ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

همگرایی و فروپاشی نهاد خانواده در قرآن/1

فهرست مطالب

سید ابراهیم سجادی


چکیده: نويسنده در آغاز ديدگاه‏هاى متفاوت راجع به پيشينه تاريخى چگونگى شكل‏گيرى خانواده را مطرح مى‏كند، آن گاه سلامت خانواده مورد بررسى قرار داده نظریات متعددی از جمله دیدگاه قرآن را در این زمینه مطرح می کند. سپس از فروپاشى خانواده سخن گفته، علل و اسباب آن‏را نيز از منظر قرآن بحث مى‏كند و در اين راستا عوامل فروپاشى را به دو دسته برون خانوادگى و درون خانوادگى تقسيم كرده از قسم نخست به طرح و توسعه آزادى جنسى از سوى غير مسلمانان اشاره كرده و از قسم دوم به ناهمگونى شخصيتى، فقدان درك متقابل و احساس مشترك، بى‏توجهى به حريم عفاف، مى‏پردازد.

«هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال كانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار نداده است و در هیچ عصری مانند این عصر عملاً بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبوده است».1
خانواده در طول تاریخ و در جوامع گوناگون، تعریف ها، گونه ها و ویژگی های خاص خود را داشته است.
از منظر فمینیزم چپ، در گذرگاه تاریخ، سه گونه ازدواج و رابطه زناشویی وجود داشته است:
ازدواج گروهی برای عصر توحش، ازدواج یارگیری برای عصر بربریت و تك همسری برای عصر تمدّن.2
در ازدواج گروهی برای نزدیكی جنسی درهم آمیخته، محدودیتی نبوده و هر زن قبیله ای به طور مساوی به هر مردی و هر مردی به هر زنی از همان قبیله تعلق داشت.3
نخستین محدودیتی كه به وج
ود آمد، محرومیت برادران از ازدواج با خواهران بود،4 در اثر این دگردیسی، چند برادر به صورت جمعی با چند زن به صورت مشترك ازدواج می كردند و همدیگر را «پنالو» یعنی همراه و شریك خطاب می كردند.5
در خانواده های گروهی، پدر نامعلوم و مادر شناخته شده بود، بدین طریق تنها تبار مؤنث رسمیت داشت.6 چنین موقعیتی برای زن، خاستگاه پیدایش خانواده مادرسالار گردید.7
با گسترش ممنوعیت ازدواج میان خویشاوندان، ازدواج های گروهی جای خود را به ازدواج یارگیر داد كه در آن هر زن، مردی را به عنوان شوهر بر می گزید. مرد، فرمان بردار، ولی با وجود آن مجاز بود شوهر چند زن باشد، اما زن نمی توانست چند شوهر داشته باشد، طلاق به سهولت انجام می گرفت و فرزند متعلق به مادر بود.8
وقتی گله داری به وجود آمد، مرد به تناسب كار و فعالیتش دارای ملك خصوصی شد، افزایش قدرت مرد سبب جایگزینی ازدواج تك همسر به جای ازدواج یارگیر گردید كه در آن مرد، سالار و فرمانروا و زن برده او و ابزار تولید نسل به حساب می آمد.9
دیدگاه مخالف دیدگاه فمینیزم چپ، بر این باور است كه خانواده پدرسالار، گسترده و متكی بر تك همسری همیشه وجود داشته و در نهایت جای خود را به خانواده هسته ای داده است.10 البته هر دو گروه این را می پذیرند كه تاریخ مكتوب، فقط خانواده پدرسالار تك همسر را به یاد دارد كه فعلاً خانواده هسته ای جای آن را گرفته است.
به هر حال تا اواسط قرن نوزدهم از واژه خانواده، معنایی جز خانواده گسترده به ذهن نمی آمد كه افراد و اعضای آن عبارت بودند از پدر با همسر یا همسران خود، پسر با همسران و فرزندان شان و سایر خویشاوندان.11
شاخص های عمده خانواده گسترده عبارت بود از مسكن مشترك، اقتصاد مشترك، و سرپرستی مشترك.12 در خانواده گسترده، ازدواج محصول جبر اجتماعی بود و نه عشق و علاقه شخصی، طلاق در آن رواج نداشت، ولی ازدواج مجدّد فراوان دیده می شد.13
از نیمه دوم قرن نوزدهم، خانواده گسترده در غرب رو به انحلال گذاشت، ازدواج از سلطه خانواده نجات پیدا كرد، پسرو دختر زود هنگام تر از گذشته با هم ازدواج كرده زندگی مستقلی را تشكیل می دادند. خانواده هسته ای كه پس از شكل گیری با تولد نخستین فرزند رو به گسترش می نهد و با تولد آخرین فرزند گسترش كامل می یابد، با ازدواج اولین فرزند رو به انقباض می نهد و با فوت شوهر (معمولاً) انقباض كامل می
گردد و با فوت مادر انحلال صورت می گیرد.14 خانواده هسته ای از میان اعضای خانواده گسترده تنها با والدین خود ارتباط دارد.15
در تحول دیگری، به بهانه توسعه دمكراسی و رواج همجنس گرایی در غرب، رابطه جنسی دو همجنس نیز ازدواج نامیده شده جزء هنجارهای جامعه به حساب آمد.16
درباره عامل انحلال خانواده گسترده و جایگزینی خانواده هسته ای، دو دیدگاه وجود دارد؛ «فردریك لوپلی» (از فرانسه) و «ویلهلم هاینریش ریل» (از آلمان) تحولات ایدئولوژیكی در غرب را مؤثر می شناسند، به این معنی كه با پیدایش افكار آزادی خواه و تساوی طلبانه كه در نهایت دگرگونی های قانونی و اولویت حقوق فردی را در پی آورده، زمینه فروپاشی خانواده گسترده فراهم آمد.17
«پارسونز» جامعه شناس آمریكایی، بر این باور است كه با پیدایش نظام پولی و بازار، اندك اندك نظام خویشاوندی و نظام مالكیت خویشاوندی از بین رفت و خانواده گسترده كه وسایل تولید را از دست داده بود، به خانواده هسته ای تبدیل شد.
«رنه گونیك» جامعه شناس آلمانی، ضمن پذیرش ریشه یابی یادشده می گوید: در اثر تكامل صنعتی، ساختار درونی خانواده از بین رفته و كاركردهای ثانوی مانند كاركرد اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، نگهداری سالخوردگان و… به سازمان دولتی واگذار شده است و خانواده قادر شد كه به كاركرد اولیه خود كه عبارت است از رشد شخصیت اجتماعی و فرهنگی كودكان، بپردازد.18
قرآن پیشینه تاریخی خانواده را با نگاه تبارشناختی ویژه خود، به مطالعه می گیرد و بر این باور پای می فشارد كه نخستین بار در روی زمین خانواده هسته ای شكل گرفت و ازدواج آدم(ع) و حوّا زمینه پیدایش اقوام و تیره های مختلف را فراهم ساخت:
«یا أیها الناس إنّا خلقناكم من ذكر و أنثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم» حجرات/13
ای مردم! ما شما را از زن و مردی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل حاصل كنید، همانا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.
از نگاه قرآن، خانواده گسترده، مجموعه ای شكل یافته از خانواده های هسته ای و افراد مجرد است كه با عنوان خویشاوندان بایستی از یكدیگر حمایت داشته باشند، پیوسته خانواده های هسته ای به خانواده گسترده تبدیل شده، فرد و خانواده هسته ای شخصیت و بخشی از آسایش خود را وامدار خانواده گسترده می ب
اشند. این دو نوع خانواده ملزم به رعایت تكالیف حقوقی و اخلاقی می باشند كه به استحكام و استواری روابط آنها می انجامد.
در خانواده گسترده مورد قبول قرآن، رئیس خانواده نسبت به دارایی و اداره زندگی افراد و خانواده های زیردست خود، حق تصرف مالكانه و سالارمآبانه ندارد و شكل گیری خانواده های كوچك بایستی با علاقه و انتخاب دختر و پسر جوان باشد؛ و نه بر اساس سنت های قبائلی و عشایری.
بدین ترتیب هر دو نوع خانواده از نگاه قرآن رسمیت دارد و كاوشگران روابط خانوادگی بایستی خانواده هسته ای را در بستر خانواده گسترده مورد مطالعه قرار دهند.
گویا با توجه به چنین تلقی از خانواده برخی از دانشمندان مسلمان از خانواده تعریفی ارائه داده اند كه خانواده هسته ای و گسترده را هم زمان در بر می گیرد. ابن اثیر كه معمولاً واژه ها را در چارچوب مفاهیم دینی تعریف می كند، می گوید:
«الأسرة عشیرة الرجل و أهل بیته».19
خانواده عبارت است از خویشان نزدیك مرد و اهل خانه او.
یكی از جامعه شناسان می نویسد:
«خانواده به معنای اعم آن كه در قدیم بیشتر مورد توجه بوده است، پدر، مادر، فرزندان و تمام افرادی را شامل می شود كه در قانون مدنی به ترتیب اولویت می توانند از ماترك دیگری سهم الارثی داشته باشند، اما خانواده به معنای اخص عبارت است از شوهر، زن و فرزندان آنها».20
تكالیف حقوقی مربوط به میراث، یكی از مبانی ضرورت توجه به خانواده گسترده است كه در كنار آن نقش «عاقله» در پرداخت دیه قتل غیر عمد و تأمین نفقه اجداد و فرزندزادگان نیز بر چنین الزامی تأكید دارد.


سلامت خانواده در چند نگاه


درخارج از جهان اسلام، وقتی از سلامت خانواده یاد می شود منظور خانواده هسته ای است، و امروزه هیچ فرد، مؤسسه و پژوهشكده ای این آمادگی را ندارد كه به احیای خانواده گسترده بیندیشد یا فروپاشی آن را از روی دغدغه به بررسی بنشیند.
سلامت خانواده در نگاه عام، سلامت روابط زن و مرد است و سلامت روابط آن دو، رعایت حقوق متقابل بین آنها می باشد و حقوق همسران در نظام خانواده ـ با دو تلقی متفاوتی كه از آن صورت گرفته ـ پرتنش ترین بحث فكری و اجتماعی را به خود اختصاص داده است.
اختلاف درباره چند و چون حقوق زن و مرد در زندگی زناشویی، ریشه در خاستگاه طبیعی حقوق، یعنی نیازها و گرایش های روحی دارد، كه در نگاه بعضی همچون تفاوت اندام جنسی، به صورت متفاوت در زن و مرد وجود دارند، و از نظر برخی دیگر، آن دو بایدها و نبایدهای رفتاری و كشش های روحی همسانی دارند و به همین جهت در صحنه كار و جامعه نیز باید همانند باشند.
شهید مطهری در این رابطه می گوید:
«فرضیه تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد مبتنی بر این است كه اجتماع خانوادگی مانند اجتماع مدنی است… زن و مرد با استعدادها و احتیاجات متشابه در زندگی خانوادگی شركت می كنند و سندهای مشابهی از طبیعت در دست دارند، قانون خلقت به طور طبیعی برای آنها تشكیلاتی در نظر نگرفته و كارها و پست ها را میان آنها تقسیم نكرده است.
اما فرضیه عدم تشابه خانوادگی مبتنی بر این است كه… قانون خلقت آنها را در وضع نامشابهی قرار داده و برای هر یك از آنها مدار و وضع معینی در نظر گرفته است».21
جریان فمینیستی در جهان، از نظریه تشابه گرا حمایت می كند و ادعای تفاوت زن و مرد را در گرایش ها و كوشش ها، پنداری می داند كه ریشه در سلطه مردان و اقدامات تربیتی آنها دارد. آنچه كه به عنوان ویژگی ذهنی و اخلاقی زن و مرد شناخته شده و مبنای حقوق در روابط زناشویی قرار گرفته است، در شرایط فعلی كه مردان از قدرت بیشتر برخوردار می باشند، دیگر حجیت و سندیت نخواهد داشت.
جان استوارت میل از فمینیست های لیبرال می گوید:
«طبیعت این دو
مادام كه مناسبات كنونی را با هم دارند قابل شناخت نیست، اگر مردان در جامعه بدون زن و زنان در جامعه بدون مرد به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شكل گرفته بود كه در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آن گاه می توانستیم درباره تفاوت های ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم كه احتمالاً از طبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یكسره تصنعی است؛ زیرا محصول سركوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است».22
وقتی فمینیست ها در برابر این پرسش قرار می گیرند كه در مواردی بین زن و مرد رابطه دوستانه و دلبستگی دیده می شود و این نمی تواند نماد فرادستی مردان و فرودستی زنان باشد، پس ریشه چنین رضایتمندی را باید در تفاوت ذاتی بین آن دو جست وجو كرد؛ در پاسخ می گویند:
«دلبستگی هایی این چنین عمیق، تنها در سایه حاكمیت ظالمانه ترین نهادها پدید می آید، انسان سپاسگزار كسی است كه می تواند بی هیچ ترحمی زندگی اش را بگیرد، ولی به اراده خود چنین نمی كند، در چنین وضعیتی قوی ترین احساس وفاداری و محبت و سپاس در انسان بیدار می شود.»23
حامیان نهضت زنان، فرا دستی مردان و فرودستی زنان را روبنای وضعیت اقتصادی آنها می شناسند و معتقدند تا زمانی كه زن وابسته و نیازمند به مرد برخوردار و ثروتمند باشد و به استقلال اقتصادی نرسد، این نابرابری بر روابط خانوادگی حاكم خواهد بود.
طرفداران نهضت زنان در رابطه با ریشه اصلی نابرابری فعلی زن و مرد از نظر حقوق، دیدگاه های ناهمگونی دارند؛ فمینیست های كمونیست، مالكیت خصوصی را سبب اصلی قدرتمندی مرد و به استثمار كشیده شدن زن می شناسند كه هم زمان با رواج تك همسری به وجود آمد، 24 فمینیست های رادیكال، بچه زایی را عامل اصلی مشكلات و وابستگی زنان به مردان می دانند،25 فمینیست های لیبرال، شرایط غیرعادلانه و قراردادی را خاستگاه فرودستی زن معرفی می كند.26
گرایش های گوناگون فمینیستی هر یك با نگاه به ریشه یابی مورد پسند خود، خانواده سالم را به تصویر می كشد كه در آن امتیازهای سنتی مرد، به چشم نمی آید و جای آن را برابری همه جانبه یا نسبی گرفته است.
كمونیست های فمینیست، ازدواج آزادانه و عاشقانه،27 لغوبودن تفوق مرد،28 رعایت تك همسری توسط زن و مرد،29 تبعید كودكان به كودكستان30 و اجرای طلاق با خواست زن و مرد31 را شاخص سلامت روابط خانوادگی شناخته، و عینیت
یافتن آنها را مشروط می دانستند به اینكه وسایل تولید به ملكیت جامعه درآمده باشد و مالكیت خصوصی از میان برود.32
فمینیست های رادیكال، برای رهایی زن از حقارت و وابستگی، یاری جستن از فنّاوری و جایگزینی بچه آزمایشگاهی و علمی را به جای بچه زایی زن پیشنهاد می كنند.33
فمینیست های لیبرال، تندروی كمونیست ها و رادیكال ها را ندارند، ولی ریاست تاریخی مرد را به باد انتقاد گرفته34 توافق ها و قراردادها را برای الغای نابرابری ها و ایجاد رابطه عادلانه بین زن و مرد كارساز می شناسند، ازاین منظر وقتی زن براساس قرارداد ازدواج، می تواند در رابطه با تداوم زندگی زناشویی و انتخاب هر نوع شغل، آزادانه تصمیم بگیرد؛ كار منزل و تربیت اولاد را به عنوان اولویت های شغلی برمی گزیند، تقسیم كار رایج در خانواده برای او پذیرفتنی می نماید و می خواهد به ایفای نقشی بپردازد كه از كس دیگری ساخته نیست. میل در این رابطه می نویسد:
«اگرازدواج قراردادی میان افرادی با حقوق برابر باشد… وهر زنی صلاحیت اخلاقی داشته باشد كه بتواند بر حسب شرایط عادلانه از شوهر خود جدا شود، و اگر ورود به همه مشاغل آبرومندانه برای زنان مثل مردان ممكن باشد، در این صورت زن لازم نخواهد دید كه برای دفاع از حقوق خود، در طول زندگی مشترك از قابلیت هایش برای كسب درآمد استفاده كند. زنی كه ازدواج می كند تصمیم می گیرد به اداره خانه و تربیت فرزندان بپردازد و همه توانش را دراین مسیر به كار گیرد…
به نظر من آنچه اكنون تداول دارد در مجموع مناسب ترین روش تقسیم كار میان زن و مرد است: مرد معاش خانواده را تأمین كند و زن بر هزینه ها و مخارج خانواده نظارت می كند. زنی كه علاوه بر تحمل رنج زایمان، مراقبت و تربیت كودكان را نیز به عهده دارد اگر در استفاده بهینه از درآمد مرد بكوشد و چنان عمل كند كه بر آسایش خانواده بیفزاید، نه تنها به اندازه سهم خود، بلكه بیش از سهم خود جسم و روح خویش را در زندگی مشترك به خدمت گرفته است. اگر زن علاوه بر همه اینها وظایف دیگری نیز به عهده بگیرد بعید است وظایفی كه در بالا آوردیم از دوشش برداشته شود… آنچه او در مراقبت از فرزندان و تنظیم امور خانه می كند كاری است كه از عهده كس دیگری بر نمی آید… از همین رو اگر شرایط عادلانه باشد به نظر من چندان مطلوب نیست كه زن با كار خویش بر درآمد خانواده بیفزاید».35
برتراند راسل نیز در راست
ای تأمین سلامت روابط خانواده نقش مادر را در تربیت فرزندان ستوده كودكان كودكستانی را كه توسط پرستاران حقوق بگیر تربیت می شوند از نظر روان شناسی، كودكان بی پدر و مادر می شناسد. وی با این حال پیشنهاد می كند:
«اگر زن متأهل [به قصد سرپرستی فرزند] با تكیه بر تأمین شوهر، شغلش را رها كند، این حقارت است، راه دیگر این است كه دولت به زنان جوان مساعده بپردازد كه خودشان از اطفال نگهداری كنند؛ بدون اینكه برای این امر تحت تعلق حقارت آور مردی قرار گیرند».36
نگرش تفاوت گرا، روابط بایسته زناشویی را روی پایه كشش های طبیعی زن و مرد قابل بنیاد می بیند و نظام حقوقی و تعامل دو جانبه ای را برای استواری و ثبات خانواده پیشنهاد می كند كه با توجه هر چه دقیق تر به تفاوت ها و نیازهای طبیعی وجدایی ناپذیر از شخصیت زن ومرد سامان یابد، در پناه چنین نظامی عشق جوشان زن، مرد و فرزند، به گونه ای توأمان، فلسفه تشكیل خانواده را می نماید. ویل دورانت می گوید:
«طبیعت، خانواده را ساخته است تا مرد را به خدمت زن و زن را به خدمت كودك بپیوندد، مردان از روی طبع، خادم و بنده زنان، و زنان از روی طبع، خادم و بنده كودكان و نوع انسانند».37
«همه زندگی به دور عشق زن و مرد و عشق فرزند می چرخد».38
نمونه هایی از تفاوت های زن و مرد كه سبب تفاوت احساس ها، واكنش ها و رفتارها شده و آن دو را در دو مدار مختلف قرار می دهند تا یكدیگر را درك نموده و مكمل همدیگر باشند،39 عبارتند از:
«مردها خشن و زنان ملایمند… مردان سردند و زنان گیرایی دارند».40
«مردان از روی طبع خادم و بنده زنان هستند41 و زنان از سر خودخواهی به فرزندخواهی سقوط می كنند».42
«خانم ها تابع احساس، و آقایان تابع عقل هستند».43
«مرد دنبال هدف عینی، و توجه زن به امور خانواده است».44
«مرد با سكوت به آرامش می رسد و زن با حرف زدن».45
«زن به واسطه قطع ارتباطش با شخص دیگر افسرده می شود و مرد با از دست دادن هدف عینی».46
«مرد تمایل به استقلال دارد،47 زن بیشتر به وسیله غریزه انقیاد به مرد می پیوندد».48
«مرد را اتكا، اطمینان و قدردانی كوشاتر می كند، و زن را توجه و احترام به ایثار وا می دارد».49
این تفاوت ها سبب می شود كه زن و مرد در كنار هم احساس آرامش كنند هر كدام نیازهای روحی خویش را در دیگر
ی بیابد و ازعملكرد برخاسته از ویژگی های یكدیگر لذت ببرند؛ البته در صورتی كه با احساسات همدیگر آشنا باشند و از شریك زندگی خویش به گونه ای حمایت به عمل آورند كه او خواسته هایش را تأمین كند. جان گری می نویسد:
«مرد با احساس ویژگی های مردانه و زن با احساس ویژگی های زنانه یكدیگر را جذب می كنند… اگر زن سبب شود كه مرد احساس مردانه داشته باشد، به او در جذب به همسرش كمك می كند، به همین شكل نیز زن زمانی بیشتر جذب شوهرش می شود كه شوهر به احساسات زنانه او بها بدهد. توجه به تفاوت های یكدیگر، راز پایدار نگاه داشتن شور و شوق در زندگی زناشویی است».50
چنین داد و ستدی، تعهد، اعتماد، صمیمیت و روحیه همكاری متقابل را به وجود می آورد كه عوامل پاسداری از روابط زناشویی شناخته شده اند.51
دیدگاه تفاوت گرا تأمین معیشت خانواده را وظیفه مرد، و تربیت فرزند و پخش عاطفه در كانون خانواده را رسالت زن می داند و كار زن را در خارج خانه مثبت ارزیابی نمی كند.52
علاوه بر تعدادی از دانشمندان همچون پارسونز امریكایی و شلسكی آلمانی، نظام هیتلری از حامیان جدی این تفكر بود.53 اعلامیه حقوق بشر كه تأمین معیشت خانواده را وظیفه مرد می داند (ماده 25 بند یك و ماده 23 بند 3) نیز به گونه ای با این نظریه همسویی دارد.


ادامه دارد…


پی نوشت ها


&l t;P style=”TEXT-ALIGN: justify; LINE-HEIGHT: 200%; MARGIN: 0in 0in 0pt; unicode-bidi: embed; DIRECTION: rtl; mso-margin-top-alt: auto” dir=rtl class=MsoNormal align=justify>1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، شركت افست، 299.
2. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، ترجمه خسرو پارسا، تهران، نشر جامی، 106.
3. همان، 46.
4. همان، 56.
5. همان، 58.
6. همان، 60.
7. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،تهران،14.
8. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 68و 71.
9. همان، 78 و80 و 82.
10. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، 15.
11. همان، 10ـ9.
12. همان.
13. همان، 27و29.
14. همان، 111.
15. همان،65.
16. شورای فرهنگی اجتماعی زنان، فصلنامه كتاب زنان، شماره 13، صفحه63.
17. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، 13.
18. همان، 17.
19. ابن اثیر، النهایة، كلمه «اسر».
20. فرجاد، محمدحسین، آسیب شناسی اجتماعی خانواده و طلاق، تهران، انتشارات منصوری، 2.
21. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 147.
22. جان استوارت میل، انقیاد زنان، ترجمه علاء الدین طباطبایی، تهران، انتشارات هرمس، 32و137.
23. همان، 52.
24. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 107.
25. ژانت، روان شناسی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، تهران، انتشارات لادن، 65.
26. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 74.
27. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 116.
28. همان، 109.
29. همان، 107.
30. روحانی، شهریار، خانواده موعود ماركسیسم، تهران، انتشارات قلم، 89.
31. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 89.
32. همان، 108و107.
33. ژانت، روان شناسی زنان، 65، و پژوهشكده حوزه و دانشگاه، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال نهم، شماره 35، صفحه 5.
34. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 130 ـ 128.
35. همان، 75 ـ 74.
36. زناش
ویی و اخلاق، بحث خانواده و دولت، به نقل از: نظام خانواده در اسلام، 213.
37. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 163و164.
38. همان، 162.
39. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 165.
40. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه لوئز عندلیب و اشرف عدیلی، تهران، نشر سیمرغ، 47.
41. ویل دورانت، لذات فلسفه، 103و164.
42. همان، 164.
43. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 170.
44. ویل دورانت، لذات فلسفه، 142.
45.جان گری، با هم برای همیشه، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، نشر البرز، 72.
46. روان شناسی افسردگی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، انتشارات زریاب، 13، به نقل از: محمد حكیمی، دفاع از حقوق زنان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 98.
47. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، 108.
48. ویل دورانت، لذات فلسفه، 135.
49. جان گری، مردان مریخی زنان ونوسی، 65.
50. همو، با هم برای همیشه، 238.
51. پروفسور آرون تی بك، عشق هرگز كافی نیست، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر پیكان، 232.
52. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، انتشارات امیركبیر، 76.
53. مراجعه شود به: جامعه شناسی خانواده، 76 و 120 و 143.


فصلنامه پژوهشی قرآنی، شماره 37 – 38 ویژه قرآن و آسیب های اجتماعی


http://maarefquran.com

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید