سيد جعفر رباني
كدام احكام مشروط به مسلماني است و در چه ام
وري تشيع و دوازده امامي بودن شرط است؟ با توجه به اينكه بين اسلام و ايمان تفاوت وجود دارد ـ فقهاي شيعه در برخي از احكام، شرط صحت آن را «ايمان» دانسته اند؛ یعنی این اعمال در صورتي صحيح اند كه انجام دهنده آنها مؤمن و شيعه دوازده امامي باشد در اين مقاله به این موضوع پرداخته ميشود:
مقصود فقهاء از مؤمن
مقصود فقها از كلمة «مؤمن» در بيشتر ابواب فقه همان شيعه ميباشد، بنابراين، در هر باب فقهي كه گفته ميشود: «يعتبر فيه الايمان» به معناي اين است كه آن شخص بايد شيعة دوازده امامي باشد. و نيز مقصود فقها از واژة «مخالف» غير شيعيان دوازده امامي است، اعم از اينكه اصلاً شيعه نباشند يا دوازده امامي نباشند. به عبارت ديگر، مقصود فقها از«مؤمن» در کتابهای فقه، «مؤمن بالمعني الاخص» است. صاحب جواهر ميفرمايد: «يعتبر في امام الجماعة الايمان بالمعني الأخص الذي به يكون إمامياً…؛[1] در امام جماعت ايمان به معناي خاص معتبر است كه همان امامي بودن ميباشد.»
بسياري از واجبات و محرمات در فقه اسلامی مربوط به عموم مسلمانان است و هر كس مسلمان باشد، مشمول اين احكام الهي است.
در اين موارد «تشیّع» شرط حكم نيست. و حکم شامل همة مسلمین است:
1. تعريف مسلمان: در اصطلاح فقها، مسلمان بر كسي اطلاق ميشود كه اقرار بر شهادتين داشته باشد؛ اعم از اينكه شيعه باشد يا نباشد. شيخ انصاريرحمهالله ميگويد: «أنّ مجرّد اظهار الشهادتين و فعل الصلاة و أخواتها كافٍ في الإسلام؛[2] صرف اظهار شهادتين و انجام نماز و امثال آن براي مسلمان بودن كافي است.» آيت الله خوييرحمهالله نيز مينويسد: «أنّ الإسلام لا يعتبر فيه الإيمان، و إنّما تترتب أحكام الإسلام علي مجرّد إظهار الشهادتين، و بذلك حقنت الدماء و جرت المواريث و جاز النكاح؛[3] براي صرف مسلمان بودن، ایمان (تشيّع) شرط نيست و احكام اسلام به محض اظهار شهادتين بر شخص مترتب ميشود و به وسيلة آن خونها محفوظ، ارث جاري و ازدواج (او با مسلمانان) جايزمیگردد.»
2. حفظ جان مسلمان: حفظ جان محترم، موضوع احكام بسياري است. فقها با ورود در هر باب، حفظ نفس محترمه را اولويّت بخشيده، آن را بر احكام ديگر مقدّم داشتهاند. بارزترين ن
فس محترمه، جان مسلمان است؛ اعمّ از شيعه و غيرشيعه. بنابراين، در وجوب حفظ نفس محترمه، فرقي بين شيعه و غيرشيعه نميباشد. و همچنين وقتي سخن از حرمت مال مسلمان به ميان ميآيد، فرقي بين شيعه و غيرشيعه نيست؛ بلكه اموال تمام مسلمانان محترم ميباشد و تخريب، اضرار و غصب اموال عموم مسلمانان حرام است.
همانطور كه حفظ آبرو و اموال و حقوق مسلمين يك وظيفة فراگير نسبت به تمام فرق اسلامي است.
3. احكام عقود و ايقاعات: در بيشترين عقود و ايقاعات، مانند خريد و فروش، اجاره، هبه، مشاركت و امثال آن، تشيع؛ بلكه اسلام در متعاقدين (دو طرف معامله) شرط نيست، البته در مثل ازدواج بحثهاي خاصي است كه بايد به كتب فقها مراجعه شود.
4. احكام ارث: ديدگاه فقهاي شيعه بر اين است كه مطلق مسلمان از مسلمان ارث ميبرد؛ اعمّ از اينكه در مذهب
موافق باشند يا نه. امام خمينيقدّسسرّه در اين زمينه مينويسد: «مسلمانها از يكديگر ارث ميبرند، گرچه در اصول و عقايد مختلف باشند. بنابراين، شيعيان دوازده امامي از ديگران و بالعكس ارث ميبرند و نيز گمراهانِ از مسلمين، از يكديگر ارث ميبرند. بله، غلوكنندگان، خوارج، نواصب و نيز كسي كه منكر ضروري دين است، اگر توجه به گفتة خود دارد، كافر يا در حكم كافر ميباشد، پس مسلمان از كافر ارث ميبرد؛ ولي كافر از مسلمان ارث نميبرد.»[4]
5. احكام حلّيّت ذبيحه: ذبيحة مسلمان، حلال است؛ اعمّ از اينكه شيعه باشد يا غيرشيعه. آيت الله سيستانيحفظهالله در بحث صيد و ذباحه مينويسد: «الشرط الثالث: ان يكون المرسِل مسلماً أو بحكمه كالصبي الملحق به فإذا أرسله كافر فاصطاد لم يحل صيده حتّي إذا كان كتابياً وإن سمي علي الأحوط لزوماً، ولا فرق في المسلم بين الرجل والمرأة ولا بين المؤمن والمخالف، نعم لا يحل صيد المنتحلين للإسلام المحكومين بالكفر؛[5] سوّم [از شرايط حلال بودن شكار] اين است كه فرستندة سگ شكاري، بايد مسلمان يا فرزند مسلمان باشد، پس اگر كافر سگ را ارسال كند، گرچه كتابي باشد و نام خدا را ببرد بنا بر احتياط، حلال نيست و فرقي نيست در مسلمان بين زن و مرد و نيز بين شيعه و غيرشيعه. بله، كساني كه نام خود را مسلمان گذاردهاند؛ ولي در واقع كافر ميباشند (مانند غلات، نواصب و خوارج) صيد آنها حلال نيست.»
6. احكام بازار مسلمين: گوشت و ساير اجزاي حيوانات كه از بازار مسلمانها تهيه ميشود، محكوم به پاك و حلال بودن است. طبق اين قانون (سُوق المسلمين) فرقي نيست بين بازار شيعيان و غير آنها. آيت الله ايروانيرحمهالله در اين مورد مينويسد: «هل الحكم بامارية سوق المسلمين علی التذكية يختص بما إذا كان مسلمو السوق من الامامية؟ كلا، بل يعمّ ما إذا كانوا من الفرق الاخري وذلك لوجهين: الف) اطلاق النصوص وعدم تقييد كلمة «المسلمين» فيها بفرقة دون اخري. ب) ان الطابع العام علي سوق المسلمين عصر صدور النصوص احتواؤها علي الطوائف الاخري غير الامامية؛[6] آيا حجّيت بازار مسلمانها در موردي است كه مسلمانان در آنجا فقط شيعه باشند؟ هرگز! بلكه حجّيت سوق مسلمان شامل تمام فرقههاي اسلامي ميشود، به دو دليل: اوّل اينكه رواياتي كه در مورد ارزش داشتن سوق مسلمين وجود دارد، عام بوده و مختص به فرقة خاصي از مسلمانها نگرديده است. دوم، در زماني كه اين روايات از جانب معصومينعلیهمالسلام بيان ميشد، بيشتر مسلمانها غيرشيعه بودند و در آن شرايط ائمهعلیهمالسلام به سوق المسلمين اعتبار بخشيدند. بنابراين، حجّيت سوق المسلمين عام بوده و شامل شيعه و غيرشيعه ميگردد.»
7. تجهيز اموات: در وجوب تجهيز ميّت، تفاوتي بين شيعه و غيرشيعه نيست. شهيد اوّلرحمهالله ميفرمايد: «غسل الأموات وهو فرض علي الكفاية وكذا باقي أحكامه لكلّ ميّت مسلم، عدا الخوارج والغلاة، ويغسّل المخالف غسله؛[7] غسل ميّت و بقية تجهيزات او واجب كفايي است كه بايد در مورد هر مسلماني انجام شود، غير از خوارج و غلوكنندگان، البته غيرشيعه را بايد همانگونه كه خودش معتقد است، غسل داد.»
آنچه آورديم، بخشي از مواردي بود كه حكم مربوط به تمام مسلمانها ميگردد؛ اعمّ از شيعه و غيرشيعه.
احكامي كه در آن تشيّع شرط است
الف). جواز تقليد: آيت الله خوئيرحمهالله مينويسد: «يشترط في مرجع التقليد البلوغ، و العقل، و الايمان، و الذكورة، و الاجتهاد، و العدالة، و طهارة المولد، و أن لا يقل ضبطه عن المتعارف، والحياة؛[8] شرط است در مرجع تقليد بلوغ، عقل، تشيّع، مرد بودن، اجتهاد، عدالت، حلالزاده بودن، داراي حافظة متعارف بودن و زنده بودن.»
ب). شرط قضاوت: امام خمينيقدّسسرّه (م 1409 ق) ميفرمايند: «يشترط في القاضي البلوغ و العقل و الايمان و العدالة و الاجتهاد المطلق و الذكورة و طهارة المولد و الأعلمية ممّن في البلد أو ما يقربه علي الأحوط، و الأحوط أن يكون ضابطاً؛[9] در قاضي شرط است بلوغ، عقل، تشيّع، عدالت، اجتهاد مطلق (اجتهاد در تمام ابواب فقهي) مرد بودن، حلالزاده، بودن، داناتر بودن (يا قريب به آن) نسبت به ديگر ساكنان در آن شهر و احتياط در اين است كه فراموشكار نباشد.»
ج). امام جمعه و جماعت: فقها در مقام بيان شرايط امام جماعت فرمودهاند: امام جماعت بايد بالغ، عاقل، شيعة دوازدهامامي، عادل و حلالزاده باشد و نماز را به طور صحيح بخواند و نيز اگر مأموم مرد است، امام او نيز بايد مرد باشد.[10]
البته اين مطلب در غير شرايط تقيّه است؛ امّا در حال تقيّه (حتّي تقيّة مداراتي) اجمالاً فقها نماز خواندن پشت سر غيرشيعه را جايز ميدانند؛ ولي در اين مورد دو مبنا وجود دارد: مبناي اوّل «اقتداء» و مبناي دوم «شركت» است. كساني كه قائل به اقتدا ميباشند، در كيفيت انجام نماز تفاوتي بين اقتدا به شيعه و غيرشيعه قائل نيستند؛ يعني ميفرمايند: چنانچه نماز ظهر و عصر است، ميتواند ساكت بماند و ميتواند آهسته ذكر خدا (مانند الحمد لله، سبحان ا
لله و امثال آنها) را بر زبان جاري كند و چنانچه نماز صبح يا مغرب و عشاء است، بايد ساكت باشد و حمد و سورة امام را گوش دهد؛ ولي كساني كه قائل به شركت ميباشند، ميفرمايند: پس از اقتدا، در مطلق نمازها حمد و سوره را آهسته بخواند كه در حقيقت نماز فرادا است؛ ولي ثواب جماعت را دارا ميباشد.
بعضي از قائلين به اقتدا عبارتاند از: امام خمينيقدّسسرّه، مقام معظّم رهبريحفظهالله و آيت الله مكارمحفظهالله. بعضي از قائلين به شركت عبارتاند از: آيت عظام؛ خوئي، تبريزي* و صافيحفظهالله.
لازم به ذكر است مرحوم امام خمينيقدّسسرّه، مقام معظّم رهبريحفظهالله و برخي از فقها تأکید میکنند در مراسم حج، بایستی در نماز جمعه و جماعت غيرشيعيان شرکت کرد، به خصوص در مسجد الحرام و مسجد النّبي صلی الله علیه و آله.
هـ). دريافت زكات فطره يا زكات مال: چنانچه زكاتدهنده بخواهد از ميان مصارف هشتگانه، زكات خود را به فقير بپردازد، آن فقير بايد شيعة دوازدهامامي باشد. صاحب حدائقرحمهالله مينويسد: «في أوصاف المستحقين: وهي علي ما ذكره الأصحاب (رضوان الله عليهم) أمور، الأوّل: الإيمان الذي هو عبارة عن الإسلام مع اعتقاد إمامة الأئمّة الأثني عشرعلیهمالسلام و إعتبار هذا الوصف مجمع عليه نصاً وفتويً؛[12] اوصاف مستحقین دریافت زکات، بنا بر آنچه اصحاب (فقهاء) امامیه ذکر کردهاند، چند چیز است: اول از آنها ایمان است و ایمان عبارت است از اسلام به همراه اعتقاد به امامت دوازده امامعلیهمالسلام اشتراط شيعه دوازدهامامي بودن گيرنده زكات مورد اتفاق نص و فتوا است.»
لازم به ذکر است که در مورد کفارات نیز دیدگاه بسیاری از فقها قریب به همین است.
و). غسلدهندة اموات: فقها فرمودهاند: «كسي كه ميّت را غسل ميدهد، بايد شيعة دوازدهامامي و عاقل باشد و مسائل غسل را بداند و بنا بر احتياط واجب بالغ باشد.»[13]
ز). نيابت در حج: آيت الله سيّد محمّد كاظم يزديرحمهالله مينويسد: «الثالث: الإيمان … وإن كان معتقداً بوجوبه وحصل منه نيّة القربة؛[14] سوم [از شرايط نايبِ در حج،] تشيّع است… هر چند معتقد به وجوب حج باشد و قصد قربت نمايد.»
پی نوشت:
[1]. همان< o:p>
[2]. كتاب الطهارة، شيخ مرتضي انصاري، (م. 1281)، كنگره جهاني بزرگداشت شيخ انصاري، 1425ق، ج 5، ص127.
[3]. موسوعة الإمام الخويي، آيت الله خويي، مؤسسة احياء آثار الامام الخويي، 1418 ق، ج 9، ص178.
[4]. تحرير الوسيله، سيد روح الله موسوي خميني!، مؤسسه دار العلم، تهران، ج 2، ص366.
[5]. منهاج الصالحين، آيت الله سيستاني، بيتا، ج 3، ص261.
[6]. دروس تمهيدية في القواعد الفقهية، باقر ايرواني، دار الفقه، 1426 ق، ج 2، ص87.
[7]. غاية المراد في شرح نكت الارشاد، شهيد اوّل (محمّد بن مكي العاملي م 786ق) نشر دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1414 ق، ج 1، ص48.
[8]. منهاج الصالحين، آيت الله خوئي، نشر مدينة العلم، قم، 1410 ق، ج 1، ص5.
[9]. تحرير الوسيلة، امام خميني!، ج 2، ص407.
[10]. توضيح المسائل محشي، امام خميني!، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1424ق، ج 1، ص790.
[11]. تحرير الوسيلة، امام خميني!، ج 1، ص365.
[12]. ر.ک: الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، بحرانی.
[13]. توضيح المسائل محشي، امام خميني!، ج 1، ص318.
[14]. العروة الوثقي المحشي، سيّد محمّد كاظم بن عبد العظيم طباطبائي اليزدي (م 1337 ق)، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرّسين حوزه علميه قم، 1419 ق،
ج 4، ص534.
http://zitova.ir