهت پخش تحويل شود. اينها نظامهايي هستند كه بايد روي آن فكر و كار شود. يك سؤال مطرح است كه آيا ميشود يك ابزاري را به ضد خودش تبديل كرد؟ در فصل تابستان، بچهها به طور متوسط ۶ الي ۷ ساعت پاي تلويزيون مينشينند، اين خوب است يا بد است؟ و چند ساعت مناسب است؟ با زياد كردن شبكهها ميخ
واهيد ذائقههاي مختلف را پوشش بدهيد پس چه كار كنيم تا كسي كه پاي تلويزيون مينشيند تشويق بشود كه كمتر با تلويزيون باشد. البته نه اينكه تلويزيون را رها كند و ماهواره ببيند. بلكه در قالب برنامههاي جذاب، مخاطرات تلويزيون را به او القا كنيم. چگونه شما در قالب يك سيگاري كه لذت هم ميبرد، سيگار كشيدن را تحقير ميكنيد و با نشان دادن او ميل به سيگار را كم ميكنيد؟ حال بايد ببينيم چنين كاري را ميتوان انجام داد؛ كه با استفاده از شخصيتهاي هنري، شخصيتهاي هنري فاسد را منفور كرد؟ و اينكه چگونه ميتوان با استفاده از برنامههاي طنز، طنزهاي لودگي را دور كرد تا مردم احساس كنند وقتي فيلم مستربين را كه ميبينند فضاي خانةشان متعفن شده است. به جاي آن، كانال را عوض كنند و فيلم طنز كاكتوس را تماشا كنند كه حاوي نكات آموزندهاي است. زماني صفحه اول كيهان بچهها در مورد مردم فنلاند توضيح داده بود كه اين جمله نظر من را جلب كرد «مردم فنلاند خيلي جدي هستند». با خود گفتم كه مردم فنلاند خيلي جدياند و مردم ايران خيلي شوخ. ما ميتوانيم با ابزار رسانه و با استفاده از طنز، اين فرهنگ را اصلاح كنيم تا مردم ميل به جديت پيدا بكنند البته اين يك كار فني و تخصصي است.. آقاي حسن بنيانيان مسؤل حوزة هنري سازمان تبليغات اسلامي وقتي كه مسؤول بخش فرهنگي سازمان مديريت و برنامهريزي بود، فردي از رسانه يا نهاد تبليغي ديگر آمده بود و درخواست افزايش بودجة ساليانه داده بود. همزمان، نمايندة مساجد هم آنجا بودند و درخواست بودجه ميكرد. ايشان به نمايندة مساجد گفت مگر شما نميخواهيد حضور جوانان را در مسجد زياد كنيد تا به جاي اينكه پاي تلويزيون بنشينند، به مسجد بيايند؛ جواب داده بود بله؛ به نفر ديگر گفت مگر شما نميخواهيد يك برنامههايي بدهيد كه جوانان بيشتر سراغ رسانه بيايند. جواب داده بود بله. ايشان در همان لحظه بلند شدند و گفتند شما اول مشكلاتتان را با هم حل كنيد، بعد من در خدمتتان هستم. حالا ما نيز يك مشكل اساسي داريم كه در بحثهاي توليد فكر هم مطرح است و آن اين كه بودجههايي كه براي كارهاي اساسي تخصيص داده ميشود صَرفِ «اتينا» ميشود؛ مثلاً بودجة توليد علم براي موضوعي در جلسهاي تصويب شد و تحويل نمايندة گروهي شده است و او هم به دلايلي دنبال كار خود رفته و اين اعتبار به افرادي رسيده كه مناسب اين كارها نيستند و برداشتشان از توليدِ دانش، آن برداشتي
كه بايد باشد نيست؛ يعني پولدارهايي كه پژوهش دستشان ميآيد. موقعي فردي ميگفت ۶۰ ميليون تومان به يك نفر حق پژوهش دادند، از ۶۰ ميليون، ۲۰ ميليون را در جيب خود گذاشت و بقيه را به يك نفر ديگر داده كه با ۴۰ ميليون تومان اين پژوهش را انجام دهد. او هم ۲۰ ميليون را برداشت و بقيهاش را به استاد دانشگاهي داد تا پژوهش كند. او هم دانشجوها را به عنوان يك كار درسي
و به صورت مجاني وادار كرده تا كار را انجام دهند و۲۰ ميليون را براي خود هزينه كرد. گاهي اين اتفاق ميافتد. مشكل كشور ما، كمبود بودجه پژوهش نيست. در مورد فيلم، بودجهاي براي پژوهش اختصاص ميدهند؛ كه ۵% يا ۱۰% بودجه پژوهشي است. ولي مثلاً با خوشبينانهترين صورت، صرف آشپزخانه ميشود. مثلاً ميگويند هنرمند نهار ندارد. الآن در جريان توليد دانش به استثناي مواردي كه دغدغههاي شخصي وجود دارد، كار خوب پيش نميرود. سازمانهاي پيگير هم نيروي فرهيختة اين كار را ندارند و براي پرورش نيرو هم خيلي اقدام نشده است. در اين زمينه كم كار شده است حتي همين طرح «الگوي جامع شخصيت زن كامل» به عهده كساني است كه يك سر دارند و هزاران سودا.
طرح و برنامه راديو معارف، ۱۳۸۳شهريور
http://radio.irib.ir