ورود

ثبت نام

موسسه قرآن و نهج البلاغه
home-icone
Institute of Quran & Nahjul Balaghah

گزیده ای از رهنمودهای حضرت آیت الله سید علی خامنه ای به زوج های جوان

فهرست مطالب

کُفْو بودن از نظر اسلام


در شرع مقدس اسلام، آن چه معین شده است، این است که دختر و پسر باید کفو یکدیگر باشند. و عمده مسأله در باب کفو، عبارت است از: ایمان؛ یعنی هر دو مؤمن، هر دو دارای تقوا و پرهیزگاری و هر دو معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به آن ها باشند. این که تأمین شد، بقیه چیزها اهمیتی ندارد. وقتی تقوا و پاکدامنی و طهارت دختر و پسر معلوم شد، سایر چیزها را خدای متعال تأمین می فرماید.


در اسلام، ملاک این همکاری که اسمش زوجیّت است، عبارت است از: دین و تقوا که: «المؤمن کفو المؤمنة و المسلم کفو المسلمة».1 این ملاک دینی است.


البته در این زمینه، هر کس در راه خدا جلوتر، پیشقدم تر، فداکارتر، آگاه تر و به درد بخورتر و برای بندگان خدا نافعتر باشد، این بالاتر و بهتر است؛ ممکن است زن در آن حد نباشد، ایرادی ندارد. زن، خودش را به سمت او بکشاند. یا زن ممکن است بالا باشد، مرد به قدر او نباشد، پس مرد باید خود را به سمت او بکشاند.


هشیارِ عاقل یا مستِ غافل


یک وقت انسان ازدواج می کند و می گوید
: پروردگارا! من ازدواج می کنم ـ یا روحیه اش این است، حالا ولو به زبان هم نیاورد یا به ذهن هم نگذراند، با این روحیه ـ یک نیاز طبیعی خودم را برآورده می کنم. این نیاز طبیعی هم فقط نیاز جنسی نیست، بلکه زن و مرد هر دو به این ازدواج، به این با هم زندگی کردن، با هم تشکیل یک خانواده دادن و یک جمع به وجود آوردن، احتیاج دارند. این هم یک نیاز است، مثل نیازهای دیگری که وجود دارد. می گوید: پروردگارا! من این نیاز را برآورده می کنم، از تو هم متشکرم که این امکان را در اختیار من گذاشتی، این اجازه را دادی، این وسیله را فراهم کردی، همسر خوبی برای من پیدا شد و بعد از این هم در زندگی جدید، در این وضع جدید، سعی می کنم که آن طور که تو می خواهی عمل کنم. این یک جور ازدواج کردن است.


یک وقت هم نه، کسی که ازدواج می کند، نه قدر خدا را می داند، نه قدر آن همسر را می داند، نه قدر این فرصتی که برایشان پیش آمده، می داند؛ مثل آدم مست و غافل. این جور زندگی اگر هم پایدار بماند، شیرین نخواهد بود، همراه با انجام وظیفه نخواهد بود.


شُکر نعمت ازدواج


این مرحله از زندگی را که وارد زندگی مزدوج می شوید و تشکیل خانواده می دهید، یکی از نعمت های بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شکر بگذارید. همه آنچه ما داریم، از خداست: «وَ مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّه»،2 اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد.


خیلی از نعم را انسان توجه ندارد. بعضی ها ازدواج می کنند، همه نوع خوبی هم گیرشان می آید. زندگی شیرین و خوبی را هم می گذرانند، ولی نمی فهمند که این چه نعمت بزرگی است، چه حادثه تعیین کننده و مهمی در زندگی است. وقتی نفهمیدند، شکر آن را هم به جا نمی آورند و از رحمت الهی که با شکر متوجه انسان می شود، محروم می مانند . لذا باید انسان توجه کند به اینکه این چه نعمت بزرگی است و شکر این نعمت چگونه است؟ یک وقت انسان در شکر، فقط به زبان می گوید که خدایا شکر و در دل او هم خبری نمی شود؛ این لقلقه زبان است و ارزشی ندارد… . امّا یک وقت هست که انسان در دلش حقیقتاً از خدای متعال، سپاسگزار و متشکر است؛ این خیلی ارزش دارد. می فهمد که خدای متعال نعمتی به او داده و حقیقتاً ابراز شکر می کند. این همان شکرِ خوب است. منتهی وقتی ما از خدای متعال متشکر شدیم، یک عملی، یک حرکتی، یک موضع گیری هم بر اساس این تشکر، لازم می آید که انجام دهیم. خیلی خوب، حالا که خدای متعال این نعمت را به شما داده است، شما باید چکار کنید؟ هیچ توقع زیادی از ما نکرده اند. توقعی که از ما در مقابل این نعمت دارند، این است
که با این نعمت خوب رفتار کنیم. این رفتار خوب را در اسلام معین کرده اند، که همان اخلاق خانواده و حکمت خانواده است؛ اینکه در درون زندگی باید چگونه رفتار کرد که این زندگی خوب باشد.


مال و جمال؟ کدام انگیزه


اگر چنانچه کسی به خاطر مال و جمال ازدواج کند، طبق روایت ممکن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممکن هم هست که ندهد. امّا اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بکند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد، جمال هم خواهد داد. ممکن است کسی بگوید: جمال که اعطاکردنی نیست؛ یک کسی یا جمال دارد یا ندارد! معنایش این است که چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان کسی را که خیلی جمیل هم نباشد، دوست داشت، او را جمیل می بیند. وقتی کسی را دوست نداشت، هر چقدر هم جمیل باشد، به نظر او جمیل نمی آید.


روش اسلام بهتر است


هم در مسیحیت و هم در یهودیت و هم در ادیان دیگر، این انضباط [ازدواج] به شکلی دیگر البته هست. اسلام آن ها را هم معتبر دانسته است. آن ها را زن و شوهر، و فرزندان آن ها را حلال زاده دانسته است.


نحوه و نوع ازدواج در اسلام، بهتر از ازدواج بقیه ادیان و بقیه ملل است. هم مقدماتش، هم اصلش و هم ادامه و استمرارش، طبق مصلحت انسان گذاشته شده است. البته ازدواج های بقیه ادیان هم از نظر ما معتبر و محترم است، یعنی همان عقدی که یک مسیحی در کلیسا یا یک یهودی در کنیسه انجام می دهد، یا در هر قوم و ملتی، هر طوری انجام می شود، از نظر ما معتبر است و ما آن را برای خودشان باطل نمی دانیم، ولیکن این روشی که اسلام معین کرده، بهتر است. برای مرد حقوقی، برای زن حقوقی، برای زندگی آدابی، برای ازدواج روش و شیوه ای معین کرده است. اصل هم این است که خانواده بماند و خوشبخت باشد.


به همین آسانی


در این عقدی که ما می خوانیم، در حقیقت دو طرف بیگانه از هم را با همین چند کلمه، با یکدیگر متصل و مرتبط می کنیم، به طوری که از همه عالم به هم، محرم تر و نزدیک تر و مهربان تر می شوند.


ثانیاً، با این عقد، یک سلول جدیدی در پیکره اجتماع، ایجاد می کنیم که این پیکره اجتماع از سلول های خانواده ها تشکیل شده است.


ثالثا، شما دو نفر هستید، یک خانم و دیگری آقا که هر کدام نیازهایی دارید، به جنس مخالف. آن نیازها را با این چند کلمه عقد برطرف می کنیم.


این سه کار را ما انجام می دهیم. این اول کار است و پایه کار؛ از این جا به بعدش به عهده خود شماست.


مهم ترین فایده


مسأله ازدواج و تشکیل خانواده در شرع مقدس، امر بسیار مهمی است و فواید بسیاری هم دارد، اما مهم ترین فایده و هدف ازدواج، عبارت است از: تشکیل خانواده. نفس این علقه زوجیت و تشکیل یک واحد جدید، مایه آرامش زن و مرد و مایه کمال و اتمام شخصیت آن هاست. بدون آن، هم زن و هم مرد ناقصند. همه مسائل دیگر فرع
این است. اگر این کانون سالم و پایدار شد، بر روی آینده و بر روی همین وضع فعلی جامعه تأثیر خواهد گذاشت.


ازدواج، در حقیقت، دروازه ورود به تشکیل خانواده است و تشکیل خانواده اساس همه تربیت های اجتماعی و انسانی است.


اصل در ازدواج عبارت است از: پیوند زناشویی دختر و پسر و تشکیل خانواده. همین قدر که دختر و پسر همدیگر را ببینند و عقد شرعی جاری بشود و این ها با هم زن و شوهر بشوند، یک کانون خانواده به وجود آمده و یک خانواده جدیدی تشکیل شده است. شارع مقدس، خانواده مسلمان و سالم را دوست دارد. وقتی خانواده تشکیل شد، برکات زیادی در آن هست؛ نیازهای زن و شوهر تأمین می شود، نسل بشری ادامه پیدا می کند، اما اصل قضیه، فرزند، زیبایی و ثروت نیست. اصل قضیه این است که دو نفر با هم زندگی مشترکی را تشکیل می دهند و این محیط باید یک محیط سالم باشد.


نفس ایجاد کانون خانوادگی و یک کانون جدید، از همه چیز مهم تر است. اساس خلقت بشر چه زن و چه مرد، این طوری است که باید یک زن و مرد مجتمعاً یک واحدی را تشکیل بدهند، تا زندگی راحت، بی دغدغه و آماده برای جواب گویی به نیازهای بشر پیش برود. اگر این نشد، یک پایه مهم از زندگی لنگ است.


www.hawzah.net به نقل از نشریه «شمیم یاس»

به این مطلب امتیاز دهید:
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

فرصت ویژه برای علاقه مندان به نویسندگی

شما می توانید مقالات خود را با نام خود در وب سایت موسسه منتشر نمائید. برای شروع کلیک نمائید.

نویسنده مقاله باشید